◾️ از هیچ به همه چیز با دستگیری ولی خدا
✅حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
ابتدای حرکت انسان در مسیر کمال و معرفت، استعداد است که میتواند از هیچ به همه چیز برسد، و طرف و مقصد او خداست.
ربوبیت خدا هم اقتضا میکند که در مسیر حرکت تکاملی انسان تا سر منزل مقصود به او کمک و از او دستگیری کند. در دعای ابوحمزه آمده است: «مِنْ أَینَ لِی الْخَیرُ یا رَب، وَ لا یوجَدُ إلا مِنْ عِنْدِک؛ پروردگارا، از کجا خیر به من برسد، درحالیکه خیر جز از نزد تو سرچشمه نمیگیرد». حافظ، ولیّ، راهبر و همراه راه ما خداست، چنانکه خود میفرماید: «اللهُ وَلِی الذِینَ ءَامَنُواْ یخْرِجُهُم مِنَ الظـلُمَاتِ إِلَی النورِ؛ خداوند، سرپرست مؤمنان است و آنان را از تاریکیها به سوی نور بیرون میآورد»؛(بقره: ۲۵۷) یعنی از ظلماتِ سرگردانی به سوی نور رهسپار میکند.
ما در دریای زندگی در معرض غرق شدن هستیم، دستگیری ولی خدا لازم است تا سالم به مقصد برسیم، باید به ولی عصر عجلاللهتعالیفرجهالشریف استغاثه کنیم که مسیر را روشن سازد و ما را تا مقصد همراه خود ببرد.
📚 در محضر بهجت، ج۱، ص ۳۱۰
@telaavat
👆👆👆👆
💌 #یه_پیام_دخترونه
#حتما_بخونید 👇
کسی که
قلبش آسمونیه، نه فقط
حرفهاش، هر کارش
رنگ خدایی داره
💫 خدای مهربون
توی قرآن، برای بندههاش
یه پیام ویژه فرستاد:
#لاتمش_فی_الارض_مرحا
یعنی با غرور راه نرید 🍃
👈 اما
برای #دخترها
یه پیام ویژه، با یه زبونِ
خاص و زیبا داشت؛
اونجایی که از
دختران حضرت شعیب
میگفت:
#تمشی_علی_الاستحیا ☘
یعنی
یه دختر خدایی،
حتی راه رفتن و قدمهاش،
عطرِ آرامش، عطرِ
#حیا داره ... 🌸
💫 اسرا. آیه ۳۶_ قصص. آیه ۲۵
👇
@telaavat
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📙 نام کتاب: نورالدین پسر ایران
📖 شماره صفحه: 443
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ـ نه سید! حتماً میزننت!
ـ نرو! محاله سالم به خمپاره برسی!
هر کس چیزی شبیه همین ها را میگفت. خودم هم میدانستم. حتی میدانستم امکان دارد عراقیها مرا بگیرند، چون اسلحه برنداشته بودم تا دستوبالم باز باشد، اما راه دیگری برای حل مسئله کانال نبود. دوباره به بچه ها نهیب زدم که پوشش دهند تا بتوانم به خمپاره برسم. دیگر به چیزی جز همان خمپاره فکر نمیکردم. حتی به خواب و حرف امیر و شب پانزدهم!
در یک لحظه، از بالای گونیهایی که کانال را بسته بودند آنطرف پریدم و به حالت دو و نیم خیز به طرف عراقیها دویدم. عراقیها متوجه شدند، آتش از هر سو می بارید، چنان رگباری به سوی مارپیچ کانال جاری بود که به عراقیها فرصت نمیداد سرشان را بالا بیاورند و نشانه بگیرند. گلوله های بی هدف دشمن، سرگردان از اطراف من میگذشتند... تا به خمپاره برسم، دلم تا دهانم بالا آمد! خمپاره را بلند کردم و به سمت بچه های خودمان دویدم. خستگی، ترس، امید، تکلیف، ملغمه ای شده بود توی وجود من. له له زنان از روی گونیها پیش بچه ها افتادم. موج امید با آمدن خمپاره بین بچه ها راه افتاد. عجله داشتم که خمپاره را عقب تر بیاورم و آماده اش کنم. ناچار باز هم از روی زخمی ها و شهدا گذشتم و در محل خمپاره قبلی، خمپاره جدید را سوار کردیم. همه چیز آماده شلیک اولین گلوله بود. حدود چهل متر با دشمن فاصله داشتیم و در آن شرایط توسل به خمپاره ریسک بزرگی بود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📙 نام کتاب: نورالدین پسر ایران
📖 شماره صفحه: 444
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مخصوصاً گلوله اول مهمتر بود و می شد هدفگیری را با آن تنظیم کرد. سر خمپاره را تقریباً به صورت قائم بر زمین تنظیم کردیم و بیسیمچی مان را جلو فرستادیم که دیده بانی کند. اولین گلوله را شلیک کردیم گلوله خمپاره رفت بالا... ترس برمان داشت که نکند این خمپاره برگردد روی سرمان و همینجا نفله شویم! بالاخره صدای انفجاری در نزدیکیمان بلند شد. با نگرانی رفتیم به سمت محل بیسیمچی تا از او خبر بگیریم. تا مرا دید گفت: «آقا سید! خمپاره افتاده بغل من! ببین چی به روز من آورد!» بنده خدا با همان گلوله مجروح شده و بیسیمش هم تکه تکه شده بود! گفتم: «عوضش ما گرا گرفتیم!» دومین خمپاره را زدیم و افتاد جلوی تیربار. هنوز نگران بودیم که خمپاره به بچه های خودمان صدمه بزند. خمپاره سوم بهتر از دو تای قبلی بود و طرف عراقیها افتاد. چهارمی، پنجمی، ششمی و... حاجی غلام و دوستش شلیک میکردند و من برایشان با گونی گلوله می آوردم. گلوله های خمپاره پی در پی در کانال فرود می آمدند. در عرض چند دقیقه صدای تیراندازی عراقیها کمتر و کمتر شد. ما دست بردار نبودیم؛ همه امید ما به همین گلوله های خمپاره بود. حدود هشتاد خمپاره توی کانال عراقیها زدیم! آنقدر زده بودیم که خمپاره داغ کرده و کم مانده بود خودش هم منفجر شود. به نظر میرسید عراقیها کلاً از هم پاشیده اند. آن وقت بود که دسته «رحیم خطیبی» را ـ که قبلاً با مصطفی پیشقدم بود ـ به عنوان کمک به ما دادند. کمی جان گرفته بودیم. بچه ها هم آماده حرکت شدند. قرار شد قبل از حرکت چند آر.پی.جی هم بزنیم.
.ادامه دارد...✒️
👇👇👇
✅ @telaavat
﷽
🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍
🖼️️امروز چهارشنبه 27 شهریورماه 1398
🌞 اذان صبح: 05:22
☀️ طلوع آفتاب: 06:48
🌝 اذان ظهر: 12:59
🌑 غروب آفتاب: 19:09
🌖 اذان مغرب: 19:26
🌓 نیمه شب شرعی00:16
@telaavat
#تفسیرنور
#تفسیرنمونه
⏪سوره مائده آيه 83
(بسم الله الرحمن الرحیم)
⤵️وَإِذَا سَمِعُواْ مَآ أُنزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرَى أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُواْ مِنَ الْحَقِّ يَقُولُونَ رَبَّنَآ ءَامَنَّا فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّهِدِينَ
ترجمه 🔻
⤵️و (آن مسیحیان) هرگاه آیاتى را كه بر پیامبر نازل شده مىشنوند، مىبینى كه چشمانشان از اینكه حقّ را شناختهاند از اشك لبریز مىشود ومىگویند:
🌸پروردگارا! ما ایمان آوردیم، پس نام ما را در زمرهى گواهىدهندگان (به حقّ) بنویس.
─┅─═ঊঈ💗ঊঈ═─┅─
نکته ها 🔻تفسیرنور☀️
⤵️نمونه ى اشك شوق مسیحیان، یكى هنگامى بود كه جعفربن ابى طالب علیهما السلام آیات سورهى «مریم» را در حبشه براى نجاشى خواند، یكى هم آنگاه كه جمعى از مسیحیان همراه جعفر، به مدینه آمدند و آیات سورهى «یس» را شنیدند.
📘تفسیر نمونه.
─┅─═ঊঈ💗ঊঈ═─┅─
پيام ها⚡📬
1-🌿 نشان افراد دل آماده و متواضع آن است كه به مجرد شنیدن حقّ، منقلب مىشوند. (ولى نااهلان، با دیدن حقّ هم تكان نمىخورند.) «لایستكبرون و اذا سمعوا... تفیض من الدمع... یقولون ربّنا آمنّا»
2-🎋 اشك، اگر همراه معرفت باشد، نشانه ى كمال است. «تفیض من الدمع ممّا عرفوا»
3-🌿 روح و فطرت انسان، شیفتهى حقیقت است و چون به معشوق رسید، اشك شوق مى ریزد. «تفیض من الدمع»
4-🎋 ایمان واقرار باید بر اساس شناخت باشد. «ممّا عرفوا من الحقّ یقولون ربّنا آمنّا...»
5 -🌿 در دعا، از كلمه ى مقدّس «ربّنا» استمداد كنیم. «ربّنا آمنّا...»
6- 🎋شناخت و معرفت، اشك و اعتراف به نواقص خود، نشانهى رشد و تربیت معنوى است. «عرفوا... یقولون ربّنا آمنّا»
7-🌿 دعا، در كنار اقرار و ایمان اثر دارد. «آمنّا فاكتبنا»
8 -🎋 ایمان موقّت كارساز نیست، باید دائمى، تثبیت شده و با حسن عاقبت همراه گردد. «آمنّا فاكتبنا»
9-🌿 ره صد ساله را یك شبه رفتن، ارزش است. شنیدن «سمعوا»، شناختن «عرفوا»، اقرار كردن «آمنّا»، ملحق شدن. «مع الشاهدین»
10-🎋 اهل ایمان باید براى رسیدن به مراحل بالاتر دعا كنند. (ابتدا ایمان، سپس مرحله ى بالاتر كه شهود است. «فاكتبنا مع الشاهدین»
✅ @telaavat
👆👆👆
#یزید_پس_از_شهادت_سیدالشهدا
🍃یزید بعد از به شهادت رساندن امام حسین علیه السلام به بیماری مبتلا شد که علاجی برایش پیدا نمیکرد. يكى از اطباى يهودى را براى معالجه طلب كرد، طبيب نگاهى به يزيد كرد و از روى تعجب انگشت حيرت به دندان گزيد.
🍃سپس با تدبير ويژه اى چند عقرب زنده از گلوى او بيرون كشيده و گفت: ما در كتب آسمانى ديده ايم و از علما شنيده ايم كه هيچ كس به اين بيمارى مبتلا نمى شود، مگر آن كه قاتل پسر پيغمبر باشد، بگو گناهى كرده اى كه به اين مرض گرفتار شده اى ؟! يزيد که شرمگین شده بود پس از لحظاتى گفت : من حسين بن على را كشته ام.
🍃يهودى بعد از اینکه این قضیه را دید به حقانیت اسلام ایمان اورد و انگشت سبابه خود را بلند كرد و گفت : اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله...
📚مروج الذهب ج۲ص۲۷
🆔 @telaavat
✅ روش برخورد با خویشاوندان
🌼کلام امیر
و درود خدا بر او فرمود: کسی را که نزدیکانش واگذارند، بیگانه او را پذیرا باشد.
🔷 شرح و تفسیر
🔸امام (علیه السلام) در اين جمله به کسانى که بستگان نزديکش نسبت به او بى مهرى مى کنند و رهايش مى سازند دلدارى و اميدوارى مى دهد که نبايد از اين جريان مايوس گردند. خداوند راه ديگرى به روى او مى گشاید. در واقع اين حکمت و رحمت الهى است که انسان ها به وسيله بستگان و دوستان نزديک حمايت شوند؛ ولى اگر آنها به وظيفه خود عمل نکردند و به صله رحم و مسئوليت هاى دوستى پشت پا زدند اين مسئوليت را بر عهده ديگران مى گذارد تا بنده اش در ميان توفان حوادث تنها نماند.
🔹 پيغمبر اکرم (صلى الله عليه وآله) طائفه قريش که نزديک ترين نزديکان او بودند نه تنها حمايتش نکردند بلکه به دشمنى او برخاستند. اما خداوند دورافتاده ترين قبائل را از قبيله قريش يعنى اوس و خزرج را به حمايت او برانگيخت که از جان و دل او را حمايت کردند و آئين او را پيش بردند .
🔸احتمال ديگرى اين است که امام مى خواهد بفرمايد: در صورتى که نزديکان و بستگان از نيروهاى يکديگر استفاده نکنند و نسبت به هم بى اعتنا باشند، اى بسا دورافتادگان آنها را مى ربايند و از وجود آنان بهره مى گيرند مانند فرار مغزها؛ هنگامى که ما از مغزهاى لايق و آماده و افکار بلند و استعدادهاى سرشار جوانانمان استفاده نکنيم آنها از ميان ما فرار کرده و دورافتادگان از نيروهاى آنها استفاده مى کنند که اين ضايعه اى است بزرگ و غير قابل جبران است.
📚نهج البلاغه.حکمت ۱۴
🆔 @telaavat 👈