eitaa logo
تبیان مازندران
1.5هزار دنبال‌کننده
62.9هزار عکس
5هزار ویدیو
131 فایل
کانال خبری اداره کل تبلیغات اسلامی مازندران دریافت اخبار و نظرات @tebyanmaz
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️تقدیر امروز رهبر انقلاب از پشتیبانی عظیم مردمی در حادثه 🔸این ویرانی‌ها و تخریب خانه‌ها و مزارع باید جبران شود و خواهد شد 🔸رهبر انقلاب، صبح امروز در دیدار جمعی از مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی به مناسبت عید مبعث: 🔹ملت عزیز ما به‌خاطر حادثه‌ی سیل دچار گرفتاری، تلفات جانی و خسارات است که امید داریم ان‌شاءالله مسئولین محترم با پشتیبانی عظیم مردمی بتوانند بار سنگین این حادثه را از مردم ایران بردارند و به برکت این روز عزیز، خداوند تفضل کند و دل مردم شاد شود. 🔹بحمدالله تلاش مردمی در این قضیه بسیار خوب بود؛ بار اول هم نیست، در همه‌ی حوادث طبیعی، ملت ایران حقیقتاً جانانه وارد میدان می‌شوند. این روح همبستگی و حالت بسیج‌شوندگی مردم استثنائی است؛ مشوق و کمک دولت هم هست. 🔹 هم وارد شدند و هم با اتفاق کلمه و توانستند کارهای ابتدایی را انجام دهند؛ البته کارهای بسیاری باقی است، کارهای اصلی بعد از این است. این ویرانی‌ها و تخریب خانه‌ها و مزارع باید جبران شود و خواهد شد. 🔹مردم عزیز به همکاری‌شان با مسئولین ادامه دهند که حقیقتاً است. ۹۸/۱/۱۴
برگزاری گردهمایی با حضور حجت الاسلام زاده امام جمعه الاسلام بهرامی رییس اداره تبلیغات اسلامی ، مسولین ادارات # روحانیون ، هیئات مذهبی _ شهرستان جویبار در مصلی الغدر برگزار شد
💢نکا/جلسه بررسی مسائل و موضوعات قرآنی ♦️این جلسه جهت بررسی مسائل و موضوعات قرآنی به ریاست فرماندار شهرستان نکا و باحضور : # رییس اداره تبلیغات اسلامی نکا # کریم نژاد مدیرعامل تشکل های مردمی موسسات قرآنی و فرهنگی استان مازندران موسسات و خانه های قرآنی شهرستان نکا ✅ با ما همراه شوید... 🔴 کانال ایتا | تبیان مازندران @tebyanmazand
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سخنرانی ها و فرمان های فراموش شده رهبر انقلاب در باب حساسیت جمعی و امر به معروف و نهی از منکر 🔴 قابل توجه 🔰 ✅ با ما همراه شوید... 🔴 کانال ایتا | تبیان مازندران @tebyanmazand
🔴 چطور لقمه از گلوی‌مان براحتی پایین میره؟! دکتر علی حائری شیرازی (فرزند مرحوم آیت‌الله حائری شیرازی) از پدر پدر دم صبح به شیراز رسیده بودند. نماز را با هم خواندیم. صبح جمعه بود. ساعت نزدیک ۱۰ بود که از جا بلند شدم، دیدم روی زمین جلوی تلویزیون دراز کشیده‌اند و کتاب می‌خوانند و چشمان‌شان قرمز شده. سلام کردم. خواستند از جا بلند شوند اما کمردرد شدید، مانع شد. دست به میز گرفتند و با حالت دولا به زحمت بلند شدند. به خاطر کمردرد فصلی که یادگار ایام طاغوت بود، نتوانستند کمر راست کنند. کج‌کج راه افتادند. متعجب پرسیدم: «صبح که حالتان خوب بود، یکهو چطور شد؟» گفتند: «به کُلِه مرغی سر زدی؟» گفتم: «نه» گفتند: «برو شیرین‌کاری پدرت را ببین» از زمانی که ازدواج کرده بودم، مستأجر و آپارتمان‌نشین شده بودم. شاید ۵ آپارتمان را به فواصل ۲ سال در میان، جابجا شده بودم. وقتی مادرم مرحوم شد، با اصرار پدر به منزل مادری اسباب‌کشی کردم. خب بعد از قریب ۱۰ سال، به خانۀ حیاط‌دار رسیده بودم و خاطرات ایام کودکی ... کُله مرغی که از قدیم، پایین حیاط بود را تعمیر کردم و ۷، ۸ تا مرغ و خروس آنجا پرورش می‌دادم. به غیر از آن، مرغ عشق، فنچ، بلبل خرمایی و هر چیزی که ذوق ایام کودکی را در من زنده کند ... واقعا پدر راست می‌گفت: «اگر خانه‌ای نداشت، اهل خانه ندارند.» بگذریم ... آن محرومیت‌های گذشته را تماماً در این ایام کوتاه جبران کردم. بعد از مدتی هم از صرافت کار افتادم و دیگر مثل سابق به پرنده‌ها رسیدگی نمی‌کردم. یک ظرف آب مکانیزه‌ای داشتم که با لولۀ باریک آبی به سقف کُله مرغی وصل بود. هر وقت آبش تمام می‌شد، سبک می‌شد و بالا می‌رفت و چون پر می‌شد، سنگینی‌اش آن را به پایین می‌آورد تا مرغ‌ها بتوانند دوباره آب بیاشامند. تنظیم ظرف بهم خورده و ارتباطش با لوله جدا شده بود. خب من هم دیگر حوصلۀ درست کردنش را نداشتم ... گفتند: «صبح بعد از نماز آمدم به مرغ‌ها سر بزنم. دیدم زبان بسته‌ها نه آب دارند و نه غذا. با نخ ماهی‌گیری چند ساعت تلاش کردم تا ظرف آب را به سقف ۳ متری کُلِه مرغی نصب کنم تا بالاخره نزدیکی‌های هشت و نه صبح موفق شدم ظرف آب را درست کنم. کجی کمرم برای این است. بعد دیدم غذا هم ندارند؛ رفتم در آشپزخانه دیدم فقط چند کیلو پیاز هست. همه را با رندۀ ریز، رنده کردم تا پرنده‌های کوچک هم بی‌بهره نمانند. قرمزی چشمم هم از این است ... گفتم: «چرا به خودتون رحم نمی‌کنید؟» نگاهی گذرا به من کردند و گفتند: «چون میخوام خدا به تو کنه!». بعد ادامه دادند: «آهِ این طیور رو دست کم نگیریا! کفالت این‌ها را تو به دست گرفتی. این‌ها مثل زن و بچه و عیال تو هستند. اگر در حالی که خدا اموراتشان را بدست تو داده بهشان رسیدگی نکردی، نفرینت می‌کنند و خدا هم به این واسطه تو را از رحمتش دور می‌کند. چطور میتونی سیر و سیراب باشی وقتی این خلایق خدا که بدست تو سپرده شدند گرسنه و تشنه هستند؟» بعد گویی چیزی از ذهنشان رد شده باشد سکوت کردند، چشم و ابرو در هم کشیدند و با حالت گریه ادامه دادند: «مردم هم عیال ما هستند. چطور ماها لقمه از براحتی پایین میره، وقتی خدا کفالت و اداره امور امتی را به دست ما سپرده و ما هرچی گذاشتن جلومون می‌خوریم انگار نه انگار گرسنه‌ای هم هست» بعد گفتند: «استغفار کن برای این بی‌توجهی که داشتی» ✅ با ما همراه شوید... 🔴 کانال ایتا | تبیان مازندران @tebyanmazand