eitaa logo
🇵🇸 ﴾ᴛᴇʟᴀᴠᴀᴛʙᴀʀᴛᴀʀ | تلاوت بـــࢪتـــࢪ﴿ 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
1.9هزار ویدیو
39 فایل
۞﷽۞ ♡《ٺلاوٺ بــࢪٺــࢪ (گلچین بࢪٺࢪین ھا)》♡ ✅( هࢪگونہ‌ڪپی بࢪداࢪے‌مُجاز) https://daigo.ir/secret/4106515126 ناشناس
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹مکتب شهادت🌹 📹 کلیپ | سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی: ملت و مذهب و کشور؛ دین ماست. چرا؟ اگر مذهب آسیب دید، شیرازه‌ی ملت ما از هم می‌پاشد. شیرازه‌ی مذهب از هم می‌پاشد. اگر ملتی آسیب دید، شیرازه‌ی مذهب از هم ‌می‌پاشد. اینها مکمل هم‌اند. اگر مملکت و کشور آسیب دید هر دوی این آسیب می‌بینند. به این دلیل امام فرمودند: حفظ این نظام از اوجب واجبات است. این از اوجب واجبات دلیلش اینه که این مملکت در حفظ مذهب و در حفظ ملت، در هر دو اثرگذار است. ✅ کانال رسمی 🆔 @telavat_bartar
📚مردی كه باغهای بهشت را به دنيا فروخت مرد مسلماني بود كه شاخه يكي از درختان خرماي او به حياط خانه مرد فقير و عيال مندي رفته بود، صاحب درخت گاهي بدون اجازه وارد حياط خانه مي شد و براي چيدن خرماها بالاي درخت مي رفت، گاهي تعدادي خرما به حياط مرد فقير مي افتاد و كودكانش خرماها را بر مي داشتند، مرد از درخت پايين مي آمد و خرماها را از دست آنها مي گرفت و اگر خرما را در دهان يكي از بچه ها مي ديد انگشتش را در داخل دهان مي كرد و خرما را بيرون مي آورد. مرد فقير خدمت پيامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) رسيد و از صاحب درخت شكايت كرد. پيامبر(ص) فرمود: برو تا به شكايتت رسيدگي كنم. سپس پيامبر صاحب درخت را ديد و به او فرمود: اين درختي كه شاخه هايش به خانه فلان كس آمده است به من مي دهي تا در مقابل آن، درخت خرمايي در بهشت از آن تو باشد؟ مرد گفت: نمي دهم! من خيلي درختان خرما دارم و خرماي هيچ كدام به خوبي اين درخت نيست. حضرت فرمود: اگر بدهي من در مقابلش باغي در بهشت به تو می دهم. مرد گفت: نمی دهم! ابو دحداح يكي از صحابه پيامبر بود، سخن رسول خدا را شنيد. و عرض كرد: يا رسول الله اگر من اين درخت را از او بخرم و به شما واگذار كنم آيا شما آنچه را كه به آن مرد می دادي، به من مرحمت مي كني؟ فرمود: آري. ابو دحداح رفت با صاحب درخت صحبت كرد. مرد گفت: محمد(صلي الله عليه و آله) مي خواست مقابل اين درخت درختهايی در بهشت به من بدهد من نپذيرفتم چون خرماي اين درخت بسيار لذيذ است. ابو دحداح گفت: آيا حاضري بفروشي يا نه؟ گفت نه، مگر اينكه چهل درخت به من بدهي. ابو دحداح گفت: چه بهاي سنگيني برای درخت كج شده مطالبه مي كنی. ابو دحداح پس از سكوت كوتاه گفت خيلی خوب چهل درخت به تو مي دهم. مرد طمع كار گفت: اگر راست مي گويي، چند نفر بعنوان شاهد بياور! ابو دحداح عده اي را براي انجام معامله شاهد گرفت آنگاه به محضر پيامبر آمد و عرض كرد: يا رسول الله درخت خرما را خريدم ملك من شده است، تقديم خدمت مباركتان مي كنم، تقاضا دارم آن را از من بپذير و باغ بهشتي كه به آن مرد مي دادي قبول نكرد اينك به من عنايت فرما. پيامبر فرمود: اي ابو دحداح! نه يك باغ بلكه تعدادي از باغهاي بهشت در اختيار شماست. پيامبر به سراغ مرد فقير رفت و به او گفت اين درخت از آن تو و فرزندان تو است. به اين ترتيب مرد كوتاه نظر براي زندگي چند روزه دنيا باغ بهشتي را از دست داد و ابو دحداح مالك آن باغ و باغهاي ديگر شد. 📚بحارالانوار ج٩۶، ص١١٧ و ج١٠٣، ص١٢٧ ✅ کانال رسمی 🆔 @telavat_bartar
پیام تسلیت رهبر انقلاب در پی درگذشت رییس مجلس اعلای اسلامی شیعیان لبنان حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در پیامی به دبیرکل حزب‌الله لبنان، درگذشت حجت‌الاسلام والمسلمین آقای شیخ عبدالامیر قبلان رییس مجلس اعلای اسلامی شیعیان لبنان را تسلیت گفتند. ⚫️متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است: بسم الله الرحمن الرحیم حضرت مستطاب حجت‌الاسلام والمسلمین جناب آقای سیدحسن نصرالله دامت‌ برکاته درگذشت عالم مجاهد مرحوم حجت‌الاسلام والمسلمین آقای شیخ عبدالامیر قبلان رحمةالله‌علیه را به خانواده مکرّم ایشان و به مجموعه ارزشمند مجلس اعلا و همه ارادتمندان و دوستان آن مرحوم و به عموم شیعیان لبنان تسلیت عرض میکنم. ایشان دوست با ارزش و با وفائی برای جریان مقاومت و شخص حضرت‌ عالی بودند و عمر با برکتی را در خدمت هدف‌های عالی در لبنان گذرانیدند. رحلت ایشان موجب تأسف است. از خداوند متعال رحمت و مغفرت برای وی مسألت میکنم. سیّدعلی خامنه‌ای ۱۵ شهریور ۱۴۰۰ ✅ کانال رسمی 🆔 @telavat_bartar
مناجات شبانه مجموعه پیام های مناجات زیبای شهید دکتر چمران : خدایا ... از بد کردن آدمهایت شکایت داشتم به درگاهت اما شکایتم را پس میگیرم ... من نفهمیدم! فراموش کرده بودم که بدی را خلق کردی تا هر زمان که دلم گرفت از آدمهایت، نگاهم به تو باشد ... گاهی فراموش میکنم که وقتی کسی کنار من نیست ، معنایش این نیست که تنهایم ... معنایش این است که همه را کنار زدی تا خودم باشم و خودت ... با تو تنهایی معنا ندارد ! مانده ام تو را نداشتم چه میکردم ...! دوستت دارم ، خدای خوب من ... ✅ کانال رسمی 🆔 @telavat_bartar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹مکتب شهادت🌹 💥شهید ابراهیم هادی 💥 خاطره ای از شهید ابراهیم هادی با بیان استاد عالی 👈علامه جعفری هرگاه ایشان را می دیدند میفرمودند شما مارا نصیحت کن..... مانند شهدا باشیم⚘⚘⚘ ✅ کانال رسمی 🆔 @telavat_bartar
✨﷽✨ 🌼 ملاقات یکی از پیامبران با دو جنازه ✍️ حضرت امام باقر (علیه السلام) فرمودند : یکی از پیامبران بنی اسرائیل عبور می کرد، دید مرد مؤمنی در حال جان دادن است، ولی نصف بدنش در زیر دیواری قرار گرفته، و نیمی در بیرون دیوار است، و پرندگان و سگ ها بدن او را متلاشی کرده اند و می درند، از آنجا گذشت، در مسیر راه خود دید یکی از امیران ستمکار آن شهر مرده است، جنازه او را بر روی تخت نهاده اند و با پارچه ابریشم کفن نموده اند، و در اطراف تخت، منقل هائی نهاده اند که بوی خوش عودهای خوشبو از آنها برخاسته است. آن پیامبر به خدا متوجه شد و عرض کرد : خدایا من گواهی می دهم که تو حاکم و عادل هستی و به کسی ظلم نمی کنی، این مرد (مرد اولی) بنده تو است و به اندازه یک چشم به هم زدن، برای تو شریک نگرفته، مرگ او را آن گونه (با آن وضع رقبت بار) قرار دادی و این (امیر) نیز یکی از بنده های تو است که به اندازه یک چشم به هم زدن به تو ایمان نیاورده است؟ (آن چیست و این چیست؟) خداوند به او وحی کرد : ای بنده من! همان گونه که گفتی حاکم و عادل هستم و به کسی ظلم نمی کنم. آن (مرد اولی) بنده من، نزد من گناهی داشت، مرگ او را با آن موضوع قرار دادم تا مجازات گناه او این گونه انجام گیرد، و وقتی که مرد، هیچ گونه گناهی در او بجای نماند، ولی این بنده من (امیر) که کار نیکی در نزد من داشت، مرگ او را با چنین وعضی قرار دارم، تا پاداش کار نیک او را داده باشم و هنگام مرگ نزد من هیچگونه نیکی (و طلب) نداشته باشد. 📚 اصول کافی، ج 2 ، ص 446 ، باب عقوبة الذنب ، حدیث 11 . ‌‌‌✅ کانال رسمی 🆔 @telavat_bartar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹‌استوری | رهبر انقلاب: حتما تلاوت قرآن روزانه را فراموش نکنید، ولو یک صفحه، ولو نیم صفحه قرآن را حتما بخوانید ✅ کانال رسمی 🆔 @telavat_bartar
✍شهید سپهبد قاسم سلیمانی: هرڪدام از شما یڪ شهــید را دوست خود بگیرد و سیره عملی و سبڪــ زندگـــــی او را بڪار ببندید ببینید چطــور رنگ و بوی شهدا را به خود می‌گیرید و خدا به شما عنایت می کند. ✅ کانال رسمی 🆔 @telavat_bartar
7.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽ 🎤 تلاوت زیبا و شنیدنی استاد سیّد سعید 📚اتصال آیات پایانی و ابتدایی سوره حجرات و ق 🎵مقام بیات . 🏷استاد سید سعید در 7 مارس 1943 در روستای مارجا میت از کشور مصور به دنیا آمدند . حفظ قرآن کریم را در نه سالگی به پایان رساند و سفرهای متعددی به نقاط مختلف جهان برای قرائت قرآن کریم پرداخت که از جمله آن : امارات متحد عربی و ایران و سویس و لبنام و جنوب آفریقا هستند. او جزو معدود قاریان برجسته ایست که در قید حیات است با 73 سال سن . 📢ما را به دوستان خود معرفی کنید ✅ کانال رسمی 🆔 @telavat_bartar
🌹مکتب شهادت🌹 🌹شهید ابراهیم هادی🌹 عملیات زین العابدین (قسمت اول)   👈پائيز سال61 ابراهيم بعد از سپري كردن دوره نقاهت به جبهه آمد. معمولاً هر جايي كه ابراهيم مي‌رفت با روي باز از او استقبال مي‌كردند. بسياري از فرماندهان از دلاوري و شجاعت‌هاي ابراهيم شنيده بودند. يكبار هم به گردان ما، يعني گردان آرپي‌جي زنها اومد و با من شروع به صحبت كرد. صحبت من با ابراهيم طولاني شد و بچه‌ها براي حركت آماده شدند. وقتي برگشتم فرمانده ما پرسيد: "جواد كجا بودي؟" گفتم: "يكي از رفقا اومده بود با من كار داشت و الان با ماشين داره ميره." برگشت و نگاه كرد و گفت: "اسمش چيه؟" گفتم:"ابراهيم هادي"يكدفعه با تعجب گفت: "اين آقا ابرام كه مي‌گن همينه؟!" گفتم:"آره چطور مگه؟" همينطور كه به حركت ماشين نگاه مي‌كرد گفت:" اينكه از قديمياي جنگه چطور با تو رفيق شده". با غرور خاصي گفتم: " خُب ديگه، بچه محل ماست "بعد از چند لحظه مكث برگشت و گفت: "اگه مي‌توني بيارش تو گردان براي بچه‌ها صحبت كنه" من هم كلاس گذاشتم و گفتم: "سرش شلوغه، اما بهش مي‌گم ببينم چي مي‌شه". دفعه بعد كه براي ديدن ابراهيم به مقر اطلاعات و عمليات رفتم، پس از حال و احوالپرسي و صحبت گفت: "صبركن تا محل گردان تو رو برسونم و با فرمانده شما صحبت كنم"، بعد هم با يك تويوتا به سمت مقرگردان رفتيم. توي راه به يك آبراه رسيديم كه هميشه هر وقت با ماشين از اونجا رد مي‌شديم، گير مي‌كرديم. گفتم: "آقا ابرام  برو از بالاتر بيا، اينجا گير مي‌كني" گفت:"وقتش رو ندارم، از همين جا رد مي‌شيم" گفتم: "اصلاً نمي‌خواد بياي، تا همين جا هم دستت درد نكنه من بقيه‌اش رو خودم مي‌رم". گفت: "بشين سر جات، من فرمانده شما رو مي‌خوام ببينم" و حركت كرد. به خودم گفتم:" چه جوري مي‌خواد از اين همه آب رد بشه!" بعد تو دلم خنديدم و گفتم: "چه حالي مي‌ده گير كنه و يه خورده حالش گرفته بشه". اما ابراهيم يه الله اكبر بلند و يه بسم‌الله گفت و با دنده يك از اونجا رد شد. به طرف مقابل كه رسيديم گفت:  "ما هنوز قدرت الله اكبر رو نمي‌دونيم، اگه بدونيم خيلي از مشكلات حل مي‌شه". منبع : سلام بر ابراهیم ص ۱۹۰ ✅ کانال رسمی 🆔 @telavat_bartar