eitaa logo
تاوان | پژوهش‌های قرآنی و حدیثی
440 دنبال‌کننده
76 عکس
39 ویدیو
14 فایل
مصطفی قناعتگر | کانال اصلی، در تلگرام : t.me/tavanerejal
مشاهده در ایتا
دانلود
چلّه ذوالقعده، هیچ دلیل قرآنی و روایی ندارد. آیه "و واعدنا موسی ..." هم دلالتی بر چله‌گرفتن و توصیه به آن ندارد. قطعا این نکته به معنای ترک عبادت در این ایام نیست. اتفاقا عبادت باید همیشه باشد. مراد این است که شکل‌های ذوقی و ساختگی برای عبادت و چله در فلان تاریخ و ۷تا دوشنبه و ... اموری بی‌دلیل است.
🔻کرونا و زدایشِ یک دینی‌پندارشده 🔸️مورد دست‌دادنِ نمازگزاران پس از نماز جماعت 🔹️رواج شماری از پدیده‌های دینی‌پندارشدۀ اجتماعی و عادت‌شدن آن، تاریخچه روشنی ندارد. شرایط زمانی و مکانی و جغرافیایی و اتفاقات روزگار، می‌تواند بر روی‌کارآمدن عادات دینی یا حذف آن عادات موثر باشد. نمونه روشن و ملموس این مفهوم، پدیده دست‌دادن (مصافحه) پس از نماز جماعت در میان عامه مسلمین است. مصافحه به عنوان یک امر دینی، در میان نمازجماعت‌گزاران، پیش از کرونا بسیار فراگیر و به شکل جدی دنبال می‌شد. همینجا بگویم روایتی وجود ندارد که فعل دست دادن پس از نماز را به طور خاص سفارش کرده باشد. فقها نیز رد کرده‌اند که دست‌دادن پس از نماز، «تعقیبات» شمرده شود و «وارد» شده باشد؛ بلکه نهایتا و عموما آن را جایز دانسته (زیرا نهی در موردش وارد نشده) و حتی مستحسن دانسته‌اند (عمومات سفارش به مصافحه)؛ در همین حال تاکید کرده‌اند کسی نباید به قصد اینکه چنین عملی (دست دادن پس از نماز) دینی است (قصد ورود) انجامش دهد. گرچه به خاطر دارم در برخی اجتماعات علمی که مراقبت بر آلوده‌نشدن به «بدعت» به شکل شدیدتری پیگیری می‌شد، این امر پیوسته متروک بود و تمام دانشیان به ارشادِ بزرگِ آن فضای علمی، از مصافحه پس از نماز ابا داشتند (مدرسه حاج آقای موسوی‌نژاد در مشهد). توجه کنیم به از بین رفتن یک عادت مذهبی که در میان عامه متدینین حتی مستحب دانسته شده (گرچه فقیه بگوید وارد نشده و رجائی است). عامه مومنین اساسا چنین مساله‌ای نداشتند که «نکند این فعل دینی نباشد». اینکه این دینی‌پندارشدۀ وارد/ابداعی/رجائی، از چه زمانی در عینیت اجتماعات مسلمانان بارز و از چه زمان رائج شد نمی‌دانم و شاید هنوز مشخص نباشد (در کتب متقدم، میانه و حتی تا همین اواخرِ فقهی نیز چنین مساله‌ای مطرح نبوده)؛ اما اینکه این رفتار عامه متدینان ازچه زمانی و توسط چه کسی در اکثر نمازجماعات حذف شد روشن است: کرونا و پروتکل‌های بهداشتی دنبالش، نقش‌آفرینان این حذف بودند. دیدیم که در بازۀ زمانی سه ساله، این عمل فراگیر چه نرم و گسترده به دست فراموشی سپرده شد؛ به‌گونه‌ای که انگار نه انگار حداقل صدسال متدینینِ نماز جماعت‌خوان بر آن به شکل عملی (گاه مقدم بر تمام تعقیبات منصوصه) تاکید داشتند. آیا این رفتار در آینده دوباره می‌تواند جای خود را در بستر دین‌داری عامه باز کند؟ @tavanerejal ✍مصطفی قناعتگر
هدایت شده از یادداشت‌ها
🔹اولین مصدری که نماز یکشنبه ماه ذی القعده را نقل کرده و ما امروز به آن دست‌رسی داریم اقبال الاعمال سید بن طاووس است. 🔹پیش از این یادداشتی مختصر در باب مبانی رجالی سیدبن طاووس نوشته‌ام و با توجه به عبارات ایشان در مقدمه فلاح السائل سهل‌گیرانه بودن آن‌ها و نقطه‌ی اصلی اشکالش را نمایانده‌ام. به دلیل همین مبانی و اشکالات، سید مبدأ ورود مناسک و آداب خاصی به فضای شیعی شده است که تا پیش از او یا رد پایی در منابع شیعی نداشته و یا مهجور بوده و به لطف سید مشهور شده است. 🔹به هر حال ایشان نماز یکشنبه را از شخصی به نام علی بن یحیی الخیاط نقل می‌کند و ادعا می‌کند این نماز در دیگر کتب امامیه نیز نقل شده است. ما امروزه نه کتابی از علی بن یحیی الخیاط در دست داریم و نه اساسا اطلاع خاصی از او داریم. تنها می‌دانیم که نام او در طریق برخی اجازات واقع شده و راوی برخی از کتب بوده است. 🔹مصادر در دسترس امامیه نیز این نماز را نقل نکرده‌اند به همین جهت معلوم نیست سید روایت را در چه کتابی دیده است که فرموده دیگران نیز این روایت را نقل کرده اند. 🔹راوی مباشر حدیث أنس بن مالک است و روایت اساسا از طریق اهل بیت علیهم السلام روایت نشده است. درباره‌ی دیگر اشخاصی که در سند روایت هستند نیز اطلاعات خاصی ثبت نشده است. با توجه به سند روایت به نظر می‌رسد روایت نماز یک شنبه ذی القعده منشأ سنی داشته باشد. (البته به توجه به جست و جوی اندکی که انجام شد در مصادر اهل سنت نیز یافت نشد)
11.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻فتح ایران، به دست اعراب مسلمان حجاز نبود؛ شورشی داخلی بود. 🔅 بازخوانی روایت‌های گسترش اسلام        با حضور خداداد رضاخانی 🔹روایتی بدیل از فتوحات اولیۀ اسلامی در ایران ساسانی در این برش کوتاه از دهمین نشست «خیلی دور، خیلی نزدیک»، خداداد رضاخانی دیدگاهی نو را دربارۀ نخستین مراحل فتوحات اسلامی در ایران ساسانی مطرح می‌کند و می‌گوید حکومت مدینه ایران را فتح نمی‌کند بلکه صرفاً پایه‌گذاریِ نظام اداری فتوحات انجام‌شده به‌دست نیروهای ساسانی را بر عهده می‌گیرد. او از سویی این پرسش را هم‌چنان قابل‌طرح می‌داند که ایرانیان چرا حکومت مدینه و اسلام را به‌عنوان جایگزین شاهنشاهی ساسانیان انتخاب کردند و نه مثلاً پادشاهی روم یا حبشه را. در پایان، زهیر میرکریمی چکیده‌ای از این دیدگاه نو ارائه می‌کند. @tavanerejal
امروز به یاد اهل تاوان
🔻نقش اصطلاحات مرکّب در فهم حدیث 🔹️مورد «رغم انف»، «القم حجرا» فهم معنای اصطلاحات مرکب برای یک حدیث‌پژوه ضروری می‌نماید. بسیاری از این اصطلاحات در احادیث آمده که بدون فهم آن، فقه و فهم کاملی از حدیث به دست نمی‌آید. در پیگیری «اصطلاحات مرکّب» چهار نکته مورد توجه است: ۱. برخی واژگان در سیر تطور خویش، به اصطلاح تبدیل می‌شوند. به این معنا که مقید به حدود و ثغور معنای لغوی نیستند و معنایی دیگر به خود می‌بینند. این معنای دوم یا همان «معنای اصطلاحی» گاه در حوزه عرف و محاورات اجتماعی است و گاه در یک علم خاص. ۲. اصطلاحات وقتی از ترکیب چند واژه تشخّص می‌یابند، «اصطلاح مرکب» نامیده می‌شوند. فهم این مرکبات تا حدودی از فهم اصطلاحات مفرد پیچیده‌تر است. ۳. اصطلاحات مرکب گاه به معنای لغوی واژگانِ به‌کاررفته نزدیک‌تر و پایبندتر و گاهی از آن رهاتر و دورتر هستند. ۴. اصطلاح مرکب گاهی در کلام امام و گاهی در کلام راوی است. حتی در صورت دوم نیز فهم درست آن اصطلاح، فوائد حدیثی فراوان دارد. در گذشته به نمونه «اصلحک الله» اشاره شد که مقاله‌اش به زودی منتشر خواهد شد. در این نوشتار به بررسی دو نمونه دیگر از این اصطلاحات که در کتب حدیثی یافت می‌شوند پرداخته شده است.   🔸️رغم انف این اصطلاح و اصطلاحات شبیه (علی رَغم اَنفِه، و اِن رَغِمَ انفُه، رَغِمَ لک انفُه و ...) در کلام امامان آمده است؛ برای نمونه در بصائر الدرجات دو بار (ص156 و 160)، در الکافی هفت بار (ج1، ص342؛ ج2، ص590 و 655؛ ج3، ص313؛ ج6، ص57 و 58؛ ج7، ص220) و در بحارالانوار سی و چهار بار (مثلا ج5، ص160). در کتب لغت بیان شده که عبارت «ارغم الله انفَه»، یعنی خداوند بینی او را به خاک چسباند (الصقه بالرَّغام و هو التراب). این در اصل لغت است؛ اما در استعمال به هنگام رساندن معنای «ذلّت» استعمال می‌شود (النهایه، ج2، ص238). این اصطلاح مرکّب در برخی کاربست هایش، معنای «علی رغم میلش، به کاری مجبور شد/ کسی کاری را کرد که او دوست نداشت» مانند: «و ان رغم انفه» (الکافی، ج6، ص57)؛ نیز مانند: «علی رغم انفه» (الکافی، ج3، ص313). گاهی عبارت «رغم انفی لله» (الکافی، ج2، ص655) به کار رفته که معنای خضوع و تذلل و تواضع در برای خدای متعال دارد. در فارسی نیز اصطلاح «بینی‌اش را به خاک مالاندم» و امثال آن برای معانی پیش گفته به کار می‌رود. البته مانند استعمال عربی، در موارد اعلام تواضع و فروتنی گوینده به کار نمی‌رود.   🔸️القم حجرا اصطلاح «اُلقِمَ حجراً» یا «اَلقَمَه الحجر» هنگامی به کار می‌رود که شخص در برابر استدلال دیگران یا در مناظره و امثال آن، شکست بخورد و نتواند پاسخ دهد. ارتباط معنای لغوی و اصطلاحی نیز جالب است. وقتی کسی در دهانش سنگ نسبتا بزرگی داشته باشد، نمی‌تواند سخن بگوید و سکوت می‌کند. در اصطلاح نیز وقتی شخصی با استدلال و قوت کلام خودش چیزی بگوید که مخالفانش نتوانند پاسخش را دهند و به تعبیری کم بیاورند، گویا در دهان آنان سنگی فرو کرده که آنان نتوانند حرف بزنند. در برخی کتب لغت آمده است:  أَلْقَمْتُهُ‏ الْحَجَرَ: أَسْكَتُّهُ عِنْدَ الْخِصَامِ (المصباح المنير في غريب الشرح الكبير، ج‏2، ص: 558). در روایتی از امام رضا علیه السلام در بیان علت استلام حجر در حج آمده: وَ عِلَّةُ اسْتِلَامِ‏ الْحَجَرِ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمَّا أَخَذَ مِيثَاقَ بَنِي آدَمَ الْتَقَمَهُ الْحَجَرُ فَمِنْ ثَمَّ كَلَّفَ النَّاسَ تَعَاهُدَ ذَلِكَ الْمِيثَاق‏  (عيون أخبار الرضا عليه السلام ؛ ج‏2 ؛ ص91). در برخی احادیث، «اُلقِمَ فوه الحجر» آمده که به واژه دهان تصریح شده است (بحارالانوار، ج5، ص27). گاهی به معنای صرفاً لغوی این ترکیب برخورد می کنیم؛ مانند «وَ أَمَّا الرَّجُلُ الَّذِي أَتَيْتَ عَلَيْهِ فَيَسْبَحُ فِي النَّهْرِ وَ يُلْقَمُ الْحِجَارَةَ فَإِنَّهُ آكِلُ الرِّبَا» (الدعوات للراوندی، ص284). اصطلاح مرکب فارسی که بتوان عدیل این اصطلاح عربی و نزدیک به آن یاد کرد «دهانش را دوختم/ دهانش دوخته شد» است. ✍مصطفی قناعتگر @tavanerejal
هدایت شده از یادداشت‌ها
بسم الله الرحمن الرحیم 🔻باز هم مناسک طاووسی 🔹سید بن طاووس (664 ق) این بار حتی از امثال أنس بن مالک هم روایت نقل نکرده است. او تنها به اینکه زیارت علی بن موسی الرضا علیه السلام در بیست و سوم ذی القعده را در برخی از کتاب‌های عجمان دیده اکتفا کرده است. 🔹می‌گوید: در برخی از کتب عجمان دیده‌‌ام که مستحب است زیارت مولایمان علی بن موسی الرضا در روز بیست و سوم ذی القعده از دور و نزدیک با قرائت یکی از زیارات معروفه یا گفتن آنچه همانند زیارت است. «رأيت في بعض تصانيف أصحابنا العجم‏ رضوان الله عليهم أنه يستحب أن يزار مولانا الرضا ع يوم ثالث و عشرين من ذي القعدة من قرب أو بعد ببعض زياراته المعروفة أو بما يكون كالزيارة» (اقبال الاعمال1: 310) 🔹مسیر سید بن طاووس- بحارالأنوار- مفاتیح الجنان- منبر یا صدا و سیما؛ یا مسیر سید بن طاووس مستقیم به مفاتیح الجنان - منبر یا صدا و سیما؛ دو مسیر ورود برخی(تأکید می‌کنم برخی) مناسک نامعتبر (تأکید می‌کنم نا معتبر و نه لزوما جعلی) در میان عوام و خواص است. زمانی که سند از صدا و سیما به مفاتیح و از آنجا به سید بن طاووس رسید قبل از انجام عمل کمی درنگ و تأمل کنید.
🔻زیارت عوام، نخبگان، مومنان 🔹️اواخر  دوره‌ی دبیرستان (حدود بیست سال پیش) برای اولین‌بار به زیارت خانه‌ی خدا مشرف شدم. زیارت آن سال اما با یک چالش همراه بود: من به سختی می‌توانستم مقابل کعبه نماز بخوانم! ذهنیت انتزاعیِ تربیت‌نشده از امر قدسی، کارم را به هنگام مواجهه با مادیتِ امر قدسی سخت کرده بود. برای من سخت بود روبه‌روی خانه‌ای که از سنگ ساخته شده بایستم و خدا را بخوانم. بدیهی است که می‌دانستم برای خدا نماز می‌خوانم و این خانه‌ی سنگی، قبله است تنها؛ اما چالش عمیق‌تر از این حرف‌ها بود. من در ایام شباب قبل حج، خدا را وجودی منزه از ماده می‌دانستم به درستی و به هنگام نماز در بلد خویش، هیچ تصویر مادی از معنایِ پیشِ‌رو نداشته باشم. اما در مسجدالحرام قرار بود در برابر بنایی مکعب به ارتفاع بیش از ۱۳متر، ساخته‌شده از سنگ‌های گرانیت سجده کنم. بازگویه می‌کنم: بدیهی بود که نماز برای کعبه نیست و برای الله است و کعبه قبله است؛ اما تا به زیارتش مشرف نشده بودم، چالش "خدای منزّه و خانه‌ی نامنزّه" را وجدان نکرده بودم. سال‌ها بعد روایات امامیه را در موضوع حج خواندم. درست فهمیده بودم! کعبه از سنگ‌هایی است که نه سودی می‌رسانند و نه زیانی می‌زنند و نه مقدس‌اند (الکافی، ج۴، ص۱۹۹). در کعبه به‌خودی‌خود خبری نیست. اما غلط فهمیده بودم! هم امتحانِ حج همین است و هم سنگ‌ها به جعل الهی مبارک و محترم هستند. سنگ‌ها بوسیدنی شده‌اند، لمس‌شان شایسته است و برکت‌بخش هستند و پناهگاه (ابواب متعدد کتاب الحج در وسائل الشیعه). رسیدن به این درک که کعبه و سنگ‌هایش ماده هستند و هیچ ارزشی ندارند حتما لازم است؛ اما بسندگی به این درک، درست نمی‌نماید. مادیت حج، ممتاز شده است به جعلِ حرمت و برکتی که خداوند در آن قرار داده است. باز بایسته است در کنار این حرمت و برکتِ اعطائیِ واقعیِ کعبه، آن بی ارزشیِ ذاتیِ واقعیِ کعبه را نیز در ذهن داشته باشیم. این همان بخش سخت و امتحان‌زای حج است. در شماری از مکتوبات برادران دانشیِ علوم اجتماعی می‌خواندم که زیارت نخبگان، هرچه بیشتر به سمت انتزاع می‌رود و زیارت عوام به سمت ماده.‌ می‌پذیرم و وجدان کرده‌ام. اما بالاتر از این دو، زیارتِ مومنان است (نه اینکه آن دو مرتبه مومن نیستند). مومن به اینکه خدای منزّهِ از ماده، مسیر وصول عباد به خودش را همین ماده قرار داده در شمار مهمی از منزلگاه‌ها. قال زیاد است و حال و مجال اندک. ✍مصطفی قناعتگر @tavanerejal
هدایت شده از اجتهاد
💢روش فقها در اعتبارسنجی روایات در دیگر علوم اسلامی کارآمد نیست/ نباید با معیار روایات فقهی دنبال سایر روایات برویم ✔️استاد سیدکاظم طباطبایی: 🔹علامه طباطبایی و آیت‌الله خویی معتقدند در روایات فقهی، ظن کفایت می‌کند ولی در گزاره‌های تاریخی نیازمند علم و یقین هستیم زیرا دائرمدار جعل شرعی نیست؛ یقین البته مقداری اغراق‌آمیز است و اگر بخواهیم در گزاره‌های تاریخی به علم هم کفایت کنیم چیزی از آنها باقی نخواهد ماند. لذا برخی گفته‌اند، روایات فقهی سند معتبر لازم دارند ولی در روایات تاریخی اگر بخواهیم با رویکرد فقهی جلو برویم دانش تاریخ متلاشی خواهد شد و داده‌های تاریخی به حد صفر خواهد رسید. اگر دانش تفسیر را هم بخواهیم با رویکرد فقیهانه بررسی کنیم باز شاید یک درصد از روایات سند صحیح و وثوق سندی فقیهانه را داراست. 🔸خود فرد فقیه اگر از یک عرصه علمی به عرصه دیگر برود مانند شیخ طوسی در نوشتن کتاب الغیبه، رویکرد کاملا متفاوتی به خود خواهد گرفت؛ تفسیر تبیان را با تهذیب بررسی کنیم، آنقدر تفاوت در استناد به روایات وجود دارد که اگر کسی بگوید این دو کتاب را دو نفر نوشته‌ مایه تعجب نیست. 🔹روایات فقهی ویژگی خاصی دارد که در حوزه‌های معرفتی دیگر مورد توجه نیست، لذا نباید با معیار روایات فقهی دنبال سایر روایات برویم؛ فقیه دنبال حجیت شرعی است ولی بقیه عرصه‌ها حتی اعتقادات هم دنبال حجیت شرعی نیستند یا فقیه از اصول عملی نقلی به راحتی استفاده می‌کند یعنی اصل برائت را جاری می‌کند ولی در تاریخ آیا امکان جاری کردن اصل برائت وجود دارد؟ 👈ادامه مطلب: http://ijtihadnet.ir/?p=75680 🆔 https://eitaa.com/ijtihad
🔻 مادّیّت حج: موردِ «کعبه» 🔸️ مطالعاتی در پیوند مادیت زیارت* با مفاهیم غیرمادی در روایات امامیه ▪️ محترم‌ترین ماده در میان مادیات حاضر در فرآیند حج، «کعبه» است؛ به گونه‌ای که حتی مسجدالحرام و مکه نیز احترام خود را از دربردارندگی کعبه به دست آورده اند[1]. ▪️ اندیشه «حرمت کعبه» نزد زائر، در افزونیِ رتبه زیارت موثر می افتد[2]. حرمت کعبه در دوران پیشااسلامی، در زیارت مومنان به آن و عقاب حرمت‌شکنان آن نمود یافته است[3]. نیز اساسا تمام بایدها و نبایدهای «اِحرام» که برای زائر در نظر گرفته شده، به هدف «کعبه‌پایی» و حفظ حرمت آن است[4]. ▪️ کمترین انتظاری که حرمت کعبه ایجاد می کند، ممنوعیت تخریب[5] و بایستگیِ بازسازی[6] آن در صورت ویرانیِ احتمالی است. ▪️ «هیبت» اماکن مقدس از مسائل مطالعات زیارت و پیوسته با «حرمت» است. بسیاری از زیارتگاه‌ها به گونه‌ای طراحی شده‌اند تا زائران را با ابعاد گسترده، شکوه معماری و تزئینات خود متحیر کنند. این هیبت، دو پیام را به زائران منتقل می کند: الف) شکوه و عظمت خدا/مراد ما بسیار زیاد و قابل احترام است. ب) هیبتِ مادی که این شگفتی را ساخته، احترام مشابهی (شبیه به احترام مزور) را می‌طلبد. کعبه در این مساله مسیری میانه را برگزیده است. این بنا در گودی قرار دارد؛ در حالی که در نظر گرفتن شکوه و هیبت اقتضا می‌کند اماکن مقدس در موقعیت‌های مرتفع ساخته شوند (بسیاری از معابد شرق آسیا). با این حال حفظ شکوه و مهابت و حرمت آن، ممنوعیت مرتفع‌سازی در اطراف آن را مطالبه می‌کند[7]. ساختمان کعبه همانگونه که از نامش نیز پیدا است، به شکل یک مکعب ساده است که با معماری های پُرکار و پرخرج بسیاری از بناهای مقدس دنیا متفاوت است (گرچه امروزه مینیمالیسم در معماری، جذابیت‌ها و طرفدارانی پیدا کرده است). با این حال، پوشیدگیِ این بنا با پرده، تمهیدی است برای هیبت افزایی[8]. ارتفاع کعبه که به هیبت آن افزوده اینک بیش از 13متر است؛ اما شواهدی نشان می‌دهد که این ارتفاع نسبتا زیاد، مورد تاکید نیست. ارتفاع کعبه در عهد رسول خدا حدود ۲متر بوده و بعدها به دست خلفای اسلامی مرتفع گردیده است. ▪️ «نذر و هدیه» (پیشکش)، واکنشی از جنس ارج‌نهی در برابر حرمت اماکن زیارتی است که از سوی زائران در شماری از ادیان و فرهنگ‌ها، انجام می‌شود. این پدیده از مصادیق چالش برانگیز مادیت حج است. میل به پیشکش اموال به پیشگاه کعبه با انگیزه‌های حاجت‌خواهانه یا ثواب‌طلبانه پیوسته طرفدارانی داشته است[9]. واقعیت این است که کعبه نه می‌خورد و نه می‌نوشد[10]؛ بلکه در نهایت این متولیان کعبه هستند که از این مادیات پیشکشی‌شده بهره‌مند می‌شوند[11]. به همین دلیل پیشکش به کعبه از اساس نکوهیده است[12]. راهکار ایجابی به پیشکش‌های احتمالی زائران، تقدیم آنان به زائران نیازمند است[13]. ✍ مصطفی قناعتگر @tavanerejal  ____________________________ * materiality of pilgrimage [1] علل الشرائع ؛ ص415 ؛ الفقيه ؛ ج2 ؛ ص191 [2] وسائل الشيعة ؛ ج‏13 ؛ ص242 [3] وسائل الشيعة ؛ ج‏13 ؛ ص238 [4] علل الشرائع ؛ ص415 [5] وسائل الشيعة ؛ ج‏13 ؛ ص236 [6] وسائل الشيعة ؛ ج‏13 ؛ ص208 [7] الكافي ؛ ج‏4 ؛ ص230 [8] وسائل الشيعة ؛ ج‏13 ؛ ص207 و ص211 [9] وسائل الشيعة، ج‏13، ص: 247 [10] وسائل الشيعة، ج‏13، ص: 254 [11] وسائل الشيعة ؛ ج‏13 ؛ ص255 [12] همان [13] وسائل الشيعة ؛ ج‏13 ؛ ص250