eitaa logo
- هَم‌قرار'
1هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
452 ویدیو
27 فایل
• ﷽ ‌ ما آدمی‌زادهاۍ محتاطیم امّا در دل ڪورهٔ آتش، در میانهٔ برافروختگی‌های شعلھ .. #میم_عالی‌نژاد ــ ـ ڪانال‌ وقف مولا'عج ست‌. حذفِ‌نامِ‌‌نویسندگان، موردرضایت ‌نیست؛ به‌حرمت‌ِسورهٔ‌قلم. بهم وصل میشین: @Khadem_eshgh
مشاهده در ایتا
دانلود
•|♥🌸|• قبل مهمونیا عموما همه در حال بدو بدو هستند. از کی و چجور بریم تا چی بپوشیم و بدو دیر شد! اما این مهمونی بدوبدوش فرق داره. از چشم دوختن دم غروبی به تلویزیون واسه فهمیدن اول ماه شروع میشه و چند ساعت بعدش در یک ساعت غیر معمول سر سفره نشستی و اللهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ کَمَالِکَ بِأَکْمَلِهِ وَ کُلُّ کَمَالِکَ کَامِلٌ... بعدشم بدو الآن اذانه و دیگه چیزی نخور و این حرفا. با اللهُمَّ أَدْخِلْ عَلَى أَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُور و یَا عَلِیُّ یَا عَظِیم جلو میریم تا الف الله اکبر صلاة مغرب و خرما یا بامیه یا حتی جرعه آبی سر سفره افطار. میریم تا یا مجیر وسط ماه مبارک و کریم آل طه که هممونو اطعام میکنه. چند شب بعدش سُبْحانَکَ یا لا اِلهَ اِلّا اَنْتَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ خَلِّصْنا مِنَ النّارِ یا رَبِّ، و مصحف بر سر گرفته و بک یا الله و بمحمد و ... شرمندگی نزد مولا علی و فزت و رب الکعبش که او امام و ما شیعه؟! و پشیمانی و جبران و صفای دل ان شاءالله و آخرشم اللهُمَّ أَهْلَ الْکِبْرِیَاءِ وَ الْعَظَمَةِ وَ أَهْلَ الْجُودِ وَ الْجَبَرُوت و صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت! هنوز تا أَسْأَلُک اول دو سه روزی مونده، جوری بچینیم که سر أَهْلَ الْکِبْرِیَاءِ آخر حسرت نخوریم... [به قلمــ محمدرضـــا خراسانے زاده❤️🍃] 💚💫 🌸 @tasmim_ashqane
ماهِ مهمانےتـــو🌸 پروردگارا؛ میخواهم به تو سلام کنم اما مانده ام که چگونه خطابت کنم... محبوب به ذهنم آمد، اما بالاتری؛ از معشوق هم بالاتر. به دلبر اندیشیدم؛ اما نه... تو خود دلی. وقتی صادقت گفته دل حرم توست و در حرمت غیر تو جایی ندارد، پست تو دل و دل تویی. سلام حضرت دل میخواهم لبریز از تو شوم به وصالت سراسر شوق باشم و مهمانت شدم. و چه توفیقی بالاتر از این... تو بهترین میزبانی، پس بهترین استقبال را در بدو ورود انجام میدهی... بهترین خوش آمد... به به. چه ضیافتی شود... آمد بهار جان ها؛ ای شاخ تر برقص آ @tasmim_ashqane
اللهم اَرِنے الطَلْعَت الرشیــدة💚| #صد@tasmim_ashqane
عشقِــ تو! دل هارا به غبطه وا مےدارد!🌸💜 در سر و صداهای عشق های پلاستیکی و یکبارمصرف از حرکت لبهایش خواندم که می گوید: دوستت دارم در شب های پر آشوب دلم برای آرامش وجودم دست هایم را می گیرد و به انتخاب خودم، حتی از پَسِ آسمانِ ابری ستاره ای را برایم می چیند و نثارم می کند. دستانم پر شده از ستاره های محبت او... اما امشب من دستانش را می گیرم و بی انتخاب خودش آسمان را برایش می چینم؛ و در سکوت عشق های حقیقی، به او می گویم: دوستت دارم... آسمانِ قلبت پر ستاره... @tasmim_ashqane
نسیم و دل بیقرار ♥| زانوانم را محکم گرفته ام و دستانم در هم گره خورده چشمانم به گلدسته هایت خیره مانده و دلم را به نسیم های کویت داده ام نسیم هایی که گهگاهی این دل زنگین را به مناره های رنگین حریمت میزنند میان این دل غوغایی به پا میشود زشتی هایم فهمیده اند که دیگر وقت رفتن است و نسیم، خبر از آمدن آرامش میدهد حالا این دل بیقرار، قرار می یابد پلکی بر هم می زنم و نسیم آرام تر از همیشه اشکهایم را با خود میبرد و واژه های برخاسته از دلم را برایم می آورد می شنوم: تو ذکر خدایی با یاد تو دلم آرام میشود. الا بذکرالله تطمئن القلوب. آقای زمانم؛ خودم اینجا کنار حوض مسجدت نشسته ام و دلم میان محرابِ مسجدت در انتظار توست.. [تقدیمــ به امام زمانمــ🌸💜] @tasmim_ashqane
[💚🍃] ﭼﻪ ﺍﻳﺪﻩ ﺑﺪی ﺑﻮﺩﻩ، ﺩﺍﻳﺮﻩ ﺍی ﺳﺎﺧﺘﻦ ﺳﺎﻋﺖ! ﺍﺣﺴﺎﺱ میکنی ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻓﺮﺻﺖ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻫﺴﺖ... اما ﺳﺎﻋﺖ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﻴﮕﻮﻳﺪ؛ ﺯﻣﺎﻥ ﺩﻭﺭ ﻳﮏ ﺩﺍﻳﺮﻩ ﻧﻤﯽ ﭼﺮﺧﺪ! ﺯﻣﺎﻥ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺧﻄﯽ ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ میﺩﻭﺩ ﻭ ﻫﻴﭽﮕﺎﻩ، ﻫﻴﭽﮕﺎﻩ، ﻫﻴﭽﮕﺎﻩ ﺑﺎﺯ ﻧﻤﻴﮕﺮﺩﺩ... ﺍﻳﺪﻩ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﻪ ﺷﮑﻞ ﺩﺍﻳﺮﻩ، ﺍﻳﺪﻩ ﺟﺎﺩﻭﮔﺮی ﻓﺮﻳﺒﮑﺎﺭ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ! ﺳﺎﻋﺖ ﺧﻮﺏ، ﺳﺎﻋﺖ شنی ﺍﺳﺖ! ﻫﺮ ﻟﺤﻈﻪ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻳﺎﺩﺁﻭﺭی ﻣﻴﮑﻨﺪ ﮐﻪ ﺩﺍﻧﻪ ﺍی ﮐﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﺎﺯ ﻧﻤﯽ ﮔﺮﺩﺩ… پنجشنبه است حمدی بخوانیم برای کسانی که خط عمر زندگیشان و شن ساعت شنی زندگیان تمام شد و از میان ما رفتند 🌸 @tasmim_ashqane
❤️ . . وقتی پیاده شدیم، بیشتر بچها رفتن سمت وضو خونه.. من رفتم سمتِ غرفه های فرهنگی.. همه چیز تو نظرم جالب بود🙂 کنار هر کدوم از غرفه ها چند دقیقه می ایستادم و نگاه میکردم.. یه جایی شلوغ تر از بقیه ی جاها بود، دقت کردم؛ نوشته بود 👌 . +آقا این پلاکا رو چند میزنید؟! همونطور که سرش پایین بود گفت؛ هشت تومن خانوم هشت تومن😒 تصمیم گرفتم بخرم! +آقا میشه برا منم بزنید؟! باز همونطور که سرگرم کارش بود گفت؛ خانوم برید بعد مراسم برگردید بزنم براتون.. ایششش..😒 رفتم!! فضا پر شده بود از صدایِ مداحی که میگفت(دستمو بگیر/ من نابلدم) از گوشه و کنار صدای خادما میومد که میگفتن مسیر نور های سبز رو برید.. برنامه شروع شده.. برید برسید به روایتگری.. آروم آروم رفتم.. با فاصله های مشخصی پرچم های قرمزی رنگی بود که روش نوشته بود س یه حسی بهم میگفت؛ حیف نیست با کفش راه میری؟! خم شدم کتونیمو در آوردم.. چه خنکای خوبی بود زمینــ😍 وقتی رسیدم برنامه شروع شده بود.. همون گوشه کنار یه بلندایی پیدا کردم و نشستم روی .. صدای زجه بود که به گوش میرسید.. هرکی خودش بود و خلوتش.. چقد اینجا همه چی بی ریا بود.. چرا انقد همه اشک میریزن؟! راوی گفت؛ امروز رفتی طلائیه؟! دیدی سه راه شهادتو؟! رفتی علقمه؟! دیدب اون دوتا جوونو که گمنام اومدن؟؟! نمیخای دل بدی؟! وقتش نیست به خودت بگی آخه تا کی؟! بس نیست این همه بد بودم؟! دوست نداری به امام مهدی سلام بدی؟! باورکن به غیر از تو کسی رو نداره ها.. آقامون.. دستتو بذار روی ، میبینی چقد جاذبه داره چقد خنکه چقد آرامشه؟! بچها اینجا خون ها ریخته شده، ریخته شده تا شماها بشین یار امام مهدی هاااا میخوای برگردی امشب؟! میخوای بگی خدااا بسه غلط کردم منم دیگه میشم آدمِ خوبی؟! میخوای؟! امشب شبه ، بله رو‌میدی به امام مهدیت؟! ببین نگاهش به توعه؟! به خودم اومدم، کل صورتم خیس بود.. شوریِ اشکو کنار لبام احساس میکردم.. به خودم اومدم دیدم مشتم پر از خاکه.. به خودم اومدم دیگه من منه قبل نبودم.. به خودم اومدم و دیدم تو دلم طوفانه!! شب بله برونه؟! امام مهدیم!؟! غلط کردم؟! صدای گریه ام بلند شد.. [😔💔] @tasmim_ashqane
جوونا...🌙 تنگه رو دیدید؟؟ ابوقریب و میگم... همون فیلمه که ترکوند ایران و... اگه ندیدی بزار تعریف کنم... اونایی هم که ديدن... اگه دوست دارن گوش کنن.. . یکی بود یکی نبود اون زمانا؛اون روزایی که سرنوشت ما هنوز معلوم نبود... یه عده مرد با چنگ و دندون با دست خالی ✋🏻 با ذکر یا ابوالفضل العباس و کربلا کربلا ما داریم میآییم کشورمون و نگه داشتن کشورمون میشناسیش؟؟ آره ایران و میگم...🇮🇷 نزاشتن یه مشت خاک این کشور دست بعثی ها بیوفته فرمانده داشتن جوون بودن آرزو و خانواده داشتن اما رفتن تا بمونیم و نفس بکشیم . وقتی میرفتیم سینما همه جور آدمی نشسته بود چه اونی که وارث لباس مادره و چه اونی که با هفت قلم آرایش اومده. چه اونی که سرش پایینه و به قول ماها غیرت و حجب علوی داره چه اونایی که منتظره از جلوش.رد شی تا بهت تیکه بندازه . وقتی فیلم و تماشا کردیم و تموم شد یکی گفت بیا اینا رفتن و کشور شد این... بیکار بودنا یکی گفت اگرم وایمیستم وایمیستم بند پوتینم و محکم کنم یکی گفت چادرم بوی خونتون و میده و یکی بی توجه به همه رد شد و رفت.. . يه گردان آدم رفتن یه گردان چیه یه عالمه جوون معصوم و مظلوم که من و تو امنیت داشته باشیم که غیرتمون و به چیزی نفروشیم و خودمون و در معرض دید همه قرار ندیم... . دیدید؟؟؟ مجید شهید شد حسن موجی شد رسول پرواز کرد امّا... به بقیش توجه کردین؟؟ علی موند علی اسلحه رو برداشت بند پوتین هاشو بست و راه افتاد پشت سرشم دیدید؟؟ جوونا بودن بودن و راه شهداشون و ادامه دادن . حالا توی این زمونه که به بسیجی میگن اُمُل و به چادری میگن افسرده... ماها موندیم... باید بند پوتین هامون و ببندیم سربند و لباس مادرمون زهرا رو محکم کنیم با اسلحه هامون... گوش به فرمان رهبرمون امام خامنه ای... برای ساختن و یاری دولت مهدوی تلاش کنیم...💚 . حرف های بقیه مهم نیست انقلابی که حرف نخوره انقلابی نیست...✌️🏻🇮🇷 . ما باید اماممون و یاری کنیم... باید کنارش باشیم باید مثل علی و حسن و رسول تا آخرین قطره ی خونمون بجنگیم... سوریه رفتیم... احمد و جهاد و حجت الله و دادیم... محسن و محمود رضا و رسول و دادیم...🕊 اما ما هنوز هستیم جوون های الان نسل تربیت شده برای یاری مهدی فاطمه اند.. ماها بچه های همت و چمران و بابایی هستیم ماها بچه های متوسليان و باقری و باکری هستیم✌️🏻 ماها وارث غیرت علوی 🍃 و حجاب فاطمی هستیم... اگه لازم باشه اگه اماممون فرمان بده تا تل اویو هم میریم... ما میمونیم و زمینه ساز ظهور زیباترین منجی عالم میشم اللهم الرزقناشهادت فی سبیل الله @tasmim_ashqane