eitaa logo
کانال رسمی سازمان دارالقرآن الکریم
16.9هزار دنبال‌کننده
10.3هزار عکس
2.2هزار ویدیو
55 فایل
کانال رسمی و اطلاع رسانی سازمان دارالقرآن الکریم پایگاه اطلاع رسانی: www.telavat.ir شماره تماس سازمان: ۰۲۱۶۶۹۵۶۱۱۰ آدرس: تهران.خیابان حافظ.پایین تر از طالقانی.خیابان رشت.شماره ۳۹
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷من زنده ام🌷 من استادانه مفاهیم ریاضی را بدون هیچ گونه فشار، بدون صرف هیچ گونه انرژی اضافی از روزنه ای وارد مغز هراچیک می کردم که برایش قابل درک باشد. هدفم و شغلم از شاگردی به معلمی تغییر پیدا کرده بود و این برای من بهترین فرصت بود. در ضمن هر روز باید با تکه پارچه هایی که مادرم می داد نمونه ی کار به خانه می بردم. خانم دروانسیان برای جبران تلاشی که درآموزش به هراچیک داشتم درس هر روزه ی خیاطی را سریع برایم توضیح میداد و از اینکه مغزم را تحت فشار قراد داده مرتب عذرخواهی میکرد و برای جلوگیری از این فشار مضاعف، خودش الگو ها را میکشید و روی پارچه اجرا می کرد و می دوخت و مادرم نیز مرا تشویق می کرد که چقدر در این زمینه استعداد داشته ام. از نظر مادر من که فقط دوخت شورت های عیالواری ننه دوز را بلد بودم حالا در فاصله ی کوتاهی ماشاءالله پیشرفت خوبی کرده بودم. بیچاره مادرم نمی دانست که اینها کار دست خانم دروانسیان است. روزهای اول به توصیه ی مادرم هرچه تعارف می کردند نمی پذیرفتم. حتی نباید در آنجا آب می خوردم. بازبان خشک می رفتم و با زبان خشک برمیگشتم. از این دست ملاحظات بسیار بود اما فنجان قهوه ی خانم که با آدابی خاص ساعت ده برای ما می آورد برایم وسوسه انگیز بود. او برای هراچیک با تصاویری که بر دیواره ی فنجان نقش می بست فال قهوه می گرفت وقصه های قشنگی از آینده می گفت و اتفاقات پیش رو را افسانه می کرد. گویی خودمان را در خواب می بینیم اما خواب نبودیم. برای من خیلی هیجان انگیز و دلنشین بود. حالا دیگر همه ی روز را به انتظار فنجان قهوه و برای شنیدن قصه های شور انگیزی که با نقش تصاویر روزهای آینده ساخته می شد، قدم به کلاس خیاطی می گذاشتم. مثل شاگرد درس خوان ها، در خانه ی هراچیک را میزدم و منتظر ساعت ده می شدم. از تکران این فال های قهوه من هم حرف ها و تصویرهایی را شناخته بودم. مثلا می دانستم تصویر پرنده، پیام آور خبرهای خوش است و تاج نشانه ی ترفیع و مقام است و آبشار نماد شادی و ثروت و موفقیت است و جاده، مسافرت راه دور را نشان می دهد و چکش بیانگر مصیبت و کار سخت و دشوار است و ماهی، سمبل رزق و روزی است و خوشه ی خرما یعنی اینکه نوزادی در راه است و کفش نشانه ی سفری ناخواسته به راهی دور است. بعضی پیش بینی ها تصادفا درست از آب در می آمد اما بعضی دیگر با انتظار ما به فراموشی سپرده می شدند. خانم دروانسیان در لابه لای پذیرایی چند دقیفه ای نکته هایی در باره دین و انجیل و حضرت عیسی برایمان نقل می کرد و سوالاتی مطرح می کرد. او میدانست من در آنجا چیزی نمی خورم و میخواست دلیلش را از خودم بپرسد. سوالات او عطش مرا برای دانستن بیشتر می کرد. سوالاتی که در روزهای اول هیچ پاسخی برای آنها نداشتم. چرا وقتی به مسجد می رویم چادر می پوشیم و بیرون مسجد بی حجاب می شویم؟ چرا مسلمان ها آنها را نجس می دانند اما بعضی از آنها خودشان مشروب می خورند؟ آیا حضرت مسیح به صلیب کشیده شده است؟ آیا خبر آمدن پیامبر اسلام در انجیل آمده است؟ آیا حضرت مسیح با اما م عصر ما می آید؟ و صدها پرسش دیگر... او همه وجود مرا به یک علامت سوال بی پاسخ تبدیل کرده بود. در مقابل همه ی سوالات به او می گفتم: من فقط ریاضی میدانم آن هم فقط ریاضی کلاس پنجم ابتدایی را. این سوالات را باید از عالم دین پرسید.سوالات او مرا تشنه ی دانایی کرده بود . برای یافتن جواب ها و سیراب کردن روح تشنه ام هر روز به مسجد می رفتم و طرح سوال می کردم و پاسخ را با خودم به کلاس خیاطی می بردم. اما تعداد کتاب هایی که بتوانند پاسخگوی سوالاتم باشند و آدم هایی که حوصله ی پرسش های یک الف بچه را داشته باشند اندک بود. البته سوالات من چندان هم پیچیده و مبهم نبودند . در کنار خانم دروانسیان خانم حاصلی بود. من از سوالات خانم دروانسیان به جواب های خانم حاصلی پناه می بردم. او معلم قرآن مسجد سر کوچمان( مهدی موعود) بود. در واقع خانم حاصلی که زنی متدین، مومن و با اخلاق بود، با خانم دروانسیان مباحثه می کردند و من و هراچیک شاهد این مباحثه شده بودیم... ادامه دارد...✒️ 👇👇👇 ✅ @telaavat