#شهیدان
🌹 #شهید_محسن_احمدزاده🌹
🌷نانوایی🌷
🌸 نانوایی محل بسته بود و برای خرید نان باید مسافت زیادی را طی میکردیم.
🌸به محسن که تازه از راه رسیده بود، گفتم:
«مادر جان! نانوایی بسته بود؛ میری یه جای دیگه چند تا نون بگیری؟»
🌸گفت: «بله، چرا که نه؟»
بعد موتورش را گذاشت داخل حیاط و کیسه را از من گرفت.
🌸پرسیدم: «چرا با موتور نمیری؟»
گفت:
«پیاده میرم. موتور مال خودم نیست؛ بیت الماله».
📚:کتــاب فرهنگنامه شهدای سمنان، ج1، ص172
✨رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم):
🌺پنج کس اند که من و هر پیامبر مستجاب الدعوهای، آنان را لعنت کرده است:
آن کس که در کتاب خدا، آیه ای را زیاد گرداند
و کسی که سنت و روش مرا رها کند و کسی که قضا و قدر خدا را تکذیب کند و کسی که حرمت عترت مرا که خدا واجب فرموده نگه ندارد،
و کسی که اموال عمومی را به خود منحصر سازد و (تصرف در) آن را (به نفع خود) حلال شمارد." 🌺
📚:الکــافی، ج 2، ص 293
👇👇👇
✅ @telaavat
🌷من زنده ام🌷
#قسمت_یازدهم
آن سال کریم و رحیم و آبجی فاطمه خیلی سعی کردند رحمان را پای درس و کتاب بنشانند تا به قول خودشان یک قطار تجدیدی را پشت سر بگذارد اما اصلا گوشش بدهکار نبود. آقا خوب حساب کلاس های درسمان را داشت. بچه ها نمی خواستند در غیاب او کسی درجا بزند. اما رحمان لای هیچ کتابی را باز نکرد و شهریور هم از راه رسیده بود. او حتی نمی پرسید الان چه ماه و روزی است و امتحان ها از کی شروع می شود. کریم که احسای مسئولیت بیشتری داشت تصمیم گرفت همه ی درس ها را جای رحمان امتحان بدهد ولی کسی در جریان این تصمیم نبود. فقط خودش و رحیم می دانستند و یک کمی هم من باخبر شده بودم. یک بار شنیدم که می گفت: (( ما که به جاش چک و لگد رو خوردیم ، خودش هم که اصلا آفتابی نشده که کسی بشناسدش، پس بسم ا...))
شب قبل کریم و رحیم رفتند سید عباس و به تعداد تجدیدی هایش هفت شمع روشن کردند و نذر کردند بعد از هر امتحان، تا آخر امتحانات هر شب هفت شمع روشن کنند. همه چیز به خوبی پیش می رفت. کریم هر روز که می آمد خوشحال و سر حال می گفت عالی بود. رحمان هم شب ها خسته و درمانده از نانوایی می آمد و می خوابید و صبح زود دوباره سر کار می رفت و تقویم زمان را گم کرده بود.در غیاب پدر، رحمان مانده بود با مسئولیت خانه. از نظر عاطفی رحمان به پدر خیلی وابسته بود و ندیدن پدر برایش سخت. کریم هم می گفت: به روش نیارین تا ببینم کی از رو می ره و سراغ درس و کتاب رو می گیره.
ما می خواهیم آقا ناراحت نشه. همه چیز خوب پیش می رفت تا آخر که امتحان جغرافیا بود. کریم می گفت: در جلسه روی صندلی نشسته بودم و منتظر توزیع برگه های امتحان بودم که یه هو دیدم رحمان از دور می آد. دم در ورودی اسم و فامیلش رو پرسیدن و اونو به سمت صندلی خودش هدایت کردن.آقای رحمتی که مدیر بود و من روز گرفتن کارنامه، یه چک و اردنگی ازش خورده بودم، مثل اینکه با قیافه ی من آشناتر بود. با رحمان اومد بالای سرم، دید من روی صندلی نشستم . از رحمان پرسید پسر اسمت چیه؟ جواب نداد. دوباره پرسید . مات و مبهوت به من نگاه کرد و بازم جواب نداد. از من پرسید اسمت چیه؟ گفتم : عبدالرحمان آباد. یک باره گوش رحمان رو گرفت و به بیرون پرت کرد. دست و پاش رو به میله ی وسط حیاط بستن. با ترکه ی نخل به دست و پاش می زدن و آقای رحمتی با صدای بلند می گفت: ای متقلب! می خواستی به جای عبدالرحمان آباد وارد جلسه ی امتحان بشی؟ تا اونجا که کتفش باز می شد ترکه رو بلند می کرد و رو تن و بدن رحمان پایین می آورد. بعد از کلی کتک کاری رحمان را به اداره ی آموزش و پرورش تحویل دادند. یکی از بستگان نزدیک ما آقای گنجه ای که از مسئولین آموزش و پرورش بود و خانواده ، کریم و رحمان را به خوبی می شناخت، وقتی موضوع را فهمید; چون می دانست کریم شاگرد زرنگ و درس خوان و رحمان بازیگوش و اهل کار و معاش است،برای رحمان به جرم اینکه می خواسته به جای کس دیگری وارد جلسه ی امتحان شود با یک فامیل جعلی و ساختگی پرونده سازی می کند و بعد هم پرونده به فراموشی سپرده می شود. رحمان آن سال با تلاش های کریم با معدل بالا قبول شد اما سال بعد درجا زد. با آمدن پاییز، آقا از بیمارستان مرخص شد و مدتی در منزل تحت مراقبت بود و حال و هوای خانه دوباره رونق گرفت. تا مدت ها ما می گفتیم و او می شنید. بعضی وقت ها ساکت می شد و در خودش فرو می رفت و بعضی وقت ها می خندید. به همین راضی بودیم. همین که آقا بود و او را می دیدم برایم کافی بود. دلم می خواست دوباره بلند می شد و می ایستاد تا دختر تو جیبی بابا از جیبش نخودچی کشمش بردارد. دوست داشتم دوباره بین گل های باغچه بایستد و گل ها را هرس کند.اما آقا بعد از اینکه من و احمد و علی برای آخرین بار جیب شلوارش را پاره کردیم، تا سال ها نتوانست سرپای خودش بایستد تا ما به جیب هایش حمله ور شویم.
ادامه دارد...✒️
👇👇👇
✅ @telaavat
4_5825768647603258533.mp3
1.05M
🔸🔶 قرائت صفحه 464 قرآن کریم
👇👇👇
✅ @telaavat
🗓 تقویم روز 👇👇👇
🔸 پنجشنبه
🔸 ۲۸ تیر سال ۱۳۹۷ هجری خورشیدی
🔸 ۵ ذالقعده سال ۱۴۳۹ هجری قمری
🔸 ۱۹ جولای سال ۲۰۱۸ میلادی
ذکر روز: ۱۰۰ مرتبه «لا اله الا الله الملک الحق المبین»
🗒 مناسبتها:
🔻درگذشت استاد "سید محمدتقی مدرس رضوی" پژوهشگر (1365 ش)
🔻عملیات نامنظم فتح 8 در شمال موصل در عمق خاک دشمن توسط سپاه (1366 ش)
🔻ارتحال عالم آگاه و روحانی مبارز آیتالله "محمدحسین کاشف الغطاء" (1334 ش)
🔻درگذشت استاد "جلالالدین همایی" ادیب برجسته معاصر (1359 ش)
🔻درگذشت خسرو شکیبایی، بازیگر سینما و تلویزیون (1387 ش)
🔻شهادت شهید وحید رضائی طالبی (1366 ش)
🔻مسافرت حج برای ایرانیان با گذرنامه بینالمللی ممنوع شد (1352 ش)
🔻تجدید بنای خانه کعبه توسط "خلیلالرحمن حضرت ابراهیم (ع)" به امر پروردگار
🔻وفات "سید بن طاووس" عالم و محدث عالیقدر شیعه (664 ق)
🔻درگذشت "ابن هِشام" فقیه و نحوی بزرگ عرب (761 ق)
🔻شکست چین در جریان جنگ با انگلستان موسوم به جنگ تریاک (1842 م)
🔻روز استقلال "کویت" از استعمار انگلستان (1961 م)
👇👇👇
✅ @telaavat
🔻#تفسیر_نور🔻
🌸 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم🌸
🔷 بسْمِ اللَّه الْرَّحْمَنِ الْرَّحِيمِ 🔷
🗯 فَمَن لَّمْ يَجِدْ فَصِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ مِن قَبْلِ أَن يَتَمَآسَّا فَمَن لَّمْ يَسْتَطِعْ فَإِطْعَامُ سِتِّينَ مِسْكِيناً ذَلِكَ لِتُؤْمِنُواْ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ أَلِيمٌ(40)
🍁جزء 28 سوره مجادلة🍂
🌺ترجمه 🌺
💭 پس كسى كه (بردهاى براى آزاد كردن) نیافت، باید قبل از آمیزش با همسر، دو ماه پى در پى روزه بگیرد و كسى كه نمىتواند باید شصت مسكین را طعام دهد. این براى آن است كه به خدا و رسولش ایمان آورید و این قوانین الهى است و براى كافران (كه اهل عمل به احكام الهى نیستند)، عذابى دردناك است.
⚡️نکته ها⚡️
در قرآن بیش از ده مرتبه كلمهى «حدود» بكار رفته است كه اكثر آنها مربوط به حقوق خانواده مىباشد.
كسىكه بردهاى براى آزاد كردن نیافت، باید دو ماه پى در پى روزه بگیرد. بر اساس روایات، اگر كسى 31 روز آن را پشت سر هم روزه گرفت، مىتواند باقى روزهها را به صورت متفرقه بگیرد. و این خود تسهیلى است كه از طریق اهل بیت وارد شده است.
تكرار جمله «قبل ان یتماسا» در این دو آیه، نشان آن است كه قبل از پرداخت جریمه، تماس با همسر ممنوع است.
🔢پيام ها 🔢
1⃣ دین جهانى باید قوانینش قابل تطبیق با هر زمانى باشد، تا مردم در بن بست قرار نگیرند. گاهى برده نیست، «فمن لم یجد» و گاهى امكان روزه گرفتن نیست. «فمن لم یستطع»
2⃣ جرائم اسلامى، انواع بركات را براى جامعه در بر دارد:
بردگان را آزاد مىسازد. «فتحریر رقبة»
با روزه گرفتن، افراد را صبور و مقاوم مىكند. «فصیام شهرین متتابعین»
با اطعام، گرسنگان را سیر مىكند. «فاطعام ستین مسكینا»
3⃣ جریمه باید متنوع و درجهبندى داشته باشد و شرایط زمانى و مكانى و توان افراد در نظر گرفته شود. «فتحریر رقبة... فمن لمیجد... فمن لم یستطع»
4⃣ احكام الهى تخفیف بردار هست، ولى تعطیل بردار نیست. «فمن لم یجد... فمن لم یستطع...»
5⃣ در مجازات و جرایم الهى، از اموال یا توان بدنى شما كاسته مىشود ولى در عوض به ایمانتان افزوده مىشود. «فتحریر رقبة... صیام شهرین... اطعام ستین... ذلك لتؤمنوا»
6⃣ فلسفه جرایم و كیفرها را روشن كنید تا مردم با دلگرمى آنها را بپذیرند. «فتحریر رقبة... ذلك لتؤمنوا»
7⃣ عمل نكردن به حدود الهى وبی اعتنایى به آن، كفر است. «تلك حدود اللّه و للكافرین»
👇👇👇
✅ @telaavat
پیامبر اکرم (ص) میفرمایند:
ميت در قبر مانند كسی است كه در دريا غرق شده باشد، هرچه را ديد چنگ به آن ميزند، كه شايد نجات يابد.
و منتظر دعای كسی است كه به او دعا كند. از فرزند و پدر و برادر خويش.
و از دعای زندگان نورهايی مانند كوهها داخل قبور اموات ميشود.
و اين مثل هديه است كه زندگان از برای يكديگر ميفرستند.
پس چون كسی از برای ميتی استغفاری يا دعايی كرد، فرشتهای آن را بر طبقی ميگذارد و از برای ميت ميبرد و ميگويد:
اين هديهای است كه فلان برادرت يا فلان خويشت برای تو فرستاده است و آن ميت به اين سبب شاد و خوشحال ميشود.
📚 احياءالعلوم
👇👇👇
✅ @telaavat
🌷 آیت الله بهجت(ره) :
☘ اگر کسی اهلیت داشته باشد ، یعنی طالب معرفت باشد و در طلب ، جدیت و خلوص داشته باشد ، در و دیوار به اذن الله معلّمش خواهند بود.
📙 درمحضربهجت،ج۱،ص۲۲
👇👇👇
✅ @telaavat