#چقدر_عاشقم_این_آفتاب_پنهان_را
نگاه می کنم از آینه خیابان را
و ناگزیری باران و راهبندان را
"من از دیار حبیبم نه از بلاد غریب"
و بغض می کنم این شعر پشت نیسان را
چراغ قرمز و من محو گل فروشی که
حراج کرده غم و رنج های انسان را
کلافه هستم از آواز و ساز از چپ و راست
بلند کرده کسی لای لای شیطان را
چراغ سبز شد و اشک من به راه افتاد
چقدر آه کشیدم شهید چمران را
ولیعصر...ترافیک...دود...آزادی...
گرفته گرد و غبار اسم این دو میدان را
غروب می شود و بغض ها گلوگیرند
پیاده می روم این آخرین خیابان را...
عزیز مثل همیشه نشسته چشم به راه
نگاه می کند از پشت شیشه باران را
دو هفته ای ست که ظرف نباتمان خالی ست
و چای می خورم و حسرت خراسان را
سپرده ام قفس مرغ عشق را به عزیز
و گفتم آب دهد هر غروب گلدان را
عزیز با همه پیری عزیز با همه عشق
به رسم بدرقه آورده آب و قرآن را
سفر مرا به کجا می برد؟ چه می دانم
همین که چند صباحی غروب تهران را...
صدای خوردن باران به شیشه ی اتوبوس
نگاه می کنم از پنجره بیابان را
نگاه می کنم و آسمان پر از ابر است
چقدر عاشقم این آفتاب پنهان را...
چقدر تشنه ام و تازه کربلای یک است
چقدر سخت گذشتیم مرز مهران را
::
نسیم از طرف مشهدالرضاست...ولی
نگاه کن!
حرم سرور شهیدان را...
http://2to7.persianblog.ir/
http://2to7.blogfa.com/post-12.aspx
#حسن_بیاتانی
#از_دوشنبه_تا_جمعه
@telkalayyam
#از_این_پیرهن_ها…
سر آورده اند و صدا می فروشند
چه بازار شامی چها می فروشند
شلوغ است بازار و نزدیک افطار…
دکان دارها ربنا می فروشند
جلوتر بساطی ست از بت تراشی
و خدام کعبه خدا می فروشند
حراج است کفر و حراج است ایمان
نکاح و جهاد و دعا می فروشند
عزیزی ولی حیف قدر تو این نیست
تو را می خرند و تو را می فروشند
سرم گرم بود و نمازم قضا شد
چقدر این دکانها ادا می فروشند
::
تو ای زخم کهنه که در بوریایی
تو ای زخم تازه که در بوریایی
از این پیرهن ها کجا می فروشند؟
خرداد ۱۳۹۳ آنکارا
#حسن_بیاتانی
#از_دوشنبه_تا_جمعه
http://2to7.persianblog.ir/post/26/
@telkalayyam
#برگشته_ام_به_اصلیت_نینوایی_ام
این روزها پر از تب مولا کجایی ام
اما هنوز کوفه ای از بی وفایی ام
هم زخم می زنم به تو هم دوست دارمت
در گیرودار تیرگی و روشنایی ام
گم کرده ام مسیر تو را در غبار شهر
اما اسیر توست دل روستایی ام
گفتند کربلای زمینی... نیامدم
حالا که راه بسته شده من هوایی ام
این بار چندم است که تا مرز آمدم
آه از شکسته بالی و بی دست و پایی ام...
پلکم که گرم می شود از خواب می پرم
با سرفه های همسفر شیمیایی ام
آورده ام بضاعت مزجاة قوم را
انگشتر "عزیز"م و تسبیح دایی ام
آورده ام پناه به شش گوشه ی غمت
برگشته ام به اصلیت نینوایی ام
دستت همیشه روی سر ما پیاده هاست
این اربعین به لطف خدا کربلایی ام
::
شعر از سرم پرید... دلم پیش موکب است
این بار چندم است که یخ کرد چایی ام
#حسن_بیاتانی
#از_دوشنبه_تا_جمعه
#لبیک_داعی_الله
@telkalayyam
#روی_نی_بودی_و_از_زخم_تو_مضمون_می_ریخت
#من_خوش_اقبال_ترین_شاعر_دنیا_بودم
گفت:
دیشب وسط سینه زنی یادت هست
شور با گریه به هم ریخت؟
من آنجا بودم
#از_دوشنبه_تا_جمعه
#حسن_بیاتانی
@telkalayyam
#عاشقان_را_سر_شوریده_به_پیکر_عجب_است
عشق دنیای دیگری دارد
شور و غوغای دیگری دارد
سرزمینی ست پشت دریاها
آسمان های دیگری دارد
زندگی پاسخ معمایی ست
که معمای دیگری دارد
عشق یک اتفاق پیچیده ست
ریشه در جای دیگری دارد
توی دنیای عشق حتی عشق
نام زیبای دیگری دارد
کربلا تا دمشق... آری عشق
ماجراهای دیگری دارد
عشق یک روز إربا إربا شد
و قضایای دیگری دارد...
گرچه امروز زخمی و خاکی ست
عشق فردای دیگری دارد
::
زندگی نیست این که ما داریم
عمر معنای دیگری دارد...
#حسن_بیاتانی
#از_دوشنبه_تا_جمعه
@telkalayyam
#باز_آب_از_چشمه_آوردم_بیا_دستی_بشوی
آفتاب از پشت کوه آمد هدیً للمتقین
می روم نعنا و آویشن بچینم از میلین*
باز آب از چشمه آوردم بیا دستی بشوی
باز چای تازه دم کن زندگی یعنی همین
عشق در این خانه هردم دارد اسم تازه ای
ماه بانو، حاج خانم، ام احمد، نازنین
حبذا قندان خالی
-از کمین بچه ها-
مرحبا شامی که تو سوزانده باشی آفرین
زندگی یعنی دو قطره اشک روضه روز عقد
عکس لبخند من و تو لای دیوان حزین
روی پایت کودکی خوابیده باشد؛ تا سحر
هی بخوانی: زینت دوش نبی روی زمین...
بگذرد عمر و ببینی یک به یک قد می کشند
آرزوهایت کنار سفره ی ام البنین
عشق یعنی پُرزهای چادر چل سالگی
عشق یعنی وصله های کوله بار اربعین
::
باز هم شکر خدا نان و نمک در سفره هست
عمر شیرین است با عشق امیرالمومنین
خرداد 99
(میلین: نام چشمه ای کوهستانی در طالقان)
#حسن_بیاتانی
@telkalayyam