🔶
🔸🔶
🔶🔸🔶
🔸🔶🔸🔶
❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣
✨ #قـدیـــــــس✨
#قسمت_صد_و_هفتاد_و_پنجم
#ابراهیم_حسن_بیگے
عمرو رو به عبدالله کرد و پرسید:
آیا زمان معین برای این کار در نظر گرفته ای؟
عبدالله پاسخ داد:
بله.
رفتن از مکه به سوی کوفه و شام و مصر، زمان بر است؛ لذا ۱۹ ماه مبارک رمضان را لحظه موعود قرار می دهیم، هنگام نماز مغرب.
برک گفت:
اما شب ۱۹ ماه مبارک رمضان، به روایتی شب #قدر است.
مگر فراموش کرده اید که چه شبی است؟
عبدالله پوزخندی زد و گفت:
اتفاقا #عمدا شب قدر را انتخاب کردم که در این شب همه ی ملائکه بر روی زمین هستند و شاهد و ناظر بر اعمال ما.
ما باید در این شب #برترین عبادات و اعمال را انجام دهیم؛ و چه عملی بهتر از ریختن خون دشمنان خدا؟
عمرو گفت:
حالا که می خواهید این کار در شب قدر انجام شود، بهتر است زمان آن هنگام نماز صبح باشد؛ چون در آن وقت، مسجد خلوت تر است و امکان فرار و ناپدید شدن برای ما بیشتر است.
برک و عبدالله هر دو سرهایشان را به تأیید سخنان او تکان دادند.
عبدالله گفت:
بله!
تو راست می گویی، هنگام نماز صبح بهتر است.
سپس دست هایش را جلو آورد.
عمرو و برک هم دست هایشان را جلو آوردند.
و هر سه با فشردن دست ها به هم به آن چه تصمیم گرفته بودند، پیمان بستند.
سپس عبدالله گفت:
این پیمان اولیه است؛ پیمان اصلی را فردا در کنار خانه ی خدا میبندیم.
سه سایه روی دیوار، که در کور سوی نور پیه سوز می لرزیدند، از جا برخاستند و به آغوش هم فرو رفتند.
#آمریکا
#تلنگر
#دعا
لینک قسمت اول رمان قدیـــــس
https://eitaa.com/chaharrah_majazi/2955
لینک قسمت اول داستان ســــــــــــراب
#روحانی
https://eitaa.com/chaharrah_majazi/2127
💠@chaharrah_majazi
⛔️ #ڪپے فقط و فقط با ذڪر منبــع بلامانع است.