eitaa logo
تاوان | پژوهش‌های قرآنی و حدیثی
440 دنبال‌کننده
76 عکس
39 ویدیو
14 فایل
مصطفی قناعتگر | کانال اصلی، در تلگرام : t.me/tavanerejal
مشاهده در ایتا
دانلود
🔶️ ماجرای تکلّم و خودکشیِ حمارِ پیامبر 🔹️ این ماجرا در الکافی و علل الشرایع آمده است (متن روایت). کلینی به دو طریق و صدوق به یک طریق نقل می‌کنند: ۱. کلینی/ علی بن محمد علان کلینی (موثق)/ سهل بن زیاد(مختلف فیه، نرم افزار درایه النور: ثقه علی التحقیق)/ محمد بن الولید شباب صیرفی (ضعیف)/ ابان بن عثمان (اصحاب اجماع)/ ابوعبدالله علیه السلام ۲. کلینی/ محمد بن حسین (تصحیفِ محمد بن حسن طائی: مجهول/ نرم افزار: ثقه علی التحقیق)/ سهل بن زیاد/ محمد بن الولید/ ابان بن عثمان/ ابو عبدالله علیه السلام ۳. صدوق/ محمد بن علی ماجیلویه (مهمل، صدوق جز در الفقیه، از او نقل دارد. نرم افزار: ثقه علی التحقیق) / محمد بن یحیی العطار (ثقه)/ سهل بن زیاد/ محمد بن الولید/ ابان بن عثمان/ ابو عبدالله علیه السلام. در نتیجه از حیث سندی، ضعیف است حداقل به ضعف «محمد بن الولید». 🔹️ الکافی در ذیل حدیث، به نقل از علی علیه السلام، خودکشی حمار پس از فوت رسول (فذکر امیرالمومنین) و تکلم حمار با رسول الله و نقل آن حمار خبری را از پدرانش (و روی ان امیرالمومنین قال) را ثبت کرده است (ج۱، ص۲۳۶). در علل الشرایع، بحث خودکشی او در ذیل حدیث از امام صادق نقل شده (ثم قال ابوعبدالله) و بحث سخن گفتن حمار نیز به نقل از امام صادق (ثم قال ابوعبدالله) آمده است (ج۱، ص۱۶۶). در برخی از کتب تاریخی اهل سنت نیز به ماجرای سخن گفتن این حمار با پیامبر (البته با دیالوگی متفاوت از روایت شیعی) و خودکشی‌اش اشاره شده است (ر.ک تاریخ دمشق، ج۴ص۲۳۲ و دلایل النبوه ص۳۸۶). در روایت شیعیِ الکافی، صدر روایت به سند یادشده پیرامون لحظات فوت رسول خدا و وصیت ایشان به علی علیه السلام است. از اواسط نقل، امام صادق ماجرا را به حکایت از امیرالمومنین بیان می کنند. ذیل روایت نیز دو بار به کیفیتی که اشاره شد، نام امیرالمومنین به عنوان حکایت کننده ماجرا آمده است. این ذیل روایت که بحث سخن حمار و خودکشی او را دارد، البته به گونه ای است (رُوِیَ ...) که ممکن است بگوییم داخل روایت امام صادق و به آن سند نیست؛ بلکه نقلی مرسل است که به جهت مناسبت سخن از دارایی‌های پیامبر و حمار ایشان، توسط روات یا کلینی به روایت اصلی پیوست شده است. در این صورت، بخش تکلم و خودکشی حمار، مرسل خواهد بود و نه مسند. در روایت شیعیِ علل الشرایع، متن همان متن الکافی است؛ البته بخش انتهایی به جای امیرالمومنین، ابوعبدالله دارد که به نوعی دنباله روایت اصلی محسوب شده است. به هر شکل همان گونه که بیان شد، اَسنادِ ماجرای حدیث حمار از حیث علم رجال متقن نیست. نیز بیان شد که ممکن است اساسا مرسل باشد که به روایت مسند پیوست شده است. 🔹️ چالش های دلالی روایت را اینگونه عنوان می‌کنیم: ۱. سخن گفتن حمار ۲. شناختن حمار، پدر و اجدادش را ۳. نرسیدن سند نقل حمار به حضرت نوح. مجلسی از اشکال اول به نمونه‌های قرآنی مانند هدهد و نمل پاسخ داده است (مرآةالعقول، ج۳، ص۵۲). اشکال دوم نیز توسط برخی مطرح شده که هنوز جوابی برایش ندیدم. البته با بحث شعور نسبی حیوانات که در جاهایی مانند روایات اقرار به ولایت و تسبیح آنان و ... بیان شده، شناخت گذشتگان و آباء نیز مستبعد نیست. البته که متکلمی مانند سیدمرتضی به همین موارد نیز ایراد دارد. اشکال سوم می‌گوید جدّ اعلای این الاغ که حضرت نوح به او بشارت‌هایی داده، نهایتا دویست سال قبل حضرت محمد می زیسته؛ چگونه می تواند در زمان حضرت نوح زیست کرده باشد؟ (إِنَّ ذَلِكَ الْحِمَارَ كَلَّمَ رَسُولَ الله فَقَالَ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي إِنَّ أَبِي حَدَّثَنِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ أَبِيهِ أَنَّهُ كَانَ مَعَ نُوحٍ فِي السَّفِينَةِ فَقَامَ إِلَيْهِ نُوحٌ) مگر اینکه پاسخ دهیم مراد حمار، همان جدّش بوده که در کشتی نوح بوده و از باب اختصار، فقط از ۴ الی ۵ نیایِ واسطه نام برده است. و خدا داناست 🔰https://t.me/tavanerejal 🔰https://eitaa.com/tavanerejal
6.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هی بنت من؟ در اصل به زبان فارسی و از سروده های علامه محمد اقبال لاهوری، شاعر سنی هندی ـ پاکستانی، است . مریم از یک نسبتِ عیسى عزیز / از سه نسبت حضرت زهرا عزیز نور چشم رحمة للعالمین / آن امام اولین و آخرین آنکه جان در پیکر گیتى دمید / روزگار تازه آیین آفرید بانوى آن تاجدار هل أتی / مرتضى مشکل گشا، شیرخدا پادشاه و کلبه اى ایوان او / یک حسام و یک زره سامان او مادر آن مرکز پرگار عشق / مادر آن کاروان سالار عشق آن یکى شمع شبستان حرم / حافظ جمعیت خیر الامم تا نشیند آتش پیکار و کین / پشت پا زد بر سر تاج نگین در نواى زندگى سوز از حسین / اهل حق حرّیت آموز از حسین سیرت فرزندها از امّهات / جوهر صدق و صفا از امّهات مزرع تسلیم را حاصل بتول / مادران را اسوه کامل بتول بهر محتاجى دلش آنگونه سوخت / با یهودى چادر خود را فروخت نورى و هم آتشى فرمانبرش / که رضایش در رضاى شوهرش آن ادب پرورده ى صبر و رضا / آسیاگردان و لب قرآن سرا گریه هاى او ز بالین بى نیاز / گوهر افشاندى به دامان نماز اشک او برچید جبرئیل از زمین / همچو شبنم ریخت بر عرش برین رشته ى آیین حق زنجیر پاست / پاس فرمان جناب مصطفى است ورنه گرد تربتش گردیدمی / سجده ها بر خاک او پاشیدمى @tavanerejal
کلینی.pdf
195.6K
🗞روزنامه ایران به مناسبت نوزدهم اردیبهشت‌ماه، روزِ کلینی 🔹️شیخ کلینی برای اینجا و اکنونِ ایران چه پیامی دارد؟ @tavanerejal
هدایت شده از اجتهاد
🔖پرونده ویژه «اجتهاد» به‌مناسبت روز بزرگداشت محدث بزرگ شیعه «شیخ کلینی» 🔻با بیش از ۳۰ گفتار و نوشتار از اساتید حوزه و دانشگاه ✔️ نقش شیخ کلینی در گسترش علوم اسلامی/ آیت‌الله مکارم شیرازی ✔️درآمدی بر روش مطالعات روایی شیعی/ سید محمدمهدی میرباقری ✔️کلینی جامع‌ترین پایه‌گذار میراث حدیثی شیعه/ علی نصیری ✔️کلینی و نخستین گزیده‌های حدیثی شیعه دوازده امامی/ محمد اسماعیل ✔️کتاب‌شناسی کافی/ سید احمد مددی ✔️خوانش گذرا روایات نهی از قیاس در کافی شریف/ علی بهادرزایی ✔️آیا می‌‌توان کلینی را از جریان مفضل بن عمر دانست؟/ عباس مفید ✔️پاسخی به نقدهای جریان‌شناسی کلینی/ سیدمحمدهادی‌ گرامی ✔️جریان‌شناسیِ علمیِ کلینی؛ کلینی از بزرگان جریان مفضّل بن عمر است/ سیدمحمدهادی گرامی ✔️اصل بر اعتبار «روایات کافی» است، مگر دلیل قوی بر خلافش محرز شود/ سیدعلی دلبری ✔️مقایسۀ جامع بخاری با کافی کلینی/ سیدعلی سجادی‌زاده ✔️اثبات‌ناپذیری عرضه «کافی» بر امام زمان(عج)/ محمود ملکی ✔️محدثی که کتابش «کافی» است/ امیرمحسن عرفان ✔️ثقه‌الاسلام کلینی در آثار امام خمینی چه جایگاهی دارد؟/ محمدکاظم تقوی ✔️صافی در شرح کافی؛ معرفی یک شرح ارزشمند بر الکافی/ گزارش ✔️کلینی و استحسان؛ محیط‌شناسی علمی/ مصطفی قناعتگر ✔️شرح فرانسویِ «کتاب الحجه» الکافی و یک چالش/ مصطفی قناعتگر ✔️نسخه پژوهی کتاب کافی، ضرورتی اجتناب ناپذیر/ حسین عاملی ✔️تقابل کلینی و ابن‌قبه؛نگاهی بستر‌شناسانه/مصطفی قناعتگر ✔️حواشیِ انتقادیِ شیخ حر عاملی بر روایات الکافی/ مصطفی قناعتگر ✔️چرا همه اسناد کافی حجت است؟/ محمد فایزی ✔️هشت باب اساسی در ساختار کتاب کلینی/ احمد مبلغی ✔️شیخ کلینی لقبی یافت که در طول تاریخ کسی جایگزین ایشان نشد/ محمدحسن ربانی بیرجندی ✔️مقایسه شیخ کلینی با شیخ صدوق/ محمدحسین اخوان ✔️تعامل کلینی با راویان واقفی در فروع کافی/ منصور گروسی ✔️‌پژوهشی تطبیقی در احادیث بخاری و کلینی/ ‌هاشم معروف الحسنی ✔️معرفی ترجمه «فروع کافی» ✔️تجدید چاپ «الکافی» در ۱۶ جلد ✔️شرح گزیده «روایات کافی» ✔️معرفی نرم‌افزار مجموعه آثار شیخ کلینی ✔️وجود ۲۳۰۰ روایت طبی در کتاب شریف «الکافی»! ✔️شیخ صدوق و شیخ طوسی هرگز به دقت کلینی در فهم روایات نمی‌‌‌رسند/ احمد عابدی 🆔 https://eitaa.com/ijtihad
چلّه ذوالقعده، هیچ دلیل قرآنی و روایی ندارد. آیه "و واعدنا موسی ..." هم دلالتی بر چله‌گرفتن و توصیه به آن ندارد. قطعا این نکته به معنای ترک عبادت در این ایام نیست. اتفاقا عبادت باید همیشه باشد. مراد این است که شکل‌های ذوقی و ساختگی برای عبادت و چله در فلان تاریخ و ۷تا دوشنبه و ... اموری بی‌دلیل است.
🔻کرونا و زدایشِ یک دینی‌پندارشده 🔸️مورد دست‌دادنِ نمازگزاران پس از نماز جماعت 🔹️رواج شماری از پدیده‌های دینی‌پندارشدۀ اجتماعی و عادت‌شدن آن، تاریخچه روشنی ندارد. شرایط زمانی و مکانی و جغرافیایی و اتفاقات روزگار، می‌تواند بر روی‌کارآمدن عادات دینی یا حذف آن عادات موثر باشد. نمونه روشن و ملموس این مفهوم، پدیده دست‌دادن (مصافحه) پس از نماز جماعت در میان عامه مسلمین است. مصافحه به عنوان یک امر دینی، در میان نمازجماعت‌گزاران، پیش از کرونا بسیار فراگیر و به شکل جدی دنبال می‌شد. همینجا بگویم روایتی وجود ندارد که فعل دست دادن پس از نماز را به طور خاص سفارش کرده باشد. فقها نیز رد کرده‌اند که دست‌دادن پس از نماز، «تعقیبات» شمرده شود و «وارد» شده باشد؛ بلکه نهایتا و عموما آن را جایز دانسته (زیرا نهی در موردش وارد نشده) و حتی مستحسن دانسته‌اند (عمومات سفارش به مصافحه)؛ در همین حال تاکید کرده‌اند کسی نباید به قصد اینکه چنین عملی (دست دادن پس از نماز) دینی است (قصد ورود) انجامش دهد. گرچه به خاطر دارم در برخی اجتماعات علمی که مراقبت بر آلوده‌نشدن به «بدعت» به شکل شدیدتری پیگیری می‌شد، این امر پیوسته متروک بود و تمام دانشیان به ارشادِ بزرگِ آن فضای علمی، از مصافحه پس از نماز ابا داشتند (مدرسه حاج آقای موسوی‌نژاد در مشهد). توجه کنیم به از بین رفتن یک عادت مذهبی که در میان عامه متدینین حتی مستحب دانسته شده (گرچه فقیه بگوید وارد نشده و رجائی است). عامه مومنین اساسا چنین مساله‌ای نداشتند که «نکند این فعل دینی نباشد». اینکه این دینی‌پندارشدۀ وارد/ابداعی/رجائی، از چه زمانی در عینیت اجتماعات مسلمانان بارز و از چه زمان رائج شد نمی‌دانم و شاید هنوز مشخص نباشد (در کتب متقدم، میانه و حتی تا همین اواخرِ فقهی نیز چنین مساله‌ای مطرح نبوده)؛ اما اینکه این رفتار عامه متدینان ازچه زمانی و توسط چه کسی در اکثر نمازجماعات حذف شد روشن است: کرونا و پروتکل‌های بهداشتی دنبالش، نقش‌آفرینان این حذف بودند. دیدیم که در بازۀ زمانی سه ساله، این عمل فراگیر چه نرم و گسترده به دست فراموشی سپرده شد؛ به‌گونه‌ای که انگار نه انگار حداقل صدسال متدینینِ نماز جماعت‌خوان بر آن به شکل عملی (گاه مقدم بر تمام تعقیبات منصوصه) تاکید داشتند. آیا این رفتار در آینده دوباره می‌تواند جای خود را در بستر دین‌داری عامه باز کند؟ @tavanerejal ✍مصطفی قناعتگر
هدایت شده از یادداشت‌ها
🔹اولین مصدری که نماز یکشنبه ماه ذی القعده را نقل کرده و ما امروز به آن دست‌رسی داریم اقبال الاعمال سید بن طاووس است. 🔹پیش از این یادداشتی مختصر در باب مبانی رجالی سیدبن طاووس نوشته‌ام و با توجه به عبارات ایشان در مقدمه فلاح السائل سهل‌گیرانه بودن آن‌ها و نقطه‌ی اصلی اشکالش را نمایانده‌ام. به دلیل همین مبانی و اشکالات، سید مبدأ ورود مناسک و آداب خاصی به فضای شیعی شده است که تا پیش از او یا رد پایی در منابع شیعی نداشته و یا مهجور بوده و به لطف سید مشهور شده است. 🔹به هر حال ایشان نماز یکشنبه را از شخصی به نام علی بن یحیی الخیاط نقل می‌کند و ادعا می‌کند این نماز در دیگر کتب امامیه نیز نقل شده است. ما امروزه نه کتابی از علی بن یحیی الخیاط در دست داریم و نه اساسا اطلاع خاصی از او داریم. تنها می‌دانیم که نام او در طریق برخی اجازات واقع شده و راوی برخی از کتب بوده است. 🔹مصادر در دسترس امامیه نیز این نماز را نقل نکرده‌اند به همین جهت معلوم نیست سید روایت را در چه کتابی دیده است که فرموده دیگران نیز این روایت را نقل کرده اند. 🔹راوی مباشر حدیث أنس بن مالک است و روایت اساسا از طریق اهل بیت علیهم السلام روایت نشده است. درباره‌ی دیگر اشخاصی که در سند روایت هستند نیز اطلاعات خاصی ثبت نشده است. با توجه به سند روایت به نظر می‌رسد روایت نماز یک شنبه ذی القعده منشأ سنی داشته باشد. (البته به توجه به جست و جوی اندکی که انجام شد در مصادر اهل سنت نیز یافت نشد)
11.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻فتح ایران، به دست اعراب مسلمان حجاز نبود؛ شورشی داخلی بود. 🔅 بازخوانی روایت‌های گسترش اسلام        با حضور خداداد رضاخانی 🔹روایتی بدیل از فتوحات اولیۀ اسلامی در ایران ساسانی در این برش کوتاه از دهمین نشست «خیلی دور، خیلی نزدیک»، خداداد رضاخانی دیدگاهی نو را دربارۀ نخستین مراحل فتوحات اسلامی در ایران ساسانی مطرح می‌کند و می‌گوید حکومت مدینه ایران را فتح نمی‌کند بلکه صرفاً پایه‌گذاریِ نظام اداری فتوحات انجام‌شده به‌دست نیروهای ساسانی را بر عهده می‌گیرد. او از سویی این پرسش را هم‌چنان قابل‌طرح می‌داند که ایرانیان چرا حکومت مدینه و اسلام را به‌عنوان جایگزین شاهنشاهی ساسانیان انتخاب کردند و نه مثلاً پادشاهی روم یا حبشه را. در پایان، زهیر میرکریمی چکیده‌ای از این دیدگاه نو ارائه می‌کند. @tavanerejal
امروز به یاد اهل تاوان
🔻نقش اصطلاحات مرکّب در فهم حدیث 🔹️مورد «رغم انف»، «القم حجرا» فهم معنای اصطلاحات مرکب برای یک حدیث‌پژوه ضروری می‌نماید. بسیاری از این اصطلاحات در احادیث آمده که بدون فهم آن، فقه و فهم کاملی از حدیث به دست نمی‌آید. در پیگیری «اصطلاحات مرکّب» چهار نکته مورد توجه است: ۱. برخی واژگان در سیر تطور خویش، به اصطلاح تبدیل می‌شوند. به این معنا که مقید به حدود و ثغور معنای لغوی نیستند و معنایی دیگر به خود می‌بینند. این معنای دوم یا همان «معنای اصطلاحی» گاه در حوزه عرف و محاورات اجتماعی است و گاه در یک علم خاص. ۲. اصطلاحات وقتی از ترکیب چند واژه تشخّص می‌یابند، «اصطلاح مرکب» نامیده می‌شوند. فهم این مرکبات تا حدودی از فهم اصطلاحات مفرد پیچیده‌تر است. ۳. اصطلاحات مرکب گاه به معنای لغوی واژگانِ به‌کاررفته نزدیک‌تر و پایبندتر و گاهی از آن رهاتر و دورتر هستند. ۴. اصطلاح مرکب گاهی در کلام امام و گاهی در کلام راوی است. حتی در صورت دوم نیز فهم درست آن اصطلاح، فوائد حدیثی فراوان دارد. در گذشته به نمونه «اصلحک الله» اشاره شد که مقاله‌اش به زودی منتشر خواهد شد. در این نوشتار به بررسی دو نمونه دیگر از این اصطلاحات که در کتب حدیثی یافت می‌شوند پرداخته شده است.   🔸️رغم انف این اصطلاح و اصطلاحات شبیه (علی رَغم اَنفِه، و اِن رَغِمَ انفُه، رَغِمَ لک انفُه و ...) در کلام امامان آمده است؛ برای نمونه در بصائر الدرجات دو بار (ص156 و 160)، در الکافی هفت بار (ج1، ص342؛ ج2، ص590 و 655؛ ج3، ص313؛ ج6، ص57 و 58؛ ج7، ص220) و در بحارالانوار سی و چهار بار (مثلا ج5، ص160). در کتب لغت بیان شده که عبارت «ارغم الله انفَه»، یعنی خداوند بینی او را به خاک چسباند (الصقه بالرَّغام و هو التراب). این در اصل لغت است؛ اما در استعمال به هنگام رساندن معنای «ذلّت» استعمال می‌شود (النهایه، ج2، ص238). این اصطلاح مرکّب در برخی کاربست هایش، معنای «علی رغم میلش، به کاری مجبور شد/ کسی کاری را کرد که او دوست نداشت» مانند: «و ان رغم انفه» (الکافی، ج6، ص57)؛ نیز مانند: «علی رغم انفه» (الکافی، ج3، ص313). گاهی عبارت «رغم انفی لله» (الکافی، ج2، ص655) به کار رفته که معنای خضوع و تذلل و تواضع در برای خدای متعال دارد. در فارسی نیز اصطلاح «بینی‌اش را به خاک مالاندم» و امثال آن برای معانی پیش گفته به کار می‌رود. البته مانند استعمال عربی، در موارد اعلام تواضع و فروتنی گوینده به کار نمی‌رود.   🔸️القم حجرا اصطلاح «اُلقِمَ حجراً» یا «اَلقَمَه الحجر» هنگامی به کار می‌رود که شخص در برابر استدلال دیگران یا در مناظره و امثال آن، شکست بخورد و نتواند پاسخ دهد. ارتباط معنای لغوی و اصطلاحی نیز جالب است. وقتی کسی در دهانش سنگ نسبتا بزرگی داشته باشد، نمی‌تواند سخن بگوید و سکوت می‌کند. در اصطلاح نیز وقتی شخصی با استدلال و قوت کلام خودش چیزی بگوید که مخالفانش نتوانند پاسخش را دهند و به تعبیری کم بیاورند، گویا در دهان آنان سنگی فرو کرده که آنان نتوانند حرف بزنند. در برخی کتب لغت آمده است:  أَلْقَمْتُهُ‏ الْحَجَرَ: أَسْكَتُّهُ عِنْدَ الْخِصَامِ (المصباح المنير في غريب الشرح الكبير، ج‏2، ص: 558). در روایتی از امام رضا علیه السلام در بیان علت استلام حجر در حج آمده: وَ عِلَّةُ اسْتِلَامِ‏ الْحَجَرِ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمَّا أَخَذَ مِيثَاقَ بَنِي آدَمَ الْتَقَمَهُ الْحَجَرُ فَمِنْ ثَمَّ كَلَّفَ النَّاسَ تَعَاهُدَ ذَلِكَ الْمِيثَاق‏  (عيون أخبار الرضا عليه السلام ؛ ج‏2 ؛ ص91). در برخی احادیث، «اُلقِمَ فوه الحجر» آمده که به واژه دهان تصریح شده است (بحارالانوار، ج5، ص27). گاهی به معنای صرفاً لغوی این ترکیب برخورد می کنیم؛ مانند «وَ أَمَّا الرَّجُلُ الَّذِي أَتَيْتَ عَلَيْهِ فَيَسْبَحُ فِي النَّهْرِ وَ يُلْقَمُ الْحِجَارَةَ فَإِنَّهُ آكِلُ الرِّبَا» (الدعوات للراوندی، ص284). اصطلاح مرکب فارسی که بتوان عدیل این اصطلاح عربی و نزدیک به آن یاد کرد «دهانش را دوختم/ دهانش دوخته شد» است. ✍مصطفی قناعتگر @tavanerejal