8.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چرا گاهی اوقات گناهان را برای خودمان توجیه میکنیم؟
#حجت_الاسلام_عابدینی
کانال تذکرة الاولیاء
@tezkar
علامه حسن بن یوسف حلی (رحمت الله علیه) (ت ۷۲۶ ق)
نقل شده است که: او هر هفته روزهای پنجشنبه، از حله به کربلا ، به برای زیارت امام حسین (علیه السلام) می شتافت. در یکی از هفته ها که به تنهایی در حال حرکت بود، شخصی همراه وی به راه افتاد و با یکدیگر مشغول صحبت شدند. در ضمن صحبت برای علامه معلوم شد که آن
شخص، مرد فاضلی است و تبحر خاصی در علوم دارد.
از این رو، او مشکلاتی را که در علوم مختلف برایش پیش آمده بود، از آن شخص پرسید و او به همه پاسخ گفت تا این که بحث در یک #مسأله_فقهی واقع شد و آن شخص فتوایی داد که علامه منکر آن شد و و گفت: دلیل و حدیثی بر طبق این فتوا نداریم. آن شخص گفت: #شیخ_طوسی در کتاب تهذيب، در فلان صفحه و فلان سطر، حدیثی را در این باره ذکر کرده است.
علامه در حیرت شد که راستی این شخص کیست!
از او پرسید: آیا در این زمان که غیبت کبرا است، می توان #حضرت_صاحب_الأمر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را دید؟
در این هنگام، عصا از دست علامه افتاد و آن شخص خم شد و عصا را از زمین برداشت و در دست علامه گذاشت و فرمود: چگونه نمی توان دید و حال آن که دست او هم اکنون در دست تو است!
علامه بی اختیار خود را در مقابل پای آن حضرت انداخت و بیهوش شد! وقتی به هوش آمد کسی را ندید.
و آنگاه پس از بازگشت به حله به کتاب #تهذيب مراجعه کرد و آن حدیث را در همان صفحه و سطر که آن حضرت فرموده بود پیدا کرد و به خط خود ، در حاشیه آن نوشت :"این حدیثی است که حضرت صاحب الامر(علیه السلام) به آن خبر داد.
🌺قصص العماء ص359 ، کرامات الاولیاء ص 42 _47🌺
🔻کانال تذکره الاولیاء @tezkar
زیارت عاشورا شیخ عبدالزهرا کعبی.mp3
20.06M
مهم🔻
زیارت عاشورا صوتی عربی نفیس
از مرحوم شیخ عبدلزهرا الکعبی
ایشون از مشایخ و واعظان خاص عراق بودند که حالات خاصی هم داشتند.
داستان خواندن قصیده ابن عرندس ایشان مقابل حرم ابا عبدالله عليه السلام معروف می باشد.
لازم به ذکر است زیارت و صوت های ديگري از ایشان موجود می باشد،اما زیارت عاشوراي ايشان بسیار کمیاب است.
مكتوبات طلبه ای ساکن در نجف اشرف🔻
https://t.me/joinchat/AAAAAEJP7i3O3rGLeBrNFQ
اگر #خدا بخواهد
شهید عبدالمهدی مغفوری
وقتی می گفتم فلان کار مشکل است، می گفت: اهمیت نده، تلاش کن، خدا که بخواهد، حل می شود.»
گاهی وقت ها بچه ها مریض می شدند. من خیلی حساسیت نشان می دادم، حتی گریه می کردم.
می گفت: «چرا این قدر ناراحتی؟ ما بچه را به دکتر می بریم، اگر خدا خواست، شفا می گیرد.
ما وظیفه مان را انجام می دهیم، بقیه ی امور به دست خداست.
منبع کوچه پروانه ها ص 49
🔺کانال تذکرة الاولیاء
@tezkar
شهید اول محمد بن مکی عاملین (ت ۷۸۶ ق)
از جمله کرامت های او که در بین همه علما و محققان مشهور است، آن است که: وقتی مأموران حکومتی آن جناب را برای شهادت می بردند، در اثنای راه از نگهبانان اجازه گرفت و رقعه ای برای #خداوند متعال نوشت بدین نحو که: رب إني مغلوب فانتصر!
پروردگارا، همانا من مظلوم و مغلوب هستم، به یاری من بشتاب!
سپس او آن رقعه را به هوا انداخت، ناگهان آن رقعه برگشت و بر زمین افتاد و وقتی نگاه کرد، دید که در پشت آن چنین نوشته شده است: «إن كنت #عبدي، فاضطر». .
اگر #بنده من هستی ، بر این مصیبت صبر کن. و این از اعظم کرامت های آن بزرگوار است.
🌺نک:کرامات الاولیاء ص51_54 ، شهیدان راه فضیلت ص139🌺
🔻کانال تذکره الاولیاء @tezkar
🌺عجب آدمهایی بودند !🌺
حضرت آیت الله بهجت :
علمای بزرگی را دیدیم که کیفیت نماز خواندنشان قابل توصیف نیست و مناسبتی با نماز ما ندارد با این که متوغل در فقه و اصول بودند به طوری که انسان می گفت: کی اینها وقت می کنند نماز بخوانند.
آن آقا در مدرسه ی اصفهان، دید هنگام نماز خواندن آقا شیخ حسن کاشی در و دیوار مدرسه تسبیح می گویند، لذا نزد ایشان رفت و گفت: آقا قرار و آرام را از ما بردی! فرمود: هر کس سبوح قدوس را خوب بگوید، همه ی اشیا با او می گویند.
عجب آدم هایی بودند که از جنس ما نبوده اند، تا آخر در مدرسه بود غذا برایش می آوردند و گاهی اتفاق می افتاد که غذا نمی آوردند و ایشان چند روزی گرسنه می ماند عجیب است که ایشان طوری متوغل در فقه و اصول بودند که اگر کسی می دید
می گفت: نماز واجب را چگونه می خواند ؟!؟
🌺منبع :🌺
نکته های ناب صفحه 87
🔻کانال تذکره الاولیاء @tezkar
تاييد شده ي تذكرة الاولياء:
احمد بن فهد حلی (ت ۸۴۱ ق)
نقل شده است که: او در کربلا باغی داشت که به باغ «نقیب علویان» معروف بود و در آن، خودش کشت می کرد و زندگی می گذرانید. روزی در باغ بود که شخصی یهودی وارد شد و گفت: شما می گویید پیغمبر تان گفته: عالمان امت من، از انبیای بنی اسرائیل برترند؟
احمد بن فهد جواب داد: آری!
یهودی گفت: نشانه این ادعا چیست؟ موسای کلیم، عصا را #اژدها می کرد؛ پیغمبر شما چه کار کرد؟
در این حالت، مرحوم ابن فهد، بیلی که در دست داشت، به زمین انداخت و بی درنگ #ماری مهیب شد. سپس آن را گرفته و دوباره به شکل بیل در آمد. یهودی گفت: شما از این نظر، در رتبه آنان هستید (نه برتر از آنان). ابن فهد گفت: برای #موسی چنین خطاب آمد: «لاتخف»؛
یعنی: نترس؛ ولی ما نترسیده و آن را می گیریم!
🌺گلشن ابرار ج1 ص159 _164🌺
🔻کانال تذکره الاولیاء @tezkar
ملا احمد مقدس اردبیلی (ت ۹۹۳ ق)
از میر علام - یکی از شاگردان و نزدیکان مقدس اردبیلی - نقش ده است :
من در مدرسه ای که حجره های آن در صحن مطهر امیرالمؤمنین على (علیه السلام ) قرار داشت، سکونت کرده و به فراگرفتن علم، اشتغال داشتم.
در یکی از شب های تاریک، پس از آن که از مطالعه فارغ شدم، از حجره بیرون آمدم و به اطراف نگاه می کردم که ناگهان دیدم مردی با سرعت، به طرف قبه مبارک می رود. با خود گفتم: شاید این مرد، دزدی است که می خواهد به حرم دستبرد بزند و قندیل های حرم م مطهر را به یغما ببرد! پس، تعقیبش کردم و دیدم که او به طرف در حرم مبارک رفت و اندکی توقف کرد، آنگاه به طور معجزه آسا، قفل در گشوده شد و در باز شد و او وارد حرم گردید و بعد در دوم و سوم نیز به همان صورت باز شد و او وارد شد و به کنار مرقد مطهر رفت.
وقتی نزدیک مرقد شد، سلام عرض کرد و من شنیدم که از جانب قبر مطهر، به او پاسخ داده شد. سپس او با امام درباره یکی از و مسائل علمی گفتگو می کرد و جواب می شنید.
و بعد از مدتی او از حرم خارج شد و به جانب مسجد کوفه رفت. من با هم پشت سر او حرکت کردم، تا اینکه به مسجد رسید و در محراب مسجد، باز شنیدم که با بزرگی درباره همان مسأله علمی گفتگو کرد و پاسخ خود را شنید و از آنجا بیرون آمد. و من در تعقیب او حرکت کردم، تا این که او به دروازه شهر رسید. هوا روشن شده بود. من از پشت سر، قبل از آنکه از دروازه خارج شود، با صدای بلند او را مورد خطاب قرار داده و گفتم: ای مولای من! من از آغاز تا انجام کار، همراه شما بودم، اینک بفرمایید آن دو بزرگ که با آنها درباره مسائل علمی صحبت می کردید، چه کسانی بودند؟
پس از اصرار بسیار، او از من تعهدات لازم را گرفت که در موقع حیات او، ماجرا به کسی اطلاع ندهم و در نهایت فرمود: ای فرزند من! بسیاری از اوقات، مسائل مختلفی برای من گنگ و مبهم می ماند و من در هنگام شب، به مرقد مطهر #امیرالمؤمنان می روم و مسأله را برای حضرت مطرح و جوابش را دریافت می کنم. امشب نیز بر طبق معمول به حضور انور او شرفیاب شدم و حضرت مرا به #حضرت_صاحب_الزمان حواله کرد و فرمود: فرزندم مهدی در مسجد کوفه است، به حضورش برس و پاسخ مسائل خود را از آن حضرت استدعا کن. پس بدان، و آن مردی که در مسجد کوفه او را دیدی، #حضرت_مهدی بود.
🌺نک: قصص العلماء، ص ۳۴۵؛ گلشن ابرار، ج ۱، ص179🌺
🔻کانال تذکره الاولیاء @tezkar