امشب به درگاهت خدا افغان وزاری میکنم
بادست خالی آمدم احساس خواری می کنم
یا ربنا یا ربنا یا ربنا یا ربنا۲
______________________
من بنده ی عاصی وتو دریای لطفی ای خدا
از هرچه غیر خود نما این بنده ی عاصی جدا
یا ربنا یاربنا....
_______________________
امشب شب قدرست ومن دارم به الطافت رجا
امشب بده قلب مرا با نورخود یا رب جلا
قرآن بگیرم بر سرو خوانم دعای جوشنت
شاید گناهم بخشی واز بند غم گردم رها
یا ربنا یا ربنا.....
________________________
جزتو ندارم من کسی ای بیکسان را دادرس
درمانده ام در کار خود یا رب بفریادم برس
یا ربنا یا ربنا......
شاعر:اسماعیل تقوایی
من بنده زار تو هستم عبد گرفتار تو هستم
باکوله باری از گناهان همواره سربار تـو هستم
بشکسته بالم
افسرده حالم
دادی مجالم
الهی العفو
گفتی بیا در خلوت شب نام مرا آور تو بر لب
در نیمۀ شب آمدم من بگذر ز جرمم جان زینب
گشتم پشیمان
از جرم و عصیان
با چشم گریان
الهی العفو
آن رو سیاه تو منم من گم کرده راه تو منم من
عبدم ذلیلم مستکینم مهمان ماه تو منم من
دار و ندارم
این حال زارم
بر لب بیارم
الهی العفو
حب علی در سینه دارم از دشمنانش کینه دارم
در آرزوی کربلایم مـن حسرت مدینه دارم
بنما نصیبم
کوی حبیبم
أمّن یجیبم
الهی العفو
☑️ #روضه_حضرت_علی_علیه_السلام
🔴#پس_از_شهادت_حضرت_علی_علیه_السلام
بیا بکوفه ماتم زده سری بزنیم
گشوده بال به عشق علی پری بزنیم
سه شب شده که بود خانه علی تاریک
بیا به خانه مولایمان سری بزنیم
کسی به زینب او تسلیت نمی گوید
به خانه اش پی تسکین او دری بزنیم
بود چو باز در خانه علی شب قدر
کجاسزد دردرگاه دیگری بزنیم
علی چون در میان بستر افتاد
زغم زینب بیاد مادر افتاد
کنون در بستر زهرای خسته
علی خوابیده با فرق شکسته
بخون فرق بابا چون نظر کرد
همان دم یاد خون پشت در کرد
پس از دفن پدر به نزدیکهای کوفه که رسیدند دیدند صدائی از خرابه ای بلند است همش صدا می زد: ای مونس شبهای تارم، دلبر و دلدارم یارو مددکارم کجایی
تا آمدند دیدند مردنابینایی است که ناله می زند.
گفتند ای مرد چرا ناله می زنی ؟
.... من مدتهاست که دراینجا زندگی می کنم هر شب آقایی می آمد برایم آب و غذا می آورد. مرا سیراب می کرد هم صحبتم بود
به او گفتند: از او برایمان بگو،
عرضه داشت: من که چشمانم نمی دید اما وقتی وارد خرابه می شد گوئیا زمین و آسمان با او حرف می زد اما دو شب است که از آن آقا خبری نیست.
ناگهان ناله حسین بلند شد. صدا زدند: ای پیرمرد آن شخص بابای ما علیست الآن ما داریم از تشییع جنازه او برمی گردیم
پیرمرد گفت: هر طوری شده مرا کنار قبر پدرتان ببرید... آمدند کنار قبر ، پیرمرد آنقدرگریه کردآنقدر به سروصورت زد آنقدر علی علی گفت تا حسنین آمدند او را بلند کنند دیدند دیگر نفس نمی کشد.
اول مظلوم دنیا را کشتند
مولا را کشتندمولارا کشتند
ای علی جانم ای علی جانم
در دل محراب روی سجاده
زهرا استاده مولا افتاده
ای علی جانم ای علی جانم
برسما بانگ قد قتل خیزد
از سر مولا خون فرو ریزد
ای علی جانم ای علی جانم
دیده گریان و چهره خونین بود
آن همه احسان پاداشش این بود
ای علی جانم ای علی جانم
@tavasolnameh
چون نامه جرم مـا بـه هم پیچیدند
بردند بـه دیوان عمل سنجیدند
بیش ازهمگان گناه مابود ولی
مـا رابه محبت علی «ع» بخشیدند.