Boye Sib (UpMusic).mp3
8.77M
بویسیبو
بوی سیب از مهدی عبدلی:
بوی سیب و حرم حبیب و حسین غریبو کربلا…
♫♪♭♫♪♭♫♪♭
بوی یاس و ضریح عباس و خدای احساسو کربلا…
♫♪♭♫♪♭♫♪♭
بوی عنبر ماه رخ اَکبر ، گهواره اصغر کربلا…
♫♪♭♫♪♭♫♪♭
بغض آب و فرات بیتاب و اشکهای رباب و کربلا…
♫♪♭♫♪♭♫♪♭
تو ذکر محراب منی ، تو مهر و مهتاب منی !!
♫♪♭♫♪♭♫♪♭
تو باده و ساغر من ، تو مستی ناب منی ! تو مستی ناب منی !
♫♪♭♫♪♭♫♪♭
بی تو دلم آروم نمی گیره .. کبوتر دل بی تو میمیره…
♫♪♭♫♪♭♫♪♭
امشب که مست باده نابم ، مشتاق دیدار تو مهتابم…
♫♪♭♫♪♭♫♪♭
با این که من خوب میدونم / آدمی بی اصل و بُنم
♫♪♭♫♪♭♫♪♭
بده اجازه اِی خدا عشقمو نقاشی کنم
♫♪♭♫♪♭♫♪♭
خوب میشه قلب عاشقم ، یه طرح خوشگل میزنم
♫♪♭♫♪♭♫♪♭
نقش یه مرد پهلون طرح شمایل می زنم
♫♪♭♫♪♭♫♪♭
به روی صفحه می کشم پیشونی بلندشو
♫♪♭♫♪♭♫♪♭
ابروهای کمونیشو صورت آسمونیشو
♫♪♭♫♪♭♫♪♭
تا که به چشماش می رسم کشیدنش چه مشکله
♫♪♭♫♪♭♫♪♭
آخه چشای یار من سیاه خیلی خوشگله
♫♪♭♫♪♭♫♪♭
چشای قشنگ عباس دلمو خدایی کرده
♫♪♭♫♪♭♫♪♭
مدد آقام اباالفضل منو کربلایی کرده
♫♪♭♫♪♭♫♪♭
کنج قفس من می تونم باشم
♫♪♭♫♪♭♫♪♭
بی هم نفس من می تونم باشم
♫♪♭♫♪♭♫♪♭
بی حسین من نمی تون
♫♪♭♫♪♭♫♪♭
آخه آقامه دوسش دارم
♫♪♭♫♪♭♫♪♭
مولامه دوسش دارم
همه دنیا یه طرف
همه دنیا یه طرف ، حسین زهرا یه طرف
حسین زهرا یه طرف ، هر چی عشقه یه طرف
هر چی عشقه یه طرف ، عشق به مولا یه طرف
هر چی عشقه یه طرف ، هر چی عشق یه طرف
حسین زهرا ، یه طرف
حسین زهرا یه طرف ، همه دنیا یه طرف
آهنگ بوی سیب و حرم حبیب
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنآئِكَ
عَلَيْكَ مِنّى سَلامُ اللّهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَ بَقِىَ اللَّيْلُ وَ النَّهارُ
وَلا جَعَلَهُ اللّهُ اخِرَالْعَهْدِ مِنّى لِزِيارَتِكُمْ
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ
وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ
وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ
وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
🌸🌺🌻🍃🌴🌼🌷🌹💫
به خدای منّان به تمام قرآن
که به سینه شوق حرم تو دارم
اگرم که بررو بود آبروئی
زصفای خاک قدم تو دارم
چه غم از نشورم چه غم از صراطم
چه غم از جحیمم که غم تو دارم
شرف عیان را شرر نهان را
به خدا زلطف و کرم تو دارم
دل آسمانی گهر معانی
دم مدح خوانی زدم تو دارم
به ریاض حسنت به بهشت رویت
که برون زکویت نروم مسلم؟
به جلال داور به دل پیمبر
به نماز زهرا به خلوص حیدر
به حطیم و کعبه به مقام و زمزم
به صفا و مروه به منی و مشعر
به حسین و عباس به زهیر و یحیی
به حبیب و مسلم به علیِّ اکبر
به سرشک طفلان به فرات خونین
به رباب محزون به علیِّ اصغر
اگرم برانی اگرم بخوانی
نروم از این کو، نروم از این در
به تو سر سپردم به تو دست دادم
به تو رو نهادم زتو می زنم دم
تو که می بری دل تو که می دهد جان
گهی از تبسّم کهی از نگاهت
تو که روز محشر شهدا سراسر
ببرند حسرت به مقام و جاهت
تو که خلق عالم شده هم گدایت
شده هم غلامت شده هم سپاهت
چه شود که منّت به سرم گذاری
زغبار کویت زتراب راهت
زکرم بخوانی من بینوا را
که شبی نهم رو سوی بارگاهت
بگشا خدایا ره کربلا را
چه به روی عالم چه به روی (میثم)
🌸🌕🌺🌕🌸🌕🌺🌕🌸🌕🌺🌕🌸
مرحوم حجةالاسلام و المسلمین
نظام رشتی، در یکی از منبرهایش این کرامت را بیان کرده:
🌸 یک سال مسافرت به خراسان کردم و در شهرهاى آن استان مانند مشهد مقدس و تربت حیدریه و کاشمر انجام وظیفه می نمودم و منبر می رفتم. از تربت حیدریه به تربت جام که غالبا اهل سنت و متعصب هستند رفتم در موقع ورود تا از ماشین پیاده شدم دیدم چند نفر با چراغ فانوس جلو آمدند و خوشآمد و خیر مقدم گفته و اظهار سرور از آمدن من کرده و چمدان مرا برداشته و مرا راهنمائى می کردند. من تصور کردم که اینها منبر مرا در مشهد و کاشمر و تربت دیده و می شناسند از این جهت به استقبال آمده و اکنون مرا به منزل می برند. مقدار زیادى راه بردند تا به یک منزل رسیده و مرا وارد کردند و برایم چائى حاضر کرده و احوالپرسى گرمى نمودند و مدتى از مسافرتهایم مستفسر می شدند و صحبت می کردند تا شب به نیمه رسید و خواب بر من غلبه کرد و خستگى و کوفتگى راه یک طرف و زیاد نشستن شب هم یک طرف
🌺 گفتند خیلى معذرت می خواهیم شما را خسته کردیم. غذاى مختصرى آوردند اندکى خوردم ولى از خستگى و غلبه خواب نتوانستم به حد کافى و اشباع غذا بخورم برایم رختخواب انداختند و گفتند شما خسته هستید استراحت کنید تا صبح که ورود شما را اطلاّع دهیم.
⚠️ پس به رختخواب رفتم ولى یک مرتبه خیالات و توهمات مرا گرفت که اینجا کجاست و اینها کیستند و چه سابقهاى با من دارند با کمال خستگى و غلبه خواب بکلى خواب از چشمم پرید مانند کسی که احساس شرّى کند از اطاق مجاور صدائى شنیدم که کسى می گفت خوابش رفت دیگرى می گفت خوب شکارى نصیبمان شد سومى گفت کلکش را هرچه زودتر بکنیم و صداى تیز کردن چاقو شنیدم و حس کردم که در مهلکه افتاده و با پاى خود سوى مرگ آمدهام
💚 از همه جا امیدم قطع در میان رختخواب نشسته و به مولایم حضرت سید الشهداء🌷 روحى له الفداء عرض کردم آقا جان نظام یک عمر نوکرى کرده اگر یک ساعت آقائى نکنید نوکرت از بین میرود،
🌤 تا این توسل را پیدا کردم دیدم گویا اطاق می لرزد و سقف آن صدا می کند و گویا کسى به من گفت نظام برخیز و در میان طاقچه اطاق بنشین و گویا کسى مرا در طاقچه گذارد که یک مرتبه صداهاى مهیبى یکى پس از دیگرى برخاست از خود رفتم و بیهوش شدم، وقتى بخود آمدم که آفتاب بالا آمده و بر من می تابید.
🍀 پس چشم گشودم دیدم جز تل خاک چیزى نمی بینم فقط دیواری که در آن دو طاقچه بود یکى چمدانم بود و دیگرى هم خودم سالم مانده ما بقى تمام آبادى و شهر از زلزله خراب و مردمش در زیر آوار آن مانده و آن میزبان هاى خائن هم در زیر آوار و خروارها خاک و سنگ و چوب دفن شدهاند.
🌺 «او از رفتن به شهر[تربت جام] منصرف شد و به طرف تربت حیدریه حرکت می کند و در حالی که نه عبا و قبایی بر تن داشته و نه عمامه ای بر سر، در اثر شدت گرما و تشنگی و گرسنگی و در حالی که هیچ رمقی نداشت در همان بیابان ها به زمین افتاد به حدی که قدرت برخاستن نداشت و خود را آماده مرگ می بیند.
☀️ ناگهان صدای پای اسبی به گوش می رسد و به او نزدیک می شد ، شخصی از اسب پیاده شده و می گوید: «نظام رشتی تو هستی؟! نگران نباش.»
🌼 صاحب اسب مقداری آب گوارا به او می دهد و او را سوار اسب می کند و با خود می برد. بعد از مسافتی کوتاه نظام را در شهر نیشابور دم منزل حاکم پیاده می کند و نامه ای به دست او می دهد تا به حاکم تحویل دهد.
🌹 وقتی حاکم نامه را مشاهده می کند می گوید: «تو نظام رشتی هستی؟ با چه وسیله ای آمده ای و لباس هایت کجاست؟» نظام بر می گردد ولی اثری از اسب سوار نمی بیند. حاکم که نظام را قبلا با عمامه و قبا و عبا دیده بود، درمورد اینکه این فرد نظام رشتی باشد تردید می کند. چون نظام در نزد حاکم دیگران لباس ها را نداشت ولی نظام پس از اطمینان دستور می دهد برای نظام لباس روحانیت تهیه کنند.
🍃 وی در همان شهر به منبر رفت و به مردم چنین می گوید که
🤍 «ای مردم! قدر حسین (علیه السلام )🌷 را بدانید همه نعمت های خدا به خاطر وجود این نازنین است که بر ما نازل می شود و همه بلا ها به واسطه این سید جوانان اهل بهشت است که از ما دفع می شود. وی انگاه چگونگی نجات یافتن از مهلکه مرگ را برای مردم می گوید و فی البداهه این شعر سروده و برای مردم می خواند:
من از کودکی عاشقت بوده ام
قبولم نما گرچه آلوده ام
به هنگام پیری مرانم ز پیش
که صرف تو کردم جوانی خویش
به پهلوی بشکسته مادرت
مبادا برانی مرا از درت
👤 آقایی می فرمودند:
❤️ «من گمان می کنم آن اسب سوار از رجال الغیب و آن نامه هم از طرف وجود مقدس حضرت ثامن الحجج(علیه السلام ) بوده است.»
📚منبع: خورشید درخشان شمال، ص ۱۴۴ – ۱۴۸٫
اختران فروزان ری و طهران، شیخ محمد شریف رازی، مکتبه الزهرا، ص ۲۸۶- ۲۸۷٫
#امام_حسین
@Hafez1356
14001227eheyat-bazri-shoor.mp3
2.47M
#سرود ویژۀ میلادِ منجی عالم بشریت حضرت مهدی سلام الله علیه اجراشده سال ۱۴۰۰ به نفس حاج محمدرضا بذری
خدا از آسمون خورشید و آورده رو زمین
توی عالم صدای جبرئیل انداخته طنین
"بَقِيَّةُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤمِنینْ"
کسی که قبله بهش مایله اومده
کسی که نقل تموم محافله اومده
کسی که حل تموم مسائله اومده
منتظرا دستا بالا
به صفای قدمش همه بگید ماشاالله
برسه تا، عرش اعلا
به صفای قدمش همه بگید ماشاالله
ماشاالله به اسم زیباش
ماشاالله به نیم نگاهش
ماشاالله به قد و بالاش
ماشاالله به روی ماهش
«مولانا بقیة الله»
برای این نگاری که خاطرخواهاش بی حدن
ملائک دسته دسته واسه ی تبریک اومدن
غزل خون دور گهوارش مؤدب زانو زدن
کسی که اومدنش دلو میبره اومده
کسی که مهدی آل پیمبرهِ اومده
کسی که مو به مو حضرت حیدره اومده
منتظرا، دستا بالا
به وقار فاطمیش همه بگید ماشاالله
کمنزاریدیالا یالا
به وقارفاطمیش همه بگید ماشا الله
ماشاالله به این جمال و
ماشاالله به این شمائل
ماشاالله به این جلال و
ماشاالله به این فضائل
«مولانا بقیة الله»
زمین میخونه یا مهدی با هردم با هر طپش
آخه طاووس جنت پا گذاشته روی سرش
ببین از بس که خوشحاله میچرخه دور خودش
کسی که لیلی اهل دل عاشقه اومده
کسی که فوق تمام سلائقه اومده
کسی که صاحب امر خلائقه اومده
منتظرا، دستا بالا
الهی فداش بشیم همه بگید ایشاالله
هرکی دوسش، داره حالا
الهی فداش بشیم همه بگید ایشاالله
ایشاالله باشیم کنارش
ایشاالله همه شهید شیم
ایشاالله باشیم سپاهش
ایشاالله که رو سفید شیم
«مولانا بقیة الله»
ــــــــــــــــــ
#میلاد_امام_زمان_عجل_الله_تعالی
#حا
💠#داستان
✅یک بیت شعر بیاد ماندنی درباره #ميلاد_امام_زمان علیه السلام
‼️یکی ازمداحان اهل بیت ( آقای سازگار) که برای شب شعر ، دعوت شده بودند بیت رهبری این خاطره رو تعریف می کردند:
همه ی شاعران ، شعرهای عریض و طویلشون رو خوندند ومورد تشویق جمع قرار گرفتند و هر کی بهتر بود به به و چه چه بیشتری می کردند
تا نوبت به یکی از شعرا رسید ایشون رو کرد به حضار و گفت : من برای امشب ، یک بیت آوردم.
حضار زدند زیر خنده
جمعیت که ساکت شد ، گفت: تازه یک مصرعش هم از حافظ عاریه گرفتم 😊
این بار علاوه بر مردم ، خود رهبری لبخندی زدند ...
اما وقتی آروم شدند خواند:
👈🏼ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد»
همه منتظر مصرع بعدی بودند که خواند:
👈🏼 *تمام هستی زهرانصیب نرجس شد*
(تا چندین دقیقه صدای تکبیر و صلوات از همه جا به گوش می رسید ...
اللهم عجل لولیک الفرج
کانال داستان و طنز #حال_خوش🔻
http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
سلام_امام_زمانم 💖
#ان_شاء_الله_بزودی
خبر آمدنش را همه جا پخش کنید
می رسد لحظه میعاد، #به_امید_خدا
منتقم می رسد و روز #ظهورش حتما
می شود #فاطمه دلشاد به امید خدا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
پیشاپیش ولادت حضرت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه را به همه شما اعضای بزرگوار کانال تبریک عرض می کنم
@tavasolnameh
🌸برخيز! كه حجّت خدا مىآيد
رحمت زحريم كبريا مىآيد
از گلشن عسكرى گذر كن، كامروز
بوى گل نرگس از فضا مىآيد
🌺خجسته باد بزم قدسیان در صبحی که آفتاب زمین و آسمان به زیر سقف خانه نرگس طلوع می کند.
🌸فرا رسیدن ولادت حضرت مهدی - عجل الله تعالی فرجه الشریف - تبریک و تهنیت باد
#امام_زمان
#نیمه_شعبان
@tavasolnameh