eitaa logo
کانال رسمی سازمان دارالقرآن الکریم
18هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
2.1هزار ویدیو
42 فایل
کانال رسمی و اطلاع رسانی سازمان دارالقرآن الکریم پایگاه اطلاع رسانی: www.telavat.ir شماره تماس سازمان: ۰۲۱۶۶۹۵۶۱۱۰ آدرس: تهران.خیابان حافظ.پایین تر از طالقانی.خیابان رشت.شماره ۳۹
مشاهده در ایتا
دانلود
⏮سوره بقره آيه 40 (بسم الله الرحمن الرحیم) ↩️يَبَنِى إِسْر ءِيلَ اذْكُرُواْ نِعْمَتِىَ الَّتِى أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَوْفُواْ بِعَهْدِى أُوفِ بِعَهْدِكُمْ وَإِيَّىَ فَارْهَبُونِ 🔷ترجمه ⤵️اى فرزندان اسرائیل! نعمتهایم را كه به شما ارزانى داشتم، به خاطر بیاورید و به پیمانم (كه بسته اید) وفا كنید، تا من (نیز) به پیمان شما وفا كنم و تنها از من پروا داشته باشید. ┅════🌦✼✼🌦════┅ 🔷نکته ها 🍃🍂اسرائیل، نام دیگر حضرت یعقوب است كه از دو كلمه ى «اسر» و «ئیل» تركیب یافته است. «اسر» به معناى بنده و «ئیل» به معناى خداوند است. بنابراین اسرائیل در لغت به معناى بنده ى خداست. 🍂🍃تاریخ بنى اسرائیل و اسارت آنان به دست فرعونیان و نجات آنها به دست حضرت موسى علیه السلام وبهانه گیرى وارتداد آنان، یك سرنوشت وتاریخ ویژه اى براى این قوم به وجود آورده است. 🍂🍃 این تاریخ براى مسلمانان نیز آموزنده و پندآموز است كه اگر به هوش نباشند، به گفته روایات به همان سرنوشت گرفتار خواهند شد. 🍂🍃پیمانهاى الهى، شامل احكام كتابهاى آسمانى و پیمانهاى فطرى كه خداوند از همه گرفته است، مى شود. در قرآن به مسئله امامت، عهد گفته شده است: «لاینال عهدى الظالمین» یعنى پیمان من »مقام امامت« به افراد ظالم نمى رسد. 🍂🍃پس وفاى به عهد یعنى وفاى به امام و رهبر آسمانى و اطاعت از او. ضمناً در روایات مىخوانیم: نماز عهد الهى است. ┅════🌦✼✼🌦════┅ 🔷پيام ها ⚡️📨 1-💦 یاد نعمتهاى پروردگار، سبب محبّت و اطاعت اوست. «اذكروا... اوفوا» به هنگام دعوت به سوى خداوند، از الطاف او یاد كنید تا زمینه ى پذیرش پیدا شود. «اذكروا» 2-🔻 یاد و ذكر نعمتها، واجب است. «اذكروا» 3-💦 نعمتهایى كه به نیاكان داده شده، به منزله ى نعمتى است كه به خود انسان داده شود. با اینكه نعمتها به اجداد یهودِ زمان پیامبر داده شده بود، امّا خداوند به نسل آنان مى گوید فراموش نكنند. «اذكروا» 4-🔻 وفا به پیمانهاى الهى، واجب است. «عهدى» 5 -💦بهره گیرى از الطاف خداوند، مشروط به گام برداشتن در مسیر تكالیف الهى است. «اوفوا بعهدى اوف بعهدكم» آرى، اگر مطیع خدا بودیم، خداوند نیز دعاهاى ما را مستجاب خواهد كرد. «اوفوا بعهدى اوف بعهدكم» 6-🔻 در انجام تكالیف الهى، از هیچ قدرتى نترسیم و ملاحظه ى كسى را نكنیم. تبلیغات سوء دشمن، ملامتها، تهدیدها و توطئه ها مهم نیست، قهر خدا از همه مهمتر است. «و ایّاى فارهبون» 🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸 @telaavat👈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 شرح خطبه غدیر🍃 🔹حجت الاسلام #مهدوی_ارفع ♦️قسمت پنجم 📣 مبلغ #غدیر باشیم❗️ 🍃🌺🍃 @telaavat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖 📖✂️ برشی از یک کتاب بر خلاف تلقی فعلی ای که ما از علی داریم ، علی تنها یک (سیمای مقدس) نیست که در برابر او ، مسئولیت ما فقط این باشد که او را تقدیس کنیم با شعر و نثر و مدح و منقبت و ابراز احساسات ... و خیال کنیم هر چه در تجلیل و تعظیم او بیشتر مبالغه کردیم و لفاظی های شاعرانه و توجیهات صوفیانه در ستایش او به کار بردیم . شیعی تریم ، در صورتی که تشیع (یعنی شیعه علی بودن) یک مسئله ذهنی و یک مبحث کلامی نیست ، بلکه یک است . زیرا تشیع به معنای پیروی کردن است و این یک فعل است ، عمل است ، حرکت عینی جهت دار و مشخص است ؛ نه یک احساس ، نه یک اقرار و نه یک ذهنیت کلامی یا عاطفی . 📚 علی ، علی شریعتی ، ص ۲۰۹ 🆔 @telaavat
جبریل از آسمان تبسم آورد شیرینی دین برای مردم آورد نعمت ز ولایت علی(علیه السلام) بهتر چیست؟ والله که «أتممت علیکم» آورد 🌸 عید سعید غدیر خم بر شما مبارک باد 🌸 🆔 @telaavat
🌺فرازی از خطبه غدیر #خطبه_غدیر @telaavat 👆👆👆
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📙 نام کتاب: نورالدین پسر ایران 📖 شماره صفحه: 387 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دیوانه شده بودم، احساس میکردم باید خودم را به هر نحو پیش امیر و رحیم که جلوتر از همه می دویدند، برسانم. به سنگینی از جا کنده شدم. آیا میرفتم تا خواب تعبیر شده ام را بیابم؟! دیگر توجهی به گلوله ها نداشتم. آنها هم انگار مأموریتی در مورد من نداشتند! جلوتر امیر را پیدا کردم. او و هم پیمانانش کنار هم روی زمین افتاده بودند. چرا این طوری؟ چرا این طوری امیر... نشستم بالای سرش. هی صدایش میزدم: «امیر... امیر...» سرش را بلند کردم و روی زانویم گذاشتم. آه از نهادم برآمد... همه چیز تمام شده بود. خط نازکی از خون گرم از دهان امیر جاری بود. چقدر امیر را دوست داشتم... چقدر امیر را دوست داشتم... با همان ناباوری رحیم را دیدم و رضا را و... فکر کردم آن پنج نفر دیگر نیازی به شفاعت هم ندارند چون همه با هم رفته اند. نگاهم در منطقه چرخید گویی گلوله های رسام و آتش و گرد و خاک را در خواب میدیدم. احساس خفگی میکردم طوری که نتوانستم آنجا بمانم. سر نازنین امیر را روی خاک گذاشتم و بلند شدم. عقب آمدم. در همان مسیر بود که حاج قلی را دیدم. در آن دشت بلا گرفته زیر نور منورها و آتش بی امان دشمن چشمم روی صورتش ماند، گلوله به صورتش خورده و گونه اش را داغان کرده بود اما او هنوز سرپا بود و میخواست نیروهایش را سامان بدهد. حرف که میزد خون از دهانش می پاشید! آن شب چه ها باید میدیدم؟! همانجا پیک گروهانمان، مجید کهتری، را دیدم که در یک لحظه آتش او را احاطه کرد. حدود 20، 30 گلوله به بدنش خورده بود و او مظلومانه در آتش می سوخت. جای بدی بود آنجا. بی اختیار عقب آمدم. به طرف همان خاکریز کوچولویی که به ما گفته بودند سه متر ارتفاع دارد و ما دیده بودیم که ارتفاعش بیشتر از نیم متر نیست! ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📙 نام کتاب: نورالدین پسر ایران 📖 شماره صفحه: 388 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ از آن خاکریز حدود پانصد تا ششصد متر به طرف نوک پیش رفته بودیم و حالا من همین راه را با حالی نگفتنی برگشتم. در آن منطقه مسطح و زیر آن حجم انبوه آتش، اگر خودمان را پشت خاکریز نمی کشاندیم، بعید بود کسی آنجا زنده بماند. عراقی ها در کانالی مستقر بودند که از آنجا کاملاً به منطقه رو به رویشان مسلط بودند. در همان حال صدای یکی از بچه ها را شنیدم. ـ چی شده؟ ـ پام گلوله خورده. او «صمد اقدامنیا» بود. رفتم کنارش و روی زمین کشیدمش. به هر مصیبتی بود پشت خاکریز رسیدیم. بچه هایی که پشت خاکریز بودند اغلب از نفراتی بودند که در انتهای ستون حرکت میکردند و با شروع آتش، پشت خاکریز کپ کرده بودند. آنها فقط برای سرشان سوراخی در دل آن خاکریز میکندند تا از گلوله ها در امان بمانند. در همان حال، یکی از مسئولان دسته ها را دیدم که مانده و جلو نیامده بود. به من که رسید گوشی بیسیم را به طرفم گرفت و گفت: «آقا سید! تو رو خدا بیا با سید اژدر حرف بزن! ببین چی میگه!» از دستش عصبانی شدم. در حالی که دیده بودم حاج قلی چطور مجروح شده و با همان وضع دارد بچه ها را جمع میکند، دو نفر از مسئول دسته هایش، پیک و معاونانش همه شهید شده بودند و آن وقت این مسئول دسته از ترس جانش زمینگیر شده بود و التماس میکرد من با فرمانده گردان صحبت کنم. بدون اینکه محلش بگذارم از او دور شدم و کمی آن طرفتر، هم ولایتی ام، سید محمد ایزدخواه، را دیدم. من پریشان و عصبانی بودم و او می پرسید: آقا سید! حالا من چه کار کنم؟ ..ادامه دارد...✒️ 👇👇👇 ✅ @telaavat
﷽ 🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍 🖼️️امروز ‌سه‌شنبه 29مرداد ماه 1398 🌞 اذان صبح: 04:53 ☀️ طلوع آفتاب: 06:26 🌝 اذان ظهر: 13:08 🌑 غروب آفتاب: 19:49 🌖 اذان مغرب: 20:07 🌓 نیمه شب شرعی00:22 @telaavat👈
♥️ پیامبر اکرم صل‌الله‌ وعلیه وآله: 💚 سرلوحه كارنامه مؤمن، دوستى #علی‌بن‌ابیطالب (ع) است. 📚كنز العمّال : ۳۲۹۰۰ ‌ 🎊 #جـانم‌فــــدای‌مولا ✅ @telaavat
⏮سوره بقره آيه 42_43 (بسم الله الرحمن الرحیم) ⤵️وَلَا تَلْبِسُواْ الْحَقَّ بِالْبَطِلِ وَتَكْتُمُواْ الْحَقَّ وَأَنْتُم تَعْلَمُونَ ‏ 🔷ترجمه ⤵️و حقّ را با باطل نپوشانید و حقیقت را با اینكه مى‏ دانید، كتمان نكنید. ┅════🌦✼🕋✼🌦════┅ 🔷نکته ها ✨كلمه «لُبْس» به معناى پوشاندن و «لَبْس» به معناى شكّ و تردید است. امتیاز انسان، به شناخت اوست و كسانى كه با ایجاد شكّ و وسوسه و شیطنت، حقّ را از مردم مى ‏پوشانند و شناخت صحیح را از مردم مى‏ گیرند، در حقیقت یگانه امتیاز انسان بودن را گرفته‏ اند و این بزرگترین ظلم است. ✨حضرت على علیه السلام مى ‏فرماید: اگر باطل خالصانه مطرح شود، نگرانى نیست. (چون مردم آگاه مى‏ شوند و آن را ترك مى ‏كنند.) و اگر حقّ نیز خالصانه مطرح شود، زبان مخالف بسته مى‏ شود. ✨لكن خطر آنجاست كه حقّ و باطل، بهم آمیخته شده و از هر كدام بخشى چنان جلوه داده مى ‏شود كه زمینه ‏ى تسلّط شیطان بر هوادارانش فراهم شود. ┅════🌦✼🕋✼🌦════┅ 🔷پيام ها ⚡️📨 1-🌿 نه حقّ را با باطل مخلوط كنیم و آنرا تغییر دهیم و نه باطل را در لباس حقّ مطرح سازیم. «لا تلبسوا الحقّ، لا تكتموا الحقّ» 2- 🌿وجدان وفطرت، بهترین گواه بر حقّ پوشى انسان است. «وانتم تعلمون» ⤵️وَأَقِيمُواْ الصَّلَو ةَ وَءَاتُواْ الزَّكَو ةَ وَارْكَعُواْ مَعَ الرَّ كِعِينَ ‏ 🔷ترجمه ⤵️و نماز را بپادارید و زكات را بپردازید و همراه با ركوع كنندگان، ركوع نمایید. ┅════🌦✼🕋✼🌦════┅ 🔷پيام ها⚡️📨 1-✨ بعد از دعوت به ایمان، دعوت به عمل صالح است. «آمنوا... اقیموا» 2-✨نماز و زكات، در آئین یهود نیز بوده است. «اقیموا الصلوة و اتوا الزكوة» 3-✨رابطه با خدا، از طریق نماز و كمك به خلق خدا، از طریق زكات و همراهى با دیگران، یك مثلّث مقدّس است. «اقیموا، اتوا، اركعوا» 4-✨ اصل فرمان نماز، با جماعت است. اساس دین بر حضور در اجتماع و دورى از انزوا و گوشه ‏نشینى است. «واركعوا مع الراكعین» 🆔 @telaavat 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📙 نام کتاب: نورالدین پسر ایران 📖 شماره صفحه: 389 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ـ چی کار می‌خوای بکنی! واستا منو نگاه کن!... پاشو آر.پی.جی تو بزن! بنده خدا آر.پی.جی زن بود و بد موقعی داشت از من چاره میخواست. از کنارش گذشتم و لحظه ای بعد او هم افتاد! آمدم بالای سرش؛ در دم شهید شده بود. لحظه به لحظۀ آن شب دردناک بود. بچه ها داشتند قتل عام میشدند و عده معدودی شاهد این صحنه های تلخ بودیم. دیدم حداقل کاری که میتوانم بکنم گزارش اوضاع به فرماندهی گردان است، گرچه از آن مسئول دسته عصبانی بودم اما بیسیم را گرفتم و با فرمانده گردان صحبت کردم. موقعیت را به سید گفتم و در آخر اضافه کردم: «هر چه بگویید همان را میکنیم.» سید اژدر به من گفت: «آقا سید! زخمی ها رو بفرست بیان عقب. اونایی که اونجان همانجا بمونن. خودت هم بیا عقب پشت خاکریز. من گنجگاهی و بچه ها رو میفرستم، اونا رو هدایت کن برن طرف عراقیها.» بعد از این دستور به بچه ها گفتم: «هر کس زخمییه خودشو عقب بکشه.» آنهایی که زخمشان سطحی بود به مجروحانی که زخم کاری تر داشتند، کمک کردند تا عقب بروند. کم کم آنجا خلوت شد. دیگر جز سه چهار نفر کسی نمانده بود. سه چهار نفر به اضافه شهدا که این سو و آن سو در خون خود خفته بودند. خودم هم تا پشت خاکریزی که از آنجا حرکت را شروع کرده بودیم، عقب آمدم. منتظر ماندم تا گنجگاهی و نیروهای دیگر آمدند. آنها ده دوازده نفر از نیروهای قوی گروهانهای یک و دو بودند و معاون گروهان یک هم با آنها بود. گنجگاهی از بچه های اردبیل بود و می شناختمش. میخواستند جلو بروند و از من موقعیت جلو را پرسید. وضع جلو را گفتم و پرسیدم: «با این وضع چرا میرید؟» گنجگاهی گفت: «آقا سید گفته. ما باید بریم!» راه را نشان دادم و به راه افتادند. بعید میدانستم زنده برگردند. آنها برای عمل به دستور فرمانده شان، بی هیچ بحثی وسط آن جهنم آتش رفتند. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📙 نام کتاب: نورالدین پسر ایران 📖 شماره صفحه: 390 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بعد از رفتن گنجگاهی و نیروهایش همانجا کنار خاکریز ماندم، یکی دو نفر دیگر هم از جلو برگشتند. آتش تیر مستقیم عراق ادامه داشت و توپخانه عراق به شدت کار میکرد. در آن لحظات، احساس میکردم از امیر سیر نشده ام، او مرا به سوی خود می کشید. تنهای تنها به سمت نوک حرکت کردم. محل شهادت امیر که جزء پیشتازان ستون بود، فقط حدود پنج متر با عراقیها فاصله داشت. حال عجیبی داشتم؛ بدون اسلحه، بدون نارنجک، در سرمای آن شب تلخ جلو میرفتم. انگار فقط پاهایم بود که مرا به سوی امیر میبرد. حتی نمیدانم کی به پایم ترکش خورده بود! تنها چیزی که در آن لحظات برایم مهم بود، این بود که کنار امیر برسم. قدم هایم انگار راه را بهتر از چشمهای مه گرفته ام می شناختند. بالاخره رسیدم. کنار امیر زانو زدم و صورتش را نگاه کردم. چشم های قشنگش بسته بود؛ برای همیشه. حس کردم عراقیها نارنجک می اندازند. یکی از نارنجکها افتاد میان شهدا. رضا به کمرش خرج آر.پی.جی داشت و با انفجار نارنجک، خرجها هم منفجر شدند. یک لحظه متوجه شدم یکی از شهدا آتش گرفت... در آن فضای سنگین بوی گوشت سوخته با بوی خون و باروت قاطی شده بود و من مستأصل مانده بودم چه کنم؟ امیر را چطور رها کنم و برگردم. اگر بمانم چطور بمانم؟ چه کنم خدا؟! بدنم داشت سرد میشد و رفته رفته از زخم پایم عذابی در وجودم منتشر میشد اما ذهنم فقط روی امیر قفل شده بود. چه زود خوابم تعبیر شد. گاهی فکر میکردم بس است، او را بگذارم و برگردم عقب و دقیقه ای بعد فکر میکردم کجا بروم بدون امیر؟ بمانم همانجا و ببینم خدا برای من چه میخواهد؟! زمان به من سخت گرفته بود. هرگز آن چنان در چنبرۀ غم گرفتار نشده بودم. ..ادامه دارد...✒️ 👇👇👇 ✅ @telaavat
﷽ 🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍 🖼️️امروز ‌چهارشنبه 30مرداد ماه 1398 🌞 اذان صبح: 04:53 ☀️ طلوع آفتاب: 06:26 🌝 اذان ظهر: 13:08 🌑 غروب آفتاب: 19:49 🌖 اذان مغرب: 20:07 🌓 نیمه شب شرعی00:22 @telaavat👈
🌸امام صادق عليه السلام: 🍃دوست داشتن على، عبادت است حُبُّ عَلِيٍّ عِبادَةٌ 📚تاريخ بغداد ج 12 ص 351 🆔 @telaavat
⏮سوره بقره آيه 44 (بسم الله الرحمن الرحیم) ⤵️أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنفُسَكُمْ وَأَنتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَبَ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ ‏ 🔷ترجمه ⤵️آیا مردم را به نیكى دعوت كرده و خودتان را فراموش مى‏ نمایید؟ با اینكه شما كتاب (آسمانى) را مى‏ خوانید، آیا هیچ فكر نمى‏ كنید؟ ┅════🌦✼🕋✼🌦════┅ 🔷نکته ها 📜دانشمندان یهود، قبل از بعثت پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله، مردم را به ایمان آوردن به آن حضرت دعوت مى ‏كردند و بشارت ظهور حضرت را مى‏ دادند، امّا هنگام ظهور، خودشان ایمان نیاوردند و حتّى بعضى از آنان به بستگان خود كه اسلام آورده بودند، توصیه مى‏ كردند كه مسلمان بمانند، ولى خودشان اسلام نمى ‏آوردند. 📜در روایات آمده است: دانشمندى كه دیگران را به بهشت دعوت كند، ولى خودش اهل جهنّم باشد، بزرگترین وسخت‏ ترین حسرت‏ها را خواهد داشت. 📜حقّ تلاوت، عمل است. امام صادق علیه السلام فرمود: «كونوا دعاة النّاس باعمالكم و لاتكونوا دعاةً بالسنتكم» با اعمال خودتان مردم را دعوت كنید، نه تنها با گفتار. از حضرت على علیه السلام نقل شده است كه فرمود: 📜سوگند كه من شما را به كارى دعوت نمى‏ كنم، مگر آنكه خودم پیشگام باشم و از كارى نهى نمى ‏كنم مگر آنكه خودم قبل از شما آن را ترك كرده باشم. 📜در نهج ‏البلاغه آمده است: هر كس خود را امام دیگران قرار داد، ابتدا باید به تعلیم خود بپردازد. امام كاظم علیه السلام فرموده ‏اند: «طوبى للعلماء بالفعل و ویل للعلماء بالقول» 📜 درود بر عالمانى كه به گفته خود عمل مى‏ كنند و واى بر عالمانى كه فقط حرف مى‏ زنند. عالم بى‏ عمل در قالب تمثیل الف:🔻 در قرآن: عالم بى ‏عمل، الاغى است كه بار كتاب حمل مى‏ كند، ولى خود از آن بهره‏اى نمى ‏برد. ب:🔻در روایات: * رسول خدا صلى الله علیه وآله: عالم بى‏ عمل، مثل چراغى است كه خودش مى‏ سوزد، ولى نورش به مردم مى‏ رسد. *🔻 رسول خدا صلى الله علیه وآله: عالم بى‏ عمل، چون تیرانداز بدون كمان است. *🔻 عیسى علیه السلام: عالم بى‏عمل، مثل چراغى است بر پشت‏بام كه اتاق‏ها تاریك‏اند. *🔻 على علیه السلام: عالم بى‏عمل، چون درخت بى ‏ثمر وگنجى است كه انفاق نشود. *🔻 امام صادق علیه السلام: موعظه ‏ى عالم بى‏ عمل، چون باران بر روى سنگ است كه در دلها نفوذ نمى ‏كند. ج:🔻 در كلام اندیشمندان: * عالم بى ‏عمل: گرسنه‏اى است روى گنج خوابیده. تشنه‏اى است بر كنار آب و دریا. طبیبى است كه خود از درد مى ‏نالد. 📜بیمارى است كه دائماً نسخه درمان را مى ‏خواند، ولى عمل نمى ‏كند. منافقى است كه سخن و عملش یكى نیست. پیكرى است بى ‏روح. ┅════🌦✼🕋✼🌦════┅ 🔷پيام ها⚡️📨 1-🔻 آمران به معروف، باید خود عامل به معروف باشند. «تأمرون الناس بالبرّ و تنسون انفسكم» 2-🔻اگر مقدّمات فراموشى را خود فراهم كرده باشیم، معذور نیستیم. عذر آن فراموشكارى پذیرفته است كه بى ‏تقصیر باشد. «تنسون، تتلون» 3-🔻 تلاوت كتاب آسمانى كافى نیست، تعقّل لازم است. «تتلون الكتاب افلا تعقلون» 4-🔻خود فراموشى، نشانه ‏ى بى‏ خردى است. «افلا تعقلون» @telaavat 👆👆👆
📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖✂️ برشی از یک کتاب ما به هر کس که ساده و جانماز آبکش بود ، (مومن) می گفتیم و به هر کس که از ما کنار می کشید و لب به جام نمی زد (متّقی) می گفتیم و هر کس که دست و دل باز می شد (محسن) می گفتیم و هرکس که رام می گردید (صابر) می گفتیم و هر کس که دهانش همراه تسبیحش باز و بسته می شد (ذاکر و شاکر) می گفتیم . ما به این گونه با مومن و متّقی و محسن و صابر و شاکر و ذاکر و ... عادت کرده بودیم و اکنون که با قرآن و کلمه های دقیق و تیپ های مشخص برخورد می کنیم ، باز همان ها را مطرح می کنیم و همان ها را می فهمیم و یا بهتر بگویم《نفهمیده》با آنها بازی می کنیم و بر آنها ستم می نماییم و این ستم از آنجا شروع می شود که ما بدون رسیدن به (معنا و مقصود) به کلمه ها و لفظ ها رسیده ایم و با (الفاظ خالی ) اُنس گرفته ایم و آنها را در برخوردها به رخ یکدیگر کشیده ایم . 📚 رُشد ، علی صفایی حائری ، ص ۱۶ و ۱۷ @telaavat 🍃🌺🍃
‍ 🌹شهید حاج ڪاظم نجفےرستگار🌹 🌹مادر در خواب پسر شهیدش را مے‌بیند . پسر به او مےگوید : «توی بهشت جام خیلے خوبہ . چے مے‌خواے برات بفرستم ؟». ✨مادر مے‌گوید : «چیزے نمے‌خوام ؛ فقط جلسہ قرآن ڪہ میرم همہ قرآن مےخونن و من نمے‌تونم بخونم خجالت مےڪشم . مے‌دونن من سواد ندارم ، بهم میگن همون سوره توحید رو بخون .». 🌹پسر مے‌گوید : «نماز صبحت رو ڪہ خوندے قرآن رو بردار و بخون !». ✨بعد از نماز یاد حرف پسرش مے‌افتد . قرآن را بر مے‌دارد و شروع مےڪند بہ خواندن . 🌹خبر مےپیچد . پسر دیگرش این ‌را بہ عنوان ڪرامت شهید محضر آیت اللہ نورے همدانے مطرح مےڪند و از ایشان مےخواهد مادرش را امتحان ڪنند . قرار گذاشتہ مے‌شود . ✨حضرت آیت‌اللہ نزد مادر شهید مے‌روند . قرآنے را به او مے‌دهند ڪہ بخواند . بہ راحتے همہ جاے را مےخواند ؛ اما بعضے جاها را نہ . مےفرمایند : «قرآن خودت رو بردار و بخوان !». 🌹مادر شهید شروع مے‌ڪند بہ خواندن ؛ بدون غلط . آیت اللہ نورے گریہ مےڪنند و چادر مادر شهید را مے‌بوسند و مے‌فرمایند : «جاهایے ڪہ نمےتوانست بخواند متن غیر از قرآن قرار داده بودیم ڪہ امتحانش ڪنیم.» ۱۰_سیدالشهدا @telaavat 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🌸کلام امیر 🌷وَعَجِبْتُ لِمَنْ شَکَّ فِی اللَّهِ، وَهُوَ یَرَى خَلْقَ 💠در شگفتم از کسی که آفریده های خدا رو می بیند و باز در خدا شک می کند 📚نهج البلاغه.حکمت ۱۲۶ @telaavat
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📙 نام کتاب: نورالدین پسر ایران 📖 شماره صفحه: 391 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ حالا دیگر همه دردم این بود که نکند برگردم و دیگر نشانی از امیر نیابم. آنجا منطقه ای بود که احتمال میدادم انتقال جنازۀ پاک شهدا به این زودیها مقدور نباشد. عجیب بود که در آن دقایق اتفاقی هم برایم نیفتاد. به اطراف که نگاه میکردم هیچکس را نمیدیدم، هیچکس به جز اجساد شهدا که هنوز گرم بودند. حتی حضور نزدیک عراقیها اصلاً برایم مهم نبود. گویی مرا نمیدیدند یا شاید شبحی میدیدند که داشت خودش را آرام آرام تسلی میداد. بلند شدم و برای آخرین بار سر روی صورت مهربان امیر گذاشتم، اشکهای من و خون امیر به هم قاطی بود... این سنگین ترین خداحافظی همۀ عمرم بود. لنگان لنگان به سمت خاکریز خودمان برمیگشتم. راه زیادی نیامده بودم که متوجه شدم کسی مرا هدف گرفته! به طرفش برگشتم و اولین چیزی که دیدم سر باندپیچی شده اش بود. فهمیدم خودیست. بلند گفتم: «من سید نورالدین عافی ام!» به جای جواب صدای گریه اش را شنیدم. کنار هم رسیدیم. با گریه صدایم میزد: «آقا سید...» ـ چی شده؟! ـ آقا سید. من گم شدم! ـ عیبی نداره! من راهو می‌شناسم. بلندشو با هم بریم. او از ناحیه سر مجروح شده و خودش سرش را بسته بود. من به فکر زخم پایم که دردش هر لحظه بدتر میشد، نبودم. کنار هم راه افتادیم تا پیش نیروهای خودمان برسیم. قبل از حرکت برای عملیات، راه را با نشانه هایی به یاد سپرده بودم اما فکرم به قدری پریشان بود که هیچ جیز یادم نمی آمد. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📙 نام کتاب: نورالدین پسر ایران 📖 شماره صفحه: 392 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ در واقع راه را کاملاً برعکس میرفتم و با هر قدم بیشتر به عراقیها نزدیک میشدیم. دوستِ همراهم گفت: «آقا سید! تو این راهو میشناسی؟» ـ آره میشناسم... بیا. من جلو بودم و او دنبالم می آمد اما چند قدم که جلوتر رفتیم تانکی که از روبه رو می آمد و من شبحش را میدیدم ما را به رگبار بست! نشستیم زمین. او که نزدیکم بود آرام گفت: «آقا سید! اون تانک عراقیه؟» ـ مثل اینکه بعله... ـ پس اونجا سمت عراقیاست! ـ آره! ما برعکس اومدیم. باید برگردیم. برگشتیم به همان نقطه ای که حرکت کرده بودیم. آنجا که رسیدیم به او گفتم: «ببین! من شوقِ برگشتن ندارم. الان تو ذهنم نیست بچه ها کدوم طرفند و راه کدومه. من همین جا میمونم.» بعد به دو چاله ای که بر اثر اصابت گلولۀ توپ عراقیها درست شده بود، اشاره کردم و گفتم: «تو برو توی یکی. من هم میرم تو اون یکی.» تردید داشت. ـ بازم اینجا توپ میزنن. این دفعه میافته روی ما! ـ نه! اینجا رو یه بار زده. دیگه نمیزنه... بزنه هم اینجا نمیافته. اما او نمیخواست بماند. گفت: «نه آقا سید. من میرم!» ـ خوش اومدی! هر جا میخوای بری برو! ..ادامه دارد...✒️ 👇👇👇 ✅ @telaavat
من کیم کان جا که کوی عشق توست در نمی‌گنجد حدیث ما و من #سعدی ۲۰ ذی الحجه ، ولادت امام موسی کاظم (ع) مبارکباد🌸🌸🌸 ✅ @telaavat
﷽ 🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍 🖼️️️امروز ‌پنج شنبه 31مرداد ماه 1398 🌞 اذان صبح: 04:53 ☀️ طلوع آفتاب: 06:26 🌝 اذان ظهر: 13:08 🌑 غروب آفتاب: 19:49 🌖 اذان مغرب: 20:07 🌓 نیمه شب شرعی00:22 @telaavat
☘امام على عليه السلام: قلب نوجوان، در حقيقت چونان زمينى باير است كه هرچه در آن افكنده شود مى پذيرد إنّما قَلبُ الحَدَثِ كالأرضِ الخاليَةِ، ما اُلقِيَ فيها مِن شَيءٍ قَبِلَتهُ 📚تحف العقول صفحه 70 🆔 @telaavat
⏮سوره بقره آيه 45 (بسم الله الرحمن الرحیم) ⤵️وَاسْتَعِينُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلَو ةِ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى‏ الْخَشِعِينَ ‏ 🔷ترجمه ⤵️واز صبر ونماز یارى جویید واین كار جز براى خاشعان، گران وسنگین است. ┅════🌦✼🕋✼🌦════┅ 🔷نکته ها 🌴هر چند این آیه به دنبال خطاب‏هایى كه به یهود شده آمده است، ولى مخاطب آن همه ‏ى مردم هستند. 🌴در روایات مى‏ خوانیم كه حضرت على علیه السلام هرگاه مسئله ‏ى مهمى برایشان رخ مى‏ داد به نماز مى ‏ایستادند واین آیه را تلاوت مى ‏كردند. 🌴در روایتى از پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله نقل شده، كه صبر بر سه نوع است: 1-✨ صبر در برابر مصیبت. 2- ✨صبر در برابر معصیت. 3- ✨صبر در برابر عبادت. 🌴 بنابراین آنچه در روایات آمده كه مراد از صبر در این آیه روزه است، اشاره به یكى از مصادیق صبر دارد. نماز براى رسول اللّه صلى الله علیه وآله و امثال او نور چشم است ولكن براى بعضى ‏ها كه خشوع ندارند، چون بار سنگین است. خشوع، مربوط به قلب و روح و خضوع، مربوط به اعضاى بدن است. 🌴نمازِ با توجّه، انسان را به یاد قدرت بى ‏نهایت خدا مى‏ اندازد و غیر او را هر چه باشد كوچك جلوه مى ‏دهد. مِهر او را در دل زیاد مى ‏كند، روحیّه ‏ى توكّل را تقویت مى‏ كند وانسان را از وابستگى‏ هاى مادّى مى ‏رهاند. 🌴همه ‏ى این آثار، انسان را در برابر مشكلات مقاوم مى‏ سازد. صبر و مقاومت، كلید تمام عبادات است. فرشتگان به اهل بهشت سلام مى‏ كنند، امّا نه به خاطر نماز و حج و زكات، بلكه به خاطر مقاومت و پایدارى آنها؛ «سلام علیكم بما صبرتم» 🌴چون اگر مقاومت نباشد، نماز وجهاد وحج وزكات نیز وجود نخواهد داشت. حتّى شرط رسیدن به مقام هدایت و رهبرى الهى، صبر است؛ «جعلنا منهم ائمّةً یهدون بأمرنا لمّا صبروا» 🌴خاطره‏ شاعرى به نام نجاشى، كه یكى از دوستداران حضرت على علیه السلام بود، در ماه رمضان شراب خورد. به دستور امام، هشتاد ضربه تازیانه به او زدند وبیست ضربه نیز به خاطر ارتكاب گناه در ماه رمضان اضافه زدند. 🌴 او ناراحت شد و به معاویه پیوست و علیه حضرت شعر گفت! اطرافیانِ نجاشى كه قبیله‏اى مهم در كوفه بودند از على علیه السلام گلایه كردند كه چرا یاران خود را نگه نمى‏ دارد؟! 🌴 طارق ‏بن عبداللّه رئیس آنها با ناراحتى به امام گفت: شما چرا بین دوست و بیگانه تفاوت قائل نمى ‏شوید؟ شخصى همانند نجاشى نباید شلاّق بخورد، ما این گونه رفتار را تحمّل نمى‏ كنیم. امام در جواب او این آیه را تلاوت فرمود: «و انّها لكبیرة الاّ على الخاشعین» طارق نیز به معاویه پیوست. 🌴بنابراین گرچه آیه درباره نماز است، ولى در موارد مشابه مى ‏توان از آیات قرآن استمداد كرد. ┅════🌦✼🕋✼🌦════┅ 🔷پيام ها 📩 1-📿 صبر ونماز، دو اهرم نیرومند در برابر مشكلات است. «استعینوا بالصبر و...» 2-📿 هر چه در آستان خدا اظهار عجز و بندگى بیشتر كنیم، امدادهاى او را بیشتر دریافت كرده و بر مشكلات پیروز خواهیم شد. «استعینوا بالصبر و الصلوة» 3-📿 استعانت از خداوند در آیه‏ ى «ایّاك نستعین» منافاتى با استعانت از آنچه به دستور اوست، ندارد. «استعینوا بالصبر» 4-📿سنگین بودن نماز، نشانه ‏ى تكبّر در برابر خداست. «لكبیرة الاّ على الخاشعین» ‌@telaavat👈👈
🍃ما خاک پای حضرت موسی ابن جعفریم 🍃در سایه سار رحمت موسی ابن جعفریم 💠شاعر :حسن کردی 🌹ولادت باسعادت حضرت امام موسی کاظم ع مبارکباد🌹 🆔 @telaavat
°•|🍃🌸 #پنجشنبه‌های_دلتنگی وقتی ڪه نیستی ؛ دردِ دلم را ، دوا ڪنی بهتر ڪه روزہ دار بمانم همه عمر ... #یاد_شهدا_با_صلوات #اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم 🆔 @telaavat