✨
✨✨
✨🌹✨
✨🌹🌹✨
✨🌹🌹🌹✨
❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣
✨ #قـدیـــــــس✨
#قسمت_هفدهم
نویســـنده: #ابراهیم_حسن_بیگے
عبدالله رو بہ محمد گفت:
«اما خودت هم مے دانے ڪہ این حرف ها #دروغ است. #عثمان بہ دست عده اے از مصریان بہ قتل رسید. حتے علے سعے ڪرد جلوے آن ها را بگیرد.
از سویے، پدر خواهان بہ قتل رسیدن عثمان بود. همہ مے دانند پدر از #مخالفان عثمان بوده است. حال چگونہ مے تواند در خونخواهے #قتل عثمان در ڪنار معاویہ قرار گیرد؟!
بعد رو بہ من پرسید:
پدر!
مگر شما دشمن عثمان نبودید؟
از وقتے شما را از امارت مصر بر ڪنار ڪرد، بارها شنیدم ڪہ او را دشمن خود مے خواندید.
آیا درست است که در خونخواهے عثمان با علے بجنگید؟
معاویہ پسر عموے عثمان است و فرق چندانے با او ندارد. وقتے از هوش و تجربہ و زیرڪے تو بہره جست، تو را مثل هستہ اے تلخ، تف خواهد ڪرد.
بارها شنیدم ڪہ مے گفتے معاویہ همچون فیلے است ڪہ خرطومش براے جلب #منافع شخصے اش دراز است.
پس بدان ڪہ دعوت او از تو بوے دین خواهے و حق جویے نمے دهد. او تو را مےخواهد تا از این مہلڪہ اے ڪہ درست ڪرده، نجات یابد و ممڪن است تو را نیز با خود #ساقط کند و...
محمد حرف او را برید و گفت:
شرایط، این همہ ناامید ڪننده نیست ڪہ عبدالله مے گوید. علــے جرأت نخواهد ڪرد بہ شــام حملہ ڪند. معاویہ در آنجا قدرتمند است.
پدر را همہ بہ زیرڪے مے شناسند. اتحاد پدر با معاویہ، باعث #شڪست علــے خواهد شد. آن وقت هنگامے ڪہ معاویہ خلیفہ ے مسلمین شود، هم پدر، هم من و هم عبدالله بهره مند خواهیم شد.
من بہ ڪمتر از #حڪومت مدينہ تن نخواهم داد.
محمد ڪہ خندید، موجے از شیطنت در چشمانش، مرا به وجد آورد. محمد شبیہ جوانےهاےخودم است؛ فزونخواه و زیرک، حرف هایش بیشتر از سخنان عبدالله بہ دلم مے نشیند. عبدالله #عافيت طلب است و بہ آن چہ دارد راضے است. گمان مے ڪردم #حق با محمد است.
عبدالله گفت:
پدر!
تو میدانے ڪہ علــے، پسر عمو و داماد #پیامبر است. در دامان پیامبر بزرگ شده و #اولین ڪسے است ڪہ بہ اسلام ایمان آورده. ماجراے غدیر ڪہ پیامبر، علے را بہ جانشینے خود برگزید، فراموش نشده است. پس، جز شامیان ڪہ از علے دورند و او را نمے شناسند، کسے حرف های معاویہ را #باور نخواهد ڪرد. تو را هم ڪہ همہ مے دانند رابطه ات با عثمان چگونہ بوده است.
آیا باز هم مے خواهے در ڪنار معاویہ باشے؟
محمد در جواب عبدالله گفت:
تو از سیاست چیزے نمے دانے عبدالله هر چند حرف هایت درست است، اما مردم آن گونه #فڪر مے ڪنند ڪہ رهبرانشان مے خواهند.
معاویہ امروز به پــدر نیاز دارد. مگر نشنیدے ڪہ او پدر را روباهے مےخواند ڪہ قادر است با #حیلہ گری، بہ دهان شیرے برود و باز گردد.
اگر پدر با علے بیعت ڪند، او هیچ پست و مقامے بہ پدر نخواهد داد؛ اما اگر پدر در ڪنار معاویہ باشد و معاویہ هم بر علـــے پیروز شود، او را حاڪم مصر خواهد ڪرد.
مگر نشنیدے ڪہ علــے در جنگ بصره چہ ڪرد؟
او حتے طلحہ و زبیر را ڪہ با او بہ طمع گرفتن #مقامے بیعت ڪرده بودند، از خود راند و گفت ڪہ حڪومت اسلامے #ارثے نیست ڪہ بہ ڪسے واگذار شود. پس بہتر است پدر بہ نزد معاویہ برود و در ڪنار او باشد.
عبدالله رو بہ من گفت:
اما نظر من این است ڪہ در خانه ات بنشینے و نظاره ڪنے ڪار علے و معاویہ بہ ڪجا مے انجامد.
اگر علے پیروز شد، تو در سایہ ے #عفو و #عدل او زندگے خواهے ڪرد و اگر معاویہ بہ پیروزے رسید، او از تو بے نیاز نخواهد بود.
محمد خواست حرفے بزند، با دست بہ او اشاره ڪردم چیزے نگوید.
🍃 #ادامـــہ_دارد
https://eitaa.com/chaharrah_majazi/2955
🌸🍃 #قسمت_اول رمان زیبای #قدیس 🌸🍃
این رمان رو از دست ندید☺️
💞 @chaharrah_majazi
🔹
🔹🔹
🔹🍁🔹
🔹🍁🍁🔹
🔹🍁🍁🍁🔹
❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣
✨ #قـدیـــــــس✨
#قسمت_صد_و_هشتم
نویســـنده: #ابراهیم_حسن_بیگے
بر قبیله ی ازد فرود می آید، به نزد زیاد می رود و نامه ی امام را برای آنان می خواند:
شما ای مردم بصره!
ازپیمان شکنی و دشمنی آشکار با من آگاهید.
با این همه جرم، شما را #عفو کردم و شمشیر از فراری هایتان برداشتم و استقبال کنندگان را
پذیرفتم و از گناه شما چشم پوشیدم.
اگر بار دیگر کارهای ناپسند و اندیشه های نابخردانه، شما را به مخالفت و دشمنی با من بکشاند، سپاه من آماده و پا در رکابند و اگر مرا به حرکت دوباره به سوی بصره مجبور کنید، حمله ای بر شما روا دارم که جنگ جمل در برابر آن بسیار کوچک باشد.
قبیله ی ازد بر بیعت خود استوار است و قول همکاری با جاریه را می دهد.
جاريه راه می افتد تا نزد قبیله اش بنی تمیم برود، لیكن از او به سردی استقبال می کنند.
آنان هنوز بر حمایتشان از نماینده ی معاویه اصرار دارند و به بیعت خود با علی پشت کرده اند.
آن ها جاريه را از خود طرد می کنند.
او به ناچار به نزد قبیله ی ازد باز می گردد و می گوید که چاره ای جز #جنگ با آنان ندارند.
هر دو گروه، سواره و پیاده، مسلح می شوند.
بصره در وضعیت یک شهر جنگی قرار می گیرد.
الحضرمی با قبیله ی بنی تمیم و زیاد با قبیله ی ازد، مقابل هم صف آرایی می کنند.
جنگ آغاز می شود.
الحضرمی بر خلاف تصورش، سپاه زیاد را مقاوم و یاران خود را پراکنده می بیند.
مردان قبیله ی بنی تمیم اطراف او را خالی می کنند.
الحضرمی با صلابت می جنگد، اما مقاومت با نیرویی اندک در برابر نیروهای با انگیزه ی قبیله ازد، امکان پذیر نیست.
لذا او مجبور به عقب نشینی می شود.
باعده ی کمی از یاران وفادارش به منزلش پناه می برد که دژ نسبتا محکمی است.
مقاومت را از پشت دیوارها ادامه می دهد.
به او پیغام می دهد که خود را تسلیم کند تا از خونش درگذرند.
اما او راه مقاومت را در پیش می گیرد.
🌸@chaharrah_majazi
⭕️سید محمد #خاتمی به #رهبری نامه نوشته و ظاهرا گفته هیچگاه علیه انقلاب و رهبری و حاکمیت نیست و برای دهه پیش رو راه حلهایی ارائه کرده!
👈جناب خاتمی برجام و فتنه بنزینی، فتنه ۸۸، مذاکره و امتیاز بیچون و چرا دادن و #مستعمره شدن راهکار شماست؟!
😏😏😏😏😏😏😏 خاتمی اگر در ادعای دلبستگی اش به امام و انقلاب و خاتمی صادق است، 👈 صاف و ساده، همان حقیقت را که بارها در پستو ها اذعان کرده اما جرئت بلند گفتنش را ندارد، در یک خط بنویسد: "ادعای تقلب در انتخابات 88 دروغ بود".👌
یک خط هم بنویسد که به خاطر همه خسارت های ناشی از آن دروغ و فتنه هشت ماهه، شرمنده مردم و نظام است؛👌 طلب #عفو و بخشش می کند و تعهد می دهد با روشنگری، به جبران گوشه ای از خیانت هایش بپردازد.👌
. و گرنه، دو دوزه بازی و ابراز ندامت در خلوت، و ادا و اطوار اصلاح طلبی و خیر خواهی در جلوت، پشیزی ارزش ندارد.
✌️ تروررسانه ✌
https://eitaa.com/joinchat/3815768065C75d9aa54b8