#خونه_تکونی
یادمه که سالهای قبل
نزدیک سال جدید که میشد دغدغه فکری من وخواهرم خانه تکانی
خونه مامانمون بود و
چون مامان از یکی دوماه مانده به سال نو گوشزد میکرد که
ما حواسمون باشه که یکی دو روز مون باید در اختیار مامان باشیم
بلاخره روز موعود فرا می رسید و ما صبح زود که وارد منزل مامان میشدیم
با صحنه یک انبار ظرف و ظروف میشدیم
که کنار حال بود چیده شده
مامان ازشب خودش طاقت نداشت تاصبح بشه ما برسیم کابینت هارو خالی کرده بود
تا ما این ظرفها و بشوریم خشک بشه
کارمون خیلی بیشر میشد
خلاصه دو روز کامل طول میکشید تا خونه رو تمیز ومرتب به مامان تحویل بدیم
البته مامان بهمون خیلی می رسید چایی ها که برامون می ریخت میخوردیم آنقدر مزه میداد خستگیمون ودر میکرد
ناهار هامون همیشه قورمه سبزی بود که توی زود پز بار میذاشت وبوی مست کننده اش فضای خونه رو پر میکرد و سالاد شیرازی که کنارش میذاشت
خلاصه روز های خونه تکونی مامان درعینحال که سخت ترین روزمون بود ولی بهترین و خاطره انگیز ترین روزهای زندگیمون بود
الان دیگه یه خانم هست میاد کارخونه تکونی مامان و انجام میده ولی باز من وخواهرم هم هستیم چون
مامانم میگه شما حتماباید باشید 🌼
#خونه_مامان
#روزمرگی_من_و_مامان👇
https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb