#شهیدان
🌷شهید سرلشکر خلبان سید علیرضا یاسینی🌷
جنگي ناخواسته آغاز شد
سرانجام 31 شهريور سال 1359 ساعت 45/13 دقيقه بعدازظهر، نيروي هوايي عراق با حمله همه جانبه به پايگاه هاي هوايي ايران، جنگ را آغاز نمود و اكثر پايگاه هاي هوايي ايران را بمباران كرد كه خوشبختانه خسارت وارده به آن شكل كه عراق فكر مي كرد، نبود.
در آن زمان شهيد ياسيني در پايگاه هوايي بوشهر مشغول به خدمت بود. بلافاصله بعد از بمباران پايگاه ها در بوشهر، غوغايي به پا بود و هركس شايعه اي را عنوان مي كرد. يكي مي گفت آمريكا حمله كرده است. ديگري عنوان مي كرد كه كودتا شده و ديگري هم مي گفت راديو همه چيز را مشخص مي كند.
شهيد ياسيني بلافاصله بعد از اين ماجرا، با مراجعه به گردان پرواز پايگاه به همراه تني چند از خلبانان اين پايگاه، مشغول طرح ريزي يك پاسخ مناسب مي شوند و در بعداز ظهر همين روز شهيد ياسيني به همراه تعدادي از خلبانان تيزپرواز پايگاه ششم شكاري، پاسخي دندان شكن به عراق مي دهند تا آنها متوجه اين نكته شوند كه نيروي هوايي ايران هميشه يك نيروي قدرتمند است.
در روز اول جنگ (يكم مهرماه1359) با توجه به دستوري كه از قبل براي انجام عملياتي گسترده داده شده بود، تعداد زيادي جنگنده بمب افكن اف 4 از پايگاه ششم شكاري به پرواز در مي آيند. شهيد ياسيني به همراه سرتيپ خلبان مسعود اقدام هدايت يكي از فانتوم ها شركت كننده در اين عمليات را برعهده مي گيرد. آنها در اين عمليات در آسمان شهر بغداد با مانورهايي زيبا، هواپيما را از لابه لاي ساختمان ها عبور مي دادند. روز بعد خبرنگاران خارجي گزارش دادند كه خلبانان ايراني با مهارت خاصي هواپيما را از بين ساختمان ها عبور مي دادند.
در تاريخ هفتم آذر سال 1359 شهيد ياسيني به همراه شهيدان بزرگوار سرلشكر خلبان شهيد عباس دوران، سرلشكر خلبان شهيد حسين خلتعبري و سرگرد خلبان شهيد حسن طالب مهر، در عملياتي مشترك با نيروي دريايي ارتش جمهوري اسلامي ايران به نام عمليات مرواريد، توانستند نيروي دريايي عراق را نابود كنند. در اين عمليات بزرگ، شهيد ياسيني به تنهايي 8 سورتي پرواز داشت.
#دوست_شهیدمن
👇👇👇
✅ @telaavat
#شهیدان
🌹#شهید_اللهیار_جابری🌹
🌷حساب و کتاب🌷
🌸یک روز با چند ورقه وارد مدرسه شد.
به هر کدام از مربیها یک ورقه داد که بالایش نوشته بود:
«حاسبوا قبل ان تحاسبوا».
🌸کمی پایینتر اسم چند گناه را نوشته بود و جلوی هر کدام را خالی گذاشته بود.
بعد رو کرد به مربیها و گفت:
«بیایید هر شب چند لحظه کارهامون رو بررسی کنیم و توی این برگه بنویسیم.
ببینیم خدای نکرده چند بار دروغ گفتیم، غیبت چند نفر رو کردیم، تهمت و بدبینی داشتیم یا نه، کارهای خوبمون چقدر بوده... .
آخرِ ماه با یه نگاه به این برگه، حساب کار دستمون میاد؛
میفهمیم چطور بندهای بودیم».🌸
📚:کتــاب بحر بی ساحل، ص 96
✨امــام عـلــی (عـلیــه الســـلام):
🌺هر کس به حساب نفس خود رسیدگی کند به عیب هایش آگاه شود.🌺
📚:غــــــررالـــحـــــــــــــــــــــــكم، ص 236
👇👇👇
✅ @telaavat
#شهیدان
🌹 #شهید_محمد_مرتضوی 🌹
🌷نامه🌷
🌸بعد از مدتها چشم انتظاری، نامهاش از جبهه به دستمان رسید.
🌸پاکت نامه را که باز کردم، یک برگهی کوچک داخلش بود.
روی همان، نامهاش را نوشته بود.
وقتی آمد مرخصی،
🌸گفتم:
«محمد جان! اگه اونجا کاغذ پیدا نمی شه، خب از اینجا ببر».
🌸گفت:
«نه مادر جان! کاغذ پیدا میشه، اما چون متعلق به بیت الماله، نمیخوام خدای نکرده چیزی از بیت المال پایمال بشه». 🌸
📚:مجموعه رسم خوبان، کتــاب تقوای مالی، ص 83
✨امــام عـلــى (علـــيه الســلام):
🌺قلم های خود را نازک کنید و سطرها را نزدیک به هم گیرید
و زیادتی کلمات را حذف کنید و مقاصد و منظورها را در نظر بگیرید!
بر حذر می دارم شما را از پر حرفی و پر نویسی،
زیرا اموال مسلمانان نمی تواند این گونه خسارت ها را تحمل کند.🌺
📚:الــخـــصــــــال، ج1، ص310
👇👇👇
✅ @telaavat
#شهیدان
🌹 #شهید_محسن_احمدزاده🌹
🌷نانوایی🌷
🌸 نانوایی محل بسته بود و برای خرید نان باید مسافت زیادی را طی میکردیم.
🌸به محسن که تازه از راه رسیده بود، گفتم:
«مادر جان! نانوایی بسته بود؛ میری یه جای دیگه چند تا نون بگیری؟»
🌸گفت: «بله، چرا که نه؟»
بعد موتورش را گذاشت داخل حیاط و کیسه را از من گرفت.
🌸پرسیدم: «چرا با موتور نمیری؟»
گفت:
«پیاده میرم. موتور مال خودم نیست؛ بیت الماله».
📚:کتــاب فرهنگنامه شهدای سمنان، ج1، ص172
✨رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم):
🌺پنج کس اند که من و هر پیامبر مستجاب الدعوهای، آنان را لعنت کرده است:
آن کس که در کتاب خدا، آیه ای را زیاد گرداند
و کسی که سنت و روش مرا رها کند و کسی که قضا و قدر خدا را تکذیب کند و کسی که حرمت عترت مرا که خدا واجب فرموده نگه ندارد،
و کسی که اموال عمومی را به خود منحصر سازد و (تصرف در) آن را (به نفع خود) حلال شمارد." 🌺
📚:الکــافی، ج 2، ص 293
👇👇👇
✅ @telaavat
#شهیدان
🌹#شهید_علی_صیاد_شیرازی🌹
🌷کوچهی بیانتها🌷
🌺از یک محله به یک مدرسه میرفتند اما با دو مسیرِ متفاوت.
🌸هر چه دوستش اصرار میکرد که بیا از همین کوچه برویم، قبول نمیکرد.
🌸میگفت:
«این کوچه پُر از دختره، من نمیام. معلوم نیست این کوچه به کجا ختم میشه!»🌺
📚کتــاب یادگاران11، ص8
✨امــام صـادق (علـــيه الســلام):
🌺چشم چرانى يكى از تيرهاى شيطان است و آن مسموم است،
و هر كس براى خداوند عزّوجلّ آن را ترك كند نه براى غير خدا،
خداوند ايمانى كه مزه آن را شخص درك كند جايگزين آن خواهد نمود.🌺
📚وســـــــــائل الشـــــــــــیعه، ج20، ص192
👇👇👇
✅ @telaavat
#شهیدان
خدایا! از آنچه کرده ام اجر نمیخواهم و به خاطر فداکاری های خود بر تو فخر نمی فروشم. آنچه داشته ام...
#شهید_مصطفی_چمران
👇👇👇
✅ @telaavat
#شهیدان
‼️| #وصیتی_تکاندهنده |‼️
اگر به واسطه خونم حقی بر گردن
دیگران داشته باشم به خدای کعبه
قسم ؛از مردان بیغیرت و زنان بیحیا
نمیگذرم.. !!!
#شهید_امیر_حاجامینی
👇👇👇
✅ @telaavat
#شهیدان
🌹 #شهید_حسن_مصطفوی 🌹
✅ #روز_خبرنگار
🔺 ڪمر و پشتش به خاطر آتش گرفتن خرج آرپیجی سوخته بود .
برای خاموش ڪردن آتش خود را در خاڪ و شن غلتانده بود .
🔺سوختگی از گوشت به استخوان رسیده بود . هر روز ڪه ملحفه زیرش را میشستم ، مقداری شن ته تشت میدیدم.
🔺شش ماه از این وضعیت رنج برد ، ولی یڪ آخ هم از او نشنیدم.
✍ راوی :
#همسر_خبرنگار_شهید_حسن_مصطفوی
👇👇👇
✅ @telaavat
#شهیدان
#خط_عاشقی🌷
🌹روحانی #شهید_عبدالرضا_نوری
💠 تلخ ترین قسمت اسارت برایم آنجایش بود که با شکنجه روحی و جسمی مجبورم کنند به امامیا انقلاب توهین کنم . افتاده بودم توی محاصره ! پنج شش متری دشمن ٬ توسل کردم به امام زمان٬ خواستم خودشان راه را باز کنند جلوی پایم .
🌺چاره ای نداشتم .
با تمام توان دویدم .
به رگبار بستندم.
زخمی شدم اما دردی احساس نمی کردم .
🌺 فرمانده مان - که دیشب شهید شده بود ٬ ایستاده بود روی تپه و مسیر را نشانم می داد .
رسیدم بالای تپه کسی آنجا نبود . هلی کوپتر خودی آمد بالای سرم . نردبانش را انداخت پایین و سوار شدم .
نزدیکی های پشت خط خودمان پیاده ام کرد .
🌺قضیه را که برای رزمنده ها تعریف کردم ٬ بغلم می کردند .
می گفتند:
« فقط همون توسل می تونست نجاتت بده رفیق »
◀️ خانواده به نقل از شهید
📚 منبع : شاهدان بصیرت ٬ ابراهیم رستمی
👇👇👇
✅ @telaavat
#شهیدان
🌹 #شهید_مصطفی_خادمی 🌹
💠 یک جایی از علامه طباطبایی «ره» خواندم آن ها که صالح اند و عارف اند و نیک سرشت ٬ موقع نماز ٬ آن جا که به « السلام علینا و علی عبادا... الصالحین » می رسند ٬امام زمان (عج) جوابشان را می دهد .
🌺بعد از گذشت ده پانزده سال از روزهای جنگ ٬ یادم افتاد به سه رفیق شهیدم که همیشه وقتی نمازشان می رسید به این جا ٬ سلام می دادند به عبد صالح خدا ٬ مکثی می کردند و صورتشان خیس می شد از اشک ٬ یکی از آن سه شهید که جواب می گرفت از مولا ٬ سیدمصطفی خادمی بود .
◀️ راوی : علی سلطانی
📚 منبع : برای همکلاسی ام ٬ خاطرات شهدای دانش آموز قم
👇👇👇
✅ @telaavat