eitaa logo
کانال رسمی سازمان دارالقرآن الکریم
18هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
2.1هزار ویدیو
43 فایل
کانال رسمی و اطلاع رسانی سازمان دارالقرآن الکریم پایگاه اطلاع رسانی: www.telavat.ir شماره تماس سازمان: ۰۲۱۶۶۹۵۶۱۱۰ آدرس: تهران.خیابان حافظ.پایین تر از طالقانی.خیابان رشت.شماره ۳۹
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 سریع بلند شدم. متوجه شدم از چند پله سقوط کرده‌ام. دوباره عینک را روی صورتم کشید و بقیه راه را ادامه دادم. از صدای پا کوبیدن و سلام نظامی سرباز متوجه شدم که به مقصد رسیده‌ام. متوقف شدم و روی صندلی چرخداری نشستم. فکر کردم شاید باید آماده‌ی گرفتن عکس امنیتی باشم اما صندلی با سرعت زیاد به چرخش در آمد و به زمین افتادم. نمی‌خواستم تحقیر شده در گوشه‌ای افتاده باشم. بلند شدم و ایستادم. عینک را از چشمانم برداشتند. در اتاقی بزرگ و مجلل و پر نور سه نفر پشت میز در مقابل من نشسته و دو سرباز هم مقابل در ورودی ایستاده بودند. تلویزیون در حال نمایش تصاویری از صدام بود. تصویری که ده‌ها بار از تلویزیون بصره در آبادان دیده بودم؛ صدام طناب یک قبضه توپ را می‌کشید و شلیک توپ، فرمان شروع حمله‌ی هوایی، زمینی و دریایی، همزمان با استقرار دوازده لشگر زرهی مکانیزه و گارد ریاست جمهوری به بیش از هزار کیلومتر از مرز مشترک با ایران صادر می‌شد. صدام در مجلس عراق حاضر شده و صریحاً اعلام کرده بود قرارداد 6 مارس 1975 الجزیره از طرف ما ملغی است و با نفی منافع ایران در مجامع بین المللی تأکید کرد که عراق برای ایران در اروندرود حقی قائل نیست. یکی از آنها پرسید: - معصومه طالب؟ - بله - شنو شغلک؟ (شغلت چیه؟) - محصلم ــ - عربستانی؟ حالا دیگر فهمیده بودم منظورش یعنی اهل خوزستان هستی؟ سرم را به معنی مثبت تکان دادم. - انت جنرال؟ (تو ژنرالی؟) سرم را تکان دادم که نیستم اما برای توضیح بیشتر گفتم: - أنا ما أعرف عربی (من عربی بلد نیستم) -Can you speak English? - A little - فارسی حرف بزن، من ایرانی هستم. تعجب کردم! فارسی را بدون لهجه‌ی کردی یا عربی حرف می‌زد. - چطور ژنرال شدی؟ - من ژنرال نیستم و هفده سال دارم. ژنرال شدن نیاز به دوره‌ها و زمان طولانی دارد. گفت: نه، برای ژنرال خمینی شدن فقط انقلابی بودن کافیه. - نماینده‌ی فرماندار هم که هستی؟ یک دانش‌آموز با فرمانداری چه کار داره؟ متوجه شدم پرونده‌ای که مقابل اوست مربوط به من است. از این دو تکه کاغذ چه پرونده‌ی قطوری ساخته بودند! - اسم دبیرستانت چیه؟ - دبیرستان مصدق - راهنمایی، دبستان؟ - شهرزاد- مهستی - چند تا خواهر برادرید؟ - من و مریم با سه برادر - چند ساله هستند؟ - دوازده، ده، هشت سال - اسمشان چیه؟ - مصطفی، مرتضی، مجتبی - شغل پدرت چیه؟ سلسله‌وار دروغ می‌بافتم. یادم آمد توی تنومه که اینها دنبال حرس خمینی (پاسدار) بودند، اغلب بچه‌ها می‌گفتند ما کناس هستیم، خیلی‌ها اصلاً نمی‌دانستند کناس یعنی چه اما وقتی می‌گفتند کناس هستند آنها را به حال خود رها می‌کردند، همه همین کلمه را به کار می‌بردند. گفتم: کناس (جاروکش) افسر بعثی گفت: لیش کلّ الایرانیین فرّاشین؟ (چرا همه‌ی ایرانی‌ها جاروکش هستند؟) مترجم ایرانی گفت: همه‌ی ایرانی‌ها جاروکش نیستند، انقلاب خمینی انقلاب جاروکش‌ها بود. مادرم می‌گفت: دروغ دروغ میاره. یکی که گفتی ده تای دیگه پشتش می‌آید. او حتی دروغ مصلحت‌آمیز هم یادمان نداده بود. با هر دروغ تعداد ضربان قلبم تغییر می‌کرد و سرعت جریان خونی را که به صورتم هجوم می‌آورد احساس می‌کردم. می‌خواستم رد گم کنم و هیچ نام و نشانی از خودم و خانواده‌ام باقی نگذارم. ادامه دارد...✒️ 👇👇👇 ✅ @telaavat