- هَمقرار'
- شعر " بیاعتنای تو، تقلا چه فایده؟ " سروده شده در تاریخ ۱۵ شهریور ۱۴۰۳ شاعر؛ مائده عالینژاد.
ــــــــــ ـــــ ـ هو؛
' بی اعتنای تو، تقلا چه فایده؟ '
بی اعتنای تو، تقلا چه فایده دارد؟
به گمانم حساب خیالم را آیینه دارد
این هوایی شدن را مگر باد آورده باشد
عیان نیست این تمنا شاید باد بُرده باشد
داغ فراق را ندیدی چگونه درمانده است؟
عین ذغالِ آماده در دل من مانده است
مگر نه اینکه سنگدلی را تبحر داری
پیش چشمان تیله ای ام، ساحر داری
داشتنت را دیدم آخر به تاراج کشیدی
تکه های قلب من بود به دامان کشیدی
آق ز چشمانت و محروم از ارث تبسمت
این عشق زاده شد از ارق خوش تبسمت
ناز بوسه هایت هیچوقت بیدارم نکرد
دستهایت تاب و تبم را تیمار نکرد
متروکه ام کردی، دیگر چه خواهی
نمکدان را شکاندی چقدر خودخواهی
ابر نگاه خسته ی من خوب باریده
در این آوار خودساختهی من، غم روییده
از باریدنِ من، باران حیا دارد که ببارد
بد عهدی ست گلی که بی لطفت به بار آید
محرابگه من از سجده های تو نبود؟
حالا احتیاطی کن اگر غصبی نبود
شبیه درد چوب انار است، ترک خوردگی ام
شبیه سیبی سد راه است، بغضِ آزردگی ام
ملامت جماعت خبر میدهد افشا هارا
که تو بی مراعات پرده برداشتی رازهارا
نمیشود یکبار کار گشایی ز دست تو بر آید
محض رضای خدا، گره گشایی بر آید؟
راستی، بی اعتنای تو تقلا فایده داشت؟
یا که نداشت و عشق من بود بیچشم داشت؟
شعر از:
#مائده_عالینژاد
#بےنشان
عریضه گویی کوتاهی بکنم:
منِ آدمِ معمولی هم برایم چشم انتظاری پیدا میشود
واقفی پیدا نمیشود از سهمِ وصال، به ما وقف کند؟
من جنسِ قیمتیِ ترک برداشته ای هستم که از آن متاع، فقط یک عدد باقی مانده و یک گوشه کز کرده تا زیرِ قیمت نگاهش کنند
تازه منتِ چانه زدن با کاسبی که میخواهد
مرا دیگر آن گوشهی بساطش نبیند و آیینهی دق و ضررِ مالش نباشم را هم چشیده ام
هرچقدر بخواهد پنهان کند
من صاحبم را میشناسم
فهمیده ام که میخواهد مرا از سر خودش وا بکند... انگار برای معامله و اجناس جدیدش جا کم داشت که مرا هم راند از خویش..
حالا من یک جنسِ شکستنی ای هستم
که در درونم خوردِ خوردم ولی علی الظاهر
فقط یک خط مورب ترک خوردگی دارم
همین باعث است که با من محتاط ترند
#دست_نوشته
#مائده_عالینژاد