eitaa logo
کانال رسمی سازمان دارالقرآن الکریم
17.8هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
2.1هزار ویدیو
46 فایل
کانال رسمی و اطلاع رسانی سازمان دارالقرآن الکریم پایگاه اطلاع رسانی: www.telavat.ir شماره تماس سازمان: ۰۲۱۶۶۹۵۶۱۱۰ آدرس: تهران.خیابان حافظ.پایین تر از طالقانی.خیابان رشت.شماره ۳۹
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 وقتی دید روی انگشت نماز میخونیم به هریک از ما یک هسته خرما داد و گفت روی این نماز بخونید و خودش هم مشغول نماز شد. بعد از چند نماز دو رکعتی گفت: راستی ما دیوونه شدیم هنوز صبح نشده نماز چی می خونیم! فاطمه گفت: نماز شکرانه می خونیم. -آخه شکر چی را بکنیم؟ اما نه! دد چه خوب گفتی! کاشکی ننم بود و می دید که یوسف نمازخون شده و قبل از اذان صبح شش رکعت نماز میخونه. چند دقیقه بعد پرسید: -راستی دخترها شما فال هسته ی خرما بلدید؟ گفتیم :نه -فال نخودچی؟ -نه -خواب تعبیر نمی کنین؟ -نه گفت: پس شما چی بلدین!؟ دخترها که همه تو کار فالند، فال نخود و فال هسته ی خرما و فال قهوه و چای و کف بینی و تعبیر خواب... مریم گفت: حالا چی خواب دیدی؟ گفت:دیشب همین یک ساعت که خوابیدم خواب دیدم تو صبخی دارم فوتبال بازی می کنم. هر توپی که می آد جلو پام با یک قدرت خدایی توپو شوت می کنم و میزنم تو دروازه. همه رو دست بلندم می کنند؛ شده بودم پله، ننمم تو بازی بود اما نمی تونست شوت بزنه. مریم گفت: اینکه تعبیرش پیداست کاکا. یعنی خدا به تو قدرت و توانایی تحمل سختی ها را می ده. آن وقت، تو جایگاه و مقام بالایی پیدا میکنی. گفت: دد پس چرا می گی بلد نیستم، تو چه خوب گفتی. اما کاشکی این شوت ها را ننم می زد! توپ، روی پای ننم که می آمد نمی تونست شوت بزنه همه را اوت می زد. یعنی اونوقت اون طاقت میاره تا مو برگردم. شب دوم هم با وجود کاکام یوسف والی زاده صبح شد. صبح یوسف والی زاده رو بردند و او برای همیشه مفقود شد. در هر قطعه از زمین خودمان یا عراق عده ای را گم می کردیم.( بعد از میراحمد میرظفرجویان و برادران سپاه امیدیه، این چندمین نفری بود که گم کردم و در هیچ جای عراق و بین هیچ کدام از گروه های شهدا یا جانبازان و آزادگان آنها را نیافتم). با آغاز صبح تعدادی از نگهبانان و افسران بعثی مثل فیلم های سینمایی برای تماشا و بازجویی و اجرای اداهای سبک و ناپسند می آمدند. روز سوم اسارت در بازداشتگاه تنومه هر سه نفر، فاطمه، مریم و من کنار دیوار نشسته بودیم. یکی از نیروهای بعثی پشت پنجره آمد و به من اشاره کرد که جلو بروم. امتناع کردم. به چپ و راست نگاه کردم که یعنی نمی فهمم چی می گی و با کی هستی؟ گفت: عنچ، لا انت، لا انت، انت، انت( با توام، نه تو، نه تو، تو، تو) قاطمه به آرامی گفت: بشین، بلند نشو اما باز پشت سر هم تعل، تعل می گفت. مجبور شدم و چند قدم جلو رفتم. پرسید: شنو اسمچ؟ ( اسمت چیه) -معصومه -لا جنرال معصومه( نه، ژنرال معصومه) اشگد عمرچ؟( چند سالت است؟) -هجده سال -عسکریه لو مدنیه؟( عسگری هستی یا مدنی؟) ادامه دارد...✒️ 👇👇👇 ✅ @telaavat
■ علامه امینى رحمه‌الله‌عیله شب تاسوعا و عاشورا، براى امام زمان علیه‌السلام صدقه کنار می‌گذاشتند و می‌گفتند: امشب قلب حضرت در فشار است...😭 *اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج* 👇👇👇 ✅ @telaavat
🔸🔶صفحه 526قرآن کریم 👇👇👇 ✅ @telaavat
4_6019386022415041686.mp3
948.5K
🔸🔶 قرائت صفحه 526قرآن کریم 👇👇👇 ✅ @telaavat
🗓 تقویم روز 👇👇👇 🔸 چهارشنبه 🔸 ۲۸ شهریورماه سال ۱۳۹۷ هجری خورشیدی 🔸 ۹ محرم سال ۱۴۴۰ هجری قمری 🔸 ۱۹ سپتامبر سال ۲۰۱۸ میلادی 📿 ذکر روز: ۱۰۰ مرتبه «یا حی یا قیوم» 🗒 مناسبت‌ها: 🔻تاسوعای حسینی (61 ق) 🔻جواب ردّ حضرت ابوالفضل العباس (ع) به امان‌نامه‌ی شمربن ذی‌الجوشن (61 ق) 🔻امضای قرارداد شرکت ملی نفت ایران با کنسرسیوم بین‌المللی نفت (1333 ش) 🔻اظهار واکنش‌های گوناگون درباره توافق مصر و اسراییل در کمپ دیوید (1357 ش) 🔻درگذشت عالم مبارز و مجاهد آیت‌الله "محمدابراهیم اعرافی" (1371 ش) 🔻کشف دو قطب مثبت و منفی جریان برق در فرانسه (1733 م) 🔻ساخت "نفت مصنوعی" از طریق تقطیر زغال‌سنگ (1907 م) 🔻تشکیل اولین دولت آزاد الجزایر توسط سران انقلاب این کشور (1958 م) 🔻قتل "نور محمد تَرَکی" طی کودتای خونین "حفیظ الله امین" در افغانستان (1979 م) 🔻تثبیت حضور نظامی امریکا در خلیج‌فارس با امضای قرارداد ده‌ساله با کویت (1991 م) 👇👇👇 ✅ @telaavat
امام سجّاد علیه السلام: خدا رحمت كند عبّاس را! او ايثار كرد و جانانه جنگيد و جان خويش را فداى برادرش كرد 📚الخصال، صفحه68 👇👇👇 ✅ @telaavat
🔻🔻 🌸 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم🌸 🔷 بسْمِ اللَّه الْرَّحْمَنِ الْرَّحِيمِ 🔷 🗯 أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ عَذَاباً شَدِيداً إِنَّهُمْ سَآءَ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ(15) 🍁جزء 28 سوره مجادلة🍂 ترجمه 💭 خدا براى آنان عذاب سختى آماده ساخته، زیرا كارى انجام مىدهند كه بسیار بد است. ⚡️نکته ها⚡️ گرچه در قرآن، گروههاى مختلفى مورد غضب الهى قرار گرفته اند، ولى شاید مراد از قوم غضب شده در این آیه و آیات دیگر، یهودیان باشند، زیرا سه بار در قرآن با جمله «باؤوا بغضب» از آنان یاد شده است. مراد از كسانى كه با گروه مورد غضب واقع شده، طرح دوستى ریختند، منافقان هستند. 🔢پيام ها 🔢 1⃣ پذیرفتن ولایت و سرپرستى كسانى كه مورد غضب خداوند قرار گرفتهاند، امرى قابل توبیخ است. «المتر الى الّذین...» 2⃣ كسى كه دست خود را از دست پیامبر رحمت جدا كند، در دست غضبشدگان تاریخ مىگذارد. «تولّوا... غضب اللّه علیهم» 3⃣ جدا كردن خودى از غیر خودى و شناخت دشمن و منافق، لازم است. «ما هم منكم و لامنهم» 4⃣ عادت و روش منافقان، توسّل به سوگند دروغ است. «یحلفون على الكذب» 5⃣ منافقان، پیوسته از مقدّسات سوء استفاده مىكنند. «یحلفون» 6⃣ منافقان، آگاهانه دست به خلاف مىزنند. «و هم یعلمون» 7⃣ عذاب و كیفر الهى، به خاطر عملكرد بد انسانها است. «ساء ما كانوا یعملون» 👇👇👇 ✅ @telaavat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خورشید همه غرق عرق شد از مه روی تو عباس ماه ز خورشید بسی نور گرفت و خورشید از مه روی تو عباس السلام علیک یا قمر بنی هاشم 👇👇👇 ✅ @telaavat
🏴🏴🏴 خیلی گران تمام شد این آب خواستن ها یک مشک از قبیله ي ما یک عمو گرفت.😞 #السلام_علیک_یا_ابوالفضل_العباس(ع) 👇👇👇 ✅ @telaavat
🏴🏴🏴 عالـم همه قطره اند و دریاسـت حُســـینْ خـوبان همه بنده اند و مولاسـت حُســـینْ ترسم که شفاعت کند از قاتِل خویش از بـَس که کَرَم دارد و آقاسـت حُســـینْ السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین علیه السلام 👇👇👇 ✅ @telaavat
🌷 حالا دیگر معنی این دو کلمه را فهمیده بودم. گفتم: مدنی هستم. پرسید: عربستانی؟ دو روز طول کشیده بود تا بفهمم عسگری و مدنی یعنی چه! حالا نمی دانستم منظورش از عربستانی چیه. گفتم: نه، ایرانی. چنان قهقهه ای زد که تا ته حلقش پیدا شد. گفت: لا ایرانی، هندی برگشتم از فاطمه پرسیدم این چی می گه، میگه من عربستانی یا هندی هستم؟ فاطمه گفت: میگه تو ایرانی نیستی، هندی هستی با اشاره حلقه ی ازدواجش را از دست چپش درآورد و گفت: بگیر و بعد به نشانه ی هواپیما، دستش را در هوا تکان داد. می خواست اعتماد من را جلب کند. وقتی متوجه منظورش شدم، با عصبانیت گفتم: من مسلمانم تو هم مسلمانی، تو برادر دینی من هستی. برگشتم و سرجایم نشستم. فاطمه که دید من عصبانی ام و خیلی هم ترسیده ام گفت: نترس اینها دارند ما را امتحان می کنند. من دو سه روز اول از این حرکات و مزخرفات زیاد شنیدم. خدا را شکر ما الان رسما در دست دولت عراق اسیریم. از جبهه های اول که کسی ما را ندیده بود و هویت ما را نشناخته بود گذشته ایم. الان خیلی از برادران ایرانی اینجا از وجود ما مطلع هستند و ما را دیده اند. اما این حرف ها برای آرامش دل پریشان من کافی نبود. گفتم: ما با سه نفر اسیر شدیم. دکتر هادی عظیمی و میر احمد میرظفرجویان و مجد جلالوند که اصلا نمی دانم چه بلایی سرشان آمده. استدلال فاطمه منطقی بود اما تشنج عصبی و شوک شدیدی به من وارد شده بود. سراسر بدنم خیس عرق بود، احساس تهوع و دل آشوبه ی شدیدی داشتم. بی صدا به گوشه ای از اتاق خزیدم و در حالی که دلم را به شدت می فشردم از درد جسمی و اظطراب روحی به خودم میپیچیدم. مریم با چشمان محزون و مضطرب کنارم نشست و سعی میکرد با شوخی از کنار پیشنهاد و نگاه ها کثیف آنها بگذرد.غذا خوردن با دست های آلوده، کار خودش را کرده بود. مبتلا به دل پیچه و اسهال شدیدی شده بودم که توان برخاستن را هم از من سلب کرده بود. صبح روز بعد با صدای همهمه ی بیرون، سراسیمه بلند شدیم و برای اینکه از اخبار جدید مطلع شویم از پشت پنجره بیرون را نگاه کردیم. کامیونی پر از اسیران ایرانی از نظامی گرفته تا غیر نظامی و پیر و جوان، وارد زندان کردند. پلاک ماشین شماره ی اهواز بود. هرکسی که پایین می آمد با یک لگد به سمت دیگر پرتابش می کردند. استقبال تحقیرآمیزی بود. تمام وجودم چشم شده بودتا شاید آشنایی پیدا کنم. خدایا این همه آدم را از کجا میگیرند. اگر آقا یا رحیم یا سلمان یا محمد یا هرکدام از برادرانم را ببینم چه عکس العملی نشان بدهم؟ او را صدا بزنم یا ساکت باشم؟ در همین حین دختر دیگری را به سمت اتاق ما آوردند. باورمان نمیشد روز 26 مهر است و اینها هنوز در جاده اسیر می گیرند. بی اعتنا به همه ی محدودیت ها و ملاحظات به استقبالش رفتیم. برای اینکه باهم ارتباط نگیریم، او را از ما ترسانده بودند. احتیاط می کرد و کمتر به سمت ما می آمد. اما بعد از چند ساعت خودش را معرفی کرد: -حلیمه آزموده، کارمند بهداری و مامای بیمارستان نهم آبان( بیمارستان شهید بهشتی فعلی) هستم. از اول جنگ شبانه روز در بیمارستان درگیر مداوای مجروحهای جبهه و بمبارانها بودیم. خانم دلگشا مترون بیمارستان گفتند شما برای چند روز بروید استراحت و چند روز دیگر برگردید. من هم رفتم پیش نامزدم نادر ناصری که با هم بیاییم. ادامه دارد...✒️ 👇👇👇 ✅ @telaavat