eitaa logo
خورشید| نوشته‌های تقی دژاکام
473 دنبال‌کننده
138 عکس
6 ویدیو
0 فایل
خبرنگار؛ عا‌شق زیارت و کتاب و موسیقی و باران و گنجشک ارتباط با مدیر کانال با شناسهٔ: @Dejakam
مشاهده در ایتا
دانلود
✳ یک تشکر جانانه از آقای مهدی نصیری [این مطلب در شماره امروز دوشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۲ در صفحات یک و دو و سه منتشر شده است.] بخش اول طی روزهای اخیر آقای مدیر مسئول پیشین روزنامه کیهان یک مطلب سه‌قسمتی با عنوان «آری من یک افراطی بودم» و یک مطلب با عنوان «حصر نجابت و شرافت» در صفحه اینستا و کانال تلگرامی جدیدشان منتشر کردند که به ذهنم رسید در ادامه مطلب قبلی‌ام [نصیری، کوری و حجاب زوری] در همین ستون، نکاتی را یادآور شوم. راستش نمی‌دانم آقای نصیری از کدام «مجاهدان تبیین» سخن می‌گوید، اما من اتفاقاً به‌هیچ‌وجه معتقد نیستم که ایشان در دوره مدیریت و ، «چهره‌ای افراطی» بوده است. بله من فقط یک خاطره، آن‌هم در باب حجاب، آن هم در ربط با مرحومه مادام کوری لهستانی نوشتم که ایشان با اصرار از من خواستند طراح مطلب، او را محجبه بکشد. من بجز این ماجرا و البته چند خاطره معدود مرتبط دیگر اتفاقاً چیز زیادی از افراطی‌گری در آن ایام در ایشان ندیدم و اگر کسانی در تنور چنین گزاره‌ای می‌دمند دقیقاً در زمین ایشان بازی می‌کنند که می‌کوشد با توجه به تجدیدنظرطلبی در بسیاری از اصول و معیارهای همه این سال‌های خودش، آن پایمردی‌ها بر مبانی انقلاب و اسلام انقلابی را «افراطی‌گری» قلمداد کند کما اینکه در عنوان این سه نوشته اخیر ایشان هم این تعمد خودنمایی می‌کند. در هر صورت یادداشت حاضر درباره آن موضوع نیست و برعکس بنده می‌خواهم در این نوشته بابت این سه فرسته اخیر «آری من یک افراطی بودم» از ایشان جداً تشکر کنم. این تشکر اصلاً جنبۀ کنایه و طعنه ندارد و واقعاً از مفاد این مطالب خوشحال شدم که در آن به چگونگی روابط رهبر عزیز انقلاب با ایشان در دوران مدیریت و پرداخته شده بود. اهمیت این موضوع زمانی بیشتر می‌شود که می‌بینیم آقای نصیری در یکی دو سال اخیر تقریباً هیچ نوشته‌شان بدون تعریض یا تصریح علیه شخص رهبر انقلاب نبوده است. گویی مأموریت اصلی ایشان حمله به است و بس! بگذریم از یکی دو باری که صریحاً نسبت به رهبر عزیز انقلاب فحاشی کرد و البته با توجه به بازتاب منفی گسترده‌ای که حتی از کامنت‌نویسان هوادار خود گرفت از آن فحاشی عذرخواهی کرد. این موضع‌گیری‌ها تا آنجا پیش رفت که نه فقط از سوی نیروهای ارزشی و انقلابی که حتی از سوی اصلاح‌طلبان هم مورد ملامت قرار گرفت به‌طوری که وقتی آقای نصیری در عید فطر اخیر به تبریک‌گویی آقای می‌رود، آقای صریحاً به او می‌گوید تو دیگر داری خیلی تند می‌روی! در هر صورت آنچه باعث خوشحالی و شادمانی ماست این است که آقای نصیری در این نوشته‌ها تصریح کرده است: - رهبر انقلاب در اردیبهشت ۱۳۶۹ و دادن حکم انتصاب به آقای نصیری از او با عنوان «جوان فاضل و انقلابی» یاد کرده و وقتی در اولین دیدار بعد از مدیرمسئولی، نصیری جوان از رهبر انقلاب می‌پرسد روزنامه را چگونه اداره کند، آقای خامنه‌ای به ایشان می‌گوید: «من به تشخیص تو اطمینان دارم؛ هر چه را حق تشخیص دادی، به همان عمل کن.» یا «من ظرف ۴سال شاید حتی یک بار هم چیزی را نپرسیدم و هر آنچه درست تشخیص می دادم، عمل می‌کردم. البته سالی یکی دو بار از سوی رهبری تذکراتی داده می شد.» آقای نصیری پس از آوردن این موارد، نتیجه می‌گیرد که پس مسئولیت همه افراطی‌گری‌های آن دوران من به شخص آقای خامنه‌ای برمی‌گردد! (باورتان می‌شود این استدلال قوی! از آقای نصیری باشد؟! استدلالی که حتی آقای تاج‌زاده را هم به خنده وامی‌دارد.) نه آقای نصیری! نه آن موارد افراطی‌گری‌هایتان ربطی به رهبر انقلاب دارد و نه آن پایمردی‌هایتان بر اصول و ارزش‌های انقلابی. بهترین نتیجه‌گیری که می‌توان از این داده‌ها داشت این است که رهبر انقلاب به یک «جوان انقلابی» اعتماد کرده و به او اختیار و گسترۀ عمل داده تا تمام ابتکار خود را به عرصه بیاورد و از تمام توان و فکر خود استفاده کند؛ بخصوص که تصریح کرده‌اید در ظرف سه‌چهار سال، دیگر چیزی از رهبر انقلاب نپرسیدید و ایشان هم کلاً در این مدت سه‌چهار «تذکر» بیشتر به شما ندادند. اتفاقاً این رفتار شایسته را خود شما نسبت به من و دیگرانی که شما به کیهان آوردید داشتید. شما وقتی به ما اعتماد کردید، کلاً کار را به ما سپردید و حتی وقتی بعد از اشتباه فاحشی در طول کار، استعفا نوشتم، گفتید «لازم نکرده استعفا کنی؛ بمون و سعی کن دیگه از این اشتباهات نکنی» و باز هم به ما اعتماد کردید و باز هم دست ما را برای ابتکار و ایده‌پردازی و طرح‌های نو و مضامین جدید باز گذاشتید تا ما با تدبیرِ خوبِ شما پرورده شدیم که البته برای همیشه از شما ممنون و متشکریم و دعاگو. این رفتار که شما لابد از رهبر انقلاب فرا گرفته بودید و ما را ساخت، بهترین کاری است که یک مدیر باهوش و با سعۀ صدر و عاقل می‌توانست و می‌تواند از خود بروز دهد. @tdejakam
✳️ یک تشکر جانانه از آقای مهدی نصیری بخش دوم در حقیقت این توضیحاتِ خوبِ شما باعث شد قدر و قیمت رهبر انقلاب و سعۀ صدر و جوان‌گرایی و مسئولیت‌سپاری او در نزد خوانندگانتان بسیار بیشتر و بیشتر شود. و همین است که مرا وامی‌دارد بابت یادآوری آن از شما جداً متشکر باشم. موارد دیگری هم که آوردید باز هم نتیجه‌گیری بسیار غلط شما را زیر سؤال می‌برد؛ اینکه مسئولیت همه اشتباهات من به عهده رهبری است. مثلاً این اعتراف شما بسیار خوب است: «رهبری از مواضع فرهنگی من در کیهان ـ که البته امروز من آن را نقد می‌کنم ـ قویاً حمایت می‌کرد اما بعدها معلوم شد از نقدهای من بر دولت آقای هاشمی و دستگاه‌های رسمی نظام ـ که من وظیفه خود برای دفاع از حقوق مردم می‌دانستم ـ بعضاً رضایت نداشت، با این حال به دلیل اعتماد به من با سعۀ صدر با آن نقدها برخورد می‌کرد.» این یعنی آقا از برخی مواضع شما رضایت نداشت اما با «سعۀ صدر» با شما برخورد می‌کرد و تذکر نمی‌داد. الآن این سعه صدر رهبری، نقطه منفی ایشان است یا نقطه مثبت؟ اگر نقطه مثبت است که نتیجه‌گیری خودتان را زیر سؤال برده‌اید و اگر منفی است پس چرا الآن نظام را به سعه صدر بیشتر با مخالفان و حتی براندازان دعوت می‌کنید. قربان برم خدا را، یک بام و دو هوا را! موضوعی که در این میان کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد، این است که این سعه صدر و اعتماد و شیوه رفتار رهبری اختصاصی به آقای نصیری نداشته است، البته قبول دارم که با توجه به برخی توصیفاتی که آقای نصیری آورده است قطعاً موضع‌گیری‌ها و رسانه‌داری ایشان را بیشتر می‌پسندیده‌اند. وگرنه مگر همین رفتار را رهبر انقلاب با نماینده دیگرشان در روزنامه متفاوت دیگر نداشته‌اند؟ مگر در هم آقا همین مقدار اعتماد و گستره عمل را به آقای نداده بودند؟ نمی‌شود که رهبر انقلاب هم مسئول مواضع اینچنینی باشند و هم مواضع آنچنانی ! اینها که نماینده رهبر انقلاب بودند، مگر ایشان خودشان صاحب امتیاز نیستند؟ آیا مواضع آقای همان مواضع اعلامی و ترسیمی رهبر انقلاب است یا گاهی ده‌ها درجه با آن تفاوت دارد؟ آیا می‌توان گفت مسئولیت همه مواضع آقای مهاجری هم با آیت‌الله خامنه‌ای است؟! خودتان خنده‌تان نمی‌گیرد استاد؟! درباره بقیه مطالبتان، از شما سؤال می‌کنم که آیا هفته‌نامه شما و ماهنامه آقای جزو نشریات بله‌قربان‌گو و به‌اصطلاح ماله‌کش داخل نظام محسوب می‌شدند یا منتقد و صریح؟ اینکه وقتی شما و آقای شجاعی کم آوردید و تصمیم به تعطیلی این دو نشریه گرفتید، و رهبر عزیز هر دو را خواسته و گفته: «شنیده‌ام می‌خواهید نشریه‌تان را تعطیل کنید. من از شنیدن این خبرها ناراحت می‌شوم.‌ شماها نباید تعطیل کنید و باید به کارتان ادامه بدهید.» این چه چیزی را نشان می‌دهد؟ اینکه باز هم به جوانان دلسوز و منتقد میدان می‌دهد و راضی به تعطیلی رسانه‌های منتقد و مؤثر و متفاوت آنان نیست. بگذریم که بعد از این به شما پیشنهاد روزنامه جدید با سبک و سیاق «صبح» هم شد اما شما –البته بدرستی- با توجه به نوع پیشنهادی که از سپاه به شما شده بود نپذیرفتید. همه اینها یعنی اینکه رهبری نظام روی توجه و آزادی عمل جوانان خوش‌فکری که روی مبانی انقلاب پای می‌فشارند و البته انتقاد هم می‌کنند اصرار داشته و دارد. یادداشت این‎هفتۀ من خیلی طولانی شد، اما اجازه بدهید در پایان یکی دو سؤال کوتاه هم مطرح کنم. آقای نصیری! هم در نوشته قبلی (سرگذشت یک تغییر) و هم در این سه متن اخیر، مدعی شده‌اید که از زمانی که دادگاهِ شکایت آقای غرضی از هفته‌نامۀ صبح، شما را تبرئه کرد و فقط به خاطر کاریکاتور داخل گزارش جریمه مالی شدید، با اینکه رهبر انقلاب شخصاً به شما پیام داد که این جریمه را ایشان می‌پردازد، شما از اینکه قوه قضاییه آقای غرضی را مجازات نکرد دلسرد شدید و این آغاز بریدن شما شد. عیبی ندارد که شما بابت این موضوع کوچک از انقلابی به این بزرگی و رهبری آن (که از شما و افشاگری‌هاتان تا آخر هم حمایت کرده بوده) ببرید، ولی سؤال اینجاست که دادگاه غرضی در اواسط دهه هفتاد بود، چطور شما تا ده‌پانزده سال بعد از آن باز هم مسئول خبرنامه‌ای بودید که به امامان جمعه خط فکری صحیح می‌داد یا سال‌های مدید در دفتر نمایندگی «ولی فقیه!» در کشور امارات مسئولیت داشتید و اصولاً چرا حدود ۲۰سال بعد ناگهان به فکر افتادید که این‌طور مسلسل‌وار و بی‌پرده به رهبر انقلاب بتازید؟! بالاخره سؤال است دیگر به ذهن انسان می‌رسد! ببخشید! آدم یاد فیلم کمدی «سفر به غرب» لورل و هاردی می‌افتد که هاردی چکش چوبی به سر لورل که داشت آواز می‌خواند و قر می‌داد کوبید، و لورل تا زمانی که آواز و رقصش تمام نشد چیزی‌اش نشد و بعد ناگهان احساس درد کرد و نقش بر زمین شد... @tdejakam
✳️ از این فرهادکُش فریاد... ♦️هنوز پایم به تهران نرسیده که مجتبی می‌نویسد: امیر رو دیدی؟ دارم آتیش می‌گیرم. می‌نویسم: نگرفتم مجتبی جان! می‌گه: اینستا رو چک نکردی؟ می‌گم: نه. ولی تا مجتبی ایز تایپینگه، می‌رم اینستا و فرو می‌ریزم... 🔷 چند نفری بودیم که توی تحریریه ، مثل پروانه دور امیر می‌چرخیدیم. بهش می‌گفتیم و این هیچ ربطی نداشت به ارادت وی به که این را بعدها فهمیدیم. از بس که در موضوعات فکری و اندیشه‌ای، صاحبِ نظر و تحلیل و تفسیر بود و ما را گاه‌وبی‌گاه به سرویس معارف روزنامه و دور خودش می‌کشاند تا از دانش و فهمش بخصوص در حوزه احادیث و روایات بهره ببریم و گاهی به بحث‌ها و شوخی‌ها و کل‌کل‌کردن‌های او و علیرضا آل یمین گوش کنیم و دستشان بیندازیم. بعدها در نمازخانه مؤسسه شروع کرد برای جمعی محدود و مشتاق، خواندن و توضیح دادن و تعمیق باورها و اندیشه‌ها. 🔷 امیر از همراهان و یاران بود و سخت بر دینداری و عدالت تأکید داشت؛ در عین حال بسیار مهربان و بانشاط و پرانگیزه و عمیق بود. به‌هیچ‌وجه نگاه سطحی و شعاری و احساسی به مقوله نداشت و آن را در کنار بقیه اجزای دین، در یک مجموعه متصل و مرتبط و لاینفک می‌دید و تبلیغ می‌کرد. 🔶 بسیار به محرومان و مستضعفان توجه و تأکید داشت و از دست‌اندرکاران مجموعه‌ای از نزدیکان و دوستان بود که صندوقی ویژه رسیدگی به این قشر تشکیل داده بودند که ضوابطش با همه صندوق‌های مشابه متفاوت و به‌طرزی باورنکردنی سهل و آسان بود. ♦️قبل از اینکه به مشهد بیایم، سردبیری از ضمائم را داشت؛ نشریه‌ وزینی که آخر سر هم نفهمیدم ربط اسمش به محتوای کاملاً فرهنگی و نخبگانی‌اش (چیزی شبیه ) چه بود؟ ◼️امیر دیشب پس از زیارت علیه‌السلام، در حالی که به سمت تهران برمی‌گشت، در حادثه‌ای تلخ به همراه پدر بزرگوارش به ضیافت مولای رئوفش شتافت و ما را با بهت و حیرت و اشک و حسرت تنها گذاشت. 💠 علیرضا چقدر خوب برای این حادثه از مدد گرفته است: جهان پیر است و بی‌بنیاد از این فرهادکش فریاد... برنامه تشییع پیکر این پدر و فرزند صبح پنجشنبه در بهشت زهرای تهران و مراسم ترحیمشان روز جمعه است. نشانی را در اینستا داستان کرده‌ام. برای شادی روح این دو درگذشته و شفای عاجل همسر و مادر گرامی‌اش حمد و صلواتی هدیه کنیم. @tdejakam