توجه توجه
از امــــروز تا شب شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها( به روایت ۹۵روز)
۴۰ شب باقی مانده است.
❇️ طبق #توصیه استاد، مطلوب است عزیزان برنامه ای برای هدیه به حضرتشان داشته باشند.
✅ پیشنهادات :
🖊 قرائت سوره مبارکه یس (خصوصا بین الطلوعین ها)
🖊 صلوات خاصه آن حضرت ( اللهم صل علی الصدیقة...)
🖊 نماز حضرت زهرا سلام الله علیها
🖊 یکی از زیارات حضرتشان
🖊مطالعه کتب مرتبط با حضرتشان
و...
توجه داشته باشید مداومت تاثیر بسیار دارد...
#اربعین_فاطمی
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#توسل
عضویت در کانال تذکرة الشهدا👇
@tazkeratoshohada
13.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
♨️ مقایسه عملیات وعده صادق دو و عملیات اسرائیل
@tazkeratoshohada
شهید محمد کیهانی
#چله_شهدا #روز_سی_و_پنجم
در بیستمین روز از آذرماه سال ۱۳۵۷ در خانواده ای مذهبی در شهر اندیمشک به دنیا آمد او پنجمین فرزند خانواده بود.
فعالیت شهید محمد کیهانی در بسیج و مسجد و کلاس قاریان قرآن مقدمه ای شد تا علاقمند به ادامه تحصیل در حوزه علمیه شود و چندین سال در حوزه علمیه اصفهان مشغول تحصیل گردد. و بعد از طی مراحل مقدماتی وارد حوزه علمیه قم شد و در این زمان بود که معمم شد و مرحله جدیدی از فعالیت های فرهنگی تبلیغی ایشان شروع گشت.
در دوران طلبگی و در سن بیست سالگی ازدواج کرد و ثمره این پیوند سه فرزند به نام های کمیل و مقداد و میثم است..
در مهرماه سال ۱۳۹۴ بود که با شدت گرفتن تعرضات تکفیری ها آرام و قرار نداشت تا اینکه حضرت زینب (سلام الله علیها) او را به دفاع از خیمه اش فرا خواند..از محل کارش در شهرداری اهواز وارد بسیج خوزستان شد و بعد از طی مراحل آموزشی به سوریه اعزام شد.
در عملیات نبل و الزهرا بود که با سردارحاج علی محمدقربانی معروف به حاج قربان برخورد کرد و دوستیشان ادامه داشت تا اینکه حاج قربان جلوی چشمانش بشهادت رسید و پر کشید.
از آن لحظه آرام و قرار برای شهادت نداشت. در دیدار با دوستان و پیام ها و تلفن ها التماس دعای شهادت داشت..
تا اینکه در هشتمین روز از آبان 1395 در منطقه حلب توسط تک تیرانداز تکفیری ها به شهادت رسید.
طبق وصیتش با لباس رزم در بهشت زهرای اندیمشک به خاک سپرده شد.
@tazkeratoshohada
شهید محمد کیهانی
#چله_شهدا #روز_سی_و_پنجم
شهید در وصیت خود بیشتر به چه موضوعی تاکید کردند؟
همسر شهید: ولایت پذیری مطلق یکی از موضوعاتی است که حتی زمانی که در قید حیات بودند روی کلمه مطلق تاکید میکردند و میگفتند اگر ولایت پذیری مطلق نباشد چیزهای دیگری ورود پیدا میکند بنابراین باید مطلق باشد تا همه راه ها برای نفوذ در ولایت پذیری بسته شود
@tazkeratoshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔆روایتگری حجت الاسلام سعید آزاده از شهید مدافع حرم محمد کیهانی
✅ شفای خواهرزاده شهید
#چله_شهدا
#روز_سی_و_پنجم
@tazkeratoshohada
از شهید محمد کیهانی سه فرزند به نام های کمیل ، مقداد و میثم به یادگار مانده
@tazkeratoshohada
همسر شهید: آقا محمد انتخاب همسر آیندهاش را به مادرش سپرده بود. در واقع من انتخاب مادر ایشان بودم. مادرشهید در نماز جمعه قبل از اینکه رسما به خواستگاری من بیایند به من گفته بودند که پسرشان یک طلبه بسیار مذهبی و کمی سخت گیر است. از مادرش پرسیدم که سختگیری ایشان به چه شکلی است که ایشان در جواب من گفتند سختگیر هستند. من به دلیل همین کلمه متدین و سختگیری بودن به مادرم گفتم که اگر این آقا ویلچری هم باشد به ایشان جواب مثبت میدهم.
همسر شهید: من متولد 1354 بودم و شهید متولد 57 یعنی شهید سه سال از من کوچکتر بودند. هر دو اندیمشکی هستیم در اندیمشک باهم آشنا شدیم و در همانجا زندگی خودمان را آغاز کردیم. سه فرزند پسر دارم که فرزند ارشدم 18 سال، فرزند دوم 12 و فرزند سوم 11 سال سن دارند. زمانی که باهم ازدواج کردیم من 20 ساله بودم و آقا محمد 17 سال داشتند. به یاد دارم که چون به سن قانونی برای گرفتن گواهینامه نرسیده بود به مدت دو سال بدون گواهینامه رانندگی میکردند(با خنده )
خانوادهام روی مسئله مهریه خیلی حساس بودند حتی خواستگارانی که مهریه پایین میگفتند یا اینکه توانایی نداشتند که مهریه بالایی را مطرح کنند را رد میکردند. خانواده با ازدواجمان مخالف بودند اما من با تمام توانی که داشتم با خانوادهام مبارزه کردم و با صحبتهای زیاد مجبورشان کردم که به این وصلت رضایت دهند. یاد دارم که مادرم در حال قالی بافتن بود من در کنارش درحال گره زدن بودنم که به مادرم گفتم من با ایشان ازدواج میکنم اما آنها میخندیدند و اصلا باور نمیکردند که این وصلت سر بگیرد.
همسر شهید: افرادی مانند شهید کیهانی برای زندگی به دنبال افرادی پخته هستند البته این حرف من دلیلی بر این نیست که سن پایین پختگی ندارد .همسر بنده طلبه بودند بنابراین اختلاف سن نباید برایشان مهم باشد چون نمونه کار دارند و به دنبال این قبیل مسائل نیستند. در واقع چیزهای دیگری سبب شد که این اختلاف سنی خنثی شود و آن هم اطاعت از خواستههای ایشان به عهنوان همسر بود؛ البته خواستههای معقول و اصولی سبب شد که این اختلاف سنی که با هم داشتیم را خنثی کند.
شبی که برای خواستگاری به منزل ما آمده بودند و با خانواده من به عنوان خواستگار صحبت میکردند با زیرکی تمام اجازه ندادند که من به عنوان عروس شرایطی داشته باشم.
در آن شب حرفهایی که باعث شد خواستههای من محو شوند این بود که ایشان در درجه اول گفتند عقدمان را محضر آقا میگیریم خیلی هم تلاش کردند اما اینگونه نشد.
گفتن همین پیشنهاد( عقد در محضر آقا) سبب شد که من دیگر حرفی برای گفتن نداشته باشم و یا اینکه از همان ابتدا گفتند که حضرت آقا مهریه بیشتر از 14 سکه را قبول نمیکنند