☑️بسم الله الرحمن الرحیم
الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ سِرًّا وَعَلَانِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿۲۷۴﴾
کسانی که مال خود را در شب و روز انفاق کنند نهان و آشکارا، آنان را نزد پروردگارشان پاداش نیکو خواهد بود و هرگز (از حادثه آینده) بیمناک و (از امور گذشته) اندوهگین نخواهند گشت. (۲۷۴)
🏴ما هرچه داریم از عنایت و لطف بی بی دوعالم حضرت زهرا ( س) داریم
🏴مراتب تقدیر روابط عمومی موسسه تسنیم خانمکان از بانیان خیری که برای برپایی ۵ شب مراسمات فاطمیه تا کنون کمک کرده و به موسسه اعلام نموده ، آرزوی سلامتی برای آنان و اهدا( ۱۰۰۰ صلوات و ختم پنج جزئ قرآن )برای امواتشان داریم.. مارا از دعای خیرتان محروم نفرمایید
۱_ سید حسین حسینی (از شیراز )۲_ سعید مرسلی (از قزوین)۳_ فرید آذری جوان ( خراسان شمالی )۴- توکلی ( جور) ۵_ شبانی ( گلبافت)۶_ علیرضا اسماعیلی ( کرمان ) ۷_ سجاد خسرویان( کرمان) ۸-منصور خوبیاری( کرمان) ۹_ محمد حاتمی ( رشک وسطی) ۱۰_ مصطفی نقیبی ( سیرجان) ۱۱_ احمد قاسمی ۱۲_داوود امیری۱۳_رضا ایزدی ۱۴_علی امیری غلامرضا ۱۵_ حبیب الله امیری حاج اکبر ۱۶_ علی شرفیان ( ازیاسوج ) ۱۷_ علی امیری حسین غلامحسین ۱۸ _ علیرضا آذر مینا ( از یزد) ۱۹_سرکار خانم مرضیه امیری پنجعلی ۲۰ _ علیرضا رستمی ۲۱_ غلامرضا محسنی ۲۲ _ رسول امیری حسین اکبر
🏴 بانیان ( پنج شب ) سفره شام مراسمات فاطمیه 👇
▪️بانی شام شب اول 👇
✔️روح امیری عباس حسین حسن
▪️بانی شام شب دوم 👇
✔️کربلایی مهدی امیری حاجی
▪️بانی شام شب سوم👇
✔️کربلایی محمد امیری بازعلی
▪️بانی شام شب چهارم 👇
✔️کربلایی مهدی امیری حاجی
▪️بانی شام شب پنجم👇
✔️کربلایی مسعود امیری عیسی
👈ضمنا مابقی اسامی ،مجددا در کانال موسسه تسنیم خانمکان اطلاع رسانی خواهد شد
👈ضمنا نظرات و پیشنهادات خود را در این موضوع به ادمین درکانال ایتا 👈@Hamiry ارسال نمایند
🇮🇷کانال موسسه تسنیم خانمکان در ایتا 🇮🇷
https://eitaa.com/tasnimekhanmakan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 اطلاعیه مهم 👆
✔️مراسمات سوگواری ایام فاطمیه موسسه تسنیم خانمکان به مدت پنج شب
✔️مراسم ◀️#(شب چهارم ) روز پنجشنبه مورخه۱۴۰۰/۱۰/۱۶ بعد از نماز مغرب و عشا 👆
✔️مکان : مسجد و حسینیه روستای خانمکان
✔️ازهمه شیعیان ، دوستداران ،محبین اهلبیت( ع) در این مراسم معنوی دعوت به عمل می آید
✔️روابط عمومی موسسه تسنیم خانمکان
🇮🇷کانال موسسه تسنیم خانمکان در ایتا 🇮🇷
https://eitaa.com/tasnimekhanmakan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 اطلاعیه مهم 👆
✔️مراسمات سوگواری ایام فاطمیه موسسه تسنیم خانمکان به مدت پنج شب
✔️مراسم شب آخر ◀️#(شب پنجم ) روز جمعه مورخه۱۴۰۰/۱۰/۱۷بعد از نماز مغرب و عشا 👆
✔️مکان : مسجد و حسینیه روستای خانمکان
✔️ازهمه شیعیان ، دوستداران ،محبین اهلبیت( ع) در این مراسم معنوی دعوت به عمل می آید
✔️روابط عمومی موسسه تسنیم خانمکان
🇮🇷کانال موسسه تسنیم خانمکان در ایتا 🇮🇷
https://eitaa.com/tasnimekhanmakan
7.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸بغض رهبر انقلاب در دیدار خانواده محترم حاج قاسم سلیمانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ایام فاطمیه و کلامی از شهید حاج قاسم سلیمانی در باب توسل به حضرت زهرا (س)
✔️ بخشی از فضا سازی مراسمات ایام فاطمیه موسسه تسنیم خانمکان
🇮🇷کانال موسسه تسنیم خانمکان در ایتا 🇮🇷
https://eitaa.com/tasnimekhanmakan
*📝چرا سردار دلها وصیت کرده بود پیکرش کنار پیکر این شهید یوسف الهی به خاک سپرده شود*
*دریک کلام عملکرد شهید یوسف الهی بودکه باعث شد در سن کم به درجه عرفانی والا برسد*
1️⃣ *از ۱۹ سالگی تا ۲۴ سالگی که شهید شد تمام سالها بغیر از ۴ روز حرام را روزه بود*
2️⃣ *نماز شب ایشان ۲تا ۳ ساعت طول می کشید*
3️⃣ *دائما ذکر خدا می گفت*
4️⃣ *قبل از جبهه تمام هم و غمش کمک به فقرای محل بود*
5️⃣ *هیچگاه دل کسی را نشکست و بسیار مهربان بود*
6️⃣ *چشمان برزخی ایشان سالهای سال باز شده بود و به هیچکس نمی گفت*
7️⃣ *خبرهای غیبی را فقط به حاج قاسم و برای پیروزی در عملیات ها می گفت*
8️⃣ *روزهای آخر عمرش به بعضی بسیجی ها و پاسدارها عاقبت کارشان را گفته بود*
💥 *۵ داستان از شهید حسین یوسف الهی*
🔹 *شهید محمد حسین یوسف الهی، فرمانده واحد اطلاعات عملیات لشگر ۴۱ ثارالله کرمان بود و حاج قاسم وصیت کرده بود که در کنار او دفن شود.*
1️⃣ *همرزم شهید:* *حسین به من گفته بود در کنار اروند بمان و درجه جذر و مدّ آب که روی میله ثبت میشود را بنویس. بعد هم خودش برای مأموریّت دیگری حرکت کرد.*
*نیمه های شب خوابم برد. آن هم فقط 25 دقیقه. بعداً برای این فاصله زمانی، از پیش خودم عددهایی را نوشتم تا کسی کسی متوجه خوابیدن من نشود.*
*وقتی حسین و دوستش برگشتند، بی مقدّمه به من خیره شد و گفت: "تو شهید نمیشوی".*
*با تعجّب به او نگاه کردم! مکثی کرد و باز به من گفت: چرا آن 25 دقیقه را از پیش خودت نوشتی؟ اگر مینوشتی که خوابم برد، بهتر از دروغ نوشتن بود.*
*خدا گواه است که در آن شب و در آن جا، هیچ کس جز خدا همراه من نبود!!! او از کجا میدانست!؟*
2️⃣ *مادر شهید: با مجروح شدن پسرم محمّدحسین برای ملاقاتش به بیمارستان رفته بودم؛ نمی دانستم در کدام اتاق بستری است. در حال عبور از سالن بودم که یک دفعه صدایم کرد: مادر! بیا اینجا.*
*وارد اتاق شدم. خودش بود؛ محمّدحسین من! امّا به خاطر مجروح شدن، هر دو چشمش را بسته بودند!*
*بعد از کمی صحبت گفتم: مادر! چطور مرا دیدی؟! مگر چشمانت بسته نبود؟*
*امّا هر چه اصرار کردم، بحث را عوض کرد!*
3️⃣ *برادر شهید: برای پنجمین بار که مجروح و شیمیایی شد سال 62 بود. او را به بیمارستان شهید لبّافی نژاد تهران آوردند. من و برادر دیگرم با اتوبوس راهی تهران شدیم.از کرمان. ساعت 10:00 شب به بیمارستان رسیدیم. با اِصرار وارد ساختمان بیمارستان شدیم.* *نمیدانستیم کجا برویم.*
*جوانی جلو آمد و گفت:* *شما برادران محمّدحسین یوسف الهی هستید؟ با تعجّب گفتیم: بله!*
*جوان ادامه داد: حسین گفته: برادران من الآن وارد بیمارستان شدند.* *برو آنها را بیاور اینجا!*
*وارد اتاق که شدیم، دیدیم بدن حسین تمام سوخته ولی میتواند صحبت کند.*
*اوّلین سؤال ما این بود: از کجا میدانستی که ما آمدیم؟*
*لبخندی زد و گفت:* *چیزی نپرسید؛ من از همان لحظه که از کرمان راه افتادید، شما را می دیدم!*
*محمّدحسین حتّی رنگ ماشین و ساعت حرکت و... را گفت!*
4️⃣ *همرزم شهید: دو تا از بچّه های واحد شناسایی از ما جدا شدند. آنهم با لباس غوّاصی در آبها فرو رفتند. هر چه معطّل شدیم باز نگشتند. به ناچار قبل از روشن شدن هوا به مقرّ برگشتیم.*
*محمّدحسین که مسؤول اطّلاعات لشکر41 ثارالله کرمان بود، موضوع را با شهید حاج قاسم سلیمانی- فرمانده لشکر ـ در میان گذاشت.*
*حاج قاسم گفت: باید به قرارگاه خبر بدهم. اگر اسیر شده باشند، حتماً دشمن از عملیّات ما با خبر میشود.*
*امّا حسین گفت: تا فردا صبر کنید. من امشب تکلیف این دو نفر را مشخّص میکنم.*
*صبح روز بعد حسین را دیدم. خوشحال بود.* *گفتم: چه شده؟ به قرارگاه خبر دادید؟*
*گفت: نه. پرسیدم: چرا؟!*
*حسین مکثی کرد و گفت: دیشب هر دوی آنها را دیدم. هم اکبر موسایی پور هم حسین صادقی را.*
*با خوشحالی گفتم: الآن کجا هستند؟*
*گفت: در خواب آنها را دیدم. اکبر جلو بود و حسین پشت سرش. چهره اکبر نور بود! خیلی نورانی بود. می دانی چرا؟*
*اکبر اگر درون آب هم بود، نماز شبش ترک نمیشد. در ثانی اکبر نامزد هم داشت. او تکلیفش را که نصف دینش بود انجام داده بود، امّا صادقی مجرّد بود.*
*اکبر در خواب گفت: که ناراحت نباشید؛ عراقی ها ما را نگرفته اند، ما بر میگردیم.*
*پرسیدم: چه طور؟!*
*گفت: شهید شده اند*. *جنازه های شان را امشب آب می آورد لب ساحل.*
*من به حرف حسین مطمئنّ بودم. شب نزدیک ساحل ماندم. آخر شب نگهبان ساحل از کمی جلوتر تماس گرفت و گفت: یک چیزی روی آب پیداست.*
*وقتی رفتم، دیدم پیکر شهید صادقی به کنار ساحل آمده! بعد هم پیکر اکبر پیدا شد!*
5️⃣ *همرزم شهید:* *زمستان سال 64 بود. با بچّه های واحد اطّلاعات در سنگر بودیم. حسین وارد سنگر شد و بعد از کلّی خنده و شوخی گفت: در این عملیّات یک راکت شیمیایی به سنگر شما اصابت می کند.*
*بعد با دست اشاره کرد و گفت: شما چند نفر شهید می شوید. من هم
شیمیایی می شوم.*
*حسین به همه اشاره کرد به جز من!*
*چند روز بعد تمام شهودهای حسین، در عملیّات والفجر 8 محقّق شد!...*
✔️درقاب تصویر مراسمات فاطمیه شب اول ( ۱)
✔️سخنران : حاج آقا خوش نظر
✔️مداح کربلایی حمید عسکری
✔️قاری : حاج حسین میرزایی
🇮🇷کانال موسسه تسنیم خانمکان در ایتا 🇮🇷
https://eitaa.com/tasnimekhanmakan
✔️درقاب تصویر مراسمات فاطمیه شب اول ( ۲)
✔️سخنران : حاج آقا خوش نظر
✔️مداح کربلایی حمید عسکری
✔️قاری : حاج حسین میرزایی
🇮🇷کانال موسسه تسنیم خانمکان در ایتا 🇮🇷
https://eitaa.com/tasnimekhanmakan
✔️درقاب تصویر مراسمات فاطمیه شب اول ( ۳)
✔️سخنران : حاج آقا خوش نظر
✔️مداح کربلایی حمید عسکری
✔️قاری : حاج حسین میرزایی
🇮🇷کانال موسسه تسنیم خانمکان در ایتا 🇮🇷
https://eitaa.com/tasnimekhanmakan