eitaa logo
خورشید| نوشته‌های تقی دژاکام
470 دنبال‌کننده
137 عکس
6 ویدیو
0 فایل
خبرنگار؛ عا‌شق زیارت و کتاب و موسیقی و باران و گنجشک ارتباط با مدیر کانال با شناسهٔ: @Dejakam
مشاهده در ایتا
دانلود
✳ جنایت و مکافات لایک‌های ممنوعه! - بخش اول هنگامی که در صبح یک روز زمستانی در فوریه ۲۰۲۲، قوای روسیه به اوکراین حمله کردند، هیچ‌‎کس فراموش نمی‌کند که واکنش‌های دولت‌ها و سازمان‌های بین‌المللی به این حمله چه بود. شورای امنیت با شدیدترین لحن ممکن این حمله را محکوم کرد و از مسکو خواست فوراً، کامل و بدون قیدوشرط تمام نیروهای نظامی خود را از خاک اوکراین خارج و این کشور را ترک کند. در این قطعنامه همچنین تأکید شد باید اجازه و تسهیل دسترسی سریع، ایمن و بدون مانع به کمک‌های بشردوستانه به نیازمندان در اوکراین، برای محافظت از غیرنظامیان از جمله پرسنل کمک‌های بشردوستانه و افراد در موقعیت‌های آسیب‌پذیر از جمله کودکان مد نظر قرار گیرد. همچنین به کشورهای عضو سازمان ملل، سازمان امنیت و همکاری اروپا و سایر نهادها و سازمان‌های بین‌المللی و منطقه‌ای تأکید ‌شد تا از کاهش تنش در منطقه حمایت کنند. چند روز بعد اروپا و آمریکا تمام دارایی‌های روسیه در بانک‌هایشان را مسدود کردند و دسترسی این کشور به بازارهای مالی را هم گرفتند. همچنین تیم‌های ورزشی روسیه از شرکت و رقابت با ورزشکاران در بازی‌های دوستانه و بازی‌های رسمی محروم شدند. شاید باور نکنید اما یکی از تبعات این حمله، حذف واحد مربوط به تدریس آثار داستایوفسکی از جمله رمان‌های جنایت و مکافات، ابله، شیاطین و برادران کارامازوف در دانشگاه بیوکاکوی ایتالیا بود؛ داستان‌نویس شهیری که ۱۴۱ سال پیش درگذشته بود و تنها گناهش این بود که روسی بود! همه این تضییقات و تحریم‌ها در شرایطی بود که طرف اوکراینی چند سال پیش از آن تعهد کرده بود مانند دیگر کشورهای جداشده از اتحاد جماهیر شوروی سابق از هر گونه تلاش برای پیوستن به معاهدات امنیتی با آمریکا و سازمان آتلانتیک شمالی (ناتو) خودداری کند و در مقابل روسیه نیز فعالیت نظامی در اوکراین نداشته باشد. حال برگردیم ببینیم دنیا و بخصوص همین کشورهای غربی و اروپایی در ماجرای اخیر غزه چه موضعی گرفتند. پیشتر به یاد داشته باشیم که روسیه، کشوری با قدمت زیاد و اوکراین کشور تازه‌تأسیسی است که جزئی از روسیه بوده و طی چند سال اخیر یعنی از سال ۱۹۹۱ استقلال پیدا کرده است. و در مقابل، این فلسطین است که کشوری به قدمت تاریخ است و رژیم غاصب اسرائیل، تازه‌تأسیسی که در سال ۱۹۴۹ از سوی سازمان ملل به رسمیت شناخته شد؛ آن‌هم در محدوده مشخص مرزهای ۱۹۴۸. حالا این رژیم تازه‌تأسیس که به هیچ‌کدام از قطعنامه‌های سازمان ملل وقعی نگذاشته و طی این سال‌ها جنایت‌های تاریخی در قانا و صبرا و شتیلا و دیر یاسین و غزه (در بارهای قبلی) با ده‌ها هزار کشته بخصوص زنان و کودکان را در کارنامه سیاه خود دارد، حالا یک بار هم با واکنش طبیعی و البته حساب‌شده مجاهدان فلسطینی مواجه شده تا هم افسانه گنبد آهنین او به مضحکه خاص و عام تبدیل شود و هم فاتحه مراقبت‌های اطلاعاتی و امنیتی آن خوانده شود و هم بیشترین تعداد اسیر و کشته از ابتدای تأسیس رژیم نامشروعش به‌جا مانده باشد. @tdejakam
✳️ جنایت و مکافات لایک‌های ممنوعه - بخش آخر اما این رژیم غاصب با این واکنش صاحبان اصلی سرزمین چه کرد؟ تا لحظه نگارش این یادداشت و در حالی که فقط چند هفته از آغاز درگیری گذشته است، اسرائیل بیش از هشت‌هزار نفر از ساکنان غزه را کشته و ده‌ها هزار نفر را مجروح کرده که اکثرشان را زنان و بخصوص کودکان تشکیل می‌دهند. اما شورای امنیت حتی یک قطعنامه هم در این‌باره صادر نکرده است. نهادهای رسمی حقوق‌ بشری و برندگان نوبل صلح خفقان گرفته‌اند. آمریکا رسماً گفته است که برای اسرائیل در حمله به غزه «هیچ خط قرمزی را به رسمیت نمی‌شناسد». هیچ ورزشکار اسرائیلی به طور رسمی تحریم نشده، اروپا و آمریکا نه تنها از یک واکنش ملایم و به قول ما سوسولی علیه اسرائیل خودداری کرده‌اند، که در اکثر اظهارنظرهای رسمی بشدت از او دفاع و حمایت همه‌جانبه هم می‌کنند. این دفاع و حمایت نه تنها زبانی که ارسال سریع و مکفی سلاح و نیروی تازه‌نفس نظامی و... هم بوده است بخصوص از سوی ایالات متحده آمریکا. دبیر کل سازمان ملل در روزهای اول گفت از کشته‌شدن صدها فلسطینی «وحشت‌زده» شده است. اما تحت فشار آمریکا و صهیونیست‌ها فوراً حرف خود را رد کرد! سران کشورهای عربی به شوی همیشگی و تهوع‌آور «محکوم می‌کنیم» پیوستند و البته اکثرشان همزمان مجاهدان فلسطینی و جلادان صهیونیست را محکوم کردند؛ فقط محکوم کردند. البته اگر بخواهیم صادقانه‌تر بنویسیم باید یادآور شویم که تنها یک بار از آغاز حملات تاکنون کمک‌های بشردوستانه‌ای شامل ده مینی‌کامیون به غزه ارسال کردند که بار اصلی آن «کفن» بود! حساب مردم کشورهای جهان البته در این ماجرا کاملاً فرق می‌کند. مردم نه تنها در کشورهای اسلامی و عربی بلکه علی‌رغم همه ممنوعیت‌ها و مخاطرات در کشورهای اروپایی و آمریکایی بارها و بارها به خیابان‌ها ریختند و با در دست داشتن پرچم‌های فلسطین و با به آتش کشیدن پرچم رژیم کودک‌کش، انسانیت و غیرت و زنده‌بودن خود را فریاد کشیدند. از ترس همین مردم، سفارتخانه‌های اسرائیل در کشورهای مختلف بخصوص کشورهای اسلامی یا تخلیه شده یا با کمترین نفرات و با شدیدترین مراقبت‌های امنیتی روز را شب می‌کند. ورزشکاران و هنرمندان و بازیگران سینما و موسیقیدانان آزاده جهان هم شخصاً از این میدان خود را کنار نکشیدند و صریحاً از غزه و فلسطین دفاع کردند و علیه اسرائیل موضع گرفتند و البته بی‌غیرت‌ها و ترسوها و وامداران به صهیونیست‌ها هم ترجیح دادند همچنان سکوت کنند تا به جیفه دنیایی‌شان خسارتی وارد نشود! حتی اگر به گفته کارشناسان جهانی، به اندازه یک بمب اتم در غزه ویرانی به‌بار آمده باشد. در این میان، این مقایسه تلخِ تلخ هم بماند برای ثبت در تاریخ که همان‌ها که تدریس آثار یک رمان‌نویس بزرگ جهان را به جرم زاده‌شدن در کشوری که ۱۴۱ سال بعد سرانش به جایی لشکر کشیدند، از دانشگاه‌های خود حذف کردند، همان‌ها در کشورهای خود هرگونه تظاهرات علیه رژیم کودک‌کش صهیونیستی را ممنوع کردند و نمی‌دانم خنده‌دار یا گریه‌دار اینکه این دیکتاتورهای مدرن، کسانی را به جرم لایک کردن پست‌هایی که در فضای مجازی در دفاع از مظلومان فلسطینی منتشر شده، از کار برکنار یا بازداشت کرده‌اند! با همین وقاحت و به همین شگفتی! @tdejakam
این یادداشت در صفحات اول و دوم شماره امروز دوشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۲ در منتشر شده است. @tdejakam
✳️ خدا قوت آقای رئیس‌جمهور! اینکه دولت سیزدهم زبان تبلیغ و حتی ارائه دستاورد‌های خود را ندارد چیزی نیست که قابل انکار باشد. رئیسی نجابت زیادی به خرج داد که از گفتن آنچه از دولت قبلی به او رسید خودداری کرد. ممکن است کسانی در رده‌های چندم دولت سیزدهم این کار را کرده باشند، اما خود رئیس‌جمهور یا چیزی نگفته یا مشتی از خروار‌ها بدهی‌ها و تعهدات و وابستگی‌ها و خرابکاری‌ها را نقل کرده و نگفته که «زمین سوخته» تحویل گرفته است. شاید این یک موضع اخلاقی خوبی باشد، اما برای مردمی که می‌خواهند ببینند انتخابشان در رأی دادن یا ندادن به او درست بوده است یا نه، برای آن‌ها که می‌خواهند ببینند اشتباه کرده‌اند یا نه و برای کسانی که می‌خواهند در انتخاب بعدی تصمیم بگیرند، مهم است بدانند که رئیسی و دولتش در این دو سال چه کار‌ها کرده و چه کار‌ها که نکرده‌اند! در این مقال نه قصد آن را دارم و نه توان آن را که به این پرسش ولو به اختصار پاسخ بدهم، اما تنها می‌خواهم به سفر اخیر رئیسی به کردستان اشاره مختصری کنم. این سفر که در حقیقت دومین سفر رسمی رئیس‌جمهور و کابینه سیزدهم به کردستان بود، در شرایطی انجام شد که سال گذشته از استان‌های هدف در آشوب‌های فتنه‌گران بود. هنوز یادمان نرفته است آن مغازه‌دار شریف را که در جریان بازدید رئیس‌جمهور از بازار سنندج و گفت‌وگو با بازاریان، به او شکلات تعارف کرد و سیل حملات بی‌رحمانه به او و خانواده‌اش آنچنان شدت گرفت که وی را مجبور کردند یکی دو روز بعد کلیپ عذرخواهی منتشر کند! جالب اینجاست که سفر دور اول رئیس‌جمهور به کردستان در تابستان سال پیش، ۱۸۰ مصوبه با اعتبار ۱۵ هزار و ۵۰۰ میلیارد تومان داشت و جالب‌تر اینکه پیشرفت خوب این مصوبات، کردستان را از نظر سرانه تخصیص اعتبارات سفر‌های استانی در رتبه اول قرار داده است. حالا در سفر اخیر رئیسی، وی در میان استقبال کم‌سابقه مردم از او در خیابان‌های شهر، بی‌‎توجه به تمام تمهیدات امنیتی از خودرو پیاده می‌شود و به میان مردم می‌رود و با آن‌ها گام برمی‌دارد و به سخنانشان گوش می‌کند. این را مقایسه کنید با رئیس‌جمهوری که حتی به وزیرانش وقت ملاقات نمی‌داد و جلسات سفر! استانی را از راه دور و پشت مانیتور برگزار می‌کرد و یک بار هم که به یک کارخانه رفت، تا داخل خط تولید را با خودرو رفت و حتی حاضر نشد برای یک لحظه هم از خودرو شاسی‌بلندش پیاده شود و حرف یک کارگر را بشنود! بی‌دلیل نیست که مردم شریف کردستان آنچنان استقبالی از رئیسی کردند که خبرنگاران را هم حیرت‌زده کرد. این استقبال نه تنها در سنندج که در سقز و بانه هم صورت گرفت. به‌خوبی می‌شد نهایت شادمانی و نشاط را در مردمی دید که پس از ۱۹ سال از کلنگ خوردن طرح بزرگ راه‌آهن همدان – سنندج در دولت خاتمی، شاهد «افتتاح واقعی» این پروژه ۴۲۰ کیلومتری بودند، نه «افتتاح نمایشی» و ناقص و تمام‌نشده دولت قبل، که حتی یک بار هم در همه این سال‌ها، از این خط قطاری حرکت نکرد! همچنین مردم خوب سقز که پس از ۲۷ سال از کلنگ‌خوردن پروژه فرودگاه این شهر، حالا با دست سید ابراهیم رئیسی بهره‌برداری از آن را به چشم دیدند و شادی کردند. من به بسیاری از طرح‌ها و پروژه‌های دیگر این سفر از جمله رفع مشکل کولبران و افتتاح بازارچه مرزی و ورزشگاه و آبرسانی‌های جدید در کردستان اشاره نمی‌کنم تا تصور نشود که این یک یادداشت تبلیغاتی است؛ که البته اگر می‌بود هم خوب بود! اما واقعاً حیف است که این‌همه کار در این شرایط سخت اقتصادی و تحریم انجام شود و دستگاه تبلیغاتی دولت فعلی از حداقل تبلیغات رسانه‌ای هم عاجز باشد، تا فرصت به دست نامردانی بیفتد که یک تپق کلامی از یک سخنرانی رئیس‌جمهور را دستمایه طنز و استهزا و کوبیدن مردی کنند که شب و روزش را برای خدمت گذاشته است، تا خدماتش و کار‌های کارستانش دیده نشود؛ و متأسفانه باید گفت که آن‌ها در کارشان موفق‌تر از کسانی هستند که وظیفه روشنگری از خدمات نظام را دارند. البته اگر مردم در سایر نقاط کشور از خدمات و تلاش‌های رئیسی و دولتش در کردستان یا هر جای دیگر بی‌اطلاع بمانند، حداقل خود مردم آن مناطق که می‌دانند حالا چه اتفاقاتی در شهرهایشان افتاده است. مردم بانه و برخی شهر‌ها که می‌دانند که پیش از این روزی شش ساعت بیشتر آب نداشتند. اهالی سنندج که می‌دانند تا سه روز پیش قطاری در این مسیر سوت نزده بوده و حالا دیگر نه یک شکلات، که شیرینی‌ها پخش می‌کنند و از ملامت هیچ فتنه‌گر وابسته‌ای هم نمی‌ترسند و شادی خود را پنهان نمی‌کنند. من هم مانند ده‌ها هزار نفری که در هر شهر کردستان به استقبال رئیسی آمدند، شادمانی خودم را پنهان نمی‌کنم و می‌گویم: سلام آقای رئیس‌جمهور! خدا قوت. @tdejakam
این یادداشت در صفحات اول و دوم شماره امروز دوشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۲ منتشر شده است. @tdejakam
✳️ مردی که احساس تکلیف نکرد! همیشه از دیدن کسانی که یک شغل و مسئولیت داشته‌اند و تمام فکر و ذکر خود را معطوف آن کار کرده‌اند خوشم می‌آمده است. برعکس از کسانی که همزمان چندین شغل و مسئولیت غیرمرتبط داشته‌اند و از این شرکت به آن اداره و از آن اداره به فلان مرکز و از فلان مرکز به بهمان مؤسسه در رفت‌وآمد بوده‌اند و البته گاهی از بس این مسئولیت‌ها! زیاد بوده حتی فرصت شرکت در جلسات آنجا‌ها را هم پیدا نمی‌کرده و فقط حقوق‌های نجومی آخر ماه آنها را دریافت می‌کرده‌اند، بیزار بوده‌ام. این غیر از بیزاری از کسانی است که خود را به آب و آتش می‌زنند تا به عنوان و مسئولیتی برسند و اصولاً حب جاه و مقام دارند و به تعبیر معصوم «طلب ریاست» دارند و به فرمایش رسول اعظم «ص» ریاست و مسئولیتی را پذیرفته‌اند و می‌دانند که اهلیت آن را ندارند و سرانجام، «در قبر و قیامت جایگاه آنها پر از آتش خواهد شد». این الزاماً به معنای غلط بودن این شیوه برای کسانی که مشاغل مرتبط دارند نیست؛ طبیعی است که یک رئیس‌جمهور طبق قانون رئیس شورای عالی اقتصاد و شورای عالی امنیت ملی و چندین بخش مرتبط دیگر هم است و چه بسا این جزو الزامات منطقی تصمیم‌گیری درست برای فرد اول اجرایی کشور باشد، اما مثلاً اینکه طرف مثل بسیاری از نمایندگان فعلی یا قبلی مجلس، هم نماینده مردم در پارلمان باشد، هم عضو یا رئیس هیئت مدیره یک یا چند شرکت اقتصادی و مالی و مؤسسه بانکی و خودروسازی، کاملاً غلط و فسادزاست و حداقل این است که از وظیفه اصلی خود در بررسی انبوه طرح‌ها و لوایح و رسیدگی به جزئیات رویداد‌ها در بخش‌های مختلف کشور باز می‌ماند. اینکه آقای شریعتمداری مدیرمسئول کیهان هیچ‌وقت پیشنهادات مختلف برای نمایندگی مجلس را نپذیرفت و خودش هم برخلاف بسیاری افراد، عضو یا رئیس شرکت و مؤسسه و مرکز دیگری نبود همیشه برایم جالب و تحسین‌برانگیز بوده است. غلامحسین محسنی اژه‌ای رئیس دستگاه قضا نیز با آنکه می‌تواند بدون آزمون در خبرگان رهبری وارد شود، و به‌رغم جایگاه مهمی که می‌توانست در این مجلس به‌عنوان قاضی‌القضات داشته باشد، ثبت‌نام نکرد نیز همتّی ستودنی دارد. از وقتی هم که آقای مروی به تولیت آستان قدس رضوی منصوب شد، از اینکه می‌دیدم ایشان هیچ مسئولیت دیگری ندارد و تمام وقت خود را به رسیدگی به وظایف محوله در این مجموعه بزرگ و مهم اختصاص داده است بسیار خوشحال بودم. انصافاً مدیریت آستان قدس با زیرمجموعه‌های بزرگ و فراوان آن اگر نه بیشتر از یک وزارتخانه اصلی، به اندازه آن وقت و کار می‌برد و چه خوب که آقای مروی تمام فکر و ذکر و همت خود را برای بهبود وضعیت همین مجموعه گذاشته است و بس. البته در مسائل نظارتی شاید بتوان با اغماض قبول کرد که کسی مثلاً هم مسئولیت نمایندگی ولی فقیه در استانی را داشته باشد و هم عضو مجلس خبرگان (و نه مجلس شورای اسلامی) باشد. قاعدتاً مجلس خبرگان همان‌طور که از اسم آن پیداست محل اجتماع و اجماع خبرگان اینجا و آنجاست. با این‌حال، وقتی آقای مروی برخلاف انتظار و تصور همه، اعلام کرد که برای عضویت مجلس خبرگان رهبری ثبت نام نخواهد کرد، علاقه‌ام به ایشان چندین برابر شد. با اینکه متولیان قبلی آستان قدس یعنی مرحوم طبسی و آقای رئیسی با رأی مردم عضو مجلس خبرگان هم بوده‌اند و ظاهراً آن کار تداخل و تزاحمی با مسئولیت آن‌ها نداشته است. اما اینکه کسی به همین مقدار هم نخواسته از تمرکز و جدیت در کار اصلی خود بازبماند، جای قدردانی و تحسین دارد. متولی فعلی آستان قدس رضوی در این‌باره گفته است: اگر در مقوله‌ای به تکلیف و وظیفه شرعی برسم، از انجام آن ابایی نخواهم داشت، اما در خصوص حضور در مجلس خبرگان، احساس تکلیف شرعی نکردم و الحمدلله شخصیت‌های شایسته‌ای [برای این مسئولیت] حضور دارند... اگر بدون احساس تکلیف شرعی در این انتخابات شرکت می‌کردم، از حضرت رضا «ع» خجالت می‌کشیدم و ناسپاسی به درگاه حضرت بود، چراکه معتقدم توفیق نوکری دستگاه قدس رضوی بالاترین افتخار است و رهبر معظم انقلاب با آن مقام و شأن والا می‌فرمایند: "بهترین حکمی که در زندگی‌ام گرفته‌ام، حکم خادمی حضرت رضاست"». این جمله آقای مروی هم خیلی خوب و قابل توجه است که «اینکه گفته می‌شود به طور سنتی تولیت‌های [البته متولیان]گذشتۀ آستان قدس رضوی عضو مجلس خبرگان رهبری بوده‌اند، نیز برای بنده تکلیف شرعی ایجاد نمی‌کند». کاش دستگاه‌های تبلیغی و رسانه‌ها، این شیوه حسنه آقای مروی و امثال ایشان را به عنوان الگو برای دیگران عادی‌سازی می‌کردند تا همیشه کار‌ها در مسیر درست خود جریان داشته باشد و فساد‌ها به حداقل برسد. @tdejakam
از این فرهادکُش فریاد...
✳️ از این فرهادکُش فریاد... ♦️هنوز پایم به تهران نرسیده که مجتبی می‌نویسد: امیر رو دیدی؟ دارم آتیش می‌گیرم. می‌نویسم: نگرفتم مجتبی جان! می‌گه: اینستا رو چک نکردی؟ می‌گم: نه. ولی تا مجتبی ایز تایپینگه، می‌رم اینستا و فرو می‌ریزم... 🔷 چند نفری بودیم که توی تحریریه ، مثل پروانه دور امیر می‌چرخیدیم. بهش می‌گفتیم و این هیچ ربطی نداشت به ارادت وی به که این را بعدها فهمیدیم. از بس که در موضوعات فکری و اندیشه‌ای، صاحبِ نظر و تحلیل و تفسیر بود و ما را گاه‌وبی‌گاه به سرویس معارف روزنامه و دور خودش می‌کشاند تا از دانش و فهمش بخصوص در حوزه احادیث و روایات بهره ببریم و گاهی به بحث‌ها و شوخی‌ها و کل‌کل‌کردن‌های او و علیرضا آل یمین گوش کنیم و دستشان بیندازیم. بعدها در نمازخانه مؤسسه شروع کرد برای جمعی محدود و مشتاق، خواندن و توضیح دادن و تعمیق باورها و اندیشه‌ها. 🔷 امیر از همراهان و یاران بود و سخت بر دینداری و عدالت تأکید داشت؛ در عین حال بسیار مهربان و بانشاط و پرانگیزه و عمیق بود. به‌هیچ‌وجه نگاه سطحی و شعاری و احساسی به مقوله نداشت و آن را در کنار بقیه اجزای دین، در یک مجموعه متصل و مرتبط و لاینفک می‌دید و تبلیغ می‌کرد. 🔶 بسیار به محرومان و مستضعفان توجه و تأکید داشت و از دست‌اندرکاران مجموعه‌ای از نزدیکان و دوستان بود که صندوقی ویژه رسیدگی به این قشر تشکیل داده بودند که ضوابطش با همه صندوق‌های مشابه متفاوت و به‌طرزی باورنکردنی سهل و آسان بود. ♦️قبل از اینکه به مشهد بیایم، سردبیری از ضمائم را داشت؛ نشریه‌ وزینی که آخر سر هم نفهمیدم ربط اسمش به محتوای کاملاً فرهنگی و نخبگانی‌اش (چیزی شبیه ) چه بود؟ ◼️امیر دیشب پس از زیارت علیه‌السلام، در حالی که به سمت تهران برمی‌گشت، در حادثه‌ای تلخ به همراه پدر بزرگوارش به ضیافت مولای رئوفش شتافت و ما را با بهت و حیرت و اشک و حسرت تنها گذاشت. 💠 علیرضا چقدر خوب برای این حادثه از مدد گرفته است: جهان پیر است و بی‌بنیاد از این فرهادکش فریاد... برنامه تشییع پیکر این پدر و فرزند صبح پنجشنبه در بهشت زهرای تهران و مراسم ترحیمشان روز جمعه است. نشانی را در اینستا داستان کرده‌ام. برای شادی روح این دو درگذشته و شفای عاجل همسر و مادر گرامی‌اش حمد و صلواتی هدیه کنیم. @tdejakam
این یادداشت در صفحات اول و دوم شماره امروز دوشنبه ۶ آذر ۱۴۰۲ منتشر شده است. @tdejakam
✳️ راز سربلندی جلال چه بود؟ سه‌چهار روز دیگر درست یکصدمین سالروز میلاد جلال آل احمد نویسنده، مترجم، روشنفکر و اندیشمند بزرگ ایرانی است؛ مردی که اوج و فرودها و به تعبیر بهتر فرودها و اوج‌های بسیاری را در زندگی تجربه کرد. او در گرداب‌های بزرگ سیاسی و اجتماعی بزرگی در عمر کوتاه ۴۶ساله خود وارد شد و شگفت اینکه از همه آنها سربلند و پیروز بیرون آمد. برای کم کسانی دست می‌دهد که هم وارد میدان‌های خطیر متعدد بشوند و هم از همۀ آنها روسپید بیرون بیایند. و جلال یکی از شاخص‌ترین این آدم‌ها بود. البته هستند بسیاری که از خوفِ خراب‌کردن یا خراب‌شدن اصلاً وارد میدان‌های مهم نمی‌شوند و خطر نمی‌کنند. فرقی هم نمی‌کند که روشنفکر باشند یا مذهبی، سلبریتی باشند یا مدیر و مسئول، روحانی باشند یا دانشجو؛ آنها کنج عافیت می‌گزینند و هیچ دیکته‌ای نمی‌نویسند و بهتر بگویم هیچ غلطی نمی‌کنند و در نتیجه هیچ غلطی هم ندارند! اما جلال این‌گونه نبود. خودش در رمان «نون والقلم» که مانیفست و مرامنامه یک انسان آرمانی و یک روشنفکرِ تراز است، از قول شخصیت اول کتابش میرزا اسدالله می‌نویسد:  - حیف! حیف که این تن بدهکار است. فکر می‌کردم اگر این تن بدهکار نبود؛ بدهکار این همه نعماتی که حرام می‌کند، چه راحت می‌شد کنار نشست و تماشاچی بود و خیال بافت و به شعر و عرفان پناه برد. اما حیف که جبران این‌همه نعمت، به سکون ممکن نیست... جبران هر کدام از این نعمات را باید به عمل کرد نه به سکون؛ سکون و سکوت جبران هیچ چیزی را نمی‌کند... نفرت دارم؛ بد جوری هم دارم. من نفس نفرتم، نفس نفیِ وضعِ موجودم، و ناچار بایست نفس قیام هم باشم... وقتی از جایت تکان نخوردی، کمترین نتیجه‌اش این است که نجیب می‌مانی مثل پیرزن‌ها! جلال، فرزند یک عالم بزرگ و پسرخاله یک مجاهد نستوه [آیت‌الله طالقانی] بود، اما احساس کرد شرایط کشور اقتضای اعتراض و کار سیاسی دارد و پرسروصداترین حزب سیاسی وقت [حزب توده] محمل کنش سیاسی جلال شد. اما در همان حزب هم هیچ‌گاه سرسپرده مرکزیت نشد و به هر خطا و اشتباه آنها انتقاد و اعتراض کرد و کار به انشعاب و بعد کناره‌گیری کشید. او در حوزه دین هم وارد شد و حتی مدتی به نجف و حوزه علمیه نجف رفت و طلبگی کرد و پای درس بزرگان وقت نشست، اما به مرور نسبت به برخی موضوعات مسئله‌دار شد و از آنجا و آنها هم کناره گرفت تا اینکه با بزرگمردی چون «آقا روح‌الله خمینی» آشنا شد و دین را و تعالی را در چهره و مرام او یافت و مریدش شد و دوباره به واجبات شرعی التزام پیدا کرد و به نمازخواندن برگشت و به حج رفت و آن نامۀ نغز سیاسی – عاشقانه را از مکه برای امام نوشت: - آیت‌اللها! وقتی خبرِ خوشِ آزادی آن‌‎حضرت، تهران را به شادی واداشت، فقرا منتظرالپرواز(!) بودند به سمت بیت‌الله. این است که فرصت دست‌بوسیِ مجدّد نشد. اما این جا دوسه خبر اتفاق افتاده و شنیده شده که دیدم اگر آنها را وسیله‌ای کنم برای عرض سلامی بد نیست... خواستم این دو خبر را داده باشم... دیگر این که [کتاب] «غرب‌زدگی» را در تهران قصد تجدید چاپ کرده بودم با اصلاحات فراوان. زیر چاپ جمعش کردند و ناشر محترم متضرر شد. فدای سر شما. دیگر اینکه طرح دیگری در دست داشتم که تمام شد و آمدم، درباره نقش روشنفکران میان روحانیت و سلطنت. و توضیح اینکه چرا این حضرات همیشه در آخرین دقایق، طرفِ سلطنت را گرفته‌اند و نمی‌بایست. اگر عمری بود و برگشتیم تمامش خواهم کرد و به حضرتتان خواهم فرستاد. علل تاریخی و روحی قضیه را گمان می‌کنم نشان داده باشم. مقدماتش در «غرب‌زدگی»ِ ناقص چاپ اول آمده... بدین‌ترتیب است که جلال از وارد شدن به هیچ میدانی نترسید و در تک‌تک آنها درست و هوشمندانه و با بینش عمیق موضع گرفت و اعتراض کرد و مناسبات را به هم زد و بیرون آمد و سر آخر هم به درست‌ترین موضع حق پایبند ماند تا زمان مرگ زودرس و تلخش. *** اول سال هم نوشتم که خیلی دوست داشتم امسال به مناسبت صدمین زادروز جلال، از لحاظ فرهنگی بیشتر به او پرداخته می‌شد. که متأسفانه نشد! اما خیلی دوست دارم در همین ماه‌های باقیمانده از سال خورشیدی جاری، به این وجه از زندگی جلال بیشتر و عمیق‌تر پرداخته شود که در جلال چه بود که در هر میدانی که وارد شد برخلاف بسیاری از دوستان و همراهانش، سربلند بیرون آمد. اگر به این سؤال خوب و دقیق پاسخ دهیم، هم می‌توانیم بفهمیم کسانی که امروز خراب شدند از سوپرانقلابی‌های پشیمان تا روحانیان واداده تا شهره‌های بند به آب‌داده چه چیز یا چیز‌هایی نداشتند که به این فلاکت امروز افتادند و در عین حال، تابلویی است در جلوی روی همه ما تا بدانیم تا با داشتن چه چیز یا چیز‌هایی می‌توان در راه حق، پایدار و ثابت‌قدم باقی ماند و منحرف و پشیمان نشد و روسپید ماند. به نظر شما آیا رسانه‌های ما به این موضوع جالب و مبتلابه خواهند پرداخت؟ متن کامل در: http://www.javann.ir/0052Nb @tdejakam