🔻#تفسیر_نور🔻
🌸 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم🌸
🔷 بسْمِ اللَّه الْرَّحْمَنِ الْرَّحِيمِ 🔷
🗯إنَّآ أَنذَرْنَاكُمْ عَذَاباً قَرِيباً يَوْمَ يَنظُرُ الْمَرْءُ مَا قَدَّمَتْ يَدَاهُ وَ يَقُولُ الْكَافِرُ يَا لَيْتَنِى كُنتُ تُرَابً(40)
🍁جزء 30 سوره نبأ 🍂
✍ ترجمه
💭همانا ما شما را از عذابى نزدیك بیم دادیم، روزى كه انسان به آنچه از پیش فرستاده بنگرد و كافر گوید: اى كاش خاك بودم.
🔢پيام ها 🔢
1⃣ براى افراد غافل، هشدار و انذار مهمتر از بشارت است. «انّا انذرناكم»
2⃣ دلیل غفلت آن است كه مردم، قیامت را دور مىپندارند. «عذاباً قریباً»
3⃣ پشیمانى، دلیل بر اختیار انسان است. «یا لیتنى كنت تراباً»
4⃣ در قیامت، انسان ناظر بر عملكرد خویش است. «ینظر المرء ما قدّمت یداه»
5⃣ سرنوشت اخروى هر كس به دست خود اوست. «ینظر المرء ما قدّمت یداه»
6⃣ خاك یك دانه مىگیرد، یك خوشه مىدهد، ولى كفّار صدها دلیل و برهان مى شنوند ولى یكى را نمی پذیرند. پس خاك بر كافر برترى دارد. «كنت تراباً»
👇👇👇
✅ @telaavat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سکانسی از فیلم یوسف پیامبر (علیه السلام)
با صدای استاد حامد شاکر نژاد
📖سوره مبارکه یوسف
👇👇👇
✅ @telaavat
🌹معجزه استغفار
🌼شخصی خدمتِ امام رضا(علیه السلام) آمد و از «خشکسالی» شکایت کرد.
حضرت در بیان راهِ چاره فرمودند: «استغفار کن».
🌼شخص دیگری به پیشگاه حضرت آمد و از «فقر و ناداری» شکایت کرد. حضرتش فرمودند: «استغفار کن»
🌼فرد سومی به محضرش شرفیاب شد و از حضرت خواست تا دعایی فرماید که خداوند پسری به او عطا فرماید.
حضرت، به او فرمودند: «استغفار کن»
🌼حاضران باتعجّب پرسیدند: سه نفر با سه خواسته متفاوت، خدمتِ شما آمدند و شما همه را به «استغفار» توصیه فرمودید؟!
🌼فرمود: من این توصیه را از خود نگفتم.
همانا در این توصیه از کلامِ خداوند الهام گرفتم و آن گاه این آیات سوره نوح را تلاوت فرمودند:
🌼«اِستَغفروا ربَّکم اِنَّه کانَ غَفّاراً یرسِلِ السَّماءَ علیکُم مِدراراً ویمدِدکُم بِاَموال وبنین وَیجعَل لَکُم جَنّاتٍ ویجعَل لکم اَنهاراً؛
از پروردگار خود آمرزش بخواهید که او بسیار آمرزنده است؛ تا باران های مفید و پر برکت را از آسمان بر شما پیوسته دارد و شما را با مال بسیار و فرزندان متعدّد یاری رساند و باغ های خرّم و نهرهای جاری به شما عطا فرماید.
📗مجمع البیان، ذیل تفسیر آیه 12 10 سوره نوح
#حکایت
👇👇👇
✅ @telaavat
✨امیر المؤمنین(ع)
🌸هیچ کس همنشین قرآن نگردد مگر اینکه با فزونی یا کاستی برخیزد، فزونی در هدایت، یا کاستی در گمراهی.🍃
📚غررالحکم ودررالکلم/ح815
👇👇👇
✅ @telaavat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپ زیبای صلوات خاصه حضرت علی ابن موسی الرضا(ع)
👇👇👇
✅ @telaavat
#شهیدان
🌹#شهید_علی_صیاد_شیرازی🌹
🌷کوچهی بیانتها🌷
🌺از یک محله به یک مدرسه میرفتند اما با دو مسیرِ متفاوت.
🌸هر چه دوستش اصرار میکرد که بیا از همین کوچه برویم، قبول نمیکرد.
🌸میگفت:
«این کوچه پُر از دختره، من نمیام. معلوم نیست این کوچه به کجا ختم میشه!»🌺
📚کتــاب یادگاران11، ص8
✨امــام صـادق (علـــيه الســلام):
🌺چشم چرانى يكى از تيرهاى شيطان است و آن مسموم است،
و هر كس براى خداوند عزّوجلّ آن را ترك كند نه براى غير خدا،
خداوند ايمانى كه مزه آن را شخص درك كند جايگزين آن خواهد نمود.🌺
📚وســـــــــائل الشـــــــــــیعه، ج20، ص192
👇👇👇
✅ @telaavat
🌷من زنده ام🌷
#قسمت_چهاردهم
دویدم بیرون ببینم چه خبراست که بادیدن من با عصبانیت گفتند: کی گفته پاتو اینجا بذاری؟ خواستم بگویم با زری آمده ام اما رحیم نگذاشت حرفم تمام شود و با غیظ گفت: صاحب زری کس دیگه ایه ولی زری هم بی خود کرده اومده اینجا. در آن لحظه فکر کردم، عجب جایی آمده اییم . مگر اینجا کجاست که اینقدر زود خبرش پیچیده و برادرهایم را تا این حد عصبانی کرده و پشت در خانه ی نغمه خانم کشانده. در همین فکر بودم که زری محکم به بازوی من کوبید و فهمیدم دیگر وقت رفتن است. با وجود تلاش نغمه خانم چیزی یاد نگرفته; بار و بندیلمان را جمع کردیم و از آرایشگاه بیرون رفتیم. وای ، چه می دیدم! همه ی برادرها بیرون ایستاده بودند. فقط ترکه دستشان نبود. گویی گناه بزرگی مرتکب شده بودم. پا را که داخل خانه گذاشتیم سر و صدا بالا گرفت : بگو ببینم چندتا دختر دوازده ساله و هم سن و سال شما اونجا بود؟ کی به تو گفته بری آرایشگری یاد بگیری؟ مادر بیچاره ام که نمی دانست با بردن من به آرایشگاه چه آشوبی در خانه راه می افتد مات و مبهوت به پسرها نگاه می کرد. بنده ی خدا که فکر می کرد با این کارش می تواند از من یک خانم تمام عیار و هنر مند بسازد با قیافه ی حق به جانب گفت: دختر باید از هر انگشتش یه هنر بباره ، بالاخره باید یه چیزی یاد بگیره که به درد در و همسایه ها هم بخوره! رحمان گفت:
بله ، ولی قبل از اینکه دستش توی صورت تو و خاله توران و همسایه ها بره اول توی صورت خودش می ره...
رحیم با تعجب و عصبانیت گفت : ننه چشم مون روشن، یعنی می خوای جای ننه بندانداز رو بگیره؟ بالاخره بعد از کلی جروبحث به مادرم قبولاندند که مرا برای یادگیری هنری دیگر به جایی دیگر بفرستد. قرار شد از فردای آن روز به خانه ی خانم دروانسیان بروم تا از او خیاطی یاد بگیرم. از فردا باز هم، من و زری هم مسیر بودیم اما با اختلاف دو تا خانه. او به آرایشگاه نغمه خانم می رفت و من کلاس خیاطی خانم دروانسیان می رفتم. کلاس خیاطی هیجان و تازگی کلاس آرایشگری را نداشت و ساعت به ساعت یک مشتری با قیافه و اطوار عجیب و غریب وارد و خارج نمی شد. برعکس مشتری های نغمه خانم که همه جوان و زیبا بودند یا اگه هم زشت بودند زیبا می شدند، مشتری های خانم دروانسیان زنان میانسال و خسته ای بودند که تحملاشان در همان لحظه ی ورود سخت و ملال آور بود. خانم دروانسیان با لهجه ی ارمنی تلاش می کرد شمرده شمرده خیاطی را به زبان فارسی به ما تفهیم کند. من و بقیه کارآموزها دور یک میز می نشستیم و هر کسی از دری سخن می گفت و برش می زد و می دوخت و تن پوشی ابتدایی را ردیف می کرد و همه به به و چه چه می گفتند. این هنر هم دلپسندم نبود. حضور در جمع بی قرارم می کرد. خانم دروانیسان که
متوجه بی قراری و بی حوصلگی من شده بود بعد از کلاس مرا با بچه هایش آشنا کرد. دوتا بچه ی تمیز و اتو کشیده به نام هنریک و هراچیک. هراچیک دختری زیبا با شکل و شمایلی سوای ما بود. با بچه هایی آشنا شدم که اسم هایی متفاوت از اسم هایی که می شناختم داشتند. ابتدا فکر می کردم آنها خارجی هستند. هیچ وجه مشترکی به لحاظ زبانی، دینی و فرهنگی بین ما نبود. اما تفاوت ها همیشه جذابند. تفاوت ها لزوما باعث جدایی نیستند و گاهی باعث رشد می شوند. ما در یک شهر زندگی می کردیم اما سبک زندگی مان متفاوت بود. فاصله ی خانه ما تا خانه ی دروانسیان آنقدر کم بود که من آن مسیر را پیاده می رفتم . هراچیک با وجود فراهم بودن همه ی شرایط، در درس ریاضی تجدید شده بود و این بهانه ی خوبی شد برای دوستی ما و فرار از کلاس ملال آور خیاطی. هنریک هم از همان اول صبح با پدرش از منزل بیرون می رفت. انها در کار نجاری استاد بودند. حالا دیگر هر روز به عشق هراچیک به خانه آنها میرفتم و خانم با سبک و سلیقه ی خاصی از من پذیرایی می کرد. هر روز با کیک ها و شیرینی های قشنگ و خوشمزه و میوه های چیده شده در ظرف های زیبا در ساعات مختلف به سراغ ما می آمد و با نگاهی مهربان و لبخندی شیرین می گفت ((خدای من ! فسفر تمام کردید، به مغزتان فشار نیاورید)) ،لبخندی به لب های من و هراچیک هدیه می کرد.
ادامه دارد...✒️
👇👇👇
✅ @telaavat
467.mp3
805.8K
🔸🔶 قرائت صفحه 467 قرآن کریم
👇👇👇
✅ @telaavat
🗓 تقویم روز 👇👇👇
🔸 یکشنبه
🔸 ۳۱ تیر سال ۱۳۹۷ هجری خورشیدی
🔸 ۸ ذالقعده سال ۱۴۳۹ هجری قمری
🔸 ۲۲ جولای سال ۲۰۱۸ میلادی
ذکر روز: ۱۰۰ مرتبه «یا ذالجلال و الاکرام»
🗒 مناسبت ها:
🔻مرگ "احمد قوام" سیاستمدار و نخست وزیر دوره قاجار و پهلوی (1334 ش)
🔻تهاجم وسیع ارتش بعث عراق به خاک ایران پس از پذیرفتن قطعنامه 598 (1367 ش)
🔻ارتباط تلفنی بین تهران و لندن برقرار گردید. (1327 ش)
🔻درگذشت "شیخ فخرالدین ابراهیم بن شهریار عراقی همدانی"، شاعر بزرگ ایرانی (688 ق)
🔻رحلت فقیه و اصولی بزرگ آیتاللَّه "ملاحسین بن محمد بن جعفر فشارکی" (1353 ق)
🔻رحلت فقیه بزرگوار آیت اللَّه "میرزا عبدالرحیم سامت" (1420 ق)
🔻درگذشت "ابوالحسن علی بن عمر بن احمد دارقطنی" محدث و فقیه (385 ق)
🔻وفات "ابوالحسن علی بن زبیر کوفی" نویسندهی مسلمان (348 ق)
🔻ولادت ملاعبدالله مدرس گرجی، عالم دینی قرن چهاردهم (1313 ق)
🔻درگذشت "یوهان سباستین ژان باخ" موسیقیدان و آهنگساز شهیر آلمانی (1750 م)
🔻وقوع نبرد معروف "ایزونزو" بین ایتالیا و اتریش در جریان جنگ جهانی اول (1915 م)
🔻وقوع نبرد نیروهای فرانسه و تونس در بندر "بِیزرْتْ" در تونس (1961 م)
🔻تأسیس سازمان همکاری منطقهای برای عمران موسوم به آر - سی - دی (1964 م)
👇👇👇
✅ @telaavat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام على عليه السلام:
شتاب كردن پيش از دستيابى به موقعيت، اندوهبار است
العَجَلُ قَبلَ الإِمكانِ يوجِبُ الغُصَّةَ
📚 غررالحكم حدیث 1333
👇👇👇
✅ @telaavat
🔻#تفسیر_نور🔻
🌸 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم🌸
🔷 بسْمِ اللَّه الْرَّحْمَنِ الْرَّحِيمِ 🔷
🗯ألَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمِفْسِدُونَ وَلَكِن لَّا يَشْعُرُونَ (12)
🍁جزء 1 سوره بقره 🍂
✍ ترجمه
💭آگاه باشید! همانا آنان خود اهل فسادند، ولى نمىفهمند.
⚡️نکته ها⚡️
در یك بررسى اجمالى از آیات قرآن در مىیابیم كه نفاق، آثار و عوارض بدى در روح، روان، رفتار و كردار شخص منافق ایجاد مىكند كه او را در دنیا و قیامت گرفتار مىسازد. قرآن در وصف آنها مىفرماید:
❇️ دچار فقدان شعور واقعى مىشوند.
❇️اندیشه و فهم نمىكنند.
❇️ دچار حیرت و سرگردانى مىشوند.
❇️ چون اعتقاد قلبى صحیحى ندارند، وحشت واضطراب و عذابى دردناك دارند.
🔢پيام ها 🔢
1⃣ مسلمانان باید به ترفند وشعارهاى به ظاهر زیباى منافقان، آگاه شوند. «الا»
2⃣ بلندپروازى و خیالپردازى مغرورانه منافق، باید شكسته شود. «انّهم هم المفسدون»
3⃣ منافقان دائماً در حال فساد هستند. «المفسدون»
4⃣ زرنگى اگر در مسیر حقّ نباشد، بى شعورى است. «لا یشعرون»
👇👇👇
✅ @telaavat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آمدم ای شاه پناهم بده...
👇👇👇
✅ @telaavat
🌺🌺🌺
#آموزنده
👈عالمی را پرسيدند كدام يك براى بنده پر سودتر است؟!
تسـبيـح گفـتن يا استغفار كردن؟!
👈گفت: هنگامى كه لباس پاك باشد
بـوى خـوش و گـلاب بهـتـر اسـت
و هنگامى كه لباس چركـين باشـد
صـابـون و آب گـرم بـهـتـر اســت.
.
.
تسبيـح بـوى خـوش انسـان هاى پـاك،
و اسـتـغـفـار صابون گناهکاران هست.
💥حال بنگر کدام برای تو پرسودتر است؟!
👇👇👇
✅ @telaavat
✨رسول خدا(ص)
💠قرآن بی نیازی می آورد که بعد از آن، فقری به همراه ندارد، و غیر از آن (قرآن) بی نیازی وجود ندارد.🍃
📚 نهج الفصاحه/ح۲۷۲۳
👇👇👇
✅ @telaavat
#حکایت
💠یکی از شاگردان #شیخ_انصاری می گوید: «در دورانی که در نجف اشرف نزد شیخ انصاری به تحصیل مشغول بودم، شبی #شیطان را در خواب دیدم که بندها و طناب های متعددی در دست داشت
🌾از شیطان پرسیدم: این بندها برای چیست؟
🔺پاسخ داد: اینها را به گردن مردم می اندازم و آنها را به سوی خویش می کشم و به دام می افکنم. دیروز، یکی از طناب ها را به گردن شیخ انصاری انداختم و او را از اتاقش تا اواسط کوچه ای که منزل شیخ در آن است، کشیدم، ولی افسوس که بر خلاف زحمات زیادم، شیخ از قید رها شد و بازگشت
🔺هنگامی که شیطان این ماجرا را نقل کرد، از او پرسیدم: اکنون که طناب ها را در دست داری، طناب مرا نشان بده
🔺شیطان لبخندی زد و گفت: امثال تو نیازی به طناب ندارد و خودشان به دنبال من می دوند
💠هنگامی که از خواب بیدار شدم، در تعبیر آن به فکر فرو رفتم . عاقبت تصمیم گرفتم مطلب را برای شیخ بیان کنم.
💐شیخ گفت: شیطان راست گفته است، زیرا آن ملعون دیروز می خواست مرا #فریب دهد که به لطف خدا از دام او گریختم
💠جریان از این قرار بود که دیروز به مقداری پول نیاز داشتم و از سویی، چیزی در منزل موجود نبود. با خود گفتم یک ریال از مال امام زمان(عج) نزدم وجود دارد که هنوز وقت مصرفش نرسیده است؛ آن را به عنوان قرض بر می دارم و سپس ادا خواهم کرد
🔅یک ریال را برداشتم و از منزل خارج شدم. همین که خواستم آن چیز مورد نیاز را بخرم. با خود گفتم که از کجا معلوم که بتوانم این قرض را بعداً ادا کنم؟
❇️در همین اندیشه و تردید بودم که ناگهان تصمیم قطعی گرفتم به منزل برگردم. از این رو،چیزی نخریدم و پول را به جای اولیه اش را باز گرداندم
💠به راستی که مرحوم شیخ انصاری به حقیقت این آیه شریفه توجه نموده است
“الشَّیْطَانُ یَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَیَأْمُرُكُم بِالْفَحْشَاء وَاللّهُ یَعِدُكُم مَّغْفِرَةً مِّنْهُ وَفَضْلاً وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ”
📛یعنی شیطان، شما را وعده به فقر و تهیدستى مى دهد؛ و به فحشا و زشتیها امر مىكند؛ ولى خداوند وعده آمرزش و فزونى به شما مى دهد؛ و خداوند، قدرتش وسیع، و [به هر چیز] داناست. به همین دلیل، به وعده هاى خود، وفا میكند.
👇👇👇
✅ @telaavat
🌷من زنده ام🌷
#قسمت_پانزدهم
من استادانه مفاهیم ریاضی را بدون هیچ گونه فشار، بدون صرف هیچ گونه انرژی اضافی از روزنه ای وارد مغز هراچیک می کردم که برایش قابل درک باشد. هدفم و شغلم از شاگردی به معلمی تغییر پیدا کرده بود و این برای من بهترین فرصت بود. در ضمن هر روز باید با تکه پارچه هایی که مادرم می داد نمونه ی کار به خانه می بردم. خانم دروانسیان برای جبران تلاشی که درآموزش به هراچیک داشتم درس هر روزه ی خیاطی را سریع برایم توضیح میداد و از اینکه مغزم را تحت فشار قراد داده مرتب عذرخواهی میکرد و برای جلوگیری از این فشار مضاعف، خودش الگو ها را میکشید و روی پارچه اجرا می کرد و می دوخت و مادرم نیز مرا تشویق می کرد که چقدر در این زمینه استعداد داشته ام. از نظر مادر من که فقط دوخت شورت های عیالواری ننه دوز را بلد بودم حالا در فاصله ی کوتاهی ماشاءالله پیشرفت خوبی کرده بودم. بیچاره مادرم نمی دانست که اینها کار دست خانم دروانسیان است. روزهای اول به توصیه ی مادرم هرچه تعارف می کردند نمی پذیرفتم. حتی نباید در آنجا آب می خوردم. بازبان خشک می رفتم و با زبان خشک برمیگشتم. از این دست ملاحظات بسیار بود اما فنجان قهوه ی خانم که با آدابی خاص ساعت ده برای ما می آورد برایم وسوسه انگیز بود. او برای هراچیک با تصاویری که بر دیواره ی فنجان نقش می بست فال قهوه می گرفت وقصه های قشنگی از آینده می گفت و اتفاقات پیش رو را افسانه می کرد. گویی خودمان را در خواب می بینیم اما خواب نبودیم. برای من خیلی هیجان انگیز و دلنشین بود. حالا دیگر همه ی روز را به انتظار فنجان قهوه و برای شنیدن قصه های شور انگیزی که با نقش تصاویر روزهای آینده ساخته می شد، قدم به کلاس خیاطی می گذاشتم. مثل شاگرد درس خوان ها، در خانه ی هراچیک را میزدم و منتظر ساعت ده می شدم. از تکران این فال های قهوه من هم حرف ها و تصویرهایی را شناخته بودم. مثلا می دانستم تصویر پرنده، پیام آور خبرهای خوش است و تاج نشانه ی ترفیع و مقام است و آبشار نماد شادی و ثروت و موفقیت است و جاده، مسافرت راه دور را نشان می دهد و چکش بیانگر مصیبت و کار سخت و دشوار است و ماهی، سمبل رزق و روزی است و خوشه ی خرما یعنی اینکه نوزادی در راه است و کفش نشانه ی سفری ناخواسته به راهی دور است. بعضی پیش بینی ها تصادفا درست از آب در می آمد اما بعضی دیگر با انتظار ما به فراموشی سپرده می شدند. خانم دروانسیان در لابه لای پذیرایی چند دقیفه ای نکته هایی در باره دین و انجیل و حضرت عیسی برایمان نقل می کرد و سوالاتی مطرح می کرد. او میدانست من در آنجا چیزی نمی خورم و میخواست دلیلش را از خودم بپرسد. سوالات او عطش مرا برای دانستن بیشتر می کرد.
سوالاتی که در روزهای اول هیچ پاسخی برای آنها نداشتم. چرا وقتی به مسجد می رویم چادر می پوشیم و بیرون مسجد بی حجاب می شویم؟ چرا مسلمان ها آنها را نجس می دانند اما بعضی از آنها خودشان مشروب می خورند؟ آیا حضرت مسیح به صلیب کشیده شده است؟ آیا خبر آمدن پیامبر اسلام در انجیل آمده است؟ آیا حضرت مسیح با اما م عصر ما می آید؟ و صدها پرسش دیگر...
او همه وجود مرا به یک علامت سوال بی پاسخ تبدیل کرده بود. در مقابل همه ی سوالات به او می گفتم: من فقط ریاضی میدانم آن هم فقط ریاضی کلاس پنجم ابتدایی را. این سوالات را باید از عالم دین پرسید.سوالات او مرا تشنه ی دانایی کرده بود . برای یافتن جواب ها و سیراب کردن روح تشنه ام هر روز به مسجد می رفتم و طرح سوال می کردم و پاسخ را با خودم به کلاس خیاطی می بردم. اما تعداد کتاب هایی که بتوانند پاسخگوی سوالاتم باشند و آدم هایی که حوصله ی پرسش های یک الف بچه را داشته باشند اندک بود. البته سوالات من چندان هم پیچیده و مبهم نبودند . در کنار خانم دروانسیان خانم حاصلی بود. من از سوالات خانم دروانسیان به جواب های خانم حاصلی پناه می بردم. او معلم قرآن مسجد سر کوچمان( مهدی موعود) بود. در واقع خانم حاصلی که زنی متدین، مومن و با اخلاق بود، با خانم دروانسیان مباحثه می کردند و من و هراچیک شاهد این مباحثه شده بودیم...
ادامه دارد...✒️
👇👇👇
✅ @telaavat
🌸✨🌤✨
✨
🌤السلام علیک یا حجت الله فی ارضه
✨میگذرید و میگذرم...؛
🌸✨شما مهربانانه از گناهانم
✨🌸و من غافلانه از نگاهتان
💔و چقدر درد دارد
✨تکرار این گذشت ها....
👇👇👇
✅ @telaavat
468.mp3
849.7K
🔸🔶 قرائت صفحه 468 قرآن کریم
👇👇👇
✅ @telaavat
🗓 تقویم روز 👇👇👇
🔸 دوشنبه
🔸 ۱ مردادماه سال ۱۳۹۷ هجری خورشیدی
🔸 ۹ ذالقعده سال ۱۴۳۹ هجری قمری
🔸 ۲۳ جولای سال ۲۰۱۸ میلادی
ذکر روز: ۱۰۰ مرتبه «یا قاضی الحاجات»
🗒 مناسبتها:
🔻اعلام به رسمیت شناختن رژیم غاصب اسراییل توسط "محمدرضا پهلوی" در ایران (1339 ش)
🔻درگذشت فقیه و عالم بزرگوار "آخوند ملاعلی همدانی" زعیم حوزه علمیه همدان (1357 ش)
🔻آغاز عملیات قدس 4 (1364 ش)
🔻در سقوط اتوبوس مسافربری به رودخانه مینودشت پنجاه نفر کشته شدند (1352 ش)
🔻برای مبارزه با گرانفروشی یک ستاد تشکیل شد. (1354 ش)
🔻زلزله در ترکیه یک هزار نفر را کشت. (1345 ش)
🔻تولد "حکیم ناصرخسرو قبادیانی" شاعر مشهور ایرانی (394 ق)
🔻ورود سپاهیان مصر و عثمانی به مدینه و خارج کردن شهر از دست وهابیان (1227 ق)
🔻اشغال شهر قاهره پایتخت مصر توسط سپاهیان ناپلئون بُناپارت (1798 م)
🔻مرگ "اولیسیس گرانْتْ" هجدهمین رئیس جمهور امریکا (1885 م)
🔻آغاز نبرد معروف "کورسْک" بین آلمان و شوروی در جریان جنگ جهانی دوم (1943 م)
🔻کودتای افسران مصری علیه حکومت پادشاهی "ملک فاروق" (1952 م)
🔻روز ملی و انقلاب جمهوری عربی "مصر" (1952 م)
🔻کودتا در کشور آفریقایی گامبیا علیه "سِر داوْدا جاوارا" رهبر این کشور (1994 م)
🔻مرگ "ملک حسنِ دوم" پادشاه پیشین مراکش (1999 م)
🔻اختراع نخستین ماشین تحریر (1829 م)
🔻درگذشت محمد ظاهرشاه پادشاه پیشین افغانستان (2007 م)
👇👇👇
✅ @telaavat
امام على عليه السلام:
خِرَد، لباسى نو است كه كهنه نمى شود
العَقلُ ثَوبٌ جَديدٌ لا يَبلى
📚 غررالحكم حدیث 1235
👇👇👇
✅ @telaavat
🔻#تفسیر_نور🔻
🌸 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم🌸
🔷 بسْمِ اللَّه الْرَّحْمَنِ الْرَّحِيمِ 🔷
🗯والَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَآ أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَآ أُنْزِلَ مِن قَبْلِكَ وَبِالْأَخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ (4)
🍁جزء 1 سوره بقره🍂
✍ ترجمه
💭و آنان به آنچه بر تو نازل شده و آنچه پیش از تو (بر پیامبران) نازل گریده، ایمان دارند و هم آنان به آخرت (نیز) یقین دارند.
⚡️نکته ها⚡️
ابزار شناخت انسان، محدود به حس و عقل نیست، بلكه وحى نیز یكى از راههاى شناخت است كه متّقین به آن ایمان دارند. انسان در انتخاب راه، بدون راهنما دچار تحیّر و سرگردانى مىشود. باید انبیا دست او را بگیرند و با منطق و معجزه و سیرهى عملى خویش، او را به سوى سعادت واقعى راهنمایى كنند.
از این آیه و دو آیه قبل بدست مىآید كه خشوع در برابر خداوند متعال )نماز) و داشتن روحیّه ایثار و انفاق و تعاون و حفظ حقوق دیگران و امید به آیندهاى روشن و پاداشهاى بزرگ الهى، از آثار تقوى است.
🔢پيام ها 🔢
1⃣ ایمان به تمام انبیا و كتب آسمانى، لازم است. زیرا همه آنان یك هدف را دنبال مىكنند. «یؤمنون... بما اُنزل من قبلك»
2⃣ تقواى واقعى، بدون یقین به آخرت ظهور پیدا نمى كند. «بالاخرةهمیوقنون»
3⃣ احترام قرآن، قبل از كتب دیگر است. «...بما انزل الیك وما انزل من قبلك...»
4⃣ پیامبر اسلام، آخرین پیامبر الهى است. كلمه «من قبلك» بدون ذكر «من بعدك» نشانه ى خاتمیّت پیامبر اسلام و قرآن است.
👇👇👇
✅ @telaavat
تقوا چیست ؟
شاگردی از عابدی پرسید :
تقوا را برایم توصیف کن!
عابد گفت: اگر در زمینی که پر از
خار و خاشاک بود مجبور به گذر
شدی چه میکنی؟ شاگرد گفت:
پیوسته مواظب هستم و بااحتیاط راه میروم تا خود را حفظ کنم.
عابد گفت: در دنیا نیز چنین کن!
تقوا همین است.
از گناهان کوچک و بزرگ پرهیز کن
و هیچ گناهی را کوچک مشمار
زیرا کوههابا آن عظمت و بزرگی
از سنگهای کوچک درست شده اند.!!!
🍃🌸🍃
👇👇👇
✅ @telaavat
✨❤️✨❤️✨❤️✨❤️✨❤️✨
🔴 #شش_صورت_زیبا_در_قبر!
🔰ابوبصیر از امام باقر یا امام صادق (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: هنگامی که جنازه مومن را در میان قبر می گذارند، شش صورت زیبا با او وارد قبر می گردند،
🍃یکی از آنها در جانب راست او می ایستد
🍃و دیگری در در جانب چپ او می ایستد،
🍃و سومی در روبروی صورت،
🍃چهارمی درپشت سر او،
🍃و پنجمی در کنار پای او می ایستد
🌟و یکی از آنها ششمی که از همه زیباتر است در بالای سر او می ایستد...
💠و به این ترتیب از صاحبشان پاسداری می کنند.
🌟آنکه از همه زیباتر است از پنج صورت دیگر می پرسد، شما کیستید، خدا به شما جزای خیر دهد؟
✳️آنکه در جانب راست میت قرار دارد می گوید، من نماز هستم.
✳️آنکه در جانب چپ او است می گوید: من زکات هستم.
✳️آن که در روبروی او است، می گوید، من روزه هستم.
✳️آن که در پشت او است می گوید: من حج و عمره هستم.
✳️آن که در کنار پایش ایستاده می گوید: من نیکیهای او هستم که به برادران دینی خود نمود.
♦️سپس آن پنج صورت، از آن صورت نورانی تر از همه، می پرسند: تو کیستی که از همه ما زیباتر و خوشبو ترهستی؟
♥️او در پاسخ می گوید:
من ولایت آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم هستم.
🌼نیز امام صادق (علیه السلام) فرمود،
در عالم قبر، از نماز و زکات و حج و روزه و ولایت و محبت میت با ما خاندان رسالت، سؤال می کنند،
🌴 مقام ولایت که به صورتی در جانب قبر قرار دارد، به نماز حج و روزه و زکات می گوید: اگر در شما نقص وجود دارد، من آن نقص را تکمیل می کنم
🌼بنابرین یگانه چیزی که در عالم قبر، به داد انسان می رسد و موجب نجات و دلگرمی او می شود، اعمال نیک و محبت اهل بیت علیه السلام است.
🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀
📘اصول کافی، ج 2، ص 90باب الصیر حدیث 8،
📗المحاسن البرقی، ص 288، بحار ج 6 ص 134.
📕فروغ کافی، ج 3، ص241,لثانی ا
👇👇👇
✅ @telaavat