#من_زنده_ام
#قسمت_صدوچهل_چهارم🌷
متاسفانه آنها فقط جواب می دادند
- اسیری به نام معصومه آباد در خاک عراق وجود ندارد . ما هیچ وقت مادر را از این پاسخ مطلع نمی کردیم .
کریم می گفت :
- زمانی که صلیب سرخ برای هلال احمر ایران نامه می آورد ، سرشان خیلی شلوغ می شد و همه کارمندان برای تقسیم نامه ها به بخش اسرا می رفتند . من هم به شوق اینکه شاید نامه ای برای ما آمده باشد ، صبح اول وقت ، آخر وقت یا بین روز به هلال احمر سر می زدم اما من هیچ وقت نامه ای نداشتم . آنجا به پدر و مادران سالخورده ای بر می خوردم که سواد خواندن و نوشتن نداشتند . یا برایشان نامه می خواندم یا برایشان نامه می نوشتم . گاهی خط های صفحه نامه تمام می شد . اما حرف های آنها هنوز تمام نشده بود . التماس می کردند :
- تو را خدا بازم بنویس :
ای نامه که می روی به سویش
از جانب من ببوس رویش
آنها برای یک کاغد نامه اضافه گریه و التماس می کردند . هلال احمر با همه محدودیت ها سعی می کرد آنها را راضی کند . در برگه دوم هم دوباره از غم فراق و دلتنگی هایشان می گفتند ؛ دلتنگی ای که پایانی نداشت .
وقتی نامه دوم هم تمام می شد باز با التماس می گفتند بنویس :
سر راهت نشینم تا بیایی
به قربانت کنم هر چه بخواهی
نامه های شهرستان ، به شهرستان ها می رفت . خانواده ها آنقدر مضطرب و نگران بودند که کارمندان هلال احمر را کلافه می کردند .
گاهی هر روز صبح قبل از شروع کارم ، سری به هلال احمر می زدم . چند روزی بود که وقتی می رسیدم پیرزن و پیرمرد اردبیلی را می دیدم که با چند قطعه عکس و یک بقچه کنار در ساختمان هلال احمر نشسته و گریه می کنند .
فارسی هم نمی دانستند . رفتم با یکی از دوستان ترک زبانم آمدم و پرسیدم :
- چرا گریه می کنید؟
عکس ها را نشان دادند و گفتند :
- این عکس محمد علی تنها پسرمان است ، ببین چقدر رشید و رعنا بوده ، اونقدر قوی هیکل و پهلوان بود که زنجیر پاره می کرد . حالا ببین بعد از که سال برای ما چه عکسی فرستاده ؟ از عکسش معلومه چقدر ناخوش و زار و مریضه .
در بقچه را باز کرد وگفت:
- یه روغن دون ، روغن محلی آوردیم که براش بفرستیم ، سه روزه التماس می کنیم ، کسی از ما نمی گیره ، خیر از جوونیت ببینی بیا و اینا رو راضی کن .
بعد از کلی صحبت و خواهش و تمنا آنها را راضی کردیم که روغن دان را به اردبیل برگرداند . چون ما جزء خانواده های مفقودالاثر بودیم سر و کارمان بیشتر با امور بین الملل بود و آنجا هم همیشه سوت و کور بود . گاهی مستقیم به دفتر سازمان ملل می رفتم و آنجا به انگلیسی با آنها چک و چانه می زدم . هم من آنها را به اسم می شناختم و هم آنها مرا .
بهترین روزها و خاطره های پدر و مادرها وقتی بود که نزد آنها می رفتم و برایشان از نامه ها وحرف های اسیران و نامه هایی که از طرف پدر و مادر اسراء می نوشتم تعریف می کردم . همه خانواده با اسراء دوست و فامیل شده بودیم . تازه بعضی وقت ها از روی بعضی نامه ها که قشنگ مشخص بود برای خودم یاد داشت بر می داشتم و برای مادر می اوردم . مادر وقتی به دیدن خانواده اسیران می رفتیم خیلی احساس آرامش می کرد . نامه هایشان را که می دید طوری روی کلمات دست می کشید که گویی دست و سر اسیران را نوازش می کند . هیچ کدامشان نه آقا و نه مادر ، تصویری از اسارت نداشتند و دائم به خانواده های اسراء التماس می کردند در نامه هایتان دو کلمه از دخترما هم بنویسید یا از عزیزان اسیرتان در مورد دختر ما بپرسید .
بعضی روزها هر دو کنار هم می نشستند و از شیرین زبانی های و بازی های بچگی ات می گفتند و از هم می پرسیدند : اگر یک روز از تو دست خطی دریافت کنند چه کارش می کنند
ادامه دارد...✒️
👇👇👇
✅ @telaavat
596.mp3
956.1K
🔸🔶تلاوت صفحه 596 قرآن کریم
👇👇👇
✅ @telaavat
🗓 تقویم روز 👇👇👇
🔸 یکشنبه
🔸 ۱۱ آذر سال ۱۳۹۷ هجری خورشیدی
🔸 ۲۴ ربیع الاول سال ۱۴۴۰ هجری قمری
🔸 ۲ دسامبر سال ۲۰۱۸ میلادی
📿 ذکر روز: ۱۰۰ مرتبه «یا ذالجلال و الاکرام»
🗒 مناسبت ها:
🔻شهادت "میرزا کوچک خان جنگلی" رهبر قیام مردمی جنگل (1300 ش)
🔻همهپرسی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران (1358 ش)
🔻سرنگونی دولت سامانی و پایهگذاری حکومت "غزنویان" توسط "الب تکین" (350 ق)
🔻درگذشت "ابن بواب" فقیه، ادیب و خوشنویس (413 ق)
🔻وقوع آتشسوزی عظیم و دهشتناک لندن و ویران شدن نیمی از شهر (1666 م)
🔻تاجگذاری "ناپلئون بُناپارت" بهعنوان امپراتور فرانسه (1804 م)
🔻فتح بزرگ "ناپلئون بُناپارت" در نبرد تاریخی "اوسْتِرلیتْزْ" (1805 م)
🔻پایان عصر جمهوری دوم فرانسه و آغاز امپراتوری "ناپلئون سوم" (1852 م)
🔻ساخت اولین پیل هستهای جهان توسط "انریکو فرمی" و آغاز عصر اتم (1942 م)
🔻تقسیم شبهجزیره کره به دو قسمت شمالی و جنوبی (1945 م)
🔻آغاز قیام "فیدل کاسترو" انقلابی کوبایی علیه "باتیستا" دیکتاتور این کشور (1956 م)
🔻روز ملی و استقلال "امارات متحده عربی" و خروج از تحتالحمایگی انگلستان (1971 م)
🔻روز جهانی لغو بردگی
🔻بینظیربوتو نخستوزیر پاکستان شد (1988 م)
🔻درگیری مسلحانه حزب کمونیست مالایا با دولت مالزی به پایان رسید (1989 م)
👇👇👇
✅ @telaavat
امام صادق عليه السلام:
سه هنگام است كه در آنها، دعا از درگاه خداوند متعال، محجوب نمى مانَد:
در پسِ نماز واجب
و هنگام بارش باران،
و هنگام پديدار شدن نشانه اى از اعجاز خداوند در زمين
📚 الدعوات، صفحه 35
👇👇👇
✅ @telaavat
#تفسیر_المیزان
🌟•••﷽•••🌟
💐 الر تلك آيات الكتاب الحكيم
✨جز یازدهم سوره یونس آیه ۱✨
✍بيان مراد از حكيم در: تلك الكتاب الحكيم
👈و منظور از آن (كتاب حكيم ) كتابى است كه حكمت در آن تبلور يافته و جاى گرفته است، و چه بسا مفسرينى كه گفته اند كلمه (حكيم ) صفت مشبه هاى است به معناى مفعول، (چون صفت مشبهه كه غالبا به معناى اسم فاعل است گاهى هم به معناى اسم مفعول مى آيد، مانند قتيل كه به معناى مقتول است )، و منظور از (حكيم ) محكم است، و محكم به معناى چيزى است كه طورى درست شده كه فساد و شكاف در آن پيدا نمى شود، و كتابى كه چنين وضعى دارد - با در نظر گرفتن اينكه خداى تعالى آن را در آيه بعدى به عنوان وحى توصيف كرده - همان قرآنى است كه بر رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله و سلم ) نازل شده است.
💠ولى بعضى گفته اند: منظور از آن، قرآن نيست، بلكه لوح محفوظ است، و اگر آيات را از آن كتاب دانسته بدين جهت است كه از لوح محفوظ نازل شده است، و در لوح محفوظ حفظ شده است.
👇👇👇
✅ @telaavat
فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُوا لِي وَلَا تَكْفُرُونِ
پس مرا یاد کنید، تا شما را یاد کنم. و شکر مرا به جاى آورید و (نعمتهاى مرا) کفران نکنید.
(بقره/152)
ـ ذکر خدا چیست؟
مسلّم است: منظور از ذکر خدا تنها یادآورى به زبان نیست، که زبان ترجمان قلب است، هدف این است: با تمام قلب و جان به ذات پاک خدا توجه داشته باشید، همان توجهى که انسان را از گناه باز مى دارد و به اطاعت فرمان او دعوت مى کند.
📚 تفسیر نمونه
✅ @telaavat
📌#تلــــــــنگر_قـــــرآنے
🍃یا وَیلَتَی لَیتَنِی لَم اَتَخِذ فُلَاناً خَلِیلاً (فرقان/29) 🌸🍃
💠مراقب باش!💠
چای اگریک شب تا صبح کنار صابون باشد طعم و بوی صابون می گیرد و دیگر به درد نمی خورد و جایش سطل زباله است. چرا؟ چون همنشین صابون بوده است. پس همنشینی اثر دارد. ماهم با هر کس بنشینیم و نشست و برخاست داشته باشیم، رنگ و بوی او را می گیریم. خیلی ها که جهنمی می شوند ازهمین راه است. ندیدی در قرآن یکی از ناله های اهل جهنم همنشینی با رفیق های ناباب است؟🔹🔸
🍃یا وَیلَتَی لَیتَنِی لَم اَتَخِذ فُلَاناً خَلِیلاً؛ ای کاش با فلانی همنشین ورفیق نبودم🔸
📚 سی تدبر،سی تلنگر،
👇👇👇
✅ @telaavat
🔴 اطلاعيه سازمان سنجش آموزش كشور در خصوص «قانون اعطای مدرک کارشناسی و بالاتر به حافظان کل قرآن مجید» سال 1398 و بعد از آن
مشاهده خبر :
👇👇👇👇
http://www.sanjesh.org/FullStory.aspx?gid=2&id=5869
#غیبت بسترساز بدگمانی است. زیرا غیبت کننده که وارد حریم خصوصی دیگران میشود، سستی ها و کاستی های اخلاقی و اعتقادی آنان را آشکار میسازد، بیتردید این حرکت بدخواهانه، شک و بدبینی انسانها نسبت به یکدیگر را فرا میسازد.
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ ۖ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضًا ۚ أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَن يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۚ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَّحِيمٌ
اى کسانى که ایمان آورده اید! از بسیارى از گمانها بپرهیزید، چرا که بعضى از گمانها گناه است. و (هرگز در کار دیگران) تجسس نکنید. وهیچ یک از شما دیگرى را غیبت نکند، آیا کسى از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟! (بیقین همه) شما از این امر کراهت دارید. تقواى الهى پیشه کنید که خداوند توبه پذیر و مهربان است.
(حجرات/12)
🎀 تفسیر نمونه
💌 @telaavat
#من_زنده_ام
#قسمت_صدوچهل_پنجم🌷
- قابش می کنم ، توی روزنامه ها چاپش می کنیم ، کتابش می کنیم و می دیم همه بخونن
بعد از همه می پرسیدند :
- اگر خودش بیاد چیکار کنیم ؟
اصلا یادشان رفته بود که تو دختر بزرگی شده ای و دیگر دختر تو جیبی بابا نیستی . آقا می گفت :
- اگه بیاد دیگه زمین نمی ذارمش که خار به پاش بره
و مادر با بغض همیشگی اش می گفت :
- قایمش می کنم که دیگه کسی اونو نبینه و ندزده .
من هم که می دیدم خیلی تو عالم خودشان رفته اند می پریدم وسط حرفشان و می گفتم :
- پس سهم ما چی میشه که اینقدر داریم این در و اون در می زنیم تا خبری ازش بگیریم .
یک روز صبح که به دفتر سازمان ملل رفتم یکی از کارمندان فارسی زبان گفت :
- چرا دست خالی اومدی؟ مژده گونی بده !
تازه حقوق گرفته بودم و جیبم پر پول بود . گفتم :
- جان مادرم هر چی تو جیبمه برای تو، واسه ما خبری داری؟
گفت :
- اول دهنمو شیرین کن!
نمی دانم چطوری ؛ چقدر و چه شیرینی ای خریدم و برگشتم
گفت :
- توی نامه های این دوره ، یک نامه داری!
- از کی؟ از خواهرم؟
- نه از یک خلبان فانتوم به نام محمدرضا لبیبی ، گفته خواهرت رو به همراه سه خواهر دیگه اونجا دیده
- نامه رو بدید ببینم
- نامه رو باید از هلال احمربگیری ، همه رو فرستادیم هلال احمر
سراسیمه به هلال احمر رفتم . نمی دانستم با سر می روم یا با پا . وقتی به آنجا رسیدم با قیافه حق به جانب گفتم :
- من امروز نامه دارم .
- آقای آباد شما که می دونین اینجا فقط خانواده هایی نامه دارن که اسیرشون شماره اسارت داشته باشه .
این بار محکم تر با گردن شق و رق گفتم :
- اما من هم امروز نامه دارم
- از کی نامه داری؟
- از یک خلبان جنگی ، از یک مرد بزرگ نامه دارم
چنان محکم و غرا حرف می زدم گویی به کشف حقیقتی بزرگ رسیده ایم . هر چه من جدی تر می شدم آنها بیشتر با لبخند و آرامش به من جواب می دادند . بر خلاف روزهای پیش که گردنم کج بود و التماس می کردم ، آن روز سینه را ستبر کرده و طلبکار بودم . بیچاره ها از سر صبح کار کرده بودند و حالا بعد از دوازده ساعت کار مستمر به پست من خورده بودند . حالت جنون به من دست داده بود . دوباره گفتم :
- چرا نامه من رو نمی دین؟
- آخه اون خلبان اسیری که شما اسم می برید هنوز برای خانواده اش نامه ننوشته ، خانواده اش ازش بی خبرن ، چطور برای شما نامه نوشته؟
تازه فهمیدم چرا برای آن پیرمرد و پیرزن اردبیلی جا نمی افتاد که نمی شود برای محمد علی که در اسارت است ، روعن محلی فرستاد . اصلا" درد بی خبری برای آدم عقل و سواد و فهم نمی گذاشت . گفتم :
- خانم اصلا من نه مهندسم ، نه سواد دارم ، نه عقل ، نه فهم ، برا من یه نامه اومده به اسم خودم ، من اون نامه رو می خوام .
با بالا رفتن صدای من ، آقای دکتر سید صدرالدین صدر ، رئیس بخش اسرا و مفقودین هلال احمر آمد و مرا به اتاقش برد . ماجرا را که برایش تعریف کردم گفت :
- خب ، این درست شد ! شما زودتر از رابط بین صلیب سرخ و هلال احمر خودت رو رسوندی . اجازه بده رابط برسه . شما در تفکیک نامه ها به ما کمک کن ، نامه خودت رو پیدا کن و ببر. ما نامه شما رو که برای خودمون نمی خواهیم ، نامه شما و بقیه اسرا رو به خونواده هاشون تحویل می دیم .
آن شب تا دیر وقت نامه ها را تفکیک کردیم و بالاخره خانم کافی یکی از کارمندان خدوم و زحمتکش بخش اسرا و مفقودین نامه مرا پیدا کرد . وقتی نامه را گرفتم مثل یک پرنده پرواز کردم . اصلا" یادم رفت عذرخواهی و خداحافظی کنم . می خواستم نامه را با طلا قاب کنم .
نامه را کلمه به کلمه ؛ چندین بار خواندم . دیگر نامه را از بر کرده بودم . اسم خواهر فاطمه ناهیدی را هم که در همسایگی ما بود در نامه نوشته بود . به خانواده آنها و به همه اعضای خانواده و پدر و مادر اطلاع دادم . فردا صبح برای عذرخواهی و پیگیری دوباره به هلال احمر رفتم . از نامه کپی گرفتند و به خواهران دیگر اطلاع دادند . حالا دیگر من هم کسی را داشتم که برایش نامه بنویسم و می توانم کاغذ سفید تقاضا کنم . نامه ای به خلبان آزاده و با غیرت محمدرضا لبیبی نوشتم و ضمن تشکر فراوان ، تقاضای اطلاعات بیشتر کردم .
مادرم شبانه روز آقای لبیبی را دعا می کرد و هر وقت هواپیمایی در آسمان می دید می گفت :
- خدایا محمد رضا لبیبی را سالم به خانواده اش برگردان .
سال ۱۳۶۱ بود و در آن تاریخ کسی که صلیب سرخ به او شماره اسارات داده بود ، حضور تو و سه خواهر دیگر را در عراق تائید کرده بود . سندی از این واضح تر نمی توانست وجود داشته باشد . نامه خلبان سند محکمی برای پیگیری های قانونی بود .
چند وقتی بود که در گیر کلنجار رفتن با نیروهای صلیب سره جهانی و تشکیل پرونده پی جویی بودم که این بار دکتر صدر خودش زنگ زد و برای روز بعد با من قرار گذاشت . اما در مورد دلیل ملاقات چیزی نگفت .
ادامه دارد...✒️
👇👇👇
✅ @telaavat
🌾🌿🌾
💞فرازی کوتاه از مناجات امام حسین علیه السلام
💝ای مولایم!
⚜تویی که منت نهادی،
تویی که نعمت دادی،
تویی که احسان کردی،
تویی که نیکویی کردی،
تویی که فضل و کرامت دادی،
تویی که لطفت را کامل کردی،
تویی که روزی بخشیدی،
تویی آن که توفیق دادی،
تویی آنکه به خلق عطا کردی،
تویی آن که فقیر را غنی ساختی، تویی که پناه دادی،
تویی که امور بندگانت را کفایت کردی،
💝خداوندا!
✨مرا از توجه و عنایت خویش دور مدار
✨و مرا از دایره سرپرستی خود بیرون مفرما
✨و مرا از جنبش و نیروی خویش، محروم مدار
✨و از آن مقصود و هدفی که اراده ات به آن تعلق گرفته است، مرا خارج مساز.
✨پیشرفت و ترقیات مرا بر بصیرت قرار ده
✨و روحم را بر صراط هدایت، ثابت فرما.
☘آمین یا رب العالمین☘
🌾🌿🌾
👇👇👇👇
✅ @telaavat
597.mp3
1.02M
🔸🔶تلاوت صفحه 597 قرآن کریم
👇👇👇
✅ @telaavat
🗓 تقویم روز 👇👇👇
🔸 دوشنبه
🔸 ۱۲ آذر سال ۱۳۹۷ هجری خورشیدی
🔸 ۲۵ ربیع الاول سال ۱۴۴۰ هجری قمری
🔸 ۳ دسامبر سال ۲۰۱۸ میلادی
📿 ذکر روز: ۱۰۰ مرتبه «یا قاضی الحاجات»
🗒 مناسبت ها:
🔻تصویب قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران پس از انتخابات سراسری (1358 ش)
🔻اعزام سپاه یکصد هزار نفری محمد رسولالله به جبهههای جنگ حق علیه باطل (1365 ش)
🔻آزمایش موفق موشک بالستیک ساخت جمهوری اسلامی ایران در جریان جنگ (1366 ش)
🔻درگذشت دکتر حیدر علی هومن، پدر علم روانسنجی ایران (1391 ش)
🔻درگذشت احسان نراقی، نویسنده و جامعهشناس (1391 ش)
🔻قانون حفظ آثار ملی به تصویب مجلس شورای ملی رسید. (1309 ش)
🔻رحلت فقیه بزرگ شیعه "سید مرتضی علم الهدی" شاگرد معروف شیخ مفید (436 ق)
🔻شکست ترکهای عثمانی در جنگ بالکان و عقبنشینی آنان از اروپا (1912 م)
🔻تصویب تشکیل دیوان دائمی دادگستری بینالمللی (1920 م)
🔻نخستین عمل پیوند قلب در جهان توسط پروفسور "کریستین بارنارد" آفریقایی (1967 م)
🔻آغاز جنگ هند و پاکستان بر سر سرزمین بنگلادش (1971 م)
🔻فاجعه نشت و انفجار گاز در یک کارخانه آمریکایی در هند (1984 م)
🔻دخالت نظامی امریکا در سومالی و یورش تفنگداران آمریکایی به این کشور (1993 م)
🔻روز جهانی معلولین
👇👇👇
✅ @telaavat
امام صادق عليه السلام:
هر يك از شما كه مى خواهد دعايش مستجاب شود درآمد خود را پاك كند و حقّ مردم را بپردازد. دعاى هيچ بنده اى كه مال حرامى در شكمش باشد يا مظلمه كسى به گردنش باشد، به درگاه خدا بالا نمى رود
📚 ميزان الحكمه جلد 4 صفحه 31
👇👇👇
✅ @telaavat
#تفسیر_نمونه
🌟•••﷽•••🌟
💐الر تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْمُبِينِ
إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ
✨جزءدوازدهم سوره یوسف آیات ۱و۲✨
💐احسن القصص در برابر تو است! این سوره نیز با حروف مقطعه «الف- لام- راء» (الر) آغاز شده است که نشانهاى از عظمت قرآن و ترکیب این آیات عمیق و پرمحتوا از سادهترین اجزاء یعنى حروف الفبا میباشد.
💐و شاید به همین دلیل است که بعد از ذکر حروف مقطعه بلافاصله اشاره به عظمت قرآن کرده، میگوید «اینها آیات کتاب مبین است» (تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْمُبِینِ). کتابى روشنى بخش و آشکار کننده حق از باطل و نشان دهنده صراط مستقیم و راه پیروزى و نجات
💐سپس هدف نزول این آیات را چنین بیان میکند: «ما آن را قرآن عربی فرستادیم تا شما آن را به خوبی درک کنید» (إِنَّا أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ).
💐هدف تنها قرائت و تلاوت و تیمن و تبرک با خواندن آیات آن نیست، بلکه هدف نهایی درک است، درک نیرومند و پرمایه که تمام وجود انسان را به سوی عمل دعوت کند.
👇👇👇
✅ @telaavat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و به زنان با ایمان بگو چشمهاى خود را (از نگاه هوس آلود) فرو گیرند، و دامان خویش را (از بى عفتى) حفظ کنند و زینت خود را ـ جز آن مقدار از آنان که نمایان است ـ آشکار ننمایند، و (اطراف) روسرى هاى خود را بر سینه خود افکنند (تا گردن و سینه با آن پوشانده شود)، وزینت خود را آشکار نسازند مگر براى شوهرانشان، یا پدرانشان، یا پدران شوهرانشان، یا پسرانشان، یا پسران همسرانشان، یا برادرانشان، یا پسران برادرانشان، یا پسران خواهرانشان، یا زنان هم کیششان، یا بردگانشان [= کنیزانشان]، یا مردان سفیه وابسته (به آنها) که تمایلى به زن ندارند، یا کودکانى که از امور جنسى مربوط به زنان آگاه نیستند. و (به زنان با ایمان بگو: هنگام راه رفتن) پاهاى خود را به زمین نزنند تا زینتِ پنهانیشان دانسته شود (و صداى خلخال که برپا دارند به گوش رسد). و اى مؤمنان همگى به سوى خدا بازگردید، تا رستگار شوید.
(نور/31)
💜 تفسیر نمونه
💙💜 @telaavat
🍃🌼🍃
🍃زمان ذکر...
منتظر نباش که عطسه بزنی تا «الحمدلله» بگویی؛
منتظر نباش که عصبانی شوی تا «لاإله إلا الله» بگویی؛
منتظر نباش تا چیز تعجب آوری ببینی تا «سبحان الله» بگویی؛
منتظر نباش تا به تو ظلم کنند تا «حسبی الله و نعم الوکیل» بگویی؛
در ناراحتی،
خوشی،
رضایتمندی،
مظلومیت،
در اوقات فراغت و مشغولیت؛
✨خدا را ذکر کن✨
🕊در هر حالتی و در هر مکانی خدا را ذکر کن🕊
•┈••✾◆🍃🌸🍃◆✾••┈•
👇👇👇
✅ @telaavat
#من_زنده_ام
#قسمت_صدوچهل_ششم🌷
روز بعد زودتر از کارمندان هلال احمر خودم را یه آنجا رساندم . هنوز ساعت شش نشده بود پشت در بسته راه می رفتم و دور از چشم مردم یواشکی زیر لب با خودم حرف می زدم . یعنی دکتر صدر با من چکار داره ؟ چی می خواد به من بگه ؟ و ... دوتا خانواده دیگه هم از شهرستان صبح زود رسیده بودند . یواش یواش سر و کله نگهبان و آبدارچی پیدا شد . تونستم خودم را زودتر از همه به اتاق رئیس برسانم . دکتر صدر همزمان با همه کارمندان وارد اداره شد . برای اینکه هیجانات مرا کنترل کرده باشد گفت : خوشبختانه از اسرای مفقودالاثر یکی بعد از دیگری خبر میاد . خدا رو شکر . خواهر شما هم شماره اسارت گرفته .
نمی دانستم منظورش چیست یا شاید نمی توانستم منظورش را بفهمم . گیج شده بودم . گفتم : آزاد شده؟
- نه یعنی پیدا شده و صلیب سرخ ، اسارتش رو تائید کرده ، دست خط خواهرتون رو می شناسید؟
- حتماً می شناسم .
- بفرمائید ، اینم از نامه آبی . که اولین نامه اسراست و یک عکس که صلیب سرخ از اونا گرفته .
نامه را دیدم ؛ " من زنده ام - بیمارستان الرشید بغداد ؛ معصومه آباد "
اشک بود که از صورتم سرازیر می شد . بی اختیار دست و پای دکتر صدر را می بوسیدم .
سراسیمه به سمت خیابان ، شیرینی فروشی ها و میوه فروشی ها رفتم . هنوز مغازه ها باز نشده بود . فقط کله پزی ها و حلیم فروشی ها باز بودند که آنها هم داشتند کفگیرشان را ته دیگ می زدند تا جمع کنند . با التماس نامه و عکس را به حلیم فروش نشان دادم و گفتم :
- ببین خواهرت که گم شده بود ، پیدا شد .
حلیم فروش بیچاره از همه جا بی خبر با عصبانیت گفت :
- چی گفتی ! خواهر من گم شده ؟ ! گفتم :
- نه منظورم اینه که خواهر من که گم شده بود پیدا شده .
حلیم فروش متوجه حالم شد و دیگ حلیم را به دستم داد و قول دادم دیگش را سریع برگردانم . توی یک دستم چند تا نان بربری ، یه بغل دیگ حلیم و در دست دیگرم فقط عکس و نامه تو بود . دلم نمی آمد نامه را تا بزنم و توی جیبم بگذارم . آنقدر ذوق زده شده بودم به هر رهگذری سلام می کردم و می خندیدم ، گاهی می دویدم ، گاهی گریه می کردم . گاهی می ایستادم ، به عکس نگاه می کردم و نامه ات را می خواندم ، هر کس از کنارم رد می شد به من لبخندی می زد و می گفت :
- برادر کمک نمی خوای؟ عکس و نامه را نشانشان می دادم و می گفتم :
- خواهرمن ، خواهر همه ایرانی هاست . او پیدا شده ، او زنده است . شما هم خوشحال باشید ، همه خوشحال باشند ، ایران خوشحال باشد . دلم می خواست خبر زنده بودن تو را به همه کسانی که خبر گم شدن ترا داده بودم ، بدهم . مثل اینکه همه مردم فهمیده بودند ، من امروز چقدر خوشحالم آن روز، روز دیوانگی من بود . از اینکه در روزهای پایانی بهار 1361 بعد ازگذشت دو سال دستخط تو را با دو کلمه آشنا همان عبارتی را که به سلمان وعده داده بودی می دیدم در پوست خود نمی گنجیدم اما از اینکه نامه ...
از بیمارستان الرشید بود . خیلی نگران شدم . بعد از اینکه کارمندان نان وحلیم را خوردند ، دوباره به بیچاره دکتر صدر گیر دادم و به او گفتم :
- من اون روز تا دیر وقت هر چی نامه اسیران را می دیدم نشانی آنها همگی از اردوگاه ها آمده بود ، هیچ نامه ای از بیمارستان ارسال نشده بود . خواهرم چرا از بیمارستان نامه نوشته ؟ نکنه مریض یا مجروحه ؟
عکس را نشانم داد و گفت خدا را شکر این عکس ، عکس نسبتا خوبی است که با خواهر شمسی بهرامی انداخته و برای شما ارسال شده ولی ما نمی دانیم مسئله چیست و چرا خواهر شما خواهر بهرامی را به عنوان مریم آباد معرفی کرده است؟
ادامه دارد...✒️
👇👇👇
✅ @telaavat
✨بارالها …
ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯ ﮐﻪ ﺩﻝ ﺁﺩﻣﯽ
ﻋﺼﺎﺭﻩ ﻭﺟﻮﺩ ﺍﻭﺳﺖ ،
ﺣﺮﻣﺖ ﺩﻝ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﯾﺎﺩ ﻧﺒﺮﯾﻢ ...
✨بارالها....
ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺭﺍ
ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﮑﻨﯿﻢ ﻭ
ﺁﻧﺎﻧﮑﻪ ﺩﻭﺳﺘﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺭﺍ
ﺍﺯ ﺧﺎﻃﺮ ﻧﺒﺮﯾﻢ ...
✨بارالها....
ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯ ﮐﻪ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺭﺍﺳﺖ
ﺑﻮﺩﻥِ ﺩﺭﻭﻏﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﺎﻡ ﺗﻮ ﻧﺴﺎﺯﯾﻢ ...
✨بارالها..
..
ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻧﺎﺣﻖ ﮐﺮﺩﻥ
ﺣﻖ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻋﺎﺩﺕ ﻧﮑﻨﯿﻢ ...
✨بارالها...
به ما بياموز همان باشيم
كه قولش را به تو داديم ...
" انسان"!
👇👇👇
📚 @telaavat
4_5945101221546165449.mp3
1M
🔸🔶تلاوت صفحه 598 قرآن کریم
👇👇👇
✅ @telaavat
🗓 تقویم روز 👇👇👇
🔸 سه شنبه
🔸 ۱۳ آذر سال ۱۳۹۷ هجری خورشیدی
🔸 ۲۶ ربیع الاول سال ۱۴۴۰ هجری قمری
🔸 ۴ دسامبر سال ۲۰۱۸ میلادی
📿 ذکر روز: ۱۰۰ مرتبه «یا ارحم الراحمین»
🗒 مناسبت ها:
🔻تشکیل اولین کنفرانس اسلامی فلسطین در تهران (1369 ش)
🔻مهاجرت علمای ایرانی مقیم عراق به ایران در پی اولتیماتوم روسیه به دولت ایران (1290 ش)
🔻رحلت عالم بزرگوار آیتالله "سید مرتضی موحد ابطحی" (1371 ش)
🔻روز بیمه
🔻جنگ بزرگ هند و پاکستان آغاز شد. در حملات اولیه عده زیادی از سربازان دو کشور کشته شدند (1350 ش)
🔻صلح امام حسن (ع) با معاویه بن ابی سفیان (41 ق)
🔻درگذشت "ابن سماک" محدث بزرگ مسلمان (344 ق)
🔻رحلت آیتالله "ابوالمکارم زنجانی" عالم و دانشمند (1330 ق)
🔻کشف جزیره "ماداگاسکار" در جنوب شرقی افریقا توسط مکتشفان پرتغالی (1500 م)
🔻حمله نیروهای انگلیسی به خارک و بوشهر در پی تصرف هرات توسط ایران (1856 م)
🔻استفاده از واکسن حصبه برای اولین بار (1899 م)
🔻برگزاری کنفرانس سهجانبه "برمودا" با حضور امریکا، انگلیس و فرانسه (1952 م)
👇👇👇
✅ @telaavat