eitaa logo
تذکره الاولیاء
11.9هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
633 ویدیو
102 فایل
احوالات و کلمات بزرگان اهل معرفت
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ 🌺 🌺 (قدس سره) علامه آیت الله سید محمد حسن بن عبدالرسول زنوزی خوئی (متوفای ۱۱۲۳ ق) در دایرة المعارف ارزشمند خود ریاض الجنه در شرح حال بید آبادی چنین گوید: مولینا محمد بن محمد رفیع بید آبادی، در همه فنون حکمت سیمافن الهی کمال وقوف و استادی داشت و در طريقه تصوف و اشراق، طاق و بی نظیر آفاق بود و در تهذیب اخلاق و تزکیه و تطهیر باطن کوشش بی اندازه نمود، خود را از تیه ظلمانی ناسوتی به عالم نورانی لاهوتی اختصاص داده بود. و در احیای رسوم فن الهی جهد نا متناهی و سعی کماهی نمود تا آئينه حقیقت نمای آن فن شریف را از کدورت دخل و تصرف نابلدان و کج فهمان مصفی ساخت هر چند خود فقیر را ملاقات ظاهری با آن جناب اتفاق نیافتاد، نهایت از جمعی که از اشراقات و افاضات ایشان بهره اندوز بودند عقاید ایشان را شنید و در کمال تطابق با طريقة انيقة شریعت غرا دید. ایشان در احیای رسوم فن مزبور، جناب آقا محمد باقر سابق الذکر در احیای رسوم فقه امامیه که هر دو به تقريب دخل و تصرف نابلدان ضایع و نابود شده بود كمال جهد و کوشش نمودند. به زعم فقیر مؤسس و مروج فتن مزبورین در رأس مائه ثانی عشر ایشان هستند. زیرا که آنچه لازمه فهمیدن بود فهمیدند و طريقة قدما را که سالها بود بالمره از دست رفته بود به دست آورند. شكرالله مشاعيهما الجميلة بمحمد و آله. جناب مولینا در فن الهی و تفسیر تحقیقات محققانه بسیار دارند. (1) منابع 1.ریاض الجنه نسخه خطی ش 7772 کتابخانه مرعشی 2.تذکره المتقین ص 13 الی 14 در ایتا🔻 eitaa.com/tezkar در سروش🔻 https://Sapp.ir/tezkar
🌺 🌺 (قدس سره) محمد هاشم آصف ملقب به رستم الحكما (زنده در قرن سیزدهم هجری) چنین مینگارد : بر اولوالالباب معلوم و مفهوم باد که عالیجناب، مقدس القاب، کروبی آداب، ملا محمد مازندرانی ساکن بید آباد اصفهان، مولد موصوفش مازندران و مقر و مسکن معروفش اصفهان و صاحب اکسیر اعظم و عالم کیمیایی معظم بود. و در حجرة نشیمن خاصش که تلامذه بسیار از ارباب علم و حکمت در آنجا فراهم می آمدند فرش بوریا و به اطراف و حواشیش پوست گوسفند، گسترده بود و بر آنها می نشستند و اَعِزّه و اشراف و اعیان و اکابر زمان خدمتش را مایه افتخار می دانستند. از آن جمله وكيل الدوله ثانی ایران یعنی علی مراد خان زند با کمال تعظیم و تواضع به دیدنش آمدند، آن ذات مقدس، آن سلطان والا جاه را در مجلس خود با فقرائی که در آنجا حاضر بودند هم سلک و هم نشین نمود. آن سلطان والا شان به قدر هفت هزار تومان نقد از مال خالص حلال خود، که از زراعت حاصل نموده بود که در آن زمان قیمت بیست و هشت هزار خروار دیوانی غله باشد نزدش گذارد و عرض نمود که این نقد را به مستحقین و فقرا قسمت نما، آن عالی جناب از روی استغنا فرمود من مستحق نمی شناسم مستحق شناس خدا می باشد و فرمود این مال را به رعایا بده. عرض نمود که من با رعایا به شرکت زراعت نموده ام و موافق عدل و قسط و حساب، ایشان بهره خود را برده اند و من بهره خود، فرمود اگر چنین است ای بنده مسلط خدا به تدریج من فقیر و مستحق پیدا می کنم و با برات نزد تو می فرستم تو به دست خود به ایشان بده آنچه در برات نوشته ام، زیرا که موافق احادیث صحیحه اگر تو به دست خود یک دینار انفاق نمائی بهتر از آن است که من مال تو را، به اذن تو هزار دینار انفاق نمایم. و مرحوم آقا محمد بیدآبادی مذکور به نفس نفیس خود به در دکان خباز و بقال و قصاب و علاف و عقار و سبزی فروش می آمد و آذوقه و مایحتاج خود و عیالش را بر دوش خود گرفته و به دامان خود نهاده و به خانه می برد و در این بابت اعانت از کسی قبول نمی کرد. و جامه های وی کرباس و پشمينه كم بها بود و به کسب تکمه چینی اشتغال داشت و خط شکسته را خوب می نوشت و چند دستگاه شعربافی هم داشت و قدری هم زراعت مینموده(1) منابع : 1.رستم التواریخ ص405 الی 408 تذکره المتقین ص12 و 13 @tezkar در ایتا eitaa.com/tezkar در سروش https://Sapp.ir/tezkar