ای مادر پیامبران در مقامِ صبر
تا حشر، صابران جهان را امامِ صبر
از سن کودکی سخنت نوش فاطمه
مثل حسـین، زینت آغوش فاطمه
سر تا قدم تمام تجلای حیدری
زین ابی و زینب کبرای حیدری
بین دو آفتاب ولایت ستارهای
در چشم اهلبیت، حسین دوبارهای
در گفتن ثنای تو طول زمان کم است
بر چون تو شیر زن لقب قهرمان کم است
باید نماز، سجده برد بر سجود تو
ای پنجتن خلاصه شده در وجـود تو
وقتی که بر خطابه زبان باز میکنی
الحق که مثل فاطمه اعجاز میکنی
وقت خطابه نطق تو یادآور علیست
در شهر کوفه محمل تو منبر علیست
زهـراست کوثر نبی و کوثرش تویی
شهر شهادت است حسین و درش تویی
روح الامیـن وحی خدا ساربان تو
خورشید نوک نیزه شده سایبان تو
بیتالحرام خاص خدا کعبۀ دلت
گردد حسین بر سـر نی دور محملت
وقتی تو را به حنجر خونین نگاه بود
دانشگه مقاومتت قتلگاه بـود
میبود اگر به مقتل خون با تو همنشین
ایـوب هم به صبر تو میگفت آفرین!
کردی نثار خون خدا اشک دیده را
دادی به ما پیام گلوی بریده را
گردیده بود مقتل خون، حائر حسین
تو زیـر تازیانه شدی، زائر حسین
بر جایجای تیر و سنان بوسهها زدی
با جد خود رسول خدا همسخن شدی
گفتی که ای درود خدا بر روان تو
گفتی که ای سلام ملایک به جان تو
(این کشتۀ فتاده به هامون حسین توست)
(این صید دست و پا زده در خون حسین توست)
آری تو بر رسول خدا روضه خواندهای
در سـوک سیدالشهدا روضه خواندهای
مهطلعتان به چهره کشیدند چنگها
خون میگریستند برای تو سنگها
نیزه شکستهها به سویت چشم دوختند
با شعلههای آه تو پیوسته سوختند
در حیرتم چگونه زیارت جدا شدی
گویی هزار بار به مقتل فدا شدی
وقتی جدا شدی ز برادر به قتلگاه
میشد به پیش چشم ترت آسمان سیاه
زاد تو سوز و زمزمه و اشک آه بود
میرفتی نگاه تو در قتلگاه بود
ناگه ز قتلگاه ندایی بلند شد
زآن حنجر بریده صدایی بلند شد
خواهر! برو که همره تو دست داور است
تو شیری و زبان تو شمشیر حیدر است
دیگر کلید فتح الهی زبان توست
هرجا سفر کنی سر من ساربان توست
غلامرضا سازگار
حضرت زینب
ای مادر صبر و دختر زهرا
مرآت ز پای تا سر زهرا
در عز و وقار حیدرِ حیدر
در قدر و جلال کوثر زهرا
از دورۀ چار سالگی بودی
یار علی و پیمبر زهرا
زهرا همه بود مصطفی پرور
تو دخت حسینپرور زهرا
تو بهر علی مرتضی بودی
مانند خدیجه، دختر زهرا !
رخسار تو در برابر مادر
چون آینه در برابر زهرا
ماه رخ توست مشعل حیدر
سرو قد توست محشر زهرا
تو زینت امی و ابی زینب
در بین دو ماه، کوکبی زینب
ای چشم محمّد و علی سویت
قرآن حسین مصحف رویت
این نیست عجب که خلق را بخشند
در روز جزا به تاری از مویت
دین دست نهاده بر سر شانه
صبر آمده متکی به پهلویت
مغبونم اگر تمام عالم را
گیرم به غباری از سر کویت
من کیستم ای حقیقت زهرا
تا دم زنم از خصائل و خویت
زیبد که سر حسین در هر گام
گردد سر نیزهها ثناگویت
با آنکه خمیده قامتت از غم
یک دم نفتاد خم به ابرویت
هم رشتۀ خصم را گسستی تو
هم پشـت یزید را شکستی تو
تو حیدر حیدری خدا داند
زهرای مکرری خدا داند
هم عمۀ نُه امام معصومی
هم کوثر کوثری خدا داند
بعد از زهرا که او، تویی- تو، او
از کل زنان سری خدا داند
هنگام حمایت از امام خود
هم سنگر مادری خدا داند
اوصاف تو کار مادرت زهراست
از مدح فراتری خدا داند
در قدر و جلال عصمت و پاکی
زهرای مطهری خدا داند
بر روی دو دست مادرت زهرا
قرآن پیمبری خدا داند
با کوه مصائبت چهل منزل
همگام برادری خدا داند
وحی نبوی: کلام زیبایت
اعجاز علی: زبان گویایت
ای بر دو ذبیح کربلا، هاجر
بر هشت شهیدِ راه حق، خواهر
مانند حسین در شب میلاد
بهر تو گریست چشم پیغمبر
بر پای تو چشم هیجده خورشید
افشانده ز نوک نیزهها اختر
یکروزه به دشت کربلا دیدی
هفتاد و دو لاله از تو شد پرپر
آرایش باغ حسنت از قرآن
پیدایش عضوعضوت از کوثر
جز مادرتای حقیقت زهرا
از چار زن بهشت هم برتر
از شیرخدا رواست اینسان شیر
وز فاطمه باید این چنین دختر
حق بر تو و «یارب» تو مینازد
بر نافلۀ شب تو مینازد
در گلشن نینوا بهاری تو
بر خون شهید اعتباری تو
زهراست قرار سینۀ احمد
در سینه فاطمه قراری تو
هنگام نماز یک نبی معراج
هنگام خطابه ذوالفقاری تو
پیوسته طواف در چهل منزل
اطراف سر حسین داری تو
والله قسم به مادرت زهرا
بر کل ائمه افتخاری تو
جد و اب و مادر و برادر را
مرآت کمال هر چهاری تو
عباس زمام ناقهات گیرد
وقتی به بهشت رو بیاری تو
لطف و کرم و عنایتی باید
شاید «میثم» به همرهت آید
نوحۀ شهادت حضرت زینب سلام الله علیها
در ماتم زینب همهجا گشته قیامت
یا حضـرت سجاد سرت باد سلامت
ای مردم عالم فریاد از این غم
گردیده ز غم کرب و بلا شهر مدینه
خون میچکد از دیدۀ گریان سکینه
ای مردم عالم فریاد از این غم
خامـوش شده زمزمۀ روحفزایش
امشب شهدا دستهگل آرند برایش
ای مردم عالم فریاد از این غم
امشب به ملاقات هم آیند دو خسته
پیشانی بشکسته و پهلوی شکسته
ای مردم عالم فریاد از این غم
عباس شهید ای پسرِ ساقی کوثر
بر خواهر مظلومۀ خود آب بیاور
ای مردم عالم فریاد از این غم
امشب تو ز خون سر خود ای علیاکبر
بر عمۀ مظلومۀ خود لاله بیاور
ای مردم عالم فریاد از این غم
آتش کشد از نالۀ سادات زبانه
کز کعب سنان بر تن او مانده نشانه
ای مردم عالم فریاد از این غم
مرآت ولایت 3- غلامرضا سازگار
نوحۀ شهادت زینب کبرا سلام الله علیها
شهادت زینب کبراست
صاحب عزا حضرت زهراست
عمۀ سادات رفته ز دنیا
واویلا واویلا
اشک فراقش به دو عین است
قاتل او داغ حسین اسـت
عمۀ سادات رفته ز دنیا
واویلا واویلا
دارد به پیکرش نشانه
از ضربههای تازیانه
عمۀ سادات رفته ز دنیا
واویلا واویلا
امشب بوَد حضور مادر
دیدار خواهـر و برادر
عمۀ سادات رفته ز دنیا
واویلا واویلا
امشب رقیۀ سه ساله
میآـورد بر عمه، لاله
عمۀ سادات رفته ز دنیا
واویلا واویلا
امالبنین عباست امشب
آید به استقبال زینب
عمۀ سادات رفته ز دنیا
واویلا واویلا
چهارمین شمس امامت
یا سیدی سرت سلامت
عمۀ سادات رفته ز دنیا
واویلا واویلا
مرآت ولایت 3- غلامرضا سازگار
ای تمام علی تمام حسین
معنی کامل قیام حسین
اقتدار تو اقتدار حسین
احترام تو احترام حسین
بر تو و عزم و صبر و همّت تو
از زبان همه سلام حسین
در سکوتت صدای قلب علی
در صدای تو انتقام حسین
نصف جام بلا به کام تو ریخت
نیمة دیگرش به کام حسین
قبر تو کعبة حسینیون
قلب تو مسجدالحرام حسین
تو رساندی ز دشت کرب و بلا
به زمین و زمان پیام حسین
چون دلت در بلا شکیبا بود
هر چه چشم تو دید زیبا بود
جوشش وحی در سخن داری
شرف و قدر پنج تن داری
شک ندارم مقام عصمت را
ارث از مام خویشتن داری
شک ندارم که خون پاک خداست
خون پاکی که در بدن داری
آنچه مادر نشانه بر تن داشت
همه را زیر پیرهن داری
خلق و خوی و خصال پیغمبر
اقتدار ابوالحسن داری
سروِ قامت بلند زهرایی
از تن عاشقان چمن داری
ذوالفقار علی بود به نیام
آن زبانی که در دهن داری
کوفه لبریز سوز سینة تو
شام شد مسجد مدینة تو
ای ز طفلی به خانه یار علی
ای زبان تو ذوالفقار علی
چارده قرن در بهار و خزان
آب دادی به لاله زار علی
یک تنه فتح کوفه را کردی
الحق این کار توست کار علی
از چه شد باغ عارضت پاییز
ای بهشت رخت بهار علی
ناله هایت خروش خون حسین
خطبه های تو یادگار علی
تیغ نطقت به کوفه کاری کرد
که کند تیغ آبدار علی
به تو بانو هماره می بالند
هر چه مرد است از تبار علی
تو خود آینه دار زهرایی
همه جا افتخار زهرایی
تو به خون خدا پیامبری
تو به شهر ائمه نیز دری
مثل زهرا به قدر و جاه و جلال
از زنان بهشت خوب تری
نخل سرسبز باغ عصمت را
فاطمه ریشه هست و تو ثمری
جان گرفتی به کف چهل منزل
با شهیدان خویش همسفری
گرچه امّ المصائبت خوانند
صبر را مادر استی و پدری
مادر دو شهید در یک روز
انجم آرای هیجده قمری
نه فقط دختر علی هستی
پنج تن را ستارة سحری
تو سراپا همان بتول استی
کوثر کوثر رسول استی
جگر کوه، پاره پارة تو
سینه سنگ را شراره ز تو
شام تسخیر نطق حیدریت
کوفه ساکت به یک اشارة تو
بدن چاک چاک ثارالله
حرمش قلب پاره پارة تو
نقش بسته به سینة خورشید
داغ هفتاد و دو ستارة تو
سینه های هزار پارة ما
یک به یک مجلس هزارة تو
هر کجا مجلس حسین به پاست
مجلس اوست یادوارة تو
نفس شیعه تا صف محشر
شعلة نالة همارة تو
تا گره خورد با غمت غم ما
دورة سال شد محرّم ما
مادرت را در آستانه زدند
بانوی دهر را به خانه زدند
با همان دست ها چهل منزل
به تو تا شام تازیانه زدند
نیم روزی به لاله زار دلت
داغ ها همچو گل جوانه زدند
دل تو چون خیام سوخته شد
که از آن شعله ها زبانه زدند
کودکی را که لرزه بر تن داشت
به چه جرمیش ظالمانه زدند؟
ناله از تازیانه گشت بلند
بس که بر پیکرت نشانه زدند
آشیان تو چون به صحرا سوخت
جگرت از برای زهرا سوخت
تو و بزم شراب و مجلس شام؟
وای بر شام تیره تر از شام
صوت قرآن و شعر کفرانگیز؟
چوب و طشت طلا و رأس امام؟
به تو بستند کوفیان تهمت
به تو دادند شامیان دشنام
به سرت ریختند خاکستر
جای عطر و گلاب از لب بام
غیر رأس حسین بر سر نی
یک نفر بر شما نکرد سلام
بعد قتل حسین قاتل تو است
داغ دردانه در خرابة شام
حیف بی بی تو را زدند زدند
با چنان عزت و جلال و مقام
اشک ها بر تو وقف دامن ماست
سوز این تازیانه در تن ماست
نه فقط داغ یار کشت تو را
بارها روزگار کشت تو را
داغ هجده عزیز در یک روز
در دل داغدار کشت تو را
کف و شادی و خنده و دشنام
بارها این چهار کشت تو را
از کدامین مصیبتت گویم
ستم بی شمار کشت تو را
کربلا لاله زار داغ تو بود
داغ این لاله زار کشت تو را
همه اینها کشنده بود ولی
عاقبت داغ یار کشت تو را
گرچه لبریز داغ شد دل تو
گشت داغ حسین قاتل تو
سوزد از سوز تو زمانه هنوز
آهت از دل کشد زبانه هنوز
اثر تازیانه ها باقی است
مانده بر پیکرت نشانه هنوز
بر حسین و تو هر دو خون گریند
خنجر شهر و تازیانه هنوز
داغ هایی که بود بر دل تو
در دل ما زند جوانه هنوز
مرغ روح تو را به مقتل خون
واحسینا بود ترانه هنوز
قصة چوب محمل و سر تو
مانده در خاطر زمانه هنوز
هر کجا بانگ یا حسین بپاست
چشم میثم ز خون دل، دریاست
منبع:سایت مدایح
بود آخرین لحظه عمر من
الاشام غم با تو گویم سخن
چه خوش بود آیین غمخواریت
ز آل علی میهمان داریت
دگر جانم از غصه بر لب رسید
گذشت آنچه از تو به زینب رسید
خداحافظ ای شهر آزارها
خداحافظ ای کوی و بازارها
خداحافظ ای شاهد جنگ ها
خداحافظ ای بارش سنگ ها
خداحافظ ای شهر رنج و بلا
خداحافظ ای چوب و طشت طلا
خداحافظ ای قصه بزم می
خداحافظ ای رأس بالای نی
خداحافظ ای اشک جمّازه ها
خداحافظ ای زیب دروازه ها
خداحافظ ای شهر دشنام ها
خداحافظ ای کوچه ها، بام ها
خداحافظ ای سنگ خون و جبین
خداحافظ ای سیدالساجدین
خداحافظ ای رنج ها، دردها
خداحافظ ای خاک ها، گردها
خداحافظ ای ناقة بی جهاز
خداحافظ ای اختران حجاز
خداحافظ ای خاک ویران سرا
خداحافظ ای آل خیرالورا
خداحافظ ای خردسال اسیر
خداحافظ ای چار ساله صغیر
خداحافظ ای یاس نیلی شده
یتیم نوازش به سیلی شده
همین جا خودم دیدم از خون خضاب
سر نیزه ها هجده آفتاب
همین جا کنارم نی و دف زدند
به دیدار هیجده گلم صف زدند
همین جا دلم شد ز غم چاک چاک
که خورشیدم افتاده بر روی خاک
همین جا به زخمم نمک می زدند
عزیز دلم را کتک می زدند
همین جا به فرقم عدو خاک ریخت
به روی گلم خاک و خاشاک ریخت
همین جا ز غم جان من خسته بود
که ده تن به یک ریسمان بسته بود
همین جا ز غم بود جان بر لبم
که بنشسته طی شد نماز شبم
همین جا به ما خصم دشنام داد
حسین مرا خارجی نام داد
همین جا دو چشمم ز خون تر شده
که یاسم به ویرانه پرپر شده
همین جا به ویرانه بلبل گریست
غریبانه بر غربت گل گریست
همین جا ز غم جانم آمد به لب
که در گِل گُلم دفن شد نیمه شب
دریغا که آن گوهر پاک رفت
چو زهرا غریبانه در خاک رفت
الا ای همه نسل ها بعد من
بگویید از قول من این سخن
که زینب بدین کوه اندوه و درد
به موج بلا چون علی صبر کرد
خدا داند و غصه های دلش
که داغ حسینش بود قاتلش
مرا یک جهان درد و داغ و غم است
که توصیف آن بر لب میثم است
💠در مدح حضرت زینب سلام الله علیها
✅بند اول
ای وجودت تمامِ ثارالله
وی علمدار بام ثارالله
پایدار همیشۀ توحید
پاسدار قیام ثارالله
به تو دین متکی است تا محشر
از تو پاینده نام ثارالله
به قیام حسینگونۀ تو
تا قیامت سلام ثارالله
هر کلام تو یک حماسۀ خون
هر نفس یک پیام ثارالله
همره و هممرام و همسنگر
همدم و همکلام ثارالله
ذوالفقارِ زبان تو در کام
تیغ حق در نیام ثارالله
نام تو، وصف تو، فضیلت تو
سخنِ صبح و شام ثارالله
دل نورانی تو از آغاز
بود بیتالحرام ثارالله
چون تو خواندی خطابه، خونِ گلو
گشت شیرین به کام ثارالله
صحبتت: چشمههای علم علی
حرمتت: احترام ثارالله
بی تو دین را بقا نبود، نبود
کربلا کربلا نبود، نبود
✅بند دوم
صبر یک قطره و تو دریایی
حلم یک لاله و تو صحرایی
بعد حیدر تو حیدری به سخن
بعد زهرا فقـط تو زهرایی
هاجر دو ذبیحِ خفته به خون
مریم هیجده مسیحایی
!قیمت اشک توست خون حسین
بلکه خود یک حسینِ تنهایی
قهرمان، شیرزن تو را خوانم؟
به خدا فـوق فوق اینهایی
علم یک آیه و تویی قرآن
علم یک صورت و تو معنایی
پدرت زینتِ تمام وجـود
تو که هستیِّ زیب بابایی
برده دل از حسین، یک نگهت
بسکه در چشم او دلآرایی
مادر زهد و عصمت و تقوا
دختر قدر و نور و طاهایی
فاتح کربلا و کـوفه و شام
صاحب خطبههای غرایی
هر بلایی به چشم تو زیباست
خود به چشم خدا چه زیبایی
شهدا از تو زندگی دارند
انبیا هم به تو بدهکارند
✅بند سوم
"تو ز تجلیل برتری زینب
"تو همانند مادری زینب
تا صدایت به کوفه گشت بلند
"همه گفتند حیدری زینب
باعث سرفرازی اسلام
"با سرِ شش برادری زینب
!جز امامت که هست خاص حسین
"با امامت برابری زینب
منجی چارمین ولیّ خدا
"در کنار برادری زینب
به خدا غیر چارده معصوم
"از همه مردها سری زینب
همچنان از خطابهات پیداست
"که تو زهرای دیگری زینب
دخت زهرا، ولی کدامین دخت
"دختِ اسلامْپروری زینب
"بلکه همراه مادرت زهرا
"مادرِ اهل محشری زینب
تو به نخل امیدِ ثارالله
"ریشه و شاخه و بری زینب
خلق را سر به سر در آن صحرا
ذکر یا زینب است و یا زهرا
✅بند چهارم
لب خود تا به خطبه وا کردی
باالله اعجازِ مرتضی کردی
کوفه شد کربلای دیگر تو
شام را هم تو کربلا کردی
تو به یک خطبه، حقّ و باطل را
تا قیامت ز هم جدا کردی
مثل مادر برای یاری دین
بارها خویش را فدا کردی
جان به کف داشته چهلمنزل
به امام خود اقتدا کردی
در قنوت نماز شب به حسین
اشک افشاندی و دعا کردی
دستهای یزید را بستی
نهضت شام را بپا کردی
با نگاه حسین از دل طشت
چشم خود بستی و حیا کردی
تو به گودال شکرها گفتی
تو که تقدیر از خدا کردی
چه کشیدی مگر به بزم یزید
که گریبان خود قبا کردی
لب و دندان و چوب و طشت و شراب؟
از چه رو آسمان نگشت خراب؟
✅بند پنجم
نفست جانِ سیدالشهداست
روح و ریحان سیدالشهداست
قامتت در ریاض رضوان هم
سرو بستان سیدالشهداست
خطبههای همیشه زندۀ تو
متن قرآن سیدالشهداست
از سر نیزهها به زخم سرت
چشم گریان سیدالشهداست
عضو عضو تو ای همه توحید
پر ز ایمان سیدالشهداست
میتوان در مقام و وصف تو گفت
آنچه در شان سیدالشهداست
در ثنایت به نیزه در حرکت
لب عطشان سیدالشهداست
نامۀ عاشقانهات به خدا
جسم عریان سیدالشهداست
تا زمین و زمان به امر خدا
تحت فرمان سیدالشهداست
نام تـو، مدح تو، فضائل تو
ذکر یاران سیدالشهداست
از خداوندگار و خلق مدام
به تو و صبر تو، سلام سلام
✅بند ششم
سرفرازی که شد خمیده، تویی
وارث مادر شهیده تویی
آنکه خورشیدِ خفته در خون را
شسته با اشک هر دو دیده تویی
آنکه با تیغ نطق حیدریاش
پردۀ خصم را دریده تویی
آنکه هر تلخیِ مصیبت را
شهد جان کرده و چشیده تویی
آنکه بهر بقای عاشورا
یک جهان شورآفریده تویی
آنکه زخم درون و زخم سرش
آسمان را به خون کشیده تویی
باغبانی که لالههایش را
دست گلچین به تیغ چیده تویی
زائری کز هزار و نهصد زخم
پاسخ خویش را شنیده تویی
آسمانی که بیستاره شده
مهر و ماهش به خون طپیده تویی
آفتابی که گشته چل منزل
دور هجده سرِ بریده تویـی
ذکر سرها هماره بود به لب
السلام علیک یا زینب
✅بند هفتم
سالها تا ابد هزارۀ توست
روزها روز یادوارۀ توست
کوفه و شام بعد عاشورا
شاهد نهضت دوبارۀ توست
همچنان بغض در گلو مانده
نفس کوفه با اشارۀ توست
این تن گوشوار عرش خداست
یا تو عرشی و گوشوارۀ توست؟
سنگ قعر جهنّمش خوانند
دل هر کس که بیشرارۀ توست
این بوَد حلق چاک چاک حسین
یا همان قلب پارهپارۀ توست؟
اشک شبهای آسمانیها
خون هفتاد و دو ستارۀ توست
نظر لطف تو، به گریۀ ماست
اشک شرمنده از نظارۀ توست
همه بیچارهایم و چارۀ ما
نظر رحمت همارۀ توست
چشم ما در مصیبت تو گریست
گر پسندی تو، بهتر از این چیست؟
✅بند هشتم
به خداوندی خدا سوگند
به امامان جدا جدا سوگند
$به محمّد، به فاطمه، به علی
به تمامیّ انبیا سوگند
به حسینی که تشنه لب، او را
سر بریدند از قفا سوگند
!به دو دست بریدۀ عباس
که جدا شد به کربلا سوگند
به همان سینۀ شکسته که گشت
از سم اسب، توتیا سوگند
به همان طایری که با دمِ تیر
ذبح گردید در هوا سوگند
!به یتیمی که چون خیام حسین
سوخت دامانش از جفا سوگند
!به خروش تو و به خون حسین
به دو دریای اشک ما سوگند
به حسین و به ظهر عاشورا
به نواهای نینوا سوگند
به خدایی که بود و باشد و هست
بی تو اسلام رفته بود از دست
زینب که از خدا صلوات مکرّرش
زینب که از خدا صلوات مکرّرش
زیبد که بعد فاطمه خوانند کوثرش
آن شیر دخت شیر الهی که گفته اند
در خاندان شیر خدا شیر دیگرش
زهرای دوّمی که نشد در تمام عمر
عبّاس بی اجازه نشیند برابرش
مرد آفرین زنی که توان خواند در جلال
آیینه تمام نمای پیمبرش
این است آن نیابت عظمای فاطمه
کز رهبرش نمود حمایت چو مادرش
این است آن سلالۀ زهرا که انبیا
گلبوسه می نهند به قبر مطهّرش
این است آن بزرگ زنی کز جلال و قدر
مردانگی به خاک افتد در برابرش
زهرا که افتخار خدا و رسول بود
می کرد افتخار که این است دخترش
علاّمۀ معلّمه نادیده ای که بود
تیغ سخن به خطبه چو شمشیر حیدرش
این است آن ستم کُش دوران که در نبرد
کرب و بلا و کوفه و شام است سنگرش
دارد نشان ز همّت و ایثار فاطمه
هر جای تازیانه که باشد به پیکرش
هفتاد داغ بر جگرش بود باز هم
لرزید کوفه از کلمات چو تندرش
وقتی لب گشود و ندا داد اُسکتوا
لرزید کوفه، صاعقه بارید بر سرش
رأس حسین خطبۀ او را چو می شنید
می کرد افتخار که این است خواهرش
از خشت خشت مسجد کوفه ندا رسد
این شیر زن علیست به بالای منبرش
اعجاز وحی داشت پیام مقدّسش
آیات نور بود کلام منوّرش
کوفه مدینۀ نبوی بود و مسجدش
گویی که بود حضرت زهرا سخنورش
خواند از بنی امیّه و بیداد و ظلمشان
گفت از حسین و قاسم و عبّاس و اکبرش
چون مدح شیر دختر شیر خدا کنم
جایی که هست شیر خدا مدح گسترش
زینب، کدام زینب؟ آنکو که زنده ماند
خون حسین با نفس روحپرورش
زینب، کدام زینب؟ دختی که مصطفی
در چهره دید صورت زهرای اطهرش
کرب و بلا و کوفه نه، شهر دمشق نه
گردید کلّ عالم هستی مسخّرش
آنگونه در لباس اسارت عزیز بود
کآمد امیر شام، ذلیل و محقّرش
آن شب که در خرابه نماز نشسته خواند
آن شب که ریخت خون دل از دیده ی ترش
آن شب که دفن کرد یتیم سه ساله را
با گریه خاک ریخت بر اندام لاغرش
آن شب که کرد صرفنظر از غذای خویش
تا کودکان گرسنه نخوابند در برش
هفت آسمان خروش بر آورد کیست این
این زینب است یا که پدر یا که مادرش
گردون به یاد فاطمه افتاد تا که دید
زینب نماز خواند و خاکیست معجرش
سوغات از برای پیمبر به شهر شام
موی سفید بود و کبودیّ منظرش
از بس تنش در آتش غم آب گشته بود
آمد برای دیدن و نشناخت شوهرش
از لحظۀ ولادت خود یا حسین گفت
با نام او گذشت نفس های آخرش
روحش پرید سوی بهشت و هنوز بود
آثار تازیانه به جسم مطهّرش
او لالۀ بهشت علی بود و روزگار
بگذاشت داغها بدل و کرد پرپرش
تنها انیس و مونس او بود وقت مرگ
پیراهنی ز یوسف در خون شناورش
از حق سلام باد بر آن بانویی که هست
حقّ حیات بر شهدا روز محشرش
«میثم» چو شرح داغ روی داغ او کند
جو شد ز دیده گوهر و از سینه آذرش
⬛️ رحلت مظلومانه عقیله بنی هاشم حضرت زینب کبری علیها السلام تسلیت باد
◾️ نام : زینب
◾️ لقب : عقیله بنی هاشم
◾️ کنیه : ام المصائب
◾️ پدر : امام علی (ع)
◾️ مادر : حضرت فاطمه (س)
◾️ ولادت : ۵ جمادی الاول سال ۵ هجری در مدینه
◾️ رحلت : ۱۵ رجب سال ۶۲ هجری در شام ( دمشق )
◾️ طول عمر شریف : ۵۷ سال
◾️ مکان حرم مطهر : دمشق
◾️ همسر : عبدالله بن جعفر طیار ( پسر عموی حضرت زینب )
◾️ فرزندان : ۱- عون ۲- محمد ۳- علی ۴- عباس ۵- ام کلثوم
◾️ خلاصه زندگی :
🔹 حضرت زینب (س) سال پنجم هجری در خانه امیرالمومنین (ع) در مدینه ولادت یافتند و پیامبر اکرم (ص) اذان و اقامه گفتند و این مولود مبارک را « زینب » نامیدند
🔹 سال ۱۷ هجری با پسر عموی خود عبدالله فرزند جعفر طیار ازدواج نمودند و علاوه بر اداره خانواده ، در مدینه نقل حدیث می فرمود و بانوان شهر را از علوم اهل بیت (ع) بهره مند می نمود
🔹 هنگامیکه امیرالمومنین (ع) در سال ۳۶ هجری مرکز خلافت را از مدینه به کوفه منتقل کردند ، حضرت زینب (س) نیز بهمراه خانواده به کوفه سفر کردند و در آنجا اقامت نمودند و زنان کوفه از جلسات تفسیر قرآن آن حضرت ، بهره مند می شدند
🔹 پس از شهادت امیرالمومنین (ع) ، از کوفه به مدینه بازگشتند و دوران امامت امام مجتبی (ع) و امام حسین (ع) ، یاور و پشتیبان امام زمان خود بودند
🔹 ماه رجب سال ۶۰ هجری ، بهمراه امام حسین (ع) از مدینه بمکه و سپس از مکه بسوی عراق حرکت نمودند و پس از شهادت امام حسین (ع) در کربلا ، در سفر اسارت از کربلا به کوفه و سپس به شام رفته و با سخنرانی های کوبنده خویش در کوفه و شام ، بنی امیه را رسوا نمود
🔹 پس از بازگشت از سفر اسارت ، بعد از مدتی بدلیل قحطی در مدینه ، بهمراه همسر خود عبدالله بن جعفر ، به شام سفر نمودند و سال ۶۲ هجری در شام رحلت فرمود