امام صادق عليه السلام:
هر يك از شما كه مى خواهد دعايش مستجاب شود درآمد خود را پاك كند و حقّ مردم را بپردازد. دعاى هيچ بنده اى كه مال حرامى در شكمش باشد يا مظلمه كسى به گردنش باشد، به درگاه خدا بالا نمى رود
📚 ميزان الحكمه جلد 4 صفحه 31
👇👇👇
✅ @telaavat
#تفسیر_نمونه
🌟•••﷽•••🌟
💐الر تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْمُبِينِ
إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ
✨جزءدوازدهم سوره یوسف آیات ۱و۲✨
💐احسن القصص در برابر تو است! این سوره نیز با حروف مقطعه «الف- لام- راء» (الر) آغاز شده است که نشانهاى از عظمت قرآن و ترکیب این آیات عمیق و پرمحتوا از سادهترین اجزاء یعنى حروف الفبا میباشد.
💐و شاید به همین دلیل است که بعد از ذکر حروف مقطعه بلافاصله اشاره به عظمت قرآن کرده، میگوید «اینها آیات کتاب مبین است» (تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْمُبِینِ). کتابى روشنى بخش و آشکار کننده حق از باطل و نشان دهنده صراط مستقیم و راه پیروزى و نجات
💐سپس هدف نزول این آیات را چنین بیان میکند: «ما آن را قرآن عربی فرستادیم تا شما آن را به خوبی درک کنید» (إِنَّا أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ).
💐هدف تنها قرائت و تلاوت و تیمن و تبرک با خواندن آیات آن نیست، بلکه هدف نهایی درک است، درک نیرومند و پرمایه که تمام وجود انسان را به سوی عمل دعوت کند.
👇👇👇
✅ @telaavat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و به زنان با ایمان بگو چشمهاى خود را (از نگاه هوس آلود) فرو گیرند، و دامان خویش را (از بى عفتى) حفظ کنند و زینت خود را ـ جز آن مقدار از آنان که نمایان است ـ آشکار ننمایند، و (اطراف) روسرى هاى خود را بر سینه خود افکنند (تا گردن و سینه با آن پوشانده شود)، وزینت خود را آشکار نسازند مگر براى شوهرانشان، یا پدرانشان، یا پدران شوهرانشان، یا پسرانشان، یا پسران همسرانشان، یا برادرانشان، یا پسران برادرانشان، یا پسران خواهرانشان، یا زنان هم کیششان، یا بردگانشان [= کنیزانشان]، یا مردان سفیه وابسته (به آنها) که تمایلى به زن ندارند، یا کودکانى که از امور جنسى مربوط به زنان آگاه نیستند. و (به زنان با ایمان بگو: هنگام راه رفتن) پاهاى خود را به زمین نزنند تا زینتِ پنهانیشان دانسته شود (و صداى خلخال که برپا دارند به گوش رسد). و اى مؤمنان همگى به سوى خدا بازگردید، تا رستگار شوید.
(نور/31)
💜 تفسیر نمونه
💙💜 @telaavat
🍃🌼🍃
🍃زمان ذکر...
منتظر نباش که عطسه بزنی تا «الحمدلله» بگویی؛
منتظر نباش که عصبانی شوی تا «لاإله إلا الله» بگویی؛
منتظر نباش تا چیز تعجب آوری ببینی تا «سبحان الله» بگویی؛
منتظر نباش تا به تو ظلم کنند تا «حسبی الله و نعم الوکیل» بگویی؛
در ناراحتی،
خوشی،
رضایتمندی،
مظلومیت،
در اوقات فراغت و مشغولیت؛
✨خدا را ذکر کن✨
🕊در هر حالتی و در هر مکانی خدا را ذکر کن🕊
•┈••✾◆🍃🌸🍃◆✾••┈•
👇👇👇
✅ @telaavat
#من_زنده_ام
#قسمت_صدوچهل_ششم🌷
روز بعد زودتر از کارمندان هلال احمر خودم را یه آنجا رساندم . هنوز ساعت شش نشده بود پشت در بسته راه می رفتم و دور از چشم مردم یواشکی زیر لب با خودم حرف می زدم . یعنی دکتر صدر با من چکار داره ؟ چی می خواد به من بگه ؟ و ... دوتا خانواده دیگه هم از شهرستان صبح زود رسیده بودند . یواش یواش سر و کله نگهبان و آبدارچی پیدا شد . تونستم خودم را زودتر از همه به اتاق رئیس برسانم . دکتر صدر همزمان با همه کارمندان وارد اداره شد . برای اینکه هیجانات مرا کنترل کرده باشد گفت : خوشبختانه از اسرای مفقودالاثر یکی بعد از دیگری خبر میاد . خدا رو شکر . خواهر شما هم شماره اسارت گرفته .
نمی دانستم منظورش چیست یا شاید نمی توانستم منظورش را بفهمم . گیج شده بودم . گفتم : آزاد شده؟
- نه یعنی پیدا شده و صلیب سرخ ، اسارتش رو تائید کرده ، دست خط خواهرتون رو می شناسید؟
- حتماً می شناسم .
- بفرمائید ، اینم از نامه آبی . که اولین نامه اسراست و یک عکس که صلیب سرخ از اونا گرفته .
نامه را دیدم ؛ " من زنده ام - بیمارستان الرشید بغداد ؛ معصومه آباد "
اشک بود که از صورتم سرازیر می شد . بی اختیار دست و پای دکتر صدر را می بوسیدم .
سراسیمه به سمت خیابان ، شیرینی فروشی ها و میوه فروشی ها رفتم . هنوز مغازه ها باز نشده بود . فقط کله پزی ها و حلیم فروشی ها باز بودند که آنها هم داشتند کفگیرشان را ته دیگ می زدند تا جمع کنند . با التماس نامه و عکس را به حلیم فروش نشان دادم و گفتم :
- ببین خواهرت که گم شده بود ، پیدا شد .
حلیم فروش بیچاره از همه جا بی خبر با عصبانیت گفت :
- چی گفتی ! خواهر من گم شده ؟ ! گفتم :
- نه منظورم اینه که خواهر من که گم شده بود پیدا شده .
حلیم فروش متوجه حالم شد و دیگ حلیم را به دستم داد و قول دادم دیگش را سریع برگردانم . توی یک دستم چند تا نان بربری ، یه بغل دیگ حلیم و در دست دیگرم فقط عکس و نامه تو بود . دلم نمی آمد نامه را تا بزنم و توی جیبم بگذارم . آنقدر ذوق زده شده بودم به هر رهگذری سلام می کردم و می خندیدم ، گاهی می دویدم ، گاهی گریه می کردم . گاهی می ایستادم ، به عکس نگاه می کردم و نامه ات را می خواندم ، هر کس از کنارم رد می شد به من لبخندی می زد و می گفت :
- برادر کمک نمی خوای؟ عکس و نامه را نشانشان می دادم و می گفتم :
- خواهرمن ، خواهر همه ایرانی هاست . او پیدا شده ، او زنده است . شما هم خوشحال باشید ، همه خوشحال باشند ، ایران خوشحال باشد . دلم می خواست خبر زنده بودن تو را به همه کسانی که خبر گم شدن ترا داده بودم ، بدهم . مثل اینکه همه مردم فهمیده بودند ، من امروز چقدر خوشحالم آن روز، روز دیوانگی من بود . از اینکه در روزهای پایانی بهار 1361 بعد ازگذشت دو سال دستخط تو را با دو کلمه آشنا همان عبارتی را که به سلمان وعده داده بودی می دیدم در پوست خود نمی گنجیدم اما از اینکه نامه ...
از بیمارستان الرشید بود . خیلی نگران شدم . بعد از اینکه کارمندان نان وحلیم را خوردند ، دوباره به بیچاره دکتر صدر گیر دادم و به او گفتم :
- من اون روز تا دیر وقت هر چی نامه اسیران را می دیدم نشانی آنها همگی از اردوگاه ها آمده بود ، هیچ نامه ای از بیمارستان ارسال نشده بود . خواهرم چرا از بیمارستان نامه نوشته ؟ نکنه مریض یا مجروحه ؟
عکس را نشانم داد و گفت خدا را شکر این عکس ، عکس نسبتا خوبی است که با خواهر شمسی بهرامی انداخته و برای شما ارسال شده ولی ما نمی دانیم مسئله چیست و چرا خواهر شما خواهر بهرامی را به عنوان مریم آباد معرفی کرده است؟
ادامه دارد...✒️
👇👇👇
✅ @telaavat
✨بارالها …
ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯ ﮐﻪ ﺩﻝ ﺁﺩﻣﯽ
ﻋﺼﺎﺭﻩ ﻭﺟﻮﺩ ﺍﻭﺳﺖ ،
ﺣﺮﻣﺖ ﺩﻝ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﯾﺎﺩ ﻧﺒﺮﯾﻢ ...
✨بارالها....
ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺭﺍ
ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﮑﻨﯿﻢ ﻭ
ﺁﻧﺎﻧﮑﻪ ﺩﻭﺳﺘﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺭﺍ
ﺍﺯ ﺧﺎﻃﺮ ﻧﺒﺮﯾﻢ ...
✨بارالها....
ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯ ﮐﻪ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺭﺍﺳﺖ
ﺑﻮﺩﻥِ ﺩﺭﻭﻏﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﺎﻡ ﺗﻮ ﻧﺴﺎﺯﯾﻢ ...
✨بارالها..
..
ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻧﺎﺣﻖ ﮐﺮﺩﻥ
ﺣﻖ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻋﺎﺩﺕ ﻧﮑﻨﯿﻢ ...
✨بارالها...
به ما بياموز همان باشيم
كه قولش را به تو داديم ...
" انسان"!
👇👇👇
📚 @telaavat
4_5945101221546165449.mp3
1M
🔸🔶تلاوت صفحه 598 قرآن کریم
👇👇👇
✅ @telaavat
🗓 تقویم روز 👇👇👇
🔸 سه شنبه
🔸 ۱۳ آذر سال ۱۳۹۷ هجری خورشیدی
🔸 ۲۶ ربیع الاول سال ۱۴۴۰ هجری قمری
🔸 ۴ دسامبر سال ۲۰۱۸ میلادی
📿 ذکر روز: ۱۰۰ مرتبه «یا ارحم الراحمین»
🗒 مناسبت ها:
🔻تشکیل اولین کنفرانس اسلامی فلسطین در تهران (1369 ش)
🔻مهاجرت علمای ایرانی مقیم عراق به ایران در پی اولتیماتوم روسیه به دولت ایران (1290 ش)
🔻رحلت عالم بزرگوار آیتالله "سید مرتضی موحد ابطحی" (1371 ش)
🔻روز بیمه
🔻جنگ بزرگ هند و پاکستان آغاز شد. در حملات اولیه عده زیادی از سربازان دو کشور کشته شدند (1350 ش)
🔻صلح امام حسن (ع) با معاویه بن ابی سفیان (41 ق)
🔻درگذشت "ابن سماک" محدث بزرگ مسلمان (344 ق)
🔻رحلت آیتالله "ابوالمکارم زنجانی" عالم و دانشمند (1330 ق)
🔻کشف جزیره "ماداگاسکار" در جنوب شرقی افریقا توسط مکتشفان پرتغالی (1500 م)
🔻حمله نیروهای انگلیسی به خارک و بوشهر در پی تصرف هرات توسط ایران (1856 م)
🔻استفاده از واکسن حصبه برای اولین بار (1899 م)
🔻برگزاری کنفرانس سهجانبه "برمودا" با حضور امریکا، انگلیس و فرانسه (1952 م)
👇👇👇
✅ @telaavat
🍃🌷🍃🌷🍃
♦️مثبت فکرکنیم:
شکر نعمت الهی:
وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِن شَكَرْتُمْ لَأَزِيْدَنَّكُمْ وَلَئِن كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِى لَشَدِيدٌ
(سوره ابراهیم_آیه۷)
و (نیز به یادآور) هنگامى كه پروردگارتان اعلام فرمود: همانا اگر شكر كنید، قطعاً شما را می افزایم، و اگر كفران كنید البته عذاب من سخت است.
🌷🍃🌷
شکر نعمت ، نعمتت افزون کند.
کفر ، نعمت از کفت بیرون کند
🌷🍃🌷
🌷این آیه، #مهمترین و #صریحترین آیه قرآن
در مورد #شكر_نعمت و یا #كفران آن است
كه بعد از آیه ی مربوط به نعمت آزادى و تشكیل حكومت الهى، به رهبرى حضرت موسى مطرح شده است
🌷و این، رمز آن است كه حكومت الهى و رهبر آسمانى مهمترین نعمتهاست🌷
❌و اگر شكرگزارى نشود خداوند مردم ناسپاس را به عذاب شدیدى گرفتار مىكند.❌
شكر نعمت مراحلى دارد:👇👇
الف: شكر #قلبى كه انسان همه ى نعمتها را از
#خداوند بداند.********
ب: شكر #زبانى، نظیر گفتن «الحمدللَّه»***
ج: شكر #عملى كه با انجام عبادات و صرف كردن عمر و اموال
در مسیر رضاى خدا و خدمت به مردم به دست می آید.***
امام صادق علیه السلام فرمود:
🌷 #شكر نعمت، #دورى از گناه است🌷
و نیز فرمود:
🌷 شكر آن است كه انسان نعمت را از خدا بداند (نه از زیركى و علم و عقل و تلاش خود یا دیگران)
🌷و به آنچه خدا به او داده راضى باشد
🌷و نعمتهاى الهى را وسیله گناه قرار ندهد****
☘شكر واقعى آن است كه انسان #نعمت خدا را در #مسیر خدا قرار دهد.******
#نکته_مهم👇👇
وباز ایشان میفرمایند:
🌷هرگاه خداوند نعمتی رابربنده خود ارزانی داشته واوقدراین نعمت راباقلب، درک کرده وآشکارا خداراشکرگزارباشد،هنوز ازسپاس فارغ نشده است که دستور افزونی نعمتها برای او صادر میگردد🌷
☘شكر در برابر نعمتهاى الهى بسیار #ناچیز و #غیرقابل ذكر است☘
به قول سعدى:
بنده همان به كه زتقصیر خویش
عذر به درگاه خدا آورد
ورنه سزاوار خداوندیش
كس نتواند كه بجا آورد
خداوند به موسى وحى كرد:
حقّ شكر مرا بجا آور.
موسى گفت: این كار امكان ندارد، زیرا هر حرف كلمه شكر نیز شكر دیگرى لازم دارد.
وحى آمد: همین اقرار تو و این كه میدانى هر چه هست از من است، بهترین شكر من است.
ازطرفی امام رضا،ع، فرمود:
🌷كسى كه از احسان کننده ای ازمردم تشكر نكند از خدا نیز تشكر نكرده است*******🌷
«من لم یشكر المنعم من المخلوقین لم یشكر الخالق عزوجل
(بحارالانوار جلد ۷۱ص۴۴)
🌷غیرممکن است که چیزی به زندگی شما افزوده شود ولی نسبت به آنچه دارید ناسپاس باشید🌷
☘زیرادرحالت #ناسپاسی،اندیشه هاواحساساتی که شمامخابره میکنید، همه #عواطف_منفی هستند و این عواطف منفی، خیری که به سوی شما می آید را متوقف میکند******
🌷☘پس بیاییم #زبان_شکرگزاری داشته باشیم
وشکرگزار خدا وخلق خداباشیم☘🌷
معبودبی نیازم تو راسپاس
✅ @telaavat
👆👆👆👆
فَسَتَذْكُرُونَ مَا أَقُولُ لَكُمْ ۚ وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ
و بزودى آنچه را به شما مى گویم به خاطر خواهید آورد (و پشیمان خواهید شد)! من کار خود را به خدا وامى گذارم که خداوند نسبت به بندگانش بیناست.»
(غافر/44)
🌺تفسیرنمونه
🙇♂#اندکی_بیاندیشید
👇👇👇
✅ @telaavat
#من_زنده_ام
#قسمت_صدوچهل_هفتم🌷
عکس را که دیدم ، بغضم ترکید . تبسمی تلخ بر لبانت بود که می خواست همه رنج های اسارت را کتمان کند با دست ، بینی و لب هایت را می پوشاندم و فقط به چشمانت خیره می شدم . غم و غصه در نگاهت موج می زد . دوباره دست روی چشمانت می گذاشتم و به لب هایت خیره می شدم ، تبسمی تلخ بر لبانت نشسته بود که می خواستم همه غم و غصه های اسارات را کتمان کند . با خودم گفتم :
- معصومه ؛ چقدر تلاش کرده ای که همه لحظه ها و روزها و خاطرات را در دو کلمه خلاصه کنی ، دو کلمه ای که می خواستی با نوشتن شان به قولی که داده بودی وفادار بمونی ؛ « من زنده ام»
فصل هفتم
اردوگاه موصل و عنبر
عکس و نامه آبی از بیمارستان با عبارت《 من زنده ام 》به یکدیگر الصاق و توسط صلیب سرخ به سوی هلال احمر ایران ارسال شد ، من و مریم و حلیمه خبری از خانه هایمان نداشتیم . به آقای هیومن گفتیم :
- ما آدرسی از خانه هایمان نداریم . نامه هایمان را به چه آدرسی باید ارسال کنیم ؟
گفت : - شما که خانه هایتان در منطقه جنگی بوده نامه هایشان را به آدرس هلال احمر ایران ارسال کنید .
یکی از اعضای هیات صلیب سرخ گفت :
-you have suffered immensely to visit us and register to the Red cross. Please promise us to ent the first and softest meal supervision. Your health is important to us. Your families in Iran are surely waiting for your return.
( شما برای ثبت نام و دیدار صلیب سرخ رنج زیادی متحمل شده اید . قول بدهید تحت نظر پزشک اولین و نرم ترین غذا را میل کنید . سلامتی شما برای ما مهم است . حتما خانواده هایتان نیز منتظر برگشت شما هستند )
بساط عکس و نامه را جمع کردند و گفتند : ایران برای اسیران جنگی
- هدیه ای فرستاده که هر چهار نفرتان می توانید با هم از آن استفاده کنید
کتاب قرآن مجید با ترجمه مرحوم الهی قمشه ای ارزشمند ترین هدیه ای بود که در آن غربت می توانست ما را زنده نگه دارد و به ما حیاتی نو ببخشد ، هر چهار نفر دور قرآن حلقه زدیم و دست روی ان می کشیدیم . با دیدن قرآن بی اختیار و بی ملاحظه بغض دو ساله مان ترکید ، قطره های اشک آرام و بی صدا روی جلد قرآن می چکید ، بهت زده پرسیدند :
-what is this book about? این کتاب چگونه کتابی است؟
گریه هامان اجازه سخن گفتن نمی داد ، خودشان به سوال خودشان پاسخ گفتند :
-That's God's book like Bible کتاب خداست ، مثل انجیل ؟2
خواستم بگویم کتاب هدایت است دیدم نه ؛ بشارت هم هست . خواستم بگویم کتاب سعادت است دیدم نه ؛ حکایت هم هست ، خواستم بگویم کتاب قیامت است ، دیدم نه ؛ حیات هم هست . خواستم بگویم این کتاب آخرت است دیدم نه ؛ دنیا هم هست . گفتم این کتاب اصلا" ، همه چیز است . اگر سالها اینجا با قرآن بمانیم دیگر تنها نخواهیم بود . بهره ای که ما از قرآن می بریم ما را تا همیشه زنده نگه خواهد داشت . ما توانستیم با امید و توکل به خدا از سیاهچال هایی که به گفته داوود ؛ رئیس زندان《 باید تا آخر عمر در آن می ماندیم 》خلاص شویم ، بله خواست خداست که برهمه چیز حاکم است .
نیروهای صلیب سرخ به امید دیدار بعدی با ما خداحافظی کردند و گفتند ما از دولت عراق خواسته ایم تا بهبودی کامل در بیمارستان بمانید . شما هم به دستورات پزشک توجه کنید ، وضعیت جسمانی هیچ کدام مان بهتر از دیگری نبود . دچار خونریزی معده و روده شده بودیم . به محض خوردن غذا - حتی غذای سبک - دچار استفراغ خونی
ادامه دارد...✒️
👇👇👇
✅ @telaavat
🗓 تقویم روز 👇👇👇
🔸 چهارشنبه
🔸 ۱۴ آذر سال ۱۳۹۷ هجری خورشیدی
🔸 ۲۷ ربیع الاول سال ۱۴۴۰ هجری قمری
🔸 ۵ دسامبر سال ۲۰۱۸ میلادی
📿 ذکر روز: ۱۰۰ مرتبه «یا حی یا قیوم»
🗒 مناسبتها:
🔻رحلت فقیه بزرگوار و مدرس کبیر آیتالله "سید محمدباقر درچهای اصفهانی" (1302 ش)
🔻درگذشت ریاضیدان، فیلسوف و حکیم عالیقدر "میرزا طاهر تنکابنی" (1320 ش)
🔻بمباران نیروگاه برق "نکا" در مازندران در جریان جنگ تحمیلی توسط عراق (1365 ش)
🔻شهادت شهید سید مهدی اسلامی خواه سبزواری (1360 ش)
🔻اسناد خط مرزی ایران و شوروی امضاء شد (1349 ش)
🔻درگذشت پروفسور کاظم معتمدنژاد، پدر علم ارتباطات ایران (1392 ش)
🔻دکتر محمود حسابی رئیس دانشکده علوم و سناتور به وزارت فرهنگ تعیین شد. (1330 ش)
🔻تولد "ابوالعلاء معری" شاعر و ادیب عرب (363 ق)
🔻آغاز نبرد تاریخی مجمع المُرُوج (699 ق)
🔻حملهی سپاهیان شاهعباس برای آزادی جزیرهی هرمز از دست بیگانگان (1031 ق)
🔻رحلت آیتاللهالعظمی "سید محسن حکیم" زعیم حوزهی علمیهی نجف اشرف (1390 ق)
🔻درگذشت "الکساندر دوما" (پدر) نویسنده نامدار فرانسوی (1870 م)
🔻پیوستن ایران به تشکیلات بینالمللی صلیب سرخ (1874 م)
🔻تولد "والت دیزنی" نقاش و تهیهکننده کارتون و فیلم (1901 م)
🔻روز بینالمللی خیرین و داوطلبان در زمینههای پیشرفت اقتصادی و اجتماعی
🔻روز ملی "تایلند"
🔻درگذشت نلسون ماندلا، رئیسجمهور سابق آفریقای جنوبی (2013 م)
👇👇👇
✅ @telaavat
#یک آیه نور
🌸خدایـــــاقلب هایمان را نورانی کن به نور قرآن🌸😊
وَلاَ تَكُونُواْ كَالَّذِينَ خَرَجُواْ مِن دِيَارِهِم بَطَراً وَرِئَاء النَّاسِ وَيَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللّهِ وَاللّهُ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطٌ
و مثل كسانى نباشيد كه از روى سرمستى و خودنمايى و غرور و ريا در برابر مردم، از خانه هاى خود (به سوى جبهه) خارج شدند و مردم را از راه خدا بازمى داشتند وحال آنكه خداوند، به آنچه انجام مى دهند احاطه دارد
سوره انفال آیه۴۷
🌺🌺🌺🌺🌺
✅ @telaavat
امام على عليه السلام:
به اندك بسنده كنيد و تن به خوارى ندهيد
التَّقَلُّلُ و لا التَّذَلُّلُ
📚 غررالحكم حدیث 362
👇👇👇
✅ @telaavat
🔻#تفسیر_نور🔻
🌸 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم🌸
🔷 بسْمِ اللَّه الْرَّحْمَنِ الْرَّحِيمِ 🔷
🗯الَّذِينَ يَسْتَحِبُّونَ الْحَيَوةَ الدُّنْيَا عَلَى الْأَخِرَةِ وَ يَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ وَيَبْغُونَهَا عِوَجاً أُوْلَئِكَ فِى ضَلَلِ بَعِيدٍ (3)
🍁جزء 13 سوره ابراهیم 🍂
✍ ترجمه
💭(كفّار) كسانى هستند كه زندگى دنیا را بر آخرت ترجیح مىدهند و(مردم را) از راه خدا باز میدارند ومیخواهند آنرا منحرف كنند، آنها در گمراهى عمیقى هستند.
⚡️نکته ها⚡️
بستن راه خدا به یك یا دو موردِ خاصّ منحصر نیست، بلكه تبلیغات ناروا، گناه علنى، ترویج ابزار فساد و غفلت آور، القاى شبهه، ایجاد اختلاف، نشریّات و فیلمهاى گمراه كننده، بد معرّفى كردن دین حقّ، معرفّى نااهلان به عنوان الگوى دین و دهها نمونهى دیگر از مصادیق بستن راه خداست.
كامیابى از دنیا جایز است، امّا ترجیح دنیا بر آخرت خطرناك است. زیرا دنیاگرایى مانع عبادت، انفاق، جهاد، كسب حلال، صداقت و انجام تكالیف شرعى مىشود.
🔢پيام ها 🔢
1⃣دنیاگرایى، زمینه ى كفر، مبارزه با دین و ضلالت است. «یستحبّون الحیوة الدنیا... و یصدّون... فى ضلال بعید»
2⃣ سرچشمه ى گمراهیها عملكرد خود انسان است.«یستحبّون، یصّدون، یبغون»
3⃣ انسان اختیار دارد و مىتواند راهى را بر راه دیگر ترجیح دهد و انتخاب كند. «یستحبّون»
4⃣ كفّار سه مرحله را طى مىكنند:
اوّل خودشان با دنیاگرایى منحرف مىشوند. «یستحبّون»
آنگاه با اعمالشان دیگران را از راه باز مىدارند. «یصدون»
سپس با تمام توان مسیر حقطلبان را منحرف مىكنند. «یبغونها»
5⃣ روحیّه ى كفر، عامل انحراف طلبى است. «ویل للكافرین... یبغونها»
6⃣ گمراهى، درجات و مراحلى دارد. و هر چه عمیقتر شود رجوع به حق مشكلتر میشود.«ضلال بعید»
👇👇👇
✅ @telaavat
🍀 #برگ_سبز
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
🍃 احمد بن طولون یکی از پادشاهان مصر بود. وقتی که از دنیا رفت از طرف حکومت وقت، قاری قرآنی را با حقوق زیادی اجیر کردند تا روی قبر سلطان قرآن بخواند.
🍃 روزی خبر آوردند که قاری، ناپدید شده و معلوم نیست که به کجا رفته است پس از جست و جوی فراوان او را پیدا کردند و پرسیدند: چرا فرار کردی؟ جرأت نمی کرد جواب دهد. فقط می گفت: من دیگر قرآن نخواهم خواند.
🍃 گفتند: اگر حقوق دریافتی تو کم است دو برابر این مبلغ را می دهیم. گفت: اگر چند برابر هم بدهید نمی پذیرم. گفتند: دست از تو برنمی داریم تا دلیل این مسأله روشن شود.
🍃 گفت: چند شب قبل صاحب قبر به من اعتراض کرد که چرا بر سر قبرم قرآن می خوانی؟ من گفتم: مرا اینجا آورده اند که برایت قرآن بخوانم تا خیر و ثوابی به تو برسد
🌾 گفت: نه تنها ثوابی از قرائت قرآن به من نمی رسد بلکه هر آیه ای که می خوانی، آتشی بر آتش من افزوده می شود،
✨ به من می گویند: می شنوی؟ چرا در دنیا به قرآن عمل نکردی؟ ✨
📚 روایت ها و حکایت ها / 132 131
👇👇👇
✅ @telaavat
#ویژگی_خانواده_قرآنے
🏡خانواده ای که با #قـــــرآن انس داشته باشد، از برکات فوق العاده ای بهره مند خواهند شد، 🌸
برکاتی که تنها منحصر به آخرت نیست بلکه در همین دنیا نیز می توان ثمرات آن را مشاهده نمود🍂🍃
🏡خانه ی قرآنی، ستارهای برای آسمانیان❄️
کارکرد وسیع و گرانقدر خانه، آن را مکانی مورد احترام و عنایت قرار داده است؛ اما چنانچه این محل معبدی برای بندگی و ذکر حق واقع شود، خداوند آن را رفیع و عظیم می گرداند. چنان که خطاب به رسول گرامیش می فرماید:
🔰🔰
🍃«فی بیوت اذن الله ان ترفع و یذکر فیها اسمه یسبّح له فیها بالغدوّ و الاصال» 🍃
(نور،36) رفعت و علو حقیقی خاص خداوند متعال است؛ خانه ای که مسجد خداوند و محل تسبیح او باشد، نیز عظیم و مرفوع است.🌸
💠 آن چه از آیه فوق و تفسیر مرحوم علامه طباطبایی (المیزان) استفاده می شود، این است که اگر خانه از هر پلیدی منزه بماند و به ذکر خدا و عبادت او مزیّن شود، رفعت می یابد و از یک چهار دیواری سرد و بی روح خارج می شود و هر چه صبغه ی الهی و معنویش بیشتر شود، مقامی رفیع تر می یابد که مصداق کامل آن کعبه، خانه ی خدا است🍂🍃
📚(طباطبایی، 1363: ج 15، صص 179-178)
👇👇👇
✅ @telaavat
#یک خاطره_یک شهید
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
ﻳﻪ ﺭﻭﺯ ﺳﯿﺪ مصطفی ﺩﺍﺷﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻥ ﻣﺎ ﺑﻪ ﻣﻨﻄﻘﻪ توضیح ﻣﻴﺪﺍﺩ...👀
ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯ ﻣﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ، ﺷﺐ ﻗﺒﻠﺶ ﻫﻢ ﻧﺨﻮﺍﺑﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ...😓
ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯ ﺍﺻﻼ ﺑﻪ ﺣﺮﻓﺎﯼ ﺳﯿﺪ ﮔﻮﺵ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ.🙁ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺷﺪﯾﻢ ﮐﻪ ﺑﺮﯾﻢ، ﺩﯾﺪﻡ ﺍﺳﻤﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﺗﻮ ﻟﻴﺴﺖ ﺍﻓﺮﺍﺩﯼ ﮐﻪ ﺳﯿﺪ ﻣﻴﺨﻮﺍﺳﺖ ﺑﻔﺮﺳﺘﻪ...ﺧﯿﻠﯽ ﺗﺮﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ؛😨 ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ﺣﻮﺍﺳﻢ ﻧﺒﻮﺩ. ﺭﻓﺘﻢ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﮔﻔﺘﻢ:ﺳﯿﺪ ﻣﻨﻮ ﻧﻤﯿﻔﺮﺳﺘﯽ؟
ﮔﻔﺖ: «ﻭﺍﺳﻪ ﺷﻤﺎ ﻳﻪ ﻣﺎﻣﻮﺭﯾﺖ ﺧﺎﺹ ﺩﺭ ﻧﻈﺮ ﮔﺮﻓﺘﻢ.☺️
ﮔﻔﺖ: «ﭘﺲ ﻓﺮﺩﺍ ﻳﻪ ﻣﺎﻣﻮﺭﯾﺖ ﺧﺎﺹ ﺑﻬﺘﻮﻥ ﻣﯿﺪﻡ.»
ﺧﯿﺎﻟﻢ ﺭﺍﺣﺖ ﺷﺪ. ﺭﻓﺘﻢ ﮐﺎﻣﻞ ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﮐﺮﺩﻡ. 🍃
ﺩﻭ ﺭﻭﺯ ﺷﺪ. ﺑﻪ ﺳﯿﺪ ﮔﻔﺘﻢ: «ﺳﯿﺪ ﺟﺎﻥ، ﻣﺎﻣﻮﺭﯾﺖ ﺧﺎﺹ ﭼﯽ ﺑﻮﺩ؟»
ﮔﻔﺖ: «ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﮐﺮﺩﯼ؟»
ﮔﻔﺘﻢ: «ﺁﺭﻩ»😊
ﮔﻔﺖ: «ﻣﻴﺪﻭﻧﺴﺘﻢ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﯼ. ﺍﮔﻪ ﺑﻬﺖ ﻣﯿﮕﻔﺘﻢ ﺑﺮﻭ ﺑﮕﯿﺮ ﺑﺨﻮﺍﺏ ﯾﺎ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯ ﺑﻬﺖ ﻣﯿﮕﻔﺘﻢ ﭼﺮﺍ ﺣﻮﺍﺳﺖ ﻧﯿﺴﺖ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻣﯿﺸﯽ، ﺩﻟﺖ ﻣﯿﺸﮑﻨﻪ. ﮔﻔﺘﻢ ﺍﯾﻨﺠﻮﺭﯼ ﺑﻬﺖ ﺑﮕﻢ ﺗﺎ ﺑﺎ ﺧﯿﺎﻝ ﺭﺍﺣﺖ ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﮐﻨﯽ.☺️ ﺣﺎﻻ ﻣﺎﻣﻮﺭﯾﺖ ﺧﺎﺹ! ﭼﻨﺪ ﻣﺎﻫﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺳﺮ ﻧﺰﺩﯼ؛ ﺑﺮﻭ ﺳﺮ ﺑﺰﻥ ﻭ ﺑﯿﺎ☺️🍃
ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺟﺎ ﺧﻮﺭﺩﻡ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻑ ﺳﯿﺪ؛ ﺧﯿﻠﯽ ﻣﻬﺮﺑﻮﻥ ﺑﻮﺩ، ﺧﯿﻠﯽ😍ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﻮﺩ. ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺗﺬﮐﺮ ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ ﻧﻤﻴﺪﺍﺩ. ﻫﺮ ﮐﯽ ﺟﺎﯼ ﺳﯿﺪ ﺑﻮﺩ، ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯ ﺩﻋﻮﺍﻡ ﻣﯿﮑﺮﺩ.....
خاطره از یکی از نیروهای شهید سید مصطفی صدر زاده
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
✅ @telaavat
#من_زنده_ام
#قسمت_صدوچهل_هشتم🌷
- هذا قفس الاسرا
واژه قفس مفهوم اردوگاه را سخت و رقت بار می کرد . ساختمانی با سیم های خاردار و دژهای بلند به یاد یکی از قصه های بی بی افتادم که درآن دختری زیبا در قلعه ای با دیوار های بلند و دست نیافتنی گرفتار و زندانی بود بلافاصله بعد از پیاده شدن ما را به اتاق فرمانده اردوگاه بردند . او خودش را نقیب احمد معرفی کرد و گفت :
- اهنانه قفص اسری ، للوصل وعده قوانین الخاصه انتن لازم اتکونن داخل وکت اللی ایطلعون الرجال الاسری ممنوع تتکلمن مع الاسری الاخرین اذا تحتاجن شی اتکلمن ویا الحارس العراقی ،هو مثل اخوجن (اینجا قفس اسرای موصل است و قوانین خودش را دارد . شما نباید زمانی که اسرای مرد بیرون هستند ازآاسایشگاه بیرون بیایید ، حرف زدن بااسیران دیگر ممنوع است ،اگر تقاضایی داشتید از نگهبان عراقی بخواهید او مثل برادر شماست )
تصور روشنی از اردوگاه نداشتم جز آنچه که در فیلم های جنگی دیده بودم فقط می دانستم همه اسیران جنگی در اردوگاه نگهداری می شوند . بی قرار دیدن بقیه اسرا بودم ولی به هر جا چشم می چرخاندم فقط نیروهای چاق و سرحال یعنی با کلاه های قرمز و مشکی را می دیدم که در حال قدم زدن بودند همراه با سه سرباز دیگر و نقیب احمد وارد اردوگاه شدیم هیچ کس در محوطه نبود و هیچ صدایی شنیده نمی شد تمام اسرا را در داخل آسایشگاه هایشان برده بودند نقیب احمد می خواست اردوگاه را به ما نشان دهد .
به سمت آسایشگاه ها که نزدیک شدیم از پشت تمام پنجره های آسایشگاه ها فقط چهره هایی با گونه های برجسته و چشم های فرورفته و صورت های تراشیده پیدا بود صورت هایی که همه شبیه هم بودندآنچنان از سر و کول هم بالا رفته بودند که تنه و گردن آنها پیدا نبود بی اختیار به آسایشگاه ها نزدیک شدیم چهره ها حتی پلک نمی زدند چشم هایی که حیا می کردند در چشم ما خیره بمانند اما نمی توانستند نگاه خود را بدزدند . باز هم چند قدم نزدیک تر رفتم مثل اینکه وارد میدان مین می شدم نقیب احمد فریاد کشید :
- لا تتقد من! (جلو نروید)!
تصاویر زیبا و فراموش ناشدنی بودند می خواستم مطمئن شوم آنچه می بینم عکس و تصویر نیست ، خواب و خیال نیست، مثل کودکی که به آتش دست می برد تا گرما را حس کند که این آتش است باز دو قدم جلوتر رفتم هرچه به آنها نزدیکتر می شدم در نگاه آنان تصویر واضح تری از خودم می دیدم . انگشت اشاره را سریع به سمت پنجره بردم ، شیشه پنجره را که لمس کردم مثل تصویری که در آب افتاده باشد و ناگهان سنگینی در آن بیفتد و تصویر در برابر چشمانت بلغزد ، همه آن چهره های بی تن و گردن بر هم لغزیدند و به حرکت در آمدند فهمیدم آنها از شدت اشتیاق صامت و ساکت شده اند ، مثل اینکه دکمه رادیو را زده باشم ، ناگهان یکصدا پشت سر هم صلوات فرستادند و سرود بسیار زیبایی را که از قبل تمرین و آماده کرده بودند ، خواندند . صدا از یک پنجره قطع می شد و از پنجره بعدی آغاز می شد . هیچ گروه و ارکستر نظامی را با این نظم و آراستگی ندیده بودم . آنقدر تحت تاثیر همدیگر قرار گرفته بودیم که حین خواندن گریه می کردند و اشک هایشان را با آستینشان پاک می کردند . ما هم با آنها گریه می کردیم و گاهی به نشانه تشکر لبخند می زدیم و دست و سرمان را تکان می دادیم .
نقیب احمد تحت تأثیر آن فضا مبهوت مانده بود و فقط تماشا می کرد ، اوضاع از کنترل او خارج شده بود ، از کنار آسایشگاهی که در بیمارستان اردوگاه بود گذشتیم اما نقیب احمد اجازه نداد وارد آسایشگاه شویم .
در آن قفس بی صبرانه منتظر بیرون آمدن بقیه پرندگانی بودیم که به بند کشیده شده بودند ولی حضور دائمی نگهبان بعثی ، تصویر پشت پنجره را مخدوش می کرد و ما ناگزیر از پنجره فاصله می گرفتیم ، از سلول ما یک پنجره رو به برادرانمان باز می شد و روبه روی پنجره آسایشگاه باغچه سرسبزی بود که در آن صیفی جات و سبزیجات کاشته بودند و باغ بازی های دوران کودکی را برایم تداعی می کرد.
ادامه دارد...✒️
👇👇👇
✅ @telaavat
❤️نیایش شبانه❤️👌👌
💫خدایا!
به من بفهمان که موفقیت یک شبه بدست نمی آید
گاهی چنان تعجیل در خواسته هایم را دارم که مناعت طبع تورا از یاد میبرم،
چرا که تو خود پیشقدم در اجابت خواسته های من هستی و من با ندانم کاری و ذهنیت غلط آنرا به تعویق میندازم
💫مهربانا!
یاریم کن تا درک کنم،دستیابی به هر موفقیـــتی هزینه ای دارد،گاهی هزینه موفقیت ، رنج و خستگی و گاه مادی و گاه محرومیت از یه لذته و گاهی سرزنش وتمسخر دیگرانه.
تو یاریم کن و دستم را رها مکن خدای مـــهـــــربــــــانم ❤️
الهی آمین
شبتون خدایی
🌑🌙🌑🌙🌑🌙🌑🌙🌑🌙🌑
✅ @telaavat