آلودگیِ دانشگاه، که دانشگاه نبود، خیلی زود به درون سرایت کرد. قلعهای که با کلمات و افکار و احساسات #شریعتی بنا شده بود و با اندکی #مطهری تلطیف، شاید یک ماه هم تاب نیاورد. همهاش ویران شد. حسینیهٔ ارشاد که تا چندی قبل برایم قبلهای بود، فروریخت و من، حیران و سرگردان، در برابر سردی و پلشتیِ «نسبیت»، کاری نمیتوانستم و راهی نمییافتم. درد در جانم بود و جز ظلمات و رنج، افقی پیش روی خود نمیدیدم. به نوری ازلی، راه تمرّد و عصیان را در پیش گرفتم، اما سرما به درون خزیده بود و دیر یا زود، همهچیز را میافسرد...
#آوینی، قلعهٔ مستحکمتری بود. شور نبرد را او در من دمید. اما گرمای نفس این #مرد بود که از لابهلای کتابهایش در باب توحید و ولایت، طومار تاریکی را پیچید.
رحمت و رضوان خدا بر او.
فاتحهای قرائت کنید.
#علامه_حسن_زاده_آملی
پن: رحمت بیکران الهی بر روح خمینی کبیر و بسیجیهایش
@tebbetabiee