خیلی زیباست🌺🍃
مردی چهار پسر داشت. آنها را به ترتیب به سراغ درخت گلابی ای فرستاد که در فاصله ای دور از خانه شان روییده بود؛ پسر اول در زمستان، دومی در بهار، سومی در تابستان و پسر چهارم در پاییز به کنار درخت رفتند. سپس پدر همه را فراخواند و از آنها خواست که بر اساس آنچه دیده بودند درخت را توصیف کنند.
پسر اول گفت: «درخت زشتی بود، خمیده و در هم پیچیده.»
پسر دوم گفت: «نه، درختی پوشیده از جوانه بود و پر از امید شکفتن.»
پسر سوم گفت: «نه، درختی بود سرشار از شکوفه های زیبا و عطرآگین و باشکوهترین صحنه ای بود که تابه امروز دیده ام.»
پسر چهارم گفت: نه، درخت بالغی بود پربار از میوه ها و پر از زندگی و زایش.»
مرد لبخندی زد و گفت: «همه شما درست گفتید، اما هر یک از شما فقط یک فصل از زندگی درخت را دیده اید. شما نمیتوانید درباره یک درخت یا یک انسان براساس یک فصل قضاوت کنید. لذت، شوق و عشقی که از زندگیشان بر می آید فقط در انتها نمایان می شود، وقتی همه فصلها آمده و رفته باشند.»
اگر در زمستان تسلیم شوید، امید شکوفایی بهار، زیبایی تابستان و باروری پاییز را از کف داده اید. مبادا بگذاری درد و رنج یک فصل زیبایی و شادی تمام فصلهای دیگر را نابود کند. زندگی را فقط با فصلهای دشوارش نبین. در راههای سخت پایداری کن. لحظه های بهتر بالاخره از راه میرسند!
👇👇👇
✅ @telaavat
🌿🌸🌸🌸🌸🌸🌿
✨﷽✨
✨امام جعفر صادق (علیہ السلام)✨
✍شایسته است مؤمن هشت خصلت داشتہ باشد:
•☜هنگام فتنہ و آشوب با وقار و آرام،
•☜هنگام بلا و آزمایش بردبار
•☜هنگام آسایش شکرگزار
•☜بہ آنچہ خداوند روزی اش کرده، قانع باشد
•☜دشمنان و مخالفان را مورد ظلم قرار ندهد،
•☜بر دوستان برنامہ اى تحمیل نکند
•☜جسمش از خودش خستہ؛ ولى دیگران از او راحت
•☜و از هر جهت در آسایش باشند.
📚 اصول کافے جلد2 صفحہ47
🆔 @telaavat
👆👆👆
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📙 نام کتاب: نورالدین پسر ایران
📖 شماره صفحه: 18
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آن شب فکر کردم آخرین راه، توسل به امام جمعۀ تبریز است. از بچه ها شنیده بودم «آیت الله مدنی» میتواند کمک کند. رفتم و دردم را گفتم. اتفاقاً راهنمایی آقای مدنی راه گشا بود. گفت: «جمعه این هفته بعد از نماز توی مسجد راه آهن فرم اعزام به جبهه پخش میکنن. انشاء الله که بتونی تهیه کنی...»
صبح جمعه با شور و شوق راهی میدان راه آهن ـ محل برگزاری نمازجمعه ـ شدم و بلافاصله بعد از نماز خودم را به مسجد رساندم، اما قبل از من عده زیادی آنجا منتظر بودند. بین آنها که ایستادم تازه فهمیدم فقط چهل تا فرم خواهند داد. به هر ترتیبی که بود بهزور خودم را به نفرات جلویی رساندم و پنجمین نفری بودم که فرم گرفتم.
قرار بود این چهل نفر بسیجی ابتدا برای آموزش عازم شوند اما قبل از هر کاری لازم بود مسجد محل فرم پر شده را تأیید کند. فرم را به انجمن اسلامی مسجد تحویل دادم. دای یام حاج علی اکبر نمکی از اعضای انجمن بود و بدون مشکلی فرم را تأیید کردند. بالاخره راه جبهه باز شد و من در آخرین روزهای پاییز سال 1359 در جمع نیروهای داوطلب دیگر راهی پادگان آموزشی «خاصبان» شدم. زمان دوره آموزشی یک ماه اعلام شده بود.
مسئول آموزش خاصبان برادری بود که از تهران به پادگان آمده بود و برادر «علی تجلایی» هم یکی از مربیان آموزش بود. وقتی در همان اولین صبحگاه ما را حدود هشت کیلومتر دواندند حساب کار دستمان آمد! دیگر نای حرکت کردن نداشتیم اما این تازه اول کار بود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📙 نام کتاب: نورالدین پسر ایران
📖 شماره صفحه: 19
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کوفتگی آموزشهای روز اول در تداوم دوهای طولانی روزهای آینده و سختگیری های مربیان از یادمان رفت! در فشار آن تمرینها به کلی توانم را از کف داده بودم اما به هیچ بهانه ای نمی شد از آموزشها در رفت.
یک شب یکی از همدوره ای ها که حال و روزم را می دید، گفت: «آگه یه دررفتگی تو انگشت پات داشته باشی مدتی از دویدن معاف میشی.» عقلم را دست او دادم و به کمک او آنقدر با انگشت شست پایم ور رفتیم که مطمئن شدم انگشتم در رفته! درد و ورم زیادش را هم به جان خریدم به این امید که مربی با دیدن اوضاع کمی کوتاه بیاید. صبح روز بعد تنها اتفاقی که افتاد اجبار من به پوشیدن پوتینها و همان دویدن هشت کیلومتری در پستی و بلندیهای اطراف پادگان بود که این بار دردناکتر از همیشه بود. به شانس بدم لعنت فرستادم و بدون اینکه جیک بزنم پا به پای بقیه دویدم و در کلاسها و تمرینها حاضر شدم. نفهمیدم انگشتم کی خوب شد!
روز پانزدهم خبر رسید احتیاج شدیدی به حضور نیروی تازه نفس در منطقه هست. از بین چهل نفر، بیست نفر را که قبلاً دوره سربازی گذرانده یا آموزش نظامی دیده بودند از ما جدا کرده و به منطقه اعزام کردند. ما باز هم به آموزشهای نفسگیرمان در خاصبان ادامه دادیم. آموزش سختتر شده بود. دو سه بار ما را به رزم شبانه بردند که در عین دشواری خیلی هم ترسناک بود. حتی در وقت غذا خوردن هم آرامش نداشتیم، ناگهان داخل غذاخوری گاز اشک آور میانداختند.
ادامه دارد...✒️
👇👇👇
✅ @telaavat
A 050.mp3
561.7K
💠 هر روز یک صفحه قرآن
🔸🔶 دلت❤️را به خدا بسپار...
📗 قرائت صفحه 50 قرآن
👇👇👇
✅ @telaavat
🗓 تقویم روز 👇👇👇
🔸 چهارشنبه
🔸 ۲۴ بهمن سال ۱۳۹۷ هجری خورشیدی
🔸 ۷ جمادیالثانی سال ۱۴۴۰ هجری قمری
🔸 ۱۳ فوریه سال ۲۰۱۹ میلادی
📿 ذکر روز: ۱۰۰ مرتبه «یا حی یا قیوم»
🗒 مناسبت ها:
🔻درگذشت "عباس اقبال آشتیانی" استاد دانشگاه، مورخ و ادیب معاصر (1334 ش)
🔻ارتحال عالم مجاهد آیتالله "شیخ سلمان خاقانی" (1366 ش)
🔻رحلت عالم بزرگ و فقیه جلیل آیتالله "میرزا عبدالرحیم سامت قزوینی" (1378 ش)
🔻شهادت شهید علی محمد تاجدینی (1365 ش)
🔻شهادت عماد مغنیه (1386 ش)
🔻به دار آویختن دانشمند و مؤلف بزرگ "عَینُالقضاتِ همدانی" از مشایخ صوفیه (525 ق)
🔻درگذشت "بهاءالدین ابوالعباس" معروف به "قاضی اشرف" عالم بزرگ مصری (643 ق)
🔻رحلت عالم مدرس حاج میرزا "ابوعبدالله زنجانی" (1360 ق)
🔻قرائت اعلامیه موسوم به حقوق در انگلستان (1689 م)
🔻پایان کنفرانس محدود کردن تسلیحات بینالمللی در واشینگتن (1922 م)
🔻بمباران درسدن در جنگ جهانی دوم (1945 م)
👇👇👇
✅ @telaavat
♦️لحظه ای تفکر در قرآن
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
🌺سوره_انعام_آیه_28
☘بَلْ بَدا لَهُمْ ما کانُوا یُخْفُونَ مِنْ قَبْلُ وَ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ وَ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ«28»☘
✨(چنین نیست،)بلکه آنچه(از کفر و نفاق)قبلاً(در دنیا)پنهان می کردند، (در آن روز)برایشان آشکار شده و اگر آنان(طبق خواسته و آرزویشان) به دنیا بازگردانده شوند،بی گمان باز هم به آنچه از آن نهی شده اند بازمی گردند و آنان قطعاً دروغگویانند.🌼🍃
💠نکته ها💠
🍃روز قیامت،روز آشکار شدن اسرار پنهانی مردم است و قرآن بارها به این حقیقت اشاره کرده است.از جمله: «وَ بَدا لَهُمْ سَیِّئاتُ ما عَمِلُوا»[56]، «وَ بَدا لَهُمْ سَیِّئاتُ ما کَسَبُوا»[57]🌼🍃
💠پیام ها💠
1-در قیامت،همه ی اسرار و رازها کشف و نهان و درون انسان ها آشکار می شود. «بَلْ بَدا لَهُمْ ما کانُوا یُخْفُونَ»🌼🍃
2-برگشتن از آخرت به دنیا،محال است. «وَ لَوْ رُدُّوا»🌼🍃
3-بعضی هرگز امیدی به خوب شدن و اصلاحشان نیست و با فرصت دادن(که خودشان خواستار آنند)باز هم همانند که بودند. «لَوْ رُدُّوا لَعادُوا»🌼🍃
(آری؛انسان بارها در دنیا به هنگام برخورد با شداید و تلخی ها،تصمیم هایی می گیرد،ولی چون به آسایش رسید،همه چیز را فراموش می کند)🌼🍃
4-وقتی دروغگویی خصلت انسان شد،در قیامت هم دروغ می گوید. «وَ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ» چنانکه در آیه 23 خواندیم که مشرکان در قیامت به دروغ قسم می خورند و می گویند: «وَ اللّهِ رَبِّنا ما کُنّا مُشْرِکِینَ»🌼🍃
📚 تفسیر نور
✅ @telaavat👈
🔸🔶 و إِذا سَأَلَکَ عِبادي عَنِّي فَإِنِّي قَريبٌ...
💠 و هنگامی که بندگان من، از تو در باره من سؤال کنند، (بگو:) من نزدیکم!...
📗آیه 186 سوره بقره
🆔 @telaavat 👈
خدایا...
چنان کن که روزهای عمرم
در انجام دادن کاری سپری شود
که مرا برای آن آفریدی...
📔(صحیفه سجادیه دعای 20)
👇👇👇
✅ @telaavat