#من_زنده_ام
#قسمت_صدوهشتادویکم🌷
لوسینا گفت : چادر بخشی از لباس این دختران است و می گویند با این لباس احساس امنیت و آرامش بیشتری داریم .
به او گفتیم : هر چه برای محمودی توضیح داده ایم او گفت چادر جزء أقلام ممنوعه أست .
آنها چند دقیقه با یکدیگر مشورت کردند و همین فرصت مناسبی برای برادر دهخوارقانی بود که او هم چند کلمه با ما صحبت کند . پرسید :
- ما می توئیم آنها را تهدید کنیم که برای شما چادر بیاورند و ابن مطلب را برای هیات صلیب سرخ ترجمه کرد که اگر این خواسته محقق نشود هر سه تا قاطع اعتصاب غذا خواهند کرد و دوباره اردوگاه شلوغ می شود .
هیومن گفت : نباید یک تقاضای شحصی به یک شورش و اعتراض عمومی تبدیل شود . آنها از تهدید خلبان دهخوارقانی بسیار نگران شدند. لوسینا پی در پی قول می داد طی چند روز اقامتشان در اردوگاه چادر را تهیه می کند . آنها خیس عرق شده بودند و ضمن حرف زدن ، با دست و کاغذ خودشان را باد می زدند . نفر سومی که همراه آنها بود هیح حرف و واکنشی نداشت و فقط مات و مبهوت دور و برش را نگاه می کرد . چون شب قبل بساط پخت و پز راه انداخته بودیم هنوز عرق دیوارها خشک نشده بود . او گاهی دست به پتوها می کشید و رطوبتشان را حس می کرد و به نشانه همدردی لبخندی تقدیم ما می کرد . خانم لوسینا و آقای هیومن از وضعیت قفس اظهار تاسف و نگرانی کردند و علت جا به جایی از اتاق بالا به این قفس را پرسیدند . برادر دهخوارقانی با سوز و حرارتی بیشتر از آنچه ما می گفتیم ماجرا را برایشان توضیح داد و مرتب می گفته خواهر ها فقط نماز و دعا خواندند .
آنها در جواب گفتند : اینها با دعا و نماز خیلی مخالف هستند و دعا
را رفتار سیاسی و نظامی میدانند . ما برای دعا و نماز کاری از دستمان ساخته نیست .
لوسینا پرسید : چرا پنجره را با فلز مسدود کردهاند؟
آقای هیومن پاسخ داد : برای اینکه ارتباط آنان را با اسیران دیگر کاملا قطع کنند .
برادر دهخوارقانی از آقای هیومن تقاضا کرد به دلیل آب و هوای گرم و خشک استان الانبار برای رفع این مشکل تلاش کنند و او پذیرفت و قول داد تا ملاقات بعدی پنجره اتاق ما باز شده باشد . نامههای ما را دادند . سه تا نامه از خانواده و فامیل داشتم و باز یک نامه بی نام و نشان همراه نامههایم بود . من از ترسم همه نامهها را قاپیدم . لباس صلیب سرخیها موقع خداحافظی کاملا خیس بود . به هم خندیدند و گفتند : اینجا مثل حمام بخار است و خداحافظی کردند .
باور نمیکردیم تقاضای چادر و قول لوسینا به آن سادگی محقق شود . صبح روز بعد، در حالیکه هیئت صلیب سرخ هنوز در اردوگاه بودند و همه درحال مرور نامههایشان و عشقبازی با سطرسطر و واژه واژه آن نامهها بودند ، لوسینا بدون مترجم همراه با نگهبان حاجی آمد و پارچه چادری دیگری برایمان آورد . اگرچه سبک تر از پارچه قبلی بود اما باز هم پارچه چادری بود . بعد از اینکه از او تشکر فراوان کردیم ، به همراه حاجی و پارچه به خیاط خانه رفتیم . نگهبان حاجی نزدیک غروب سه عدد چادر دوخته شده را به ما تحویل داد .
ادامه دارد...
👇👇👇
✅ @telaavat
همراهان گرامی
ضمن عرض پوزش ، ان شاء الله کانال از شنبه فعالیت خود را از سر میگیرد.
26.mp3
2.62M
💠 هر روز یک صفحه قرآن
🔸🔶 دلت❤️را به خدا بسپار...
📗 قرائت صفحه 26 قرآن
👇👇👇
✅ @telaavat
🗓 تقویم روز 👇👇👇
🔸 شنبه
🔸 ۲۲ دی سال ۱۳۹۷ هجری خورشیدی
🔸 ۵ جمادیالاول سال ۱۴۴۰ هجری قمری
🔸 ۱۲ ژانویه سال ۲۰۱۹ میلادی
📿 ذکر روز: ۱۰۰ مرتبه «یا رب العالمین»
🗒 مناسبتها:
🔻ولادت باسعادت عقیلهی بنیهاشم حضرت زینب (س) دختر امام علی علیهالسلام(5 ق)
🔻روز پرستار و بهورز
🔻تولد عالم بزرگوار آیتالله "سید محمدتقی موسوی اصفهانی" (1301 ق)
🔻صدور فرمان تأسیس "عدالتخانه" توسط "مظفرالدین شاه قاجار" (1284 ش)
🔻رحلت عالم امامی و فقیه اصولی، آیتالله "سید ابوالقاسم دهکردی اصفهانی" (1313 ش)
🔻تشکیل شورای انقلاب به فرمان "امام خمینی" (ره) (1357 ش)
🔻عملیات کوچک ظفر 5 در استان کرکوک و دیاله عراق توسط سپاه (1366 ش)
🔻شهادت دکتر مسعود علی محمدی، استاد فیزیک دانشگاه تهران و دانشمند هستهای ایران (1388 ش)
🔻درگذشت شاهرخ اورامی، از شاعران آیینی ایران (1391 ش)
🔻آیتالله مسیح تهرانی درگذشت. (1350 ش)
🔻درگذشت "پیر دو فرما" ریاضیدان معروف فرانسوی (1665 م)
🔻تولد "جک لندن" نویسنده بلندآوازه آمریکایی (1876 م)
🔻مرگ "سایروس وَنس" وزیر امور خارجه اسبق امریکا (2002 م)
👇👇👇
✅ @telaavat
#میلاد_حضرت_زینب_کبری 🌺
ای قطره های تبزده
دریا رسیده است
زیباترین حماسه دنیا رسیده است
👇👇👇
✅ @telaavat
امیرالمؤمنین عليه السلام:
سخن زيبا، نشانه فراوانی عقل است
جَميلُ القَولِ دَليلُ وُفورِ العَقلِ
📚 غررالحكم حدیث 4776
👇👇👇
✅ @telaavat
🌠تفسیر نمونه
{بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ}
🍁🍁🍁
{أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ ۗ أَإِلَٰهٌ مَّعَ اللَّهِ ۚ قَلِيلًا مَّا تَذَكَّرُونَ}
یا کسى که (دعاى) مضطر را هنگامى که او را بخواند اجابت مى کند و ناراحتى (او) را برطرف مى سازد، و شما را خلفاى زمین قرار مى دهد. آیا معبودى با خداست؟! کمتر متذکّر مى شوید.
(نمل/62)
🛐🛐🛐
○○○○○○○○○○○○○○○
آیا معبودهاى بى ارزش شما بهترند یا کسى که دعاى مضطر و درمانده را به اجابت مى رساند و گرفتارى و بلا را بر طرف مى کند ؟! (أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ).
آرى، در آن هنگام که تمام درهاى عالم اسباب به روى انسان بسته مى شود،
کارد به استخوانش مى رسد، و از هر نظر درمانده و مضطر مى گردد، تنها کسى که مى تواند قفل مشکلات را بگشاید، بن بست ها را بر طرف سازد، نور امید در دل ها بپاشد، و درهاى رحمت به روى انسان هاى درمانده باز کند، ذات پاک او است و نه غیر او.
از آنجا که این واقعیت به عنوان یک احساس فطرى در درون جان همه انسان ها است، بت پرستان نیز به هنگامى که در میان امواج خروشان دریا گرفتار مى شوند، تمام معبودهاى خود را فراموش کرده، دست به دامن لطف اللّه مى زنند همان گونه که قرآن مى گوید: فَإِذا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا اللّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ: هنگامى که سوار کشتى مى شوند خدا را مى خوانند در حالى که پرستش را مخصوص او مى دانند .
سپس مى افزاید:
نه تنها مشکلات و ناراحتى ها را بر طرف مى سازد، که شما را خلفاى زمین قرار مى دهد (وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفاءَ الأَرْضِ).
آیا با این همه، معبودى با خدا است ؟ (أَ إِلهٌ مَعَ اللّهِ).
ولى شما کمتر متذکر مى شوید و از این دلائل روشن پند و اندرز نمى گیرید (قَلِیلاً ما تَذَکَّرُونَ).
🌅🌅🌅
#التماس_تفکر
🆔 @telaavat
🍀 #برگ_سبز
🌺 ام المصائب زینب کبری سلام الله علیها
🍃 پس از ولادت حضرت زينب (س)، حسين (ع) كه در آن هنگام كودک سه چهار ساله بود، به محضر رسول خدا(ص) آمد و عرض كرد: خداوند به من خواهرى عطا كرده است.
🍃 پيامبر(ص) با شنيدن اين سخن، منقلب و اندوهگين شد و اشک از ديده فرو ريخت. حسين(ع) پرسيد: براى چه اندوهگين و گريان شدید؟
🍃 پيامبر(ص) فرمود: اى نور چشمم، راز آن به زودى برايت آشكار شود.
تا اينكه روزى جبرئيل نزد رسول خدا (ص) آمد، در حالى كه گريه مى كرد، رسول خدا (ص) از علت گريه او پرسيد، جبرئيل عرض كرد: اين دختر (زينب) از آغاز زندگى تا پايان عمر همواره با بلا و رنج و اندوه دست به گريبان خواهد بود؛
🍃 گاهى به درد مصيبت فراق تو مبتلا شود، زمانى دستخوش ماتم مادرش و سپس ماتم مصيبت جانسوز برادرش امام حسن (ع) گردد و از اين مصايب دردناک تر و افزون تر اين كه به مصايب جانسوز كربلا گرفتار شود، به طورى كه قامتش خميده شود و موى سرش سفيد گردد.
🍃 پيامبر (ص) گريان شد و صورت پر اشكش را بر صورت زينب (س) نهاد و گريه سختى كرد، زهرا (س) از علت آن پرسيد. پيامبر (ص) بخشى از بلاها و مصايبى را كه بر زينب (س) وارد مى شود، براى زهرا(س) بيان كرد.
✨ حضرت زهرا (س) پرسيد: اى پدر! پاداش كسى كه بر مصايب دخترم زينب (س) گريه كند كيست ؟ پيامبر اكرم (ص) فرمود: پاداش او همچون پاداش كسى است كه براى مصايب حسن و حسين (ع) گريه مى كند. ✨
📚 الخصائص الزينبيه، ص ۱۵۵ ناسخ التواريخ زينب (س) ص۴۷
👇👇👇
✅ @telaavat
🔆🌼🔆🌼🔆🌼🔆🌼🔆🌼🔆🌼
✅انسانهای نالایق
✍جمعی از اصحاب در محضر رسول خدا بودند،
حضرت فرمود: می خواهید کسل ترین، دزدترین،
بخیل ترین، ظالم ترین و عاجزترین مردم را به
شما نشان دهم؟ اصحاب: بلی یا رسول الله!فرمود:
1- کسل ترین مردم کسی است که از صحت و
سلامت برخوردار است ولی در اوقات بیکاری
با لب و زبانش ذکر خدا نمی گوید.
2-دزدترین انسان کسی است که از نمازش
می کاهد، چنین نمازی همانند لباس کهنه در
هم پیچیده به صورتش زده می شود.
3-بخیل ترین آدم کسی است که گذرش بر
مسلمانی می افتد ولی به او سلام نمی کند.
4- ظالم ترین مردم کسی است که نام من در نزد
او برده می شود، ولی بر من صلوات نمی فرستد.
5-و عاجزترین انسان کسی است که از دعا
درمانده باشد.
📚داستان های بحارالانوار جلد 9
✅ @telaavat👈
نتایج سومین مرحله سیزدهمین آزمون اعطای مدرک به حافظان قرآن اعلام شد
👇👇👇👇
http://telavat.com/fa/node/63335
🍃🌸 چند آيه زيبا
👈گفتم: خدا آخه این همه سختی؟ چرا؟
👌گفت: «انَّ مع العسر یسرا»
"قطعا به دنبال هر سختی، آسانی است.(انشراح/6)
⭐️
👈گفتم: واقعا؟!
👌گفت: «فإنَّ مع العسر یسرا»
حتما به دنبال هر سختی، آسانی است.(انشراح/7)
⭐️
👈گفتم: خب خسته شدم دیگه...
👌گفت: «لاتـقـنطوا من رحمة الله»
از رحمت من ناامید نشو.(زمر/53)
⭐️
👈گفتم: انگار منو فراموش کردی!
👌گفت:«اذکرونی اذکرکم»
منو یاد کن تا یادت باشم.
⭐️
👈گفتم: تا کی باید صبر کرد؟!
👌گفت: « وَ ما یدریک لَعلَّ السّاعة تکون قریبا»
تو چه می دانی، شاید موعدش نزدیک باشد.(احزاب/63)
«انّی اعلم ما لاتعلمون»
من چیزایی میدونم که شما نمی دونید.(بقره/ 30)
⭐️
👈گفتم: تو بزرگی و نزدیکیت برای من کوچک، خیلی دوره! تا اون موقع چی کار کنم؟
👌گفت: « و اتّبع ما یوحی الیک و اصبر حتی یحکم الله»
حرف هایی که بهت زدمو گوش کن، و صبر کن ببین چی حکم می کنم.
(یونس/ 109)
⭐️
👈ناخواسته گفتم: الهی و ربّی من لی غیرک (خدایا آخه من غیر تو کیو دارم؟!)
👌گفت: «الیس الله بکاف عبده»
من هم برای تو کافی ام.(زمر/36)
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
✅ @telaavat
👆👆👆
♦️در هر پست و مقام و جایگاهی هستی! پُلی نباش که دشمنان از روی تو عبور کنند و دوستانت را به غارت ببرند!
♦️اگر مسئولی هستی که می توانی جلوی سوءاستفاده ها و گرانی های سودجویانِ بی وجدان را بگیری، اقدام کن چون آن ها، هم از روی تو رد می شوند و هم دوستانت را به غارت می برند! اگر یک شهروند هستی درست عمل کن و بیش از نیاز، محصولاتِ بازار را خریداری نکن که به نفع کسانی عمل کرده باشی که از تو می گذرند و به دوستانت که کم توان تر در خرید هستند رحم نخواهند کرد!
♦️در مورد خانواده خود رازدار باش!
رازهای زندگی خود را راحت به عنوان درد و دل یا به عنوان صحبت های دورِهمی راحت برای دیگران آشکار نکن، چون همان دیگران، شاید حسود باشند و یا راز تو را به کسانی دیگر بگویند و آن ها از راه هایی که فکرش را هم نمی کنی با بی وجدانی شروع می کنند به تخریب زندگی تو!
♦️و باز در همه جنبه های زندگی... پُلی نباش که از روی تو گذر کنند و به دوستانت رحم نکنند!
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
🆔 @telaavat
👆👆👆
#من_زنده_ام
#قسمت_صدوهشتادودوم🌷
فردا صبح که حاجی در را باز کرد ، بلافاصله با چادرهای مشکی در حد فاصل قفس تا چاه فاضلاب که تنها مسیر ترددمان بود ، با افتخار شروع به قدم زدن کردیم . با وجود اینکه هیئت صلیب سرخ هنوز داخل آسایشگاهها بود و همیشه بچهها دور آنها جمع میشدند ، اینبار همه برای تماشای ما پشت پنجره هاي آسايشگاه ها ايستاده بودند و فاتحانه و لبخند زنان به ما تبريك مي گفتند . بقيه برادران هم هر كدام از گوشه و كناري ؛ يكي از آشپزخانه ، يكي از درمانگاه ، يكي از آسايشگاه خودش را به ما مي رساند و با لبخندي رضايت خود را به ما نشان مي داد . يك نفر از برادران ، دست برادر نابينايي را گرفته بود و به سمت درمانگاه مي رفتند ، اما سرعت قدم هايشان را طوري تنظيم مي كردند كه با ما هم مسير شوند ؛ درست مثل مورچه ها كه وقتي به هم مي رسند شاخك هايشان را به هم مي زنند تا خودي را از غير خودي تشخيص دهند ، وقتي به ما نزديك شدند ، آن برادر همراه ، برادر نابينا را متوجه كرد كه به ما نزديك شده اند . برادر نابينا با صداي بلند گفت : امروز چشم ما را روشن و قلب ما را شاد كرديد !
آن قدر اين تصوير در آن هواي گرم مهيج بود كه هيئت صليب سرخ را هم به جمع تماشاچيان دعوت كرده بود . لبخند لوسينا هم سرشار از غرور و رضايت بود . اگرچه خيلي از زن هاي عراقي عبا سر مي كردند و عراقي ها با اين حجاب آشنا بودند ، اما نگهبان ها از گوشه و كنار با غيظ و عصبانيت و گاه با نيشخند هاي تلخ به تماشا ايستاده بودند . نگاه هاي غضب آلود آنها حكايت از آغاز داستان جديدي داشت كه بايد خودمان را برايش آماده مي كرديم.
با رفتن هيئت صليب سرخ ، در ساعتي كه نگهبان بايد در قفس را باز مي كرد ، متأسفانه در باز نشد اما سر و صداي زيادي پشت در و پنجره بود . ابتدا فكر كرديم شايد طبق وعده آقاي هيومن مشغول برداشتن پرده فلزي پشت پنجره هستند ، اما پنجره هيچ تغييري نمي كرد . هرچه به در مي كوبيديم كه حاجي را متوجه ساعت آزاد باش كنيم مثل اينكه او كر شده بود . فهميديم براي انتقام از ماجراي چادر سركردنمان و لبخند رضايت برادران جدال تازه اي به راه انداخته اند. در تمام شانزده ساعت داخل باش ، مثل مار به خودمان می پیچیدیم . هر چه فالگوش نشستیم فقط صداهای عجیب و غریب آدم هایی را می شنیدیم که صدایشان به گوشمان تازگی نداشت . از لابه لای همهمه ها صدای خش خش نی هایی را می شنیدیم که گه گاه به در و پنجره می خوردند . در هول و ولای این که این صدا ، صدای چیست و موضوع از چه قرار است می خواستیم با دستگاه المنت کمی شیرینی درست کنیم که ناگهان سیم آن به آب خورد و اتصالی کرد و با صدایی مهیب پریز برق سوخت و المنت از کار افتاد . خیلی افسوس خوردیم . آن المنت در زمستان می توانست برایمان کارآیی بیشتری داشته باشد ، چون با آن می توانستیم آب گرم کنیم و از شر حمام هایی که اغلب بین شان چهل تا پنجاه روز فاصله می افتاد خلاص شویم و لااقل همیشه یک تشت آب گرم داشته باشیم .
ادامه دارد...✒️
👇👇👇
✅ @telaavat
27.mp3
3.03M
💠 هر روز یک صفحه قرآن
🔸🔶 دلت❤️را به خدا بسپار...
📗 قرائت صفحه 27 قرآن
👇👇👇
✅ @telaavat
🗓 تقویم روز 👇👇👇
🔸 یکشنبه
🔸 ۲۳ دی سال ۱۳۹۷ هجری خورشیدی
🔸 ۶ جمادیالاول سال ۱۴۴۰ هجری قمری
🔸 ۱۳ ژانویه سال ۲۰۱۹ میلادی
📿 ذکر روز: ۱۰۰ مرتبه «یا ذالجلال و الاکرام»
🗒 مناسبتها:
🔻اشغال تبریز توسط نیروهای آلمان و امپراتوری عثمانی در جریان جنگ جهانی اول (1293 ش)
🔻تشکیل شورای سلطنت توسط "محمدرضا پهلوی" در آخرین روزهای حیات رژیم پهلوی (1357 ش)
🔻وقوع درگیری شدید مردم با مأموران رژیم شاه (1357 ش)
🔻اولین حمله و بمباران شیمیایی عراق علیه ایران در جریان جنگ تحمیلی (1359 ش)
🔻عملیات کوچک امیرالمؤمنین در منطقه ریجاب (1360 ش)
🔻عملیات کوچک کربلای 6 در سومار، توسط ارتش (1365 ش)
🔻شهادت شهید عبدالرضا عبداللهی (1365 ش)
🔻درگذشت "ابوسعید سنجری" ریاضیدان نامدار ایران (414 ق)
🔻مرگ "گیخاتو" ایلخان مغول در ایران و آغاز حکومت "بایدوخان"(694 ق)
🔻مرگ "ظهیرالدین بابرشاه" پادشاه سلسلهی گورکانیان هند (937 ق)
🔻مرگ "الکساندر پاولوف" مبتکر روسی و مخترع ضبط صوت (1906 م)
🔻روی کار آمدن شورای حکومتی در الجزایر به ریاست "بوضیاف" (1992 م)
👇👇👇
✅ @telaavat
#تفسیر_المیزان
✨جزء۲۳سوره زمر آیه ۴✨
🌟•••﷽•••🌟
لَوْ أَرَادَ اللَّهُ أَنْ يَتَّخِذَ وَلَدًا لَاصْطَفَىٰ مِمَّا يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ ۚ سُبْحَانَهُ ۖ هُوَ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ
💐
اگر خدا مىخواست براى خود فرزندى بگيرد، قطعاً از [ميان] آنچه خلق مىكند، آنچه را مىخواست برمىگزيد. منزّه است او، اوست خداى يگانه قهار.
✍
اين آيه شريفه احتجاجى است عليه اين اعتقاد مشركين كه خدا فرزند براى خود گرفته و نيز عليه اين اعتقاد ديگر بعضى از ايشان است كه ملائكه دختران خدايند.
اصـل كـلام در آيه اين است كه اگر خدا فرزند بگيرد ممتنع مى شود؛ چون مستلزم چيزى است كه با الوهيت او نمى سازد، ولى قرآن كريم اين طور نفرموده، و به جاى آن فرموده: (اگـر خـدا اراده كـنـد فـرزنـد گـرفتن را همين اراده ممتنع مى شود) بدين جهت به اين تـعـبـير عدول كرده تا در رساندن معنا بليغ تر و رساتر باشد. آنگاه جواب (اگر) را يعنى جمله (همين اراده ممتنع مى شود) را حذف كرده و به جايش جمله (لاصطفى ) را آورده تـا خـوانـنـده را مـتـوجه كند؛ كه اين يكى (لاصطفى ) ممكن است، نه آن اولى (همين اراده ممتنع مى شود)
👇👇👇
✅ @telaavat
#کلام_علما
💠 حاج محمداسماعیل دولابی (ره): حق رفیق مومنت بر تو این است که تو برای او استغفار نمایی و او هم برای تو؛
ما باید بار گناه رفقایمان و دوستانمان را تحمل کنیم و در درگاه حق تعالی برای آنها شفاعت و عذرخواهی کنیم.
📚 مصباح الهدی ص 256
👇👇👇
✅ @telaavat
هدایت شده از کانال رسمی سازمان دارالقرآن الکریم
نتایج سومین مرحله سیزدهمین آزمون اعطای مدرک به حافظان قرآن اعلام شد
👇👇👇👇
http://telavat.com/fa/node/63335
🔸 امروز ششم جمادی الاول، سالروز شهادت جعفر طیار است که از سوی پیامبر اکرم ( ص)، ابوالمساکین لقب گرفته بود. جعفر بن ابیطالب، سرپرست مسلمانانی بود که در زمان آزار مشرکین، به حبشه مهاجرت کردند.
🔹 در روایات آمده زمانیکه جعفر بن ابیطالب در روز فتح خیبر، از «حبشه» به «مدینه» آمد، رسول خدا(ص) به استقبال او رفت و پیشانى او را بوسید آنگاه رو به مردم کرد و فرمود: «نمیدانم به کدام یک از ایندو خوشحالی کنم، به فتح خیبر یا به برگشتن پسر عمویم جعفر؟» سپس این نماز را به او آموختند و فرمودند: «اگر توانستى این نماز را هر روز، و اگر نتوانستى هر هفته، و اگر نتوانستى هر ماه، و اگر نتوانستى هر سال، و اگر نتوانستى در عمر خود یک بار این نماز را بخوان. اگر این نماز را خواندى، خداوند گناهان بزرگ و کوچک، قدیم و جدید و گناه عمدى و اشتباهى تو را مىبخشد».
🔻 نماز جعفر طیار دارای چهار رکعت است که به صورت دو نماز مستقل دو رکعتی خوانده میشود و بهترین وقت خواندن آن ظهر روز جمعه است، اما میتوان در هر روز و هر ساعتی آن را خواند. نحوه خواندن نماز جعفر طیار به این شرح است:
▫️ چهار رکعت نماز – دو تا دو رکعتی - خوانده شود که در رکعت اول، بعد از تکبیرة الاحرام، سوره حمد و سپس سوره «زلزال» خوانده شود و بعد پانزده مرتبه گفته شود: «سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ»
▫️ سپس به رکوع رفته ده بار همین ذکر، تکرار گردد و سر از رکوع بر داشته ده بار این ذکر را بگوید، آنگاه به سجده رفته ده بار آن ذکر را تکرار نموده، سپس سر از سجده بر داشته در حال نشسته ده بار آن ذکر گفته شود، دوباره به سجده رفته ده بار آن ذکر را تکرار کند و سر از سجده بر دارد در حالت نشسته ده بار دیگر آن ذکر را گفته سپس بلند شده و رکعت دوم را شروع کرده و در آن حمد و سپس سوره «عادیات» را خوانده، و قبل از رکوع پانزده مرتبه همان ذکر را تکرار کرده، آنگاه قنوت گفته بعد به رکوع رفته ده بار آن ذکر را گفته سپس سر از رکوع بر داشته ده بار ذکر را بگوید.
▫️ آنگاه به سجده رفته همانند رکعت اول در دو سجده و پس از سر برداشتن از هر سجده ذکر را ده بار گفته پس از آن تشهد خوانده و نماز را سلام داده و بعد دو رکعت دیگر را با تکبیرة الاحرام آغاز نموده که در رکعت اول – از دو رکعت دوم - بعد از حمد، سوره «نصر» و در رکعت دوم – از دو رکعت دوم – بعد از حمد، سوره «توحید» خوانده شود و مانند دو رکعت اول ذکرها را بعد از اتمام سوره قبل از رکوع و هنگام رکوع بعد از رکوع، در حال سجده، بعد از هر سجده به همان ترتیب و تعداد بگوید و نماز را با تشهد و سلام به اتمام رساند. همچنین می توان در هر چهار رکعت بعد از حمد، سوره توحید را خواند.
👇👇👇
✅ @telaavat
🔆🍀🔆🍀🔆🍀🔆🍀🔆🍀🔆🍀🔆
🔴آدم بی نماز
✍️روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به همراه عده ای از اصحاب خود از جایی عبور می کردند. ناگهان سگی شروع کرد به پارس کردن.. پیامبر صلی الله علیه و آله ایستاد و به پارس سگ گوش داد..
✅اصحاب نیز توقف ڪردند. آنگاه رو به یاران خود ڪرد و فرمود: آیا فهمیدید که این سگ چه گفت؟ اصحاب گفتند: خیر. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: این حیوان گفت: ای پیامبر خدا! من همیشه خدای مهربان را شکر می کنم که بهره من در این جهان خلقت، این شد که سگ شوم! اگر انسان بی نماز بودم چه می کردم
🌸پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمودند:
ميان مسلمان و كافر فاصله اى جز اين نيست كه نماز واجب را عمداً ترک كند يا آن را سبک شمارد و نخواند!
📚عرفان اسلامی، جلد 5، ص 8
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
✅ @telaavat
👆👆👆👆
#من_زنده_ام
#قسمت_صدوهشتادوسوم🌷
همچنان منتظر روشن شدن پنجره ها و ورود هوای بیشتر به داخل قفس بودیم اما لحظه به لحظه قفس تاریک تر و خفه تر می شد . مثل همیشه بر گرده مریم بالا رفتم و از سوراخ بالای پنجره که به اندازه یک عدس بود به بیرون نگاه کردم . از آن سوراخ فقط آشپزخانه و نبش آسایشگاه افسران قابل رویت بود و جز آن هیچ تصویری از اطراف قفس نمایان نبود . از پشت در و پنجره صداهای درهم و مبهمی به گوش می رسید . صدای به هم خوردن نی ها و چوب ها و برخورد آنها به پنجره کلافه مان کرده بود . نزدیک ظهر صدای سرگرد محمودی و صبحی شنیده شد که با عصبانیت می گفتند : « برای نفس کشیدنشان همین قدر کافی است » با شنیدن صدای محمودی با تعجب به هم نگاه کردیم چون چند ماهی بود از شرش خلاص شده بودیم . ظاهرا چادر های سیاه ما محمودی را دوباره به اردوگاه کشانده بود . حالا او آمده بود تا با سیاه تر کردن قفس از ما انتقام بگیرد و حتی راه نفس کشیدن مان را ببندد . از ساعت ناهار هم گذشته بود . آنها بی وقفه کار می کردند و همچون درازگوش چمن ندیده زیر آواز زده بودند و سیگاری را با سیگار دیگر روشن می کردند . بوی سیگار هوای قفس را خفه و نفس گیر کرده بود . با سرفه های پی در پی در جست و جوی ذره ای هوای تازه دست و پا می زدیم . از بیرون صدای تعدادی عراقی به گوش می رسید که به نظر بیش از ده نفر بودند اما هیچ کدام به درخواست و فریاد های ما پاسخی نمی دادند.
بالاخره عصر شد و یواش یواش سر و صداها و زمزمه ها و بروبیا ها خوابید و سر و کله حاجی پیدا شد . در که باز شد ، از آنچه در برابرمان بود حیرت کردیم ؛ هر چهار طرف قفسمان را با چوب های متراکم نی محصور کرده بودند و دورمان آغل کشیده بودند . حصار را طوری کشیده بودند که نه ما بتوانیم کسی یا چیزی را ببینیم و نه کسی بتواند قفس ما را ببیند . دیگر حتی درِ ورودی اردوگاه نیز دیده نمی شد چه دنیای بی رحمی ! یاد پدرم افتادم که با گرم شدن هوا حتی لانه مرغ و خروس ها را جا به جا می کرد که گرما کمتر اذیت شان کند ، اما اینها می خواستند ما را زنده زنده در گرما بسوزانند . مطمئن بودیم مانور دیروزمان با چادر مشکی که با هیجان و غرور ، برادرها و تعجب هیئت صلیب سرخ همراه بود ، کار سرگرد صبحی را ساخته و یک شبیخون بزرگ روحی - روانی به او و نوچه هایش وارد کرده است . همین قدر برایمان کافی بود . بدون هیچ اعتراض و واکنشی مثل همیشه کارهای روزمره را انجام دادیم .
بعد از ساخت آن آغل ، فشار و محدودیت ها بیشتر شد و ما به خود مختاری و بی قانونی رژیم بعث و ضعف قوانین بین المللی ژنو در مورد اسیران جنگی یقین پیدا کردیم . آنجا شهر بی قانون بود . با خودم گفتم کاش جنگیدن و آدم خواری هم قانون داشت . هیومن قول داده بود ورقه ی فلزی را از پشت پنجره بردارد و حالا برعکس ، افق نگاه ما هم بسته شده بود .
ادامه دارد...✒️
👇👇👇
✅ @telaavat
28.mp3
2.35M
💠 هر روز یک صفحه قرآن
🔸🔶 دلت❤️را به خدا بسپار...
📗 قرائت صفحه 28 قرآن
👇👇👇
✅ @telaavat