💢 انَّ مَعِیَ رَبّی سَیَهدین 💢
◽وقتی که پیامبر(ص) حکومت اسلامی تشکیل داد و خود در موضع رئیس حکومت قدرت را به دست گرفت، دشمنان و معارضان گوناگونی در مقابل پیامبر بودند.
▫️چه گروههای مسلح عرب که دعوت اسلام باید آنها را اصلاح میکرد و آنها مقاومت میکردند، و چه دو ابرقدرت آن روز عالم یعنی ایران و روم؛ که پیامبر نامه ها نوشت، مجادله ها کرد، سخن ها گفت، لشکرکشیها کرد، سختیها کشید، در محاصره اقتصادی افتاد و کار به جایی رسید که مردم مدینه گاهی دو روز و سه روز، نان برای خوردن پیدا نمیکردند.
▫️تهدیدهای فراوان از همه طرف، پیامبر را احاطه کرد. بعضی از مردم #نگران میشدند، بعضی #متزلزل میشدند، بعضی نق میزدند، بعضی پیامبر را به #ملایمت و #سازش تشویق می کردند؛ اما پیامبر در این صحنه دعوت و جهاد، یک لحظه دچار سستی نشد و با قدرت، جامعه اسلامی را پیش برد، تا به اوج عزت و قدرت رساند؛ و همان نظام و جامعه بود که به برکت #ایستادگی پیامبر در میدانهای نبرد و دعوت، در سالهای بعد توانست به قدرت اول دنیا تبدیل شود.
📚 #انسان_250_ساله ،صفحه ۳۰-۲۹
🔖 برگرفته از سخنان #مقام_معظم_رهبری
🔻بازخوانی آثار روشنفکران اسلامی
http://eitaa.com/joinchat/2319056896C0cee190ac6
#اخلاق_جامعه
💢آقای بهجت #زمین خورد...
مراسم ختم که تمام شد، جمعیتی دور آقای بهجت حلقه زدند؛
دوست داشتند به #آقا نزدیکتر شوند، التماس دعا بگویند، دستش را ببوسند.
وسط شلوغی، جوانی آمد جمعیت را کنار بزند، که ناخواسته با آقا برخورد کرد؛ آقا محکم به زمین خورد، طوری که عمامه از سرش افتاد.
جوان ترسید؛ هاجوواج نگاهش را بهسمت مردم چرخاند. از #خجالت سرخ شد؛ مردم #نگران آقا بودند.
آقا بلند شد، بدون معطّلی؛ عمامهاش را که بر سر گذاشت، گفت: «این عبای ما کمی بلند است، بعضی وقتها زیر #پایمان گیر میکند و ما را به زمین میزند.»
جمعیت خندید، آقا هم...
جوان به عبا نگاه میکرد.
📚این بهشت، آن بهشت، ص۴۶
🔻بازخوانی آثار روشنفکران اسلامی
http://eitaa.com/joinchat/2319056896C0cee190ac6