eitaa logo
♦️تا ظهور مولا (عج)♦️
374 دنبال‌کننده
122.2هزار عکس
82.6هزار ویدیو
189 فایل
🤲🏻🌹کانال تحلیلی خبری ؛فقط در جهت ظهور و جهاد تبیین🌹🤲🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸️ ماجرای و برادرش که با سنگ جلوی تانک ها ایستاده بودند 🔹۸ سال بادست خالی در برابر کل دنیا ایستادند ولی اجازه ندادند یک وجب از خاک ایران عزیزمان کم شود...
♦️وقتی سرلشکر مهدی باکری فرمانده نام‌آور لشکر ۳۱عاشورا به پشت تریبون رسید، قبل از هر اقدامی خم شد و پتوی کهنه سربازی را که به احترام فرمانده زیر پایش انداخته بودند را برداشت و با وقار و مهارت خاصی آن را تکان داد و خیلی آرام تایش کرد و به جای زیر پایش بر روی تریبون نهاد و آنگاه با لحنی آرام جمله‌ای را گفت که هرگاه و در هر شرایطی برای هر کسی گفته ام متأثر شده است. 🔹خاک بر سرت مهدی آدم شده‌ای که بیت‌المال را به زیر پایت انداخته‌اند؟ 🏷خاک را بخیسانیم و بر سر آن دسته از کارمندان و مسئولانی بریزیم که پا روی خون و هدف شهدا می‌گذارند.
🟠نصیحت تذکر آمیز سرلشکر شهید مهدی باکری در مورد بیت المال 🔹آقا مهدی باکری وقتی به محوطه گردان من در لشکر ۳۱عاشورا آمد سه حبه قند را که مشخص نبود توسط چه کسی و چطور لای خاک‌ها افتاده را دید، آنها را از خاک جدا کرد و رو به من گفت: «از خدا نمی‌ترسی، از شهدا خجالت نمی‌کشی، جواب خدا را چه می‌دهی؟ من از تو راضی نیستم.» وقتی اصرار من را دید، گفت: «برو توبه کن.» 🔸صحبت درباره بیت المال پیش آمد، آقا مهدی گفت: ببینید، من نگرشم نسبت به بیت المال اینه که برای یه سوزن ته گرد به اندازه یه تانک ارزش قائلم. یه سوزن ته گرد هم مال بیت الماله، یک تانک هم مال بیت الماله. ▫️آنقدر راجع به بیت المال حساس بود که یک سوزن ته گرد را که ارزش مادی اش تقریبا صفر بود، مانند یک تانک که آن زمان ۵۰۰ - ۴۰۰ میلیون تومان ارزش داشت، می دانست. 📌راوی: رحیم نوعی‌اقدم و قهرمان زارع
🗣ابلاغیه سرلشکر شهید مهدی باکری به فرماندهان زیر دستش! 🗣بعد از همه نیروها غدا بگیرید، کمتر و دقیقا هم نوع آنها باشد، در داشتن مواد غذایی، چادر و پتو فرقی با بقیه نداشته باشید.
در روز گرم تابستانی، شهید ‎ فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا از محور به قرارگاه بازگشت. یکی از بچه‌ها که تشنگی مفرط او را دید، یک کمپوت گیلاس خنک برای ایشان باز کرد، مهدی قدری آن را در دست گرفت و به نزدیک دهان برد، که ناگهان چهره اش تغییر کرد و پرسید: امروز به بچه‌های بسیجی هم کمپوت داده اید؟ جواب دادند: نه، جزء جیره امروز نبوده. مهدی با ناراحتی پرسید: پس چرا این کمپوت را برای من باز کردید؟ گفتند: دیدیم شما خیلی خسته و تشنه اید و گفتیم کی بخورد بهتر از شما. مهدی این حرف‌ها را شنید، با خشم پاسخ داد: از من بهتر، بچه‌های بسیجی اند که بی هیچ چشمداشتی می‌جنگند و جان می‌دهند به او گفتند: حالا باز کرده ایم، بخورید و به خودتان این قدر سخت نگیرید. مهدی با صدای گرفته‌ای به آن برادر پاسخ داد: خودت بخور تا در آن دنیا جوابگو باشی ..! https://eitaa.com/tazohoorhazrat