eitaa logo
طب اسلامی(طبق نظرات استاد تبریزیان)
2.8هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
583 ویدیو
52 فایل
#هدف ما این است که به #سبک_زندگی_اسلامی برگردید و خودتان طبیب خود باشید. کانال ما در ایتا : eitta.com/eslamiteb_tabrizian کانال ما در سروش : splus.ir/eslamiteb_tabrizian کانال ما در گپ : https://gap.im/tebeeslami_tabrizian شناسه پاسخگو : @Nf9297
مشاهده در ایتا
دانلود
یست مؤمنی که چهل روز بر او بگذرد مگر اینکه مبتلا به حدیث نفس می‌شود، آنگاه باید دو رکعت نماز بخواند و از آن به خدا پناه ببرد.» 👈 گفتن لا اله الا الله گفتن است، در روایت آمده: «سألت أبا عبد الله (عليه السلام) عن الوسوسة وإن كثرت، فقال: لا شئ فيها، تقول: لا إله إلا الله.»[21] یعنی «از امام صادق (علیه السلام) از وسوسه سؤال شد درصورتی‌که زیاد شود، امام فرمودند گناهی محسوب نمی‌شود، لا اله الا الله بگویید تا برطرف شود.» 👈 لاحول ولا قوت الا بالله (حوقله)، در روایت آمده: «کسی به امام باقر (علیه السلام) نوشت و شکایت کرد از افکاری که ذهنش خطور می‌کند، امام پاسخ دادند خداوند اگر بخواهد شمارا ثابت کند، ثابت می‌کند و اجازه نمی‌دهد که ابلیس راهی بر شما داشته باشد، قومی به پیامبر (صلی الله علیه و آله) شکایت کردند که افکاری بر آن‌ها عارض می‌شود، اگر از کوه پرت شوند و تک تکه شوند نزد آن‌ها محبوب‌تر است تا اینکه این افکار را بگویند، پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند به‌راستی این مسئله را در ذهن خود می‌بینید، عرض کردند بله، پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند قسم به او که جانم در دست اوست این نشانه ایمان عمیق و سالم است و اگر این حالت (افکار و شک در اعتقادات) را پیدا کردید این را بگویید آمنا بالله ورسوله ولا حول ولا قوة إلا بالله.»[22] از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نقل‌شده: «حضرت آدم (علیه السلام) به‌سوی خداوند شکایت کرد از حدیث نفس و اندوه، جبرئیل (علیه السلام) بر حضرت آدم (علیه السلام) نازل شد و گفت ای آدم این را بگو لا حول ولا قوة إلا بالله، آدم (علیه السلام) این را گفت و وسوسه و حزن او برطرف شد.»[23] 👈 هو الاول و هو الآخر، در روایت آمده: «یکی از اصحاب به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از وسوسه شکایت کرد، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند اگر این وسوسه را یافتی در قلب خود این را بگو هو الاول والاخر والظاهر والباطن وهو بكل شئ عليم.»[25] 👈 ذکر توکلت علی الحی الذی لا یموت، در روایت آمده: «شخصی نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و عرض کرد ای رسول خدا من از این وسوسه سینه سختی می‌کشم و من مردی عائله مندم و بدهکارم و نیازمندم، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند این کلمات را تکرار کن توكلت على الحي الذي لا يموت والحمد لله الذي لم يتخذ صاحبة ولا ولدا ولم يكن له شريك في الملك ولم يكن له ولي من الذل وكبره تكبيرا، دیری نگذشت که مرد نزد پیامبر (ص) برگشت و گفت ای رسول خدا، خداوند وسوسه سینه را از من برطرف کرد و بدهکاری من را ادا کرد و روزی من هم زیاد شد.»[26] [1] معاني الأخبار، شيخ صدوق، ص۱۷۳. [2] ملاذ الأخيار في فهم تهذيب الأخبار، العلامة المجلسی، ج۴، ص۲۳۵. [3] المحاسن، أحمد بن محمد بن خالد البرقى، ج۲، ص۵۵۳. [4] الاصول من الکافي، شیخ کلینی، ج۲، ص۶۲۳. [5] الاصول من الکافي، شیخ کلینی، ج۶، ص۲۳. [6] من لا يحضره الفقيه، شیخ صدوق، ج۱، ص۴۷۰، ح۱۳۵۲. [7] مستدرك الوسائل، ميرزا حسين نوری طبرسی، ج۶، ص۴۲۵. [8] الاصول من الکافي، شیخ کلینی، ج۱، ص۱۲. [9] سوره زخرف، آیه۳۶. [10] مصباح الشريعة، امام صادق(ع)، ص۷۹. [11] مصباح الشريعة، امام صادق(ع)، ص۸۰. [12] طب الأئمة، ابن سابور الزيات، ص۱۲۷. [13] الخصال، شيخ صدوق، ص۲۲۱. [14] الاصول من الکافي، شیخ کلینی، ج۶، ص۲۶۶. [15] مصباح الشريعة، امام صادق(ع)، ص۷۹. [18] الاصول من الکافي، شیخ کلینی، ج۳، ص۳۵۸. [19] مكارم الاخلاق، رضی الدين أبی نصر الحسن بن الفضل الطبرسی، ص۳۲۸. [21] الاصول من الکافي، شیخ کلینی، ج۲، ص۴۲۴. [22] الاصول من الکافي، شیخ کلینی، ج۲، ص۴۲۵. [23] الأمالی، شیخ صدوق، ص۸۵۵. [25] مستدرك الوسائل، ميرزا حسين نوری طبرسی، ج۶، ص۴۲۵. [26] من لا يحضره الفقيه، شیخ صدوق، ج۱، ص۳۳۹. از دروس استاد تبریزیان زاهدی @eslamiteb_tabrizian @tebeeslami_tabrizian http://Sapp.ir/eslamiteb_tabrizian http://sapp.ir/tebeeslami_tabrizian https://eitaa.com/tebeeslami_tabrizian
و تفاوت دارند، وسواس حالتی است که انسان مدام دچار شک و تردید می‌شود و کارها را تکرار می‌کند و توانایی تصمیم‌گیری و انتخاب را از دست می‌دهد، ولی وسوسه حالتی است که شیطان انسان را وسوسه می‌کند و همیشه فرد به فکر چیزهایی است که ندارد و از آن محروم است و پیوسته ناراحت و ناراضی است و به خود می‌گوید چرا این را ندارم.(در هر حال هر دو از شیطان است)   ✳ ابتلا به وسواس شیطان است، شیطان انواعی دارد و یکی از انواع آن خناس نام دارد که در سوره ناس ذکرشده و شیطان دیگری نیز هست به نام خنزب. در روایت آمده: «کسی از اصحاب به پیامبر (صلی الله علیه و آله) از وسواس شکایت کرد و عرض کرد ای پیامبر شیطان مانع شده از نمازخواندنم و مرا به‌اشتباه می‌اندازد، پیامبر فرمودند این سببش شیطانی است که نامش است.»[7] عوامل تشدید وسواس ✳ وسواس غفلت از یاد خدا، در قرآن آمده: ﴿وَمَن يَعْشُ عَن ذِكْرِ الرَّحْمَنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ﴾[9] یعنی «کسی که از یاد خدا غافل می‌شود برای او شیطانی فراهم می‌کنیم که همیشه مقارن اوست و او را رها نمی‌کند.» امام صادق (علیه السلام) می‌فرمایند:[10] «شیطان نمی‌تواند بنده را وسوسه کند، مگر اینکه آن بنده از یاد خدا غافل شود.» ✳ وسواس اهمیت ندادن به اوقات (اوقات واجبات و مستحبات)، امام صادق (علیه السلام) می‌فرمایند: «وأما المهمل لاوقاته فهو صيد الشيطان لا محاله»[11] یعنی «کسی که به اوقات اهمیت نمی‌دهد، این(شخص)شکار شیطان است.»   ✳(یا علت) ابتلا به وسواس است، درباره داروی شافیه در روایت آمده: [12] «برای سودا مفید است؛ که عوارض آن دلهره و وسواس است.» سودا و وسواس عبارتند از خوردن گِل، خرد کردن گِل، گرفتن ناخن با دندان (جویدن ناخن) و خوردن و جویدن ریش. امام کاظم (علیه السلام) می‌فرمایند: «أربعة من الوسواس: أكل الطين، وفت الطين ، وتقليم الأظفار بالأسنان، وأكل اللحية.»[13] یعنی «چهار چیز معلول وسواس است، خوردن گِل و خرد کردن گِل و گرفتن ناخن با دندان و خوردن (جویدن) محاسن.» ✳ آرزو و رؤیاپردازی است، امام باقر (علیه السلام) می‌فرمایند: «إن التمني عمل الوسوسة وأكثر مصائد الشيطان أكل الطين»[14] یعنی «(زیاد)آرزوکردن کار وسوسه است و بیشترین تورهای شیطان خوردن گِل است.»   ✳ و وسواس زیاد اشتباه کردن و شک کردن و دقت بیش‌ازاندازه است.   ✳ و حدیث نفس است، در این حالت انسان همیشه در حال فکر است و با خود حرف می‌زند و خواب زیاد می‌بیند.   بیماری وسوسه در ذهن انسان اموری خطور می‌کند، اگر این امور باعث غفلت انسان از خدا و گمراهی شود، وسوسه به‌حساب می‌آید، مانند افکاری که در نماز سراغ انسان می‌آید و یا افکاری که راجع به دوست داشتن دنیا و یا دوست داشتن زن‌ها بیش‌ازاندازه است. با توجه به روایات این نوع وسوسه سراغ همه می‌آید و هرکسی حداقل هر چهل روز یک‌بار دچار می‌شود. نوع دیگر وسوسه در امور اعتقادی است، مثل شک در وجود خدا و بهشت و جهنم.   درمان‌های وسوسه چهار قسم هستند و نخستین قسم دعا و اذکار است. 👈 برای وسوسه، امام صادق (علیه السلام) می‌فرمایند: «إذا اتاك الشيطان موسوسا ليضلك ... بقوله عز وجل: ﴿انه ليس له سلطان الذين آمنوا وعلى ربهم يتوكلون﴾»[15] یعنی «اگر شیطان آمد شمارا وسوسه کند و از راه حق گمراه کند و کاری کند که از یاد خدا غافل شوی، پس پناه ببر به پروردگار خودت و پروردگار خودش، همانا خداوند حق را بر باطل نصرت می‌دهد و مظلوم را نصرت می‌دهد، به گفته خداوند شیطان به افرادی که ایمان آورده‌اند و به پروردگار خود توکل می‌کنند سلطه ندارد.» 👈 گفتن لا اله الا الله گفتن است، در روایت آمده: «سألت أبا عبد الله (عليه السلام) عن الوسوسة وإن كثرت، فقال: لا شئ فيها، تقول: لا إله إلا الله.»[21] یعنی «از امام صادق (علیه السلام) از وسوسه سؤال شد درصورتی‌که زیاد شود، امام فرمودند گناهی محسوب نمی‌شود، لا اله الا الله بگویید تا برطرف شود.» 👈 لاحول ولا قوت الا بالله (حوقله)، در روایت آمده: «کسی به امام باقر (علیه السلام) نوشت و شکایت کرد از افکاری که ذهنش خطور می‌کند، امام پاسخ دادند خداوند اگر بخواهد شمارا ثابت کند، ثابت می‌کند و اجازه نمی‌دهد که ابلیس راهی بر شما داشته باشد، قومی به پیامبر (صلی الله علیه و آله) شکایت کردند که افکاری بر آن‌ها عارض می‌شود، اگر از کوه پرت شوند و تک تکه شوند نزد آن‌ها محبوب‌تر است تا اینکه این افکار را بگویند، پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند به‌راستی این مسئله را در ذهن خود می‌بینید، عرض کردند بله، پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند قسم به او که جانم در دست
می‌فرمایند: «ليس من مؤمن يمر عليه أربعون صباحا إلا حدث نفسه فليصل ركعتين وليستعد بالله من ذلك.»[19] یعنی «نیست مؤمنی که چهل روز بر او بگذرد مگر اینکه مبتلا به حدیث نفس می‌شود، آنگاه باید دو رکعت نماز بخواند و از آن به خدا پناه ببرد.» 👈 گفتن لا اله الا الله گفتن است، در روایت آمده: «سألت أبا عبد الله (عليه السلام) عن الوسوسة وإن كثرت، فقال: لا شئ فيها، تقول: لا إله إلا الله.»[21] یعنی «از امام صادق (علیه السلام) از وسوسه سؤال شد درصورتی‌که زیاد شود، امام فرمودند گناهی محسوب نمی‌شود، لا اله الا الله بگویید تا برطرف شود.» 👈 لاحول ولا قوت الا بالله (حوقله)، در روایت آمده: «کسی به امام باقر (علیه السلام) نوشت و شکایت کرد از افکاری که ذهنش خطور می‌کند، امام پاسخ دادند خداوند اگر بخواهد شمارا ثابت کند، ثابت می‌کند و اجازه نمی‌دهد که ابلیس راهی بر شما داشته باشد، قومی به پیامبر (صلی الله علیه و آله) شکایت کردند که افکاری بر آن‌ها عارض می‌شود، اگر از کوه پرت شوند و تک تکه شوند نزد آن‌ها محبوب‌تر است تا اینکه این افکار را بگویند، پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند به‌راستی این مسئله را در ذهن خود می‌بینید، عرض کردند بله، پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند قسم به او که جانم در دست اوست این نشانه ایمان عمیق و سالم است و اگر این حالت (افکار و شک در اعتقادات) را پیدا کردید این را بگویید آمنا بالله ورسوله ولا حول ولا قوة إلا بالله.»[22] از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نقل‌شده: «حضرت آدم (علیه السلام) به‌سوی خداوند شکایت کرد از حدیث نفس و اندوه، جبرئیل (علیه السلام) بر حضرت آدم (علیه السلام) نازل شد و گفت ای آدم این را بگو لا حول ولا قوة إلا بالله، آدم (علیه السلام) این را گفت و وسوسه و حزن او برطرف شد.»[23] 👈 هو الاول و هو الآخر، در روایت آمده: «یکی از اصحاب به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از وسوسه شکایت کرد، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند اگر این وسوسه را یافتی در قلب خود این را بگو هو الاول والاخر والظاهر والباطن وهو بكل شئ عليم.»[25] 👈 ذکر توکلت علی الحی الذی لا یموت، در روایت آمده: «شخصی نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و عرض کرد ای رسول خدا من از این وسوسه سینه سختی می‌کشم و من مردی عائله مندم و بدهکارم و نیازمندم، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند این کلمات را تکرار کن توكلت على الحي الذي لا يموت والحمد لله الذي لم يتخذ صاحبة ولا ولدا ولم يكن له شريك في الملك ولم يكن له ولي من الذل وكبره تكبيرا، دیری نگذشت که مرد نزد پیامبر (ص) برگشت و گفت ای رسول خدا، خداوند وسوسه سینه را از من برطرف کرد و بدهکاری من را ادا کرد و روزی من هم زیاد شد.»[26] [1] معاني الأخبار، شيخ صدوق، ص۱۷۳. [2] ملاذ الأخيار في فهم تهذيب الأخبار، العلامة المجلسی، ج۴، ص۲۳۵. [3] المحاسن، أحمد بن محمد بن خالد البرقى، ج۲، ص۵۵۳. [4] الاصول من الکافي، شیخ کلینی، ج۲، ص۶۲۳. [5] الاصول من الکافي، شیخ کلینی، ج۶، ص۲۳. [6] من لا يحضره الفقيه، شیخ صدوق، ج۱، ص۴۷۰، ح۱۳۵۲. [7] مستدرك الوسائل، ميرزا حسين نوری طبرسی، ج۶، ص۴۲۵. [8] الاصول من الکافي، شیخ کلینی، ج۱، ص۱۲. [9] سوره زخرف، آیه۳۶. [10] مصباح الشريعة، امام صادق(ع)، ص۷۹. [11] مصباح الشريعة، امام صادق(ع)، ص۸۰. [12] طب الأئمة، ابن سابور الزيات، ص۱۲۷. [13] الخصال، شيخ صدوق، ص۲۲۱. [14] الاصول من الکافي، شیخ کلینی، ج۶، ص۲۶۶. [15] مصباح الشريعة، امام صادق(ع)، ص۷۹. [18] الاصول من الکافي، شیخ کلینی، ج۳، ص۳۵۸. [19] مكارم الاخلاق، رضی الدين أبی نصر الحسن بن الفضل الطبرسی، ص۳۲۸. [21] الاصول من الکافي، شیخ کلینی، ج۲، ص۴۲۴. [22] الاصول من الکافي، شیخ کلینی، ج۲، ص۴۲۵. [23] الأمالی، شیخ صدوق، ص۸۵۵. [25] مستدرك الوسائل، ميرزا حسين نوری طبرسی، ج۶، ص۴۲۵. [26] من لا يحضره الفقيه، شیخ صدوق، ج۱، ص۳۳۹. از دروس استاد تبریزیان زاهدی @eslamiteb_tabrizian @tebeeslami_tabrizian http://Sapp.ir/eslamiteb_tabrizian http://sapp.ir/tebeeslami_tabrizian https://eitaa.com/tebeeslami_tabrizian