6.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
واکنش حضرت عبدالعظیم حسنی به تخریب حرم امام حسین علیه السلام
سکانسی از فیلم «مسافر ری» بهمناسبت وفات حضرت شاه عبدالعظیم حسنی
@BisimchiMedia
🔵حضرت #حمزه_علیه_السلام
السلام ای عم ختم المرسلین
السلام ای حامی والای دین
سرور جمع شهیدان احد
شیر حق بعد از امیر المومنین
آل ابراهیم بر تو مفتخر
در بنی هاشم درخشی چون نگین
غیرت اللهی و در گردان عشق
اختر تابانی و ماه مبین
ای جوانمردی به نامت وامدار
ای حمیت با نگاه تو عجین
بر برادر زاده ات یاور شدی
تا نباشد پور عبدالله حزین
خواری بوجهل با دست تو بود
بر سرش با ضربه های سهمگین
ای شکار شیر کار سهل تو
کس ندیده شیرمردی این چنین
در احد از مرکبت لغزیده پای
نیزه ای زد بر تو خصم در کمین
ورنه کس یاری رزمت نداشت
شد چنین تقدیر رب العالمین
پیکرت شد قطعه قطعه وای من
پاره هایی از جگر با خون قرین
اشک ریزان مصطفی بر پیکرت
ناله ها دارد به قلبی آتشین
پیکر پاکت بپوشد با ردا
تا نگردد خواهر تو دل غمین
از دل زینب امان در قتلگاه
دید نعش بی سری روی زمین
✍️محمد مبشری
5.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لحظه شهادت حضرت حمزه
سکانسی از فیلم «محمد رسول الله(ص)» بهمناسبت شهادت حضرت حمزه
اشعار شهادت حضرت حمزه(علیه السلام)
بسم رب الوحی، رب هل اتا
رب احمد، رب خیرالمرسلین
رب عترت، رب مولانا علی
رب سادات نساءالعالمین
صحبت از یاران دین کبریاست
یاد باید کرد از اصحابِ حق
درس عبرت از اُحد باید گرفت
تا شود سرلوحۀ احبابِ حق
از چه رو دندان پیغمبر شکست
وز چه احمد حمزه را از دست داد
«لحظه ای غفلت» ز فرمان نبی
جبهۀ حق، تنگه را از دست داد
هیچکس باور ندارد اینچنین
حیدر و بر تن نَود زخمِ عمیق
کینۀ هندِ جگرخوار عاقبت
حمزه را مُثله کند در زیر تیغ!
کیست حمزه، یار احمد یار وحی
حافظ آیات، بعد از هر نزول
کیست حمزه، مرد ایمان و نبرد
عبد صالح شیرِ میدان رسول
کیست حمزه، غرّشِ شمشیر عشق
کیست حمزه، عبد فرمان علی
کیست حمزه، مرد میدان اُحد
جان او بسته است بر جان علی
هر کجا احمد ز دشمن فتنه دید
بود یارِ حضرتش آن پهلوان
حال افتاده بزیر دست و پا
بی نفَس، بی جان، شکسته استخوان
سینه ای که سخت تر از کوه بود
حال از تیزیِ خنجر نرم شد
این همان یکتا عموجان است که
بارها زهرا به او دلگرم شد
سالها بگذشت از جنگ اُحد
شهر از بعدِ نبی تاریک بود
بی حیایی راهِ زهرا را گرفت
راهِ بانو، کوچه ای باریک بود
روزِ سیلی خوردنِ زهرا رسید
دید دشمن تا که بنچاقِ فدک
مادرِ سادات را آن بی حیا
پیش چشمِ مجتبایش زد کتک
گوشواره پخش شد روی زمین
دست مادر بود در دست پسر
راه را گم کرد آن یاسِ کبود
آنکه خود از بهر مولا شد سپر
پس کجا بودی ببینی ای عمو!
فاطمه افتاد زیر دست و پا
تو بزیر خاک و زهرا بی پناه
بسته شد در ریسمانی مرتضی
بولهب یک حرف بد زد بر نبی
ای عمو! خشمَت امان از او گرفت
ثانی اما سیلی ام زد بی هوا
هیچکس آیا نشان از او گرفت؟
راهِ زهرا راهِ یاریِ علیست
تاعلی تنها نماند هیچگاه
درسِ عبرت از اُحد این است و بس
شیعه در غفلت نباشد هیچگاه
شاعر:
محمود ژولیده
اشعار شهادت حضرت حمزه(علیه السلام)
شیعه باید نیمه ی شوال را از بر کند
عبرتِ جنگِ اُحد را ذرّه ای نوبر کند
با مُروری جِدّی از تاریخِ دوران، خویش را
در کنار مصطفی روحی فِدا، باور کند
از غنائم، لحظه ی بُحبوحه باید دست شُست
ورنه کِی دفعِ خطر از جانِ پیغمبر کند
الگوی رزمنده ی اسلام، اخلاصِ علی است
حمزه در جنگ اقتدا بر شیوه ی حیدر کند
دید مولا میزند تیغ از یمین و از یسار
تا ز ختم الانبیا، دفعِ بلا یکسر کند
"لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار"
برترین مدحی است، کز مولای ما، داور کند
شد علی شیر خدا و حمزه شد شیر رسول
تا تهاجم بر سپاهِ مشرک و کافر کند
شیر میخواهد، زنَد شیرازه ی دشمن بهم
حمزه یکجا میتواند، دفعِ صد لشکر کند
شیعه باید از جناب حمزه گیرد درسها
سینه ی خود را سپر، در یاریِ رهبر کند
بولهب ها را نشانَد جای خود، در هر زمان
غیرتِ دینیِ خود را فاش در منظر کند
دختِ نامشروعِ بوسفیان، جگرخوار از چه شد؟
زانکه لشکر را تهی از حیدرِ دیگر کند
حیف که امرِ نبی را، پشتِ گوش انداختند
فرصتی شد تا جگرخواره، لب از خون تر کند
حکمِ پیغمبر زمین ماند و غنیمت اصل شد
خصم باید هم که دستِ خویش را برتر کند
وای بر قومی که از تکلیف خود غافل شود
در همین هنگامه، دشمن بر دلش خنجر کند
هیچکس باور نمیکرد از سوی یک آکله
خنجری وحشی تواند حمزه را پرپر کند
حمزه چون از پا درآمد، مصطفی از پا نشست
کاش فکری از برای حالتِ خواهر کند
جسمِ سالارِ سپه را ساخت پنهان در عبا
کاش فکری هم برای زینبِ مضطر کند
مُثله شد، اما سرش بر نیزه ی اعدا نرفت
کِی تواند خواهر از محمل سخن با سر کند
کاش حمزه بود و کس، جرات نمیکرد از نفاق
نیّتِ سیلی زدن، بر سوره ی کوثر کند
این سخن، حتی شنیدن هم برایش سخت بود
بارها میدید احمد را سخن از در کند...
شاعر:
محمود ژولیده
اشعار شهادت حضرت حمزه(علیه السلام)
شب شعر است و بالا میروم از منبری دیگر
به شوقی که بخوانم باز هم شعر تری دیگر
بخوانم از علمدارِ سرافرازان "سیف البحر"
ندارد مثل او دین محمد یاوری دیگر
پر از غیرت پر از همت پر از قدر و پر از شوکت
نمی زاید شبیه اش را دوباره مادری دیگر
اگر احمد نمیشد خاتم پیغمبران حتما
جناب حمزه میشد بعد از او پیغمبری دیگر
اُحُد جولانگه تیغ دو تا شیر خدا باشد
بتازد در میان معرکه چون حیدری دیگر
و مادامی که حمزه سینه در میدان سپر کرده
ندارد احتیاجی مصطفی بر سنگری دیگر
همه با غرش شیر رسول الله افتادند
نماند از رقص شمشیرش توان لشگری دیگر
سراپا بود سمعا طاعتا در نزد فرمانده
نمی آید چنین فرمانده و فرمانبری دیگر
"به پایان آمداین دفتر حکایت همچنان باقی ست "
ببین از نسل حمزه لشگر نام آوری دیگر
جگرخواران موصل با دو چشم خویش میبینند
به کام وارثان حمزه فتح خیبری دیگر
دفاعِ از حرم را خون پاک شیعه تبیین کرد
نماند بی کس و تنها دوباره رهبری دیگر
هوای گریه دارم لاجرم ای اهل مرثیه!
شوم وارد به بزم روضه اما از دری دیگر
از آن قد و از آن بالا از آن یال و از آن کوپال
نماند از ضربه های نیزه ها بال و پری دیگر
اگرچه داغدار پیکری مثله شده هستم
گریزی میزنم اما به سوی پیکری دیگر
بر احوال صفیه گرچه میسوزد دلم اما
بسوزد بیش از اینها دل برای خواهری دیگر
بدم می آید از دشنه بدم می آید از نیزه
ولی داغ دلم را تازه کرده خنجری دیگر
خدایا در دل غم ها نگاه خواهری تنها
اسیر خنجر کندی نبیند حنجری دیگر
اگر چه حمزه هم در معرکه در خون خود غلتید
ولی غارت نشد از خواهرانش معجری دیگر
شاعر:
علیرضا خاکساری
اشعار شهادت حضرت حمزه(علیه السلام)
نیزه ای آمد به قلب حمزه، آن شوکت شکست
آن صلابت، آن شجاعت، آن همه هیبت شکست
دور از چشم نبی، افتاد علمدارش زمین
آن شکوه و هِیمنه، در موجی از حیرت شکست
ناگهان پیچید در دشتِ اُحد این مرثیه
تک سوارِ یل، یلِ پیغمبر رحمت شکست
در یمینِ جبهه میجنگید حیدر، یک تنه
در یسارِ جبهه یک سردار ، یک امّت شکست
فرصتَش را مغتنم دید و جگرخواره، رسید
سینۀ شیر رسولُ الله، بی مُهلت شکست
چون جگرخواره دلِ آن شیر، بر دندان کشید
مُثله شد آن قامتِ چون سَرو، آن عزت شکست
تا به بالین عمو آمد پَیمبر آه آه
بر کمر دستی گرفت و گفت: این قامت شکست
یادم آمد از علمدار رشید کربلا
از غمش پشت حسین آنروز با شدّت شکست
بی علم، بی دست، با صورت، زمین افتاده بود
گفت آقاجان؛ غرورم پیش این ملت شکست
من شنیدم سنگ بارانت کنند این کوفیان
خوب شد پیشانی اَم پیش از تو با ضربت شکست
من نباشم تا ببینم زینبت را میزنند
وای از آندم که حریم بانوی عصمت شکست
وای اگر گویند؛ حمله بر حرم آزاد شد
آه از آن ساعت که دشمن در حرم حرمت شکست
گوشواره، دستبند، خلخال، اینها جای خود
حرمت معجر شکست و حرمت عترت شکست
یا ز غم باید بمیرم، یا رَود از دیده خون
مهدیا!!! بازآ که دیگر حرمت غیرت شکست
شاعر:
محمود ژولیده
اشعار شهادت حضرت حمزه(علیه السلام)
وقتی کسی در معرکه یار پیمبر شد
خویشِ پیمبر ، بینِ اغیارِ پیمبر شد
وقتی کسی در قعرِ چاهِ جهلِ یک امّت
برخاست و چشمانِ بیدارِ پیمبر شد
وقتی کسی دورِ بلا چرخید و بعد از آن
حلقه به گوشِ حلقه ی دارِ پیمبر شد
باید که جبرائیل در مدحش سخن گوید
باید چنین محبوب و دلدار پیمبر شد
حیدر نبود امّا به دستش ذوالفقار آورد
شمشیر برّان ، وقت پیکار پیمبر شد
تکبیرگویان ، ناگهان بدر و اُحد دیدند
با حیدر کرّار ، کرّار پیمبر شد
اصلاً نمی چسبد که شعری بی علی باشد
مردی که تا محشر، علمدار پیمبر شد
عمار، راه حمزه را پیمود... این یعنی
حمزه، جوابِ أینَ عمّارِ پیمبر شد
شاعر:
حمید رمی
﷽
#روضه
#حضرت_حمزه_سیدالشهدا(ع)
🌾پیغمبر فرمودن کیه بره از عموجانم حمزه خبر بیاره؟
🌾نفر اول رفت ...کیفیت بدن رو دید که چطور حمزه رو شهیدش کردند، روش نشد بیاد گزارش بده...
🌾نفر دوم رفت بر نگشت..تا اینکه خود پیغمبر اومد..تا چشمش به بدن افتاد فبکی بکاءاً شدیدا...
🌾بدن نازنین عموجانش رو مُثله کرده بودند..اینقدر پیغمیر ناراحت شد عصبانی شد..فرمود :به ازای عمو جانم همزه 70نفرو به درک واصل میکنم...
دستور آمد آرام باش..
🌾همه دارن گریه میکنند ، یه وقت خبر آوردن..صفیه خواهر حمزه داره میاد
پیغمبر بلافاصله عباشو از رو دوش مبارک برداشت رو بدن عمو انداخت دیدن پاها از عبا بیرون موند فرمود بلافاصله با خار و خاشاک بپوشونید
صفیه داره میاد زبیر پسرش داره میاد فاطمه داره میاد زنها کنارشن محارم دورشن پیغمبر فرمود باید قول بدی بی تابی نکنی بی قراری نکنی اومد دید بدن زیر عبا مخفیه اما اطراف عبا خونها ریخته شده نوشتن چنان با سیلی به صورتش زد بلافاصله نقش زمین شد..
حضرت فرمود دورش کنید.. خواهرو از بدن دور کنید..
🌾می دونم دلت کجا رفت
کاش یه محرمم زینب و از گودال دور می کرد من فقط عربیش و میگم و رد میشم..
فأخذ یضربهنَّ بالسوط محرم زینب تازیانه ها شد.
🥀گمان نمی کنم این روح پیکرم باشد
🥀تنی که مُثله شده در برابرم باشد
🥀گمان نمی کنم این تکه های پخش شده
🥀همان عموی رشید پیمبرم باشد
🥀بدن مگر بدن کیست این چنین شده است؟!
🥀اگر خدای نکرده برادرم باشد...!
🥀چرا عبای پیمبر نمی گذارد تا
🥀دوباره روشنی دیدۀ ترم باشد؟
🥀فدای خواهر مظلومه ای که نالان گفت:
🥀کنار کشتۀ گودال مو پریشان گفت:
🥀گمان نمی کنم این زیر نیزه افتاده
🥀حسین فاطمه یعنی برادرم باشد
🥀تو را خدا بگذارید بوسه اش بزنم
🥀که قول می دهم این بار آخرم باشد
🥀کفن که نیست عبا نیست، بوریا هم نیست؟!
🥀بد است بی کفن این مرد محترم باشد
🥀شهید کفن نداره مخصوصا اگه شهید معرکه باشه اما نوشتن پیغمبر بدن حمزه رو کفن کرد نه اون کفن که مصطلحه یعنی اونقده بدن پاره پاره و اربا اربا شده اونقده بدن عریان شده دستور داد تو پارچه ای جمع کنن..
آخ
#لا_یوم_کیومک_یا_اباعبدالله..
فقط اشاره میکنم و رد میشم..
▪️مقتل نوشته روی تنت پا گذاشتند
▪️در زیر دست و پا زده ای دست و پا حسین
آقا جان
▪️مقتل نوشته پیکر تو نرم گشته بود
▪️با هر نسیم جسم تو شد جابجا حسین
▪️مقتل نوشته ضربه به پهلوی تو زدند
▪️حتی شبیه مادرتان بی هوا حسین
▪️مقتل نوشته رأس تو را بد بریده اند
▪️چون از جلو بریده نشد از قفا حسین
▪️مقتل نوشته دست تو از مچ بریده شد
▪️با خنجری شکسته و با ضربه ها حسین
▪️مقتل نوشته گلوت نحر گشته بود
🌾بگم و دعات کنم اما اونیکه از همه جانسوزتره همین بیان امام زین العابدینه فرمود:
(( کل یتقرب الی الله عزوجل بدمه))
هر ضربه را برای رضای خدا زدند
شمشیر نیزه سنگ و حتی عصا
حسین...
🌾امام باقر فرمود :
((لقد قتل بالسیف و السنان و الحجارة والخشب و العصا))
🌾کاش به همین اکتفامیشد
فرمود :
((و اوطعه الخیل بعد ذلک))
🌾سواره ها اومدند اونقده با نعل تازه
حسین...
🍁بسم الله الرحمن الرحیم 🍁
در مسـجد و در کعبـه به دنـبـال خداییـم
از حس خـدا در دلمـان دور و جداییـم
هم مسجدو هم کعبه وهم قبله بهانه است
دقت بکنی نور خدا داخل خانه است
در مسجد و در کعبه به دنبال چه هستی؟
اول تو ببین قلب کسی را نشکستی؟
اینگونه چرا در پی اثبات خداییم؟
همسایهی ما گشنه و ما سیر بخوابیم
در خلقت ما راز و معمای خدا چیست؟
انسان خودش آیینه یک کعبه مگر نیست؟
برخیز و کمی کعبهی آمال خودت باش
چنگی به نقابت بزن و مال خودت باش
تصویر خدا پشت همین کهنه نقاب است
تصویرخدا واضح وچشمان توخواب است
شاید که بتی در وسط ذهن من و توست
باید بت خود ، با نم باران خدا شست
گویی که خدا در بدن و در تنمان هست
نزدیکتر از خون و رگ گردنمان هست
در پیلهی پروانه مگر دست خدا نیست؟
پیدایش پروانه بگو معجزهی کیست؟
احساس خدا جزر و مد آبی دریاست
آنجا که نفس در بدن ماهی دریاست
آنجا که نهنگی پی ماهی سر جنگ است
تدبیر خدا در سر و افکار نهنگ است
باید که خدا را به دل کوه ببینیم
در جسم وتن و در نفس و روح ببینیم
در ذهن خود اینگونه نگوییم خدا کیست
خورشید مگر باعث اثبات خدا نیست؟
دستان خدا در تنهی خشک درخت است
آیاتو بگو درک خدا مشکل و سخت است؟
باید که در آیینه کمی هم به خود آییم
ما جلوهای از خلقت زیبای خداییم
گر خوب شناسی تو اگر خالق خود را
سالم برسانی به هدف قایق خود را
صحبت بکنم گر، به خدا حرف زیاد است
افسوس قلم سمت مسیریست که باد است
✍جلال الدیـن «مـولانـا»
التماس دعا...
✨اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج✨
.
#شعر_خوانی
#واحد
#امام_حسین_ع_مناجات
صد شکر غبار حرمت تاج سر ماست
نامت همه شب ذکر قنوت سحر ماست
گفتند بسوزید... سَمِعنا و اَطَعنا
عمریست که سرمایهی ما، چشم تر ماست
از نوکری توست به هر جا که رسیدیم
یعنی که غلامیِّ تو تنها هنر ماست
هر جا عَلَمی هست همانجا حرم توست
پس کرب و بلایت همهجا در نظر ماست
از دار جهان هیچ نداریم به جز اشک
اشکی که خودش روز قیامت سپر ماست
ای کشتهی بی غسل و کفن، تشنگی تو
داغیست که تا روز ابد بر جگر ماست
#احسان_نرگسی ✍
#حسین_سیب_سرخی واحد 🎤
👇