☑️ #روضه_حضرت_امام_سجاد_علیه_السلام
این زهر، دردی از تب دردم دوا نکرد
هیچ عقده ای از این گلوی بسته وا نکرد
طوفان گرفت و دار و ندارم به باد رفت
روزی که غم وزید و به ما جز جفا نکرد
غم های من ز عصر مصیبت شروع شد
وقتی که دشمن آمد و رحمی به ما نکرد
در گیر و دار غارت معجر ز دختران
خلخال و گوشواره ای آرام وا نکرد
اما میان این همه رنج و غم وبلا
جایی تلافی ستم شام را نکرد
بازار داغ برده فروشی شامیان
داغی به دل گذاشت که کرب و بلا نکرد
در بین کوچه های یهودی نشین شهر
ما را کسی به اسم مسلمان صدا نکرد
عمری به یاد این همه غم سوختم ولی
این زهر، دردی از تب دردم دوا نکرد
امام چارم و جور زمانه
تنِ تب دار و ضربِ تازیانه
واویلا آه و واویلا واویلا (2)
چهل منزل ولی با دست بسته
بروی ناقۀ عریان نشسته
واویلا آه و واویلا واویلا (2)
کسی نشنیده بیماری به زاری
چهل منزل کند اشتر سواری
واویلا آه و واویلا واویلا (2)
بنفشه پیکر او زخمِِ غُل داشت
به روی نیزه هجده دسته گل داشت
واویلا آه و واویلا واویلا (2)
به روی خاک ویران صورتش بود
رقیه تا سحر هم صحبتش بود
واویلا آه و واویلا واویلا (2)
مبر ای ناقه مولا را به زاری
که خون ازساق پایش گشته جاری
واویلا آه و واویلا واویلا (2)
#نوحه_امام_سجاد علیه السلام
@tavasolnameh
☑️ #روضه_حضرت_امام_سجاد_علیه_السلام
🏴دفن امام علیه السلام🏴
بدن امام چهارم را آوردند بقیع بخاک سپردند ، امام باقر وقتی که بدن بابا را غسل می داد اصحاب دیدند گردن مبارک امام چهارم کبود است سؤال کردند یابن رسول الله اثر کبودی گردن مبارک پدر بزرگوارتان چه است؟
فرمود : این کبودی اثر همان روزهایی است که در شام غل و زنجیر به گردن بابایم بوده ،آخر امام سجاد را از کربلا سوار یک ناقه برهنه کردند پاهای مبارکش را زیر شکم شتر با غل و زنجیر بستند.
تشییع جنازه با شکوهی شد مدینه ،آخر فرزند پیغمبر است ، فرزند زهرا ست باید تجلیل شود اما کربلا ، مگر ابی عبدالله فرزند پیغمبر نبود ، بگویم چطور تشییع شد ، ده ها نفر اسبهای خود را تازه نعل زدند وارد گودی قتلگاه شدند که وقتی خواهرش آمد برادرش را نشناخت.
یگانه یادگار شهید کربلایم
خوشم به زیر زنجیر که عاشق بلایم
امام ساجدینم
فدای راه دینم
بدین حق بقا داد پس از پدر قیامم
ز نطق آتشین و ز گریۀ مدامم
امام ساجدینم
فدای راه دینم
گهی به خاک ویران شبانه سرگذارم
گهی ز زهر دشمن فغان ز دل برآرم
امام ساجدینم
فدای راه دینم
به شهر شام و کوفه چه طعنهها شنیدم
به هر طرف که رفتم سر برهنه دیدم
امام ساجدینم
فدای راه دینم
عیان شود به عالم ز بعدِ کُشتنِ من
که حلقههای زنجیر چه کرده با تنِ من
امام ساجدینم
فدای راه دینم
گهی سخن بگویم ز حال خود به منهال
گهی به پا نمایم عزا کنار گودال
امام ساجدینم
فدای راه دینم
#نوحه_امام_سجاد علیه السلام
https://eitaa.com/joinchat/3406626836C8d7f688c0d
☑️ #روضه_حضرت_امام_سجاد_علیه_السلام
آن گل که دین و مکتب از او آبرو گرفت
گلهای باغ عشق از او رنگ و بو گرفت
بهر نماز عشق به محراب معرفت
از چشمه سار چشم تر خود وضو گرفت
وقتی که خواست جسم پدر را نهد به خاک
با اشک بوسه ها ز رگ آن گلو گرفت
چون شمع سینه سوخته ای آب شد تنش
از بسکه همچو فاطمه با گریه خوگرفت
رسوا نمود دشمن دین را به نزد خلق
با خطبه ای که خواند توان از عدو گرفت
پیراهنی که فاطمه از مهر رشته بود
تا آنکه دست خصم نماند از او گرفت
با یاد تشنگان لب آب خون گریست
هرگه که دید آب و بدستش سبو گرفت
با کثرت گناه «وفائی» به اشک و آه
امید خود ز آیۀ لا تقنطو گرفت
👈🏿هر وقت یاد شهر شام می افتاد گریه می کرد .
. . . آقا چرا اینقدر گریه می کنی ؟
(آقا شرح می داد) می فرمود: اول صبح بود وارد شهر شام شدیم ما را عصر رساندند به مجلس یزید ،
. . . آقا خیلی راه نیست چرا اینطور؟
👈🏿فرمود : ما را سر هر کوچه و بازار نگ می داشتند تا این مردم ما را نظاره کنند
ما را از محله یهودیان بردند آن ها به ما سنگ می زدند عزیزان پیغمبر را وارد مجلس نا محرم کردند ،
ما را خرابه های شام جای دادند
🔸تو این خرابه یکی از خواهران من آنقدر گریه کرد ، سراغ بابا را گرفت خواهر چشم انتظار من با لبان تشنه و شکم گرسنه جان داد.
حلقههای سلسله با من عزاداری کنید
ناقهها با اشک چشم خود مرا یاری کنید
من اسیر دشمنم
سلسله بر گردنم
طایر وحیام ولی بال و پرم را میزنند
شامیان در پیش چشمم خواهرم را میزنند
من اسیر دشمنم
سلسله بر گردنم
گاه از زخم زبان بر سینه چنگم میزنند
گه به اشکم خنده گه از بام سنگم میزنند
من اسیر دشمنم
سلسله بر گردنم
شامیان یک لحظه شرم از مادرم زهرا کنید
دستهای عمه مظلومهام را وا کنید
من اسیر دشمنم
سلسله بر گردنم
شامیان من میوۀ نخل دل پیغمبرم
ازچه دشنامم دهید آخر مگر من کافرم
من اسیر دشمنم
سلسله بر گردنم
وامصیبت وامصیبت وای من ای وای من
شد چراغ محمـل زینب سر بابای من
من اسیر دشمنم
سلسله بر گردنم
از همان روزی که بین کوچه زهرا را زدند
در میان کوچههای شام غم ما را زدند
من اسیر دشمنم
سلسله بر گردنم
#نوحه_امام_سجاد علیه السلام
https://eitaa.com/joinchat/3406626836C8d7f688c0d
☑️ #روضه_حضرت_امام_سجاد_علیه_السلام
سر، خاک کف پای تو یا حضرت سجاد
جان، مست تولّای تو یا حضرت سجاد
دل غرق تجلّای تو یا حضرت سجاد
دست من و اعطای تو یا حضرت سجاد
پرواز دهد ذکر تو تا عرش دعا را
جنت، شنود از نفست بوی خدا را
تو وجه خدا، دست خدا، چشم خدایی
تو روح دعا، بال دعا، قلب دعایی
تو کعبه و تو زمزم و تو سعی و صفایی
تو مشعر و خیـف و عرفاتی و منایی
تا دور تو ای کعبه مقصود نگردند
حجاج، طواف حرم الله نکردند
ای آب بقا، قطرهای از آب وضویت
وی خضر نبی، نخله سبزی، لب جویت
گلبوسۀ جان دو جهان بر گل رویت
ارباب دعا چشم گشودند به سویت
خورشید دو گیتی مه هر انجمنی تو
آئینه زهرا و حسین و حسنی تو
مهر تو همه خیل رسل راست وظیفه
گفتار تو در لوح الهی است لطیفه
بر لعل لبت، بوسۀ آیات شریفه
مصحف، بود از فاطمه و از تو، صحیفه
اول علی از سلسلۀ خیرالانامی
چارم ولی حق پدر هشت امامی
تو نور فروزندۀ مصباح هدایی
سر سلسلۀ نسل امام شهدایی
والله تو، پیغامبرِ خون خدایی
همسنگر سرهای ز تن گشته جدایی
هر چند که بر گردن خود، سلسله داری
جا در دل بشکستۀ هر سلسله داری
پرواز کند طایر وحی از چمن تو
شمشیر خدا خطبۀ دشمنشکن تو
افسوس که شد سنگ جواب سخن تو
زنجیر کند گریه به زخم بدن تو
بس گل، که به سر ریخت ز سنگ لب بامت
افسوس که بردند به ویرانۀ شامت
غیر تو که ای یوسف زهرای شهیده
گردیده پیامآور سرهای بریده
جای صلوات از همه دشنام شنیده
خون دلش از حلقۀ زنجیر چکیده؟
گیرم که عدو برد سوی شام خرابت
ای کاش نمیبرد سوی بزم شرابت
ای طایر رحمت، ز چه رو بال و پرت سوخت
هر لحظه دل از شعلۀ داغ دگرت سوخت
افسوس که در ماه محرّم، جگرت سوخت
از زهر جفا یکسره پا تا به سرت سوخت
یک کرب و بلا سوز، دلت بود به سینه
تا کرب و بلا شد ز غمت شهر مدینه
عمری به دل سوختهات، سوز نهان بود
خون جگرت، دم به دم از دیده، روان بود
چشمت به عزای شهدا، اشک فشان بود
از کعب نیاَت، بر بدن خسته نشان بود
در غسل تو یاران ز جگر آه کشیدند
بر پیکر پاکت اثر سلسله دیدند
هر شب دل زارم شده، زوّار بقیعت
ای کاش نهم چهره به دیوار بقیعت
چون شمع بسوزم به شب تار بقیعت
خون گریه کنم، لحظۀ دیدار بقیعت
گیرم به دل شب ز دل خاک سراغت
گریم به تو و تربت بی شمع و چراغت
من میثم دلسوختۀ زار شمایم
خاک قدم میثم تمّار شمایم
شرمنده که با هیچ، خریدار شمایم
هر چند بدم، عبد گنهکار شمایم
نامم ز ره لطف به خاطر بسپارید
در مصحف صدّیقۀ کبری بنگارید
▪️بدن امام چهارم را آوردند بقیع بخاک سپردند،امام باقر وقتی که بدن بابا راغسل می داداصحاب دیدند گردن مبارک امام چهارم کبوداست سؤال کردند یابن رسول الله اثر کبودی گردن مبارک پدر بزرگوارتان چه است ؟
فرمود : این کبودی اثر همان روزهایی است که در شام غل و زنجیر به گردن بابایم بوده ،
آخر امام سجاد را از کربلا سوار یک ناقه برهنه کردند پاهای مبارکش را زیر شکم شتر با غل و زنجیر بستند .
تشییع جنازه با شکوهی شد مدینه ،آخر فرزند پیغمبر است ، فرزند زهرا ست باید تجلیل شود
اما کربلا ، مگر ابو عبدالله فرزند پیغمبر نبود ، بگویم چطور تشییع شد ،
ده ها نفر اسبهای خود را تازه نعل زدند وارد گودی قتلگاه شدند که وقتی خواهرش آمد برادرش را نشناخت .
پاسخ فریاد من، گشته کف و هلهله
جای گل انداختند به گردنم سلسله
یا ابتا یا حسین یا ابتا یا حسین
من به تو میگریم و تو بهر من گریه کن
من به رگ پاره، تو به زخم تن گریه کن
یا ابتا یا حسین یا ابتا یا حسین
یکی ز زخم زبان، بر جگرم چنگ زد
یکی مرا کعب نی، یکی به من سنگ زد
یا ابتا یا حسین یا ابتا یا حسین
یکی تصدّق به ما، در مَلَاءعـام داد
یکی سر راه ما، کف زد و دشنام داد
یا ابتا یا حسین یا ابتا یا حسین
میان نامحرمان خون شده زینب دلش
سر تو باشد درست برابر محملش
یا ابتا یا حسین یا ابتا یا حسین
گرفتم این شامیان، به ما همه دشمنند
چرا دگر کودکِ سهساله را میزنند
یا ابتا یا حسین یا ابتا یا حسین
مرا نموده اسیر، یزید بیدادگر
کاش مرا مادرم نزاده بود ای پدر
یا ابتا یا حسین یا ابتا یا حسین
#نوحه_امام_سجاد علیه السلام
@tavasolnameh
☑️ #روضه_حضرت_امام_سجاد_علیه_السلام
وقت باران داغ چشم تر عذابم میدهد
آب مینوشم غم حنجر عذابم میدهد
شیرخواره سیر باشد زود خوابش میبرد
از عطش بی خوابی اصغر عذابم میدهد
مجلس ختم جوان رفتم دلم آتش گرفت
یاد تشییع تن اکبر عذابم میدهد
غیرتم را شعله ور کرده! چهل سالست که
ماجرای غارت معجر عذابم میدهد
ذبح را وقتی که میبینم کسی سر میبرد
خاطرات کندی خنجر عذابم میدهد
روی دست من اثر از حلقه های آهن است
این کبودی های بر پیکر عذابم میدهد
موی بابایم به روی نیزه ها آشفته بود
شانه را تا میزنم برسر عذابم میدهد
کاش غارت میشد از روی سرم عمامه ام
برسرم جامانده خاکستر عذابم میدهد
از دم دروازه تا بازار ساعت ها گذشت
این شلوغی های هر معبر عذابم میدهد
شامیان در پیش من حرف از کنیزی میزدند
التماس چشم آن دختر عذابم میدهد
داغ چوب خیزران و مجلس شوم شراب
از تمام داغ ها بدتر عذابم میدهد
خطبه را با لعن بر جدم علی آغاز کرد
چون به مسجد میروم منبر عذابم میدهد
هرچه آمد برسر ما از بلای شام بود
قتلگاه اصلی ما کوچه های شام بود
🏴روایت سهل ساعدی🏴
سهل ساعی گفت: دیدم مردم شام کف می زنند به یکدیگر می رسند تبریک می گویند ، شهر زینت کردند.
پرسیدم چه خبر است؟
گفتند اسیران خارجی می آورند.
از کدام دروازه ؟
از دروازه ی ساعات.
سهل ساعدی می گوید : وقتی طرف دروازه ساعات، دیدم جمعیت زیادی شادی می کنند ، کف می زنند تا نگاه کردم دیدم چند سر بریده روی نیزه ها ست یکی از سرها دارد قرآن می خواند ، سر ها که گذشت دیدم آقای بزرگواری را سوار بر شتر برهنه کردند آثار بزرگی از صورتش نمایان است ، جلو رفتم سلام کردم ، آقا فرمودند : خدا رحمتت کند کی هستی ؟ که مرا در این شهر سلام می کنی ( یعنی اینجا به ما سنگ زدند زخم زبان می زنند).
گفتم : آقا من سهل ساعدی هستم از صحابه جدت رسول خدایم ، من از سفر بیت الله بر می گردم ، دارم بیت المقدس می روم . آقا این چه حالی است می بینم . فرمود : سهل ساعدی بابایم را کشتند ، عمویم را شهید کردند به حالش گریه کردم . آقا چه کنم ؟ فرمود سهل ، پارچه ای برایم بیاور زیر زنجیر گردنم بگذار . سهل گفت : تا زنجیر را از گردن آقا بلند کردم دیدم خون تازه از زیر حلقه های زنجیر جاری شد.
ای سهل در این کوچه ها بال و پرم سوخت
از سوز درد تازیانه پیکرم سوخت
از بسکه خاکستر به رویم ریخت دشمن
عمامه را بردار که موی سرم سوخت
در خاطر من هست که دیروز طفلی
فریاد می زد عمه جانم معجرم سوخت!
شام غریبان لحظه های سخت ما بود
در بین آتش جا نماز مادرم سوخت
آن لحظه که بی بی رباب از عمق جان گفت:
زینب بیا که جامه های اصغرم سوخت
بر نیزه شاه تشنه کامان تشنه لب بود
با دیدن زخم گلویش حنجرم سوخت
وقتی که از نیزه سر شش ماهه افتاد
قلب رباب و عمه ها و خواهرم سوخت
در راه از بس که رقیه بر زمین خورد
از سوز گریه دیده های اکبرم سوخت
بدتر از این ها تا که سیلی بر رخش خورد
ناگاه دیدم ساقی آب آورم سوخت
در پیش چشم مردهای شهر چون شمع
دیدم که عمه زینب من در برم سوخت
نوحه #امام_سجاد علیه السلام
ای کشتهی زهر جفا حضرت سجّاد
چشم و چراغ مصطفی حضرت سجّاد
حضرت سجّاد
تو چارمین امام دین رکن ایمانی
تو قلب رکن و حرم و جان قرآنی
چرا گهی به حبسی و گه به ویرانی
در کوفه و شام بلا حضرت سجّاد
حضرت سجّاد
زیر غل و زنجیرها، دُر ز لب سفتی
در حلقههای سلسله ذکـر حق گفتی
کنج خرابه از چه ای گنج حق خفتی
از آشیان گشتی جدا حضرت سجّاد
حضرت سجّاد
تو داغها در عرصۀ کربلا دیدی
رأس پدر را بر سر نیزهها دیدی
هجده عزیزت را ز تن سر جدا دیدی
بر روی خاک کربلا حضرت سجّاد
حضرت سجّاد
زنجیرها بر پیکرت گریه میکردند
شمشیرها بر پدرت گریه میکردند
سرها به نی دور سرت گریه میکردند
گرید به تو ارض و سما حضرت سجّاد
حضرت سجّاد
کردی میان سلسله، طیّ منزلها
بودی انیس عمّهها، دور محملها
سوزد به یاد غربتت تا ابد دلها
گرید به یادت چشم ما حضرت سجّاد
حضرت سجّاد
ای زیسته تمام عمر بیکس و مظلوم
مظلومیت گردیده از تـربتت معلوم
شد آخر از زهر جفا جگرت مسموم
بیگنه و جرم و خطا حضرت سجّاد
حضرت سجّاد
#نوحه_امام_سجاد علیه السلام
🆔 @tavasolnameh
✅ روضه و توسل به #حضرت_امام_سجاد_علیه_السلام
بسته راه چاره دید و گریه کرد
طفل بی گهواره دید و گریه کرد
دختر آواره دید و گریه کرد
روسری پاره دید و گریه کرد
او چهل سال است کارش گریه است
این چهل سال افتخارش گریه است
دست بسته از زنان شرمنده شد
از تمام کاروان شرمنده شد
بیشتر از دختران شرمنده شد
مجلس می، آنچنان شرمنده شد
در میان راه تنها مرد بود
بین یک جمعیتی نامرد بود
از غم ویرانه رفتن اشک ریخت
پایکوبی کرد دشمن اشک ریخت
لحظه معجر گرفتن اشک ریخت
مرد ها دنبال یک زن…اشک ریخت
هم زیارتنامه اش آتش گرفت
هم سر و عمامه اش آتش گرفت
باورش میشد که غم پیرش کند؟
خواهرش را زجر زنجیرش کند
زاده مرجانه تکفیرش کند
حرمله اینقدر تحقیرش کند
نا نجیب پست با یک مشک آب
پرسه میزد پیش چشمان رباب
کوچه های شام خیلی سخت بود
سنگهای بام خیلی سخت بود
طعنه و دشنام خیلی سخت بود
جام و بزم عام خیلی سخت بود
حرفهای تند و تیزی می شنید
واژه ای مثل کنیزی می شنید
خنده های شمر یادش مانده است
ماجرای شمر یادش مانده است
چکمه های شمر یادش مانده است
جای پای شمر یادش مانده است
کندی خنجر عذابش میدهد
ضربه آخر عذابش میدهد
آمد و بال و پرش را جمع کرد
دست بی انگشترش را جمع کرد
با حصیری پیکرش را جمع کرد
روی دستش حنجرش را جمع کرد
صورت خود را به روی خاک زد
یاد عریانی گریبان چاک زد
👈🏿امام سجاد طفل صغیر می دید گریه می کرد ،
آب می آوردند وضو بگیرد گریه می کرد ،
اگر اسیری می دید احترامش می کرد،
اگر می دید گوسفندی را ذبح می کنند گریه می کرد ، می فرمود : آبش دادید یا نه ؟
. . . آری آقا ، ما مسلمانیم
با گریه می فرمود: عده ای هم در کربلا می گفتند ما مسلمانیم ولی بابای من لب تشنه کشتند.
نور حقّ الیقین زینت عابدین
ای گل فاطمه سید الساجدین
یا علی یا علی...
قلب تو بر غمی تا ابد مبتلا
آتش جان تو داغ کرببلا
یاد دشت بلا ناله داری به دل
داغ هفتاد و دو لاله داری به دل
بوده ای سیّدی با ستم روبه رو
یوسفان تو را سر بریده عدو
سر بابای تو شد جدا از بدن
پیکرش مانده در قتلگه بی کفن
#نوحه_امام_سجاد علیه السلام
https://eitaa.com/joinchat/3406626836C8d7f688c0d
☑️ #روضه_حضرت_امام_سجاد_علیه_السلام
کاش این غصه ها امان بدهند
به صدایم کمی دهان بدهند
تا غمم را بگویم امشب ، اگر
اشک ها فرصت بیان بدهند
چقدَر سخت می شود حس کرد
که سری را به این و آن بدهند
در دلت هی تکان بیندازند
نیزه را دائماً تکان بدهند
غصه ات را زیادتر بکنند
عمه ات را به هم نشان بدهند
و برای نظاره ی اُسرا
مردم شهر را زمان بدهند
در کنار نماز قطعه شده
روی سجاده ها اذان بدهند
کودکان پا به پای مادر خود
زیر این بار ، امتحان بدهند
می توانی تصورش بکنی
صدقه دست کودکان بدهند؟
باید امشب دوباره گریه کنم
کاش این غصه ها امان بدهند
🔴هفت مصیبت🔴
امام سجاد (علیه السّلام) به نعمان بن منذر مدائنی فرمودند: در شام، هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود.
1️⃣ستمگران در شام، اطراف ما را با شمشیرهای برهنه و نیزه ها احاطه کردند و بر ما حمله نمودند و کعب نیزه به ما می زدند.
2️⃣سرهای شهدا را در میان هودج های زن های ما قرار دادند،
سر پدرم و سر عمویم عباس (علیه السّلام) را در برابر چشم عمه هایم زینب (سلام الله علیها) و ام کلثوم (سلام الله علیها) نگه داشتند
و سر برادرم علی اکبر (علیه السّلام) و پسر عمویم قاسم (علیه السّلام) را در برابر چشم سکینه و فاطمه (سلام الله علیها) (خواهرانم) می آوردند
و با سرها بازی می کردند و گاهی سرها به زمین می افتاد و زیر سم ستوران قرار می گرفت.
3️⃣ زن های شامی از بالای بام ها، آب و آتش بر سر ما می ریختند،
آتش به عمامه ام افتاد، چون دست هایم را به گردن بسته بودند، نتوانستم آن را خاموش کنم، عمامه ام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزانید.
4️⃣از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و می گفتند: ای مردم بکشید آن ها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند.
5️⃣ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را از در خانه ی یهود و نصاری عبور دادند.
6️⃣ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آنها مقدور نساخت.
7️⃣ ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شب ها از سرما آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن همواره در وحشت و اضطراب به سر می بردیم
🆔 @tavasolnameh
☑️ #روضه_حضرت_امام_سجاد_علیه_السلام
☑️آنکه عمری به دعا غنچه لب وا می کرد
گریه بر غربت و مظلومی بابا می کرد
آنچه در معرکه کرببلا رخ می داد
شاهدی بود که از خیمه تماشا می کرد
مصلحت بود که آنجا به شهادت نرسد
ورنه او هم به بر فاطمه ماوا می کرد
سالها بعد شهادت سپری گشت و دلش
همچونی ناله ز بی رحمی اعدا می کرد
هر زمان دست صبا زلف جوانی می دید
یادی از زلف علی اکبر لیلا می کرد
داغ قاسم به دلش بود که در فصل خزان
یاد پرپر شدن لاله صحرا می کرد
برلب جوی چو می دید گلی پژمرده است
یادی از دجله و بی دستی سقا می کرد
هر زمان آب پی رفع عطش می نوشید
یادی از تشنه لبان لب دریا می کرد
طفل شش ماهه چو می دید زدود آهش
روز را رهگشای شب یلدا می کرد
گرچه شد پاره جگر از اثر زهر ستم
ناله از بهر جگر گوشه زهرا می کرد
امام سجاد طفل صغیر می دید گریه می کرد ،
آب می آوردند وضو بگیرد گریه می کرد ،
☑️اگر اسیری می دید احترامش می کرد ،
اگر می دید گوسفندی را ذبح می کنند گریه می کرد ، می فرمود : آبش دادید یا نه ؟
آری آقا ، ما مسلمانیم با گریه
می فرمود :عده ای هم در کربلا می گفتند ما مسلمانیم ولی بابای من لب تشنه کشتند .
هر وقت یاد شهر شام می افتاد گریه می کرد . آقا چرا اینقدر گریه می کنی ؟
( آقا شرح می داد ) می فرمود : اول صبح بود وارد شهر شام شدیم ما را عصر رساندند به مجلس یزید ،
آقا خیلی راه نیست چرا اینطور ؟
فرمود : ما را سر هر کوچه و بازار نگ می داشتند تا این مردم ما را نظاره کنند ما را از محله یهودیان بردند آن ها به ما سنگ می زدند عزیزان پیغمبر را وارد مجلس نا محرم کردند ، ما را خرابه های شام جای دادند
تو این خرابه یکی از خواهران من آنقدر گریه کرد ، سراغ بابا را گرفت خواهر چشم انتظار من با لبان تشنه و شکم گرسنه جان داد .
بدن امام چهارم را آوردند بقیع بخاک سپردند ، امام باقر وقتی که بدن بابا را غسل می داد اصحاب دیدند گردن مبارک امام چهارم کبود است سؤال کردند یابن رسول الله اثر کبودی گردن مبارک پدر بزرگوارتان چه است ؟
فرمود : این کبودی اثر همان روزهایی است که در شام غل و زنجیر به گردن بابایم بوده ،آخر امام سجاد را از کربلا سوار یک ناقه برهنه کردند پاهای مبارکش را زیر شکم شتر با غل و زنجیر بستند .
☑️ناقۀ بیجهاز، حلقۀ سلسله
خندۀ دشمن و گریۀ قافله
ابتا یا حسین ابتا یا حسین
رأس خونین تو پیش چشم ترم
یک طرف عمهام، یک طرف خواهرم
ابتا یا حسین ابتا یا حسین
میچکد پای هر لالۀ چیدهام
خونم از ساق پا اشکم از دیدهام
ابتا یا حسین ابتا یا حسین
همدم داغ من سوز و آه و تب است
سپرم پیش سنگ سینۀ زینب است
ابتا یا حسین ابتا یا حسین
من که بر شمس دین اختر عصمتم
گشته خاکستر و کعب نی قسمتم
ابتا یا حسین ابتا یا حسین
کرده دنیا چه با عترت بوتراب
زینب و شهر شام من و بزم شراب
ابتا یا حسین ابتا یا حسین
با کدامین خطا با کدامین گناه
صورت من کبود کتف زینب سیاه
ابتا یا حسین ابتا یا حسین
#نوحه_امام_سجاد علیه السلام
https://eitaa.com/joinchat/3406626836C8d7f688c0d
☑️ #روضه_حضرت_امام_سجاد_علیه_السلام
لاله سرخ شهادت تن تب دار من است
چشمه فیض خدا چشم گهر بار من است
حافظ خون و پیام شهدای ره دین
لب گویای من و دیده خونبار من است
داغ یک دشت شهید و غم یک خیل اسیر
این همه بار گران بر تن تب دار من است
دشمنم بسته به زنجیر و ولی غافل از آن
که بر انداختن ریشه او کار من است
پای در سلسله و دست به دامان وصال
دشمن از بی خردی در پی آزار من است
پرچم نهضت خونین شهیدان امروز
گر چه بر دوش من و عمه افکار من است
صبر را بین که در این مرحله از وادی عشق
سخت بیمارم وا و باز پرستار من است
خواهر کوچک من همچو گلی پرپر شد
اشک طفلان ز غمش شمع شب تار من است
ازغم اکبر و اصغر جگرم می سوزد
آه از این غم که خداوند خبر دار من است
بدن امام چهارم را آوردند بقیع بخاک سپردند،امام باقر وقتی که بدن بابا راغسل می داداصحاب دیدند گردن مبارک امام چهارم کبوداست
سؤال کردند یابن رسول الله اثر کبودی گردن مبارک پدر بزرگوارتان چه است ؟
فرمود : این کبودی اثر همان روزهایی است که در شام غل و زنجیر به گردن بابایم بوده ،آخر امام سجاد را از کربلا سوار یک ناقه برهنه کردند پاهای مبارکش را زیر شکم شتر با غل و زنجیر بستند .
تشییع جنازه با شکوهی شد مدینه ،آخر فرزند پیغمبر است ، فرزند زهرا ست باید تجلیل شود اما کربلا ، مگر ابی عبدالله فرزند پیغمبر نبود ، بگویم چطور تشییع شد ، ده ها نفر اسبهای خود را تازه نعل زدند وارد گودی قتلگاه شدند که وقتی خواهرش آمد برادرش را نشناخت
🆔 @tavasolnameh
☑️ #روضه_حضرت_امام_سجاد_علیه_السلام
بیمار کربلا به تن از تب، توان نداشت
تاب توان از کجا، که توان بر فغان نداشت
در دشت فتنه خیز که زان سروران تنی
جز زیر تیغ و سایهی خنجر امان نداشت
این صید هم که ماند، نه از باب رحم بود
صیاد دهر تیر جفا در کمان نداشت
تا شام هم ز کوفه در آن آفتاب گرم
بر فرق جز سر شهدا سایبان نداشت
منهال میگوید: امام زینالعابدین(علیهالسلام) را دیدم که تکیه بر عصا داده و پاهایش مانند نی، خشک و خون از آنها جاری بود. رنگ شریفش زرد شده بود.
پرسیدم، آقا! کجا میروید؟
فرمود: جایی که ما را منزل دادهاند، سقف ندارد. آفتاب ما را گداخته بر جان زنان میترسم.
در همین حال، صدای زنی بلند شد: نور دیدهی برادرم کجا میروی؟ برگرد که میرسم دشمن به تو صدمهای بزند.
پرسیدم این زن کیست؟
گفتند: زینب دختر علی مرتضی (علیهالسلام) است.
قربان چشمان خستهات
قربان قلب شکستهات
تو فاتح شام و کوفهای
حتی با دستان بستهات
🔸میخوانی خطبه یابن طاها
میشود کربلایی برپا
یا مولا، یا امام سجاد (3)
گویا تو میخواندی از حَرا
محشر برپا شد در آن سرا
میخواندی با شور حیدری
کَرامَتُنَا الشَّهادَه را
🔸وارث آن شهید زنده
عاشورا با تو شد پاینده
یا مولا، یا امام سجاد (3)
#نوحه_امام_سجاد علیه السلام
https://eitaa.com/joinchat/3406626836C8d7f688c0d
☑️ #روضه_حضرت_امام_سجاد_علیه_السلام
عمری برای غربت بابا گریستم
در خود تمام مرثیه ها را گریستم
عمه چقدر مرثیه ها را مرور کرد
او روضه خواند و غرق تماشا گریستم
با خاطرات شام غریبان کربلا
یادم نمی رود که چه شب ها گریستم
یک عمر با ترانه ی باران دلم گرفت
تا مشک دیدم از غم سقا گریستم
اطرافیان برای مراعات حال من
گفتند کافی است... من اما گریستم
تا در زمانه یکسره توفان به پا کنم
هر روز و شب به وسعت دریا گریستم
با یاد زخم سجده ی پایانی پدر
بین صحیفه، بین دعاها گریستم
حضرت یعقوب (علیهالسلام)، در فراغ یوسف آن چنان گریست که قرآن میفرماید:
و ابیَضَّت عیناهُ من الحزن
؛ چشمانش از گریه در غم فراق یوسف سفید شد.
امام سجاد (علیهالسلام) هم بر امام حسین (علیهالسلام) میگریست و میفرمود: یعقوب از یک یوسف دورافتاده بود، آن چنان گریه میکرد. چطور من گریه نکنم؛
در حالی که جلوی چشم خودم 18 یوسف را دیدم که یکی پس از دیگری بر زمین افتادند؟
پاسخ فریاد من، گشته کف و هلهله
جای گل انداختند به گردنم سلسله
یا ابتا یا حسین یا ابتا یا حسین
من به تو میگریم و تو بهر من گریه کن
من بـه رگ پاره، تو به زخم تن گریه کن
یا ابتا یا حسین یا ابتا یا حسین
یکی ز زخم زبان، بر جگرم چنگ زد
یکی مرا کعب نی، یکی به من سنگ زد
یا ابتا یا حسین یا ابتا یا حسین
یکی تصدّق به ما، در مَلَاءعام داد
یکی سر راه ما، کف زد و دشنام داد
یا ابتا یا حسین یا ابتا یا حسین
میان نامحرمان خون شده زینب دلش
سر تو باشد درست برابر محملش
یا ابتا یا حسین یا ابتا یا حسین
گرفتم این شامیان، به ما همه دشمنند
چرا دگر کودکِ سهساله را میزنند
یا ابتا یا حسین یا ابتا یا حسین
مرا نموده اسیر، یزید بیدادگر
کاش مرا مادرم نزاده بود ای پدر
یا ابتا یا حسین یا ابتا یا حسین
#نوحه_امام_سجاد علیه السلام
🆔 @tavasolnameh
☑️ #روضه_حضرت_امام_سجاد_علیه_السلام
السَّلامُ عَلَیْکَ یا زَیْنَ الْعابِدِینَ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا زَیْنَ الْمُتَهَجّدِینَ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اِمامَ الْمُتَّقِینَ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا وَلِیَّ الْمُسْلِمِینَ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا قُرَّهَ عَیْنِ النّاظِرِینَ الْعارِفِینَ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا وَصِیَّ الْوَصِیّینَ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خازِنَ وَصایَا الْمُرْسَلِینَ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا ضَوْءَ الْمُسْتَوْحِشِینَ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا نُورَ الْمُجْتَهِدِینَ، . . .
☑️مدح و مرثیه امام سجّاد علیه السلام
غم با ارادۀ تو زمینگیر میشود
قدت کمان، ولی نفست تیر میشود
آیات صبر بر در دروازههای شام
با خون ساق پای تو تفسیر میشود
بشکن به پیش اهل ستم بغض خویش را
وقتی شکست، غض تو تکبیر میشود
قد تو زیر بار فراق پدر خمید
دردانۀ سهساله چرا پیر میشود؟
تنها نه با خطابه که با غیرت شما
آه سهساله تیغۀ شمشیر میشود
خواندند خارجی و نگفتند وصف تو
تفسیر قدر و کوثر و تطهیر میشود
اطفال شام، سیر زناناند و ای عجب
طفل شما به شام ز جان سیر میشود
خون دلی که کربوبلا شد نصیب تو
جاری ز جای حلقۀ زنجیر میشود
گر آسمان نگاه به زخم تنت کند
بر خاک، اوفتاده؛ زمینگیر میشود
«میثم!» ز اهل شام بپرس این همه ستم
با آل فاطمه به چه تقصیر میشود؟
☑️☑️امام سجاد طفل صغیر می دید گریه می کرد ،
آب می آوردند وضو بگیرد گریه می کرد ،
اگر اسیری می دید احترامش می کرد ،
اگر می دید گوسفندی را ذبح می کنند گریه می کرد ، می فرمود : آبش دادید یا نه ؟
آری آقا ، ما مسلمانیم
با گریه می فرمود :عده ای هم در کربلا می گفتند ما مسلمانیم ولی بابای من لب تشنه کشتند .
☑️هر وقت یاد شهر شام می افتاد گریه می کرد .
آقا چرا اینقدر گریه می کنی ؟
( آقا شرح می داد ) می فرمود : اول صبح بود وارد شهر شام شدیم ما را عصر رساندند به مجلس یزید ،
آقا خیلی راه نیست چرا اینطور ؟
فرمود : ما را سر هر کوچه و بازار نگ می داشتند تا این مردم ما را نظاره کنند ما را از محله یهودیان بردند آن ها به ما سنگ می زدند
☑️عزیزان پیغمبر را وارد مجلس نا محرم کردند ، ما را خرابه های شام جای دادند
تو این خرابه یکی از خواهران من آنقدر گریه کرد ، سراغ بابا را گرفت خواهر چشم انتظار من با لبان تشنه و شکم گرسنه جان داد .
☑️#نوحه_حضرت_سجاد_علیه_السلام
السلام علیک ایها المظلوم
علی دومّی و ششمین معصوم
ایها المظلوم سیّدی مولا
▪️آه واویلا آه واویلا (2)
لحظه لحظه تو را ظلم اعدا کشت
قصۀ کربلا، داغ بابا کشت
ایها المظلوم سیّدی مولا
▪️آه واویلا آه واویلا (2)
از جوانی غم و ابتلا دیدی
کوفه و شام و کرب و بلا دیدی
ایها المظلوم سیّدی مولا
▪️آه واویلا آه واویلا (2)
تو به نی دیدهای رأس بابا را
بین نامحرمان دخت زهرا را
ایها المظلوم سیّدی مولا
▪️آه واویلا آه واویلا (2)
تنت آزرده از سلسله کردند
دور تو خنده و هلهله کردند
ایها المظلوم سیّدی مولا
▪️آه واویلا آه واویلا (2)
شعله در دامن خیمهها دیدی
کعب نی بر تن عمهها دیدی
ایها المظلوم سیّدی مولا
▪️آه واویلا آه واویلا (2)
حرمت گنبد و حائر ندارد
بقیعت بسته و زائر ندارد
ایها المظلوم سیّدی مولا
▪️آه واویلا آه واویلا (2)
#نوحه_امام_سجاد علیه السلام
👈شعرونوحه ازاستادحاج غلامرضا سازگار
@tavasolnameh