از خدا اول برایت اذن پوشیدن گرفتم
بعد هر شب بین انگشتم نخ و سوزن گرفتم
سوزن مژگان میآمد با نخ اشکم برایت
از کنار بوریایی کهنه پیراهن گرفتم
بارها پیراهنت را بر تنت پوشانده آن وقت؛
در خیال خود سرت را نیز بر دامن گرفتم
دیدم آن نامرد را بر سینهات با تیغ عریان
پیرهن را هر زمان از قسمت گردن گرفتم
پهلویش گر پاره گشته در میان کوچهای تنگ
پیرهن را از دهان آتش و آهن گرفتم
گر چه چون مشتی ستاره زیر پا و پاره پاره
عاقبت فرزند خود را در میان تن گرفتم
مهدی رحیمی
قاب شب دهم، شب حضرت زهرا (س)، هیئت هنر، محرم ۱۴۴۶
#محرم #عاشورا #کربلا #امام_حسین #حضرت_زهرا
@teymoorinejad