28.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«امید ایل»
امروز تولد چهل و پنج سالگی اش را جشن گرفتیم.از رنج دوران موهای جلوی پیشانی و شقیقه هایش سفید شده،یکی دو تا چین و چروک بغل چشمهایش افتاده.سرد و گرم روزگار چشیده و سربلندمان کرده.چشم عنودان بی نظر و حسودان تنگ نظر کور.برایش اسپند دود دادیم و ان یکاد در فراز کردیم.
دعای یک ایل بدرقه راهش.....
https://eitaa.com/tayebefarid
11.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پاسداران آگاهانه انتخاب میکنند شجاعانه میجنگند غریبانه زندگی میکنند مظلومانه شهید میشوند.
شهید بهشتی
«میلاد حضرت ارباب و روز پاسدار مبارک»
https://eitaa.com/tayebefarid
به ياد آوردن اولياى خدا كه صاحبان چشم و دست بودند كمكى است از ناحيهى او، حتّى اگر چشمهاى آنها را با تير زدند و دستهاى آنها را بريدند، اينها صاحبان يد هستند و باب الحوائجاند و ذكر آنها در انسان تحوّل ايجاد مىكند و اينها هستند كه به مقام وفا رسيدند؛ كه ذكر عباس، دل را زنده مىكند.
عین صاد
https://eitaa.com/tayebefarid
«بلای عظیم»
توی کوچه پس کوچه های دمشق زن ها و دخترهای سوری را با یک الله اکبر بر خودشان حلال می کردند و مردها و پسرها را تیرباران .اثری از زندگی نمانده بود.کأنه مصداق این آیه بودند که یذبحون ابنائکم و یستحیون نسائکم!
صدای مخالفان مردمی دولت بشار که تا چند وقت قبل خیابان ها را قرق کرده بودند خاموش شده بود.آخر یا کشته شده بودند یا آواره....برای داعش و خارجی ها توده ی مردم اعم از موافقین و مخالفین بشار فرقی نداشت.حالا سوری ها مصداق و فی ذالکم بلاء من ربکم عظیم بودند.اختلاف و لجبازی بلای عظیمی بود که دامن همه مردم را گرفت.داعش از زمین و اسراییل از آسمان شهر را ویران کرد.رد چکمه غریبه ها همه جای شهر بود حتی روی دیوارها و هوایی که نفس میکشیدند.
شب های زیبای دمشق شده بود جهنمِ ارواح....
مسلمان و مسیحی و ایزدی همه پایمال شدند.این سرنوشت طبیعی سرزمینی بود که ملت پشت حاکمیتش را خالی کردند.
اگر خواستید رأی ندهید!ندهید
فقط چند سال بعد ملت های دنیا برای درس عبرت شدن مردمشان چیزی شبیه این متن را می نویسند،فقط به جای دمشق می گذارند تهران ،شیراز ،اصفهان....و به جای سوریه می نویسند ایران.
به قلم طیبه فرید
#انتخابات
https://eitaa.com/tayebefarid
سسلسله استوری های جهاد تبیینی
به قلم طیبه فرید
https://eitaa.com/atayebefarid
«شمام بلدید سوت بزنید؟»
برای انجام کاری می روم مرکز شهر.بافت قدیم.حال و هوای خیابان ها حسابی انتخاباتی شده.یکی از نامزدها از محلات تبلیغات مفصلش را شروع کرده .هر چند متر یک عکس با زاویه متفاوت،تمام رُخ ،سه رُخ،نیم رخ ،تمام قد.از آن عکس های آتلیه ای که آدم ها سالی یک بار می گیرند و می گذارند توی آلبوم تا روند پیر شدنشان را ببینند!چشم هوادارهاش کف پاش.من را سَنَنَه.آدم های این تیپیْ شلوغ، انتخاب من نیستند.مگر من رأیم را از سر راه آوردم !پس کارنامه ی جماعت به چه دردی می خورد!
توی مسیر همه جا را آباد کرده اند.تیر برق و تنه درخت و نرده و حصار پله های هوایی نبوده که از نگاهشان مخفی مانده باشد.بعضی نماینده های قبلی هم تبلیغات مفصلی کرده اند حتی بیشتر.یکی نیست بگوید شما دیگر چرا!نا سلامتی شما آنچه از خدمت به مردم بوده بیختید و الکتان را آویختید.قصه مُشک وخود ببوید و اینجور حرف ها.توی فلکه ها و میدان های توی مسیرمان هر جا امکان داشته «ملتِ احساس وظیفه کن»، از خودشان عکس وبنر آویزان کرده اند .این همه آدم کجا و چهار نفر منتخب کجا!قطعا خیلی هایشان مُلتفتند هیچ شانسی در انتخاب شدن ندارند.بسوزد پدر نام و رزومه.....
توی بافت قدیم نزدیک یکی از امامزاده ها تبلیغات یکی را می بینم.اوگزینه ی احتمالی من است.کنجکاو می شوم .اولش فکر می کنم ستاد تبلیغاتی اش باشد.صبح سرچ کردم همان حوالیست.اما میوه فروشی به آن زِپِرتی که نمی شود ستاد تبلیغاتی او باشد.صاحبش مرد سن و سال داریست که جلو مغازه هفت سین بساط کرده.سه چهارتا تنگ بلور روی میز درب و داغانی چیده که چندتا ماهی گُلی تویشان پِل پِل می کند.روی دیوارِ پشت میز نوشته کیوی سی و پنج هزار تومان و همه این ها پشت زمینه عکس آدمیست که گزینه ی احتمالی من است.کلا انگار همین یک عکس را دارد.هم کارنامه اش هم تبلیغات اتو نکشیده ی محدودش را می پسندم.با کنجکاوی بساط جلومغازه و سبزی فروشی را وارسی می کنم.پیرمرد طفلک هاج و واج نگاه می کند ومی پرسد:
بابا چی میخوای در خدمتم.
می پرسم:
_ با ایشون فامیلید که اینجوری تبلیغشو می کنید؟
می گوید :
_نه عامو فامیل کجو بود،جوون خوبیه .خوب سوت می زنه...
تا اسم سوت می آید خنده ام می گیرد.دارد طرح حمایت از گزارشگران فساد(سوت زنی) را به ادبیات خودش می گوید.از ذهنممی گذرد که کجا هستند اقلیتی که مردم کوچه و بازار را فاقد قوه ی تحلیل می دانند که ببینند پیرمرد میوه فروشی در یکنقطه پایین شهر برای خودش دلیل پیدا کرده که به کی رأی بدهد.
این ایام کلی ملاک جوریدم برای انتخاب نامزدها و همه را توی مجازی استوری کردم.تا دیر نشده ملاک پیرمرد را به لیستم اضافه می کنم.
نماینده باید سوت زنی بلد باشد....
به قلم طیبه فرید
#انتخابات
https://eitaa.com/tayebefarid
«تلخ روزهای قند»
خداوکیلی همین حرف ها را می زنید که بعضی نامردها طمع می کنند.هر جا می رسید هی سفره دلتان را باز می کنید که:
_مگه دفعه قبل که رأی دادیم چه گُلی به سرمون زدن؟!این دفعه دیگه رأی نمیدیم.
بارها دیدمتان جلوی آدمهای هفت پشت غریبه ای که ازین ور و آن ور قصه سختی هایمان را شنیدند و می خواهند از آب گل آلود ماهی بگیرند سیسِ غیرتی ها را گرفتید که به شما مربوط نیست،خودمان حلش می کنیم .من که اخلاقتان را می دانم ،شما دلتان به قاعده گنجشک کوچک است تاب نمی آورید.شاید آن صفحه سجلّتان که کلی مهر داخلش دارید را استوری نکنید و اصلا درباره اش حرفی نزنید اما وجدانتان اجازه نمی دهد.آخرین ساعت ها همکه شده یواشکی پا می شوید می روید یک جای خلوت صندوقی پیدا می کنید رأی تان را می دهید.آدم حسابی زیر دِین کسی نمی رود.
گفتم دِین.....
از همسن و سال های ما آدم هایی بودند که پای امنیت کشور که افتاد با همه گرانیِ اجاره خانه و گوشت و مرغ و پوشک بچه تاب نیاوردند.کنایه ی خنّاس ها را به جانخریدند اما بی درنگ رفتند جانشان را دادند وبرگشتند بعضی هایشان هم بر نگشتند!
این روزها با همه سختی هایی که محاصرهمان کرده اما سرمان گرم زندگی مان است،جانمان پیشمانست.درست وقتی که دارید کنار قند روزهای تلختان چایی و کیک می خورید بعضی ها روزگارشان عین زهر مار است . قند روزهای تلخشان توی خانطومان گم شده.برای اینکه پای وحشی ها به شهر ما نرسد.نارنجستان قوام مخروبه نباشد و طاووس دروازه قرآن پرپر نشود.تا ناموس های این شهر حتی آن ها که فکر می کنند ناموس کسی نیستند دست به دست نشوند.ما دیوانه ها اخبار جنگ را فراموش نمی کنیم.بخت سیاه دخترهای مسلمان و ایزدی عراق را...
این را با خودتان مرور کنید.ما سهمی در ایجاد امنیت سرزمین مادریمان داریم.همه خرجش یک اثر انگشت است.اثر انگشتی که هر کدامش به قاعده یک مشت محکم پهلوانی زور دارد.کفتارها دور و برمانکمین کرده اند.بدخواه و حسود کم نداریم.
«جمعه بیایید پای صندوق» .
نه به خاطر جمهوری اسلامی ،نه به خاطر مسئولینی که فکر می کنید اگر رأی بدهید پررو می شوند.نهبهخاطر حرف های من.فقط بهخاطرامنیتی که با هر قیمتی تا امروز حفظ شده.به خاطر حفظ همین حال قشنگی که دارید و صبح ها برای خودتان لَته درست می کنید وکوکی می پزید و استوری می کنید ومن اینحالتان را دوست دارم.برای تکرار عکس های دو نفره تان برای کلیپی که از دست و پای بچه تان با آرامش می گیرید و می گویید «بششه ی خودمه....»
شما خیلی کم توقعید که با باران ذوق زده می شوید وبا عطر بهار نارنج حالتان عوض می شود،کور شود هر کسی این اخلاقتان را نداند.جمعه بلند شوید بروید دورهایتان را بزنید و بعدش محض رضای خدا بروید رأی بدهید.دشمن های مشترکمان دندان تیز کرده اند....
من و شما به یک اندازه ایرانی هستیم.
امنیت ما خیلی به ما بستگی دارد.....
به قلم طیبه فرید
#انتخابات
https://eitaa.com/tayebefarid