- هَمقرار'
/چینے دݪ شڪستهے من.../
🌼🍃
#جوهرعشق
[ جورچٻݩ قݪب مݩ... ]
خاطرت را برای مراقبت بیشتر، در قلبم، پناه دادم!
اما گاهے خاطرت، آشفته مےشوند و قلب درماندهی مرا با آهےعمیق، مُجدد از نو به راه مےاندازد!
گاهے هم آنقدر مجنون مےشوند که هراس از گشودن دربِ قلبم دارم، تا نڪند ذرهای از آن برود وُ من بمانم با یک تکه از یاد تو، ڪه نیست....
یڪروز که خاطرت، شیدا شدهبود وُ من هم ساده، تکهای رها شد وُ آمد نزد تو...
آمد وُ #تکهایازقلبمن، #میانِتو جاماند...
میان دستانتو...
وَ از آن روز، تو مدام تڪههای دل شکستهی مرا امتحان مےکنے تا پازلت جور شود! اما هر چه که تلاش ميکنے، تکهها برهم جفت نمےشوند!
آنوقت من به سراغت مےآیم و مےگویم:
” تلاش نڪن جانانم!
مدتهاست این قلب، برهم جفت نمےشود! درون هرتکهاش یا چیزی مانده و یا رفته که مانع مےشود بر پازلے کامل و سالم!
آنوقت برایت تمثیلے مےزنم از تکهای که هماینک در دست داری:
« این تکه میانش یک دنیا آرامش بود! اما حالا در برابرش، اقیانوس مواج هم سجده مےکند!
یا آن تکه روزگارۍ سرشار بود از طعم زندگے! اما حالا فقط خردهکوچکهای تلخ روزگار، میانش باقے مانده!»
راستش را بخواهے، جور کردن قلبم، مدتهاست که دشوارے را الگوی خود کرده! اما من بارها، پازلے از قلبم را #بهتفاضلدوتڪه جور ڪردهام!!
یک تکهاش درست شبیه تڪهی مرکزی قلب توست!
•| جانان من!
قلب من نمےتواند جفت شود مگر با #قلبتو... |•
مےشود امتحانے کنے؟
مثلا تکهی شرقے قلبت را قرض بدهے وُ مرڪز قلبم را به نامت بزنے!
نقشه و معماری هم، با خودت!
از مغرب به مشرق قلبم را آنگونه که مےخواهے برهم جفت کن!
من هم آن گوشه کنارها مےایستم تا کارَت تمام شود!
بعد که دست از کار مےکشے و مےآیے نزد من تا نظارهگر قلبے باشیم که با معمارۍ تو برهم جفت شده، من، آخرین تکه را رو مےکنم!
همان تکهی ویژه را...
تکهاۍ که #تمامش را داده تا #تمامت، میانش جا شود...
آنتکههم، دیگر شبیه به آنتکهای شده که در قلب تو جامانده بود!
حالا هردو تکههایے #منطبقِمتقارنِمُڪَمِل برهم داریم...
تکهها را در مرڪزشهر مےگذاریم و نظارهگر شهری مےشویم که تمامیَش، تمامِمـآ شده است...
.
.
آنگاه تو روبه من مےشوی و با اشاره به پایتختِقلبت مےگویے:
”خیالت راحت جانان!
جای تڪهی ویژهی قلبت، امنِ است... “
و خیره به چَشمان من، مرا میان آغوشعمیقٺ غرق مےکنے...
#زینب_میم
#شبهاےدلدادگے
@tasmim_ashqane 🍃
🌼🍃