eitaa logo
تذکره الاولیاء
11.5هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
542 ویدیو
98 فایل
احوالات و کلمات بزرگان اهل معرفت
مشاهده در ایتا
دانلود
#ادب برخی شاگردان علامه طباطبایی درباره فروتنی ایشان گفته اند : از قریب 40 سال پیش تا کنون دیده نشده که ایشان بر مجلس به متکی و بالش تکیه زنند ، بلکه پیوسته در مقابل حاضران مودبانه قدری جلوتر از دیوار و زیر دست میهمان می نشستند. #منبع_سیره_فرزانگان ص 245 کانال تذکرة الاولیاء @tezkar در ایتا eitaa.com/tezkar در سروش https://Sapp.ir/tezkar
رضوان الله علیه شهید ثالث، قاضی نورالله شوشتری رحمه الله، می فرماید: بین اهل ایمان معروف است که یکی از علمای اهل سنت، که در بعضی از فنون علمی استاد علامه حلی رضوان الله علیه است کتابی در رد مذهب شیعه امامیه نوشت و در مجالس و محافل آن را برای مردم می خواند و آنان را گمراه می نمود، و از ترس آن که مبادا کسی از علمای شیعه کتاب او را رد نماید، آن را به کسی نمی داد که نسخه ای بردارد. علامه حلی رحمه الله همیشه به دنبال راهی بود که کتاب را به دست آورد و رد کند. ناگزیر رابطه استاد و شاگردی را وسیله قرار داد و از عالم سنی درخواست نمود که کتاب را به او امانت دهد. آن شخص چون نمی خواست که دست رد به سینه علامه حلی بزند، گفت: سوگند یاد کرده ام که این کتاب را بیشتر از یک شب پیش کسی نگذارم. مرحوم علامه همان مدت را نیز غنیمت شمرد. کتاب را از او گرفت و به خانه برد که در آن شب تا جایی که می تواند از آن نسخه بردارد. وقتی به نوشتن مشغول شد و شب به نیمه آن رسید، خواب برایشان غلبه نمود. همان لحظه حضرت صاحب الامر روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداه حاضر شدند و به او فرمودند: کتاب را به من واگذار و تو بخواب. علامه حلی رحمه الله خوابید. وقتی از خواب بیدار شد، نسخه کتاب از کرامت و لطف حضرت صاحب الامر علیه السلام تمام شده بود. 💠 البته این قضیه را به صورتهای دیگری هم بیان کرده اند؛ از جمله در کتاب قصص العلماء این طور آمده است که: علامه حلی رحمه الله کتاب را توسط یکی از شاگردان خود که نزد آن عالم مخالف درس می خواند برای یک شب به عنوان عاریه به دست آورد و مشغول نسخه برداری از آن شد. همین که نصف شب گذشت، علامه بی اختیار به خواب رفت و قلم از دستش افتاد. وقتی صبح شد و وضع را چنین دید اندوهناک گردید؛ ولی وقتی کتاب را ملاحظه کرد، دید تمامش نوشته و نسخه برداری شده است و در آخر آن نسخه این جمله نوشته شده: کتبه بن الحسن العسکری صاحب الزمان (این نسخه را حجة بن الحسن العسکری صاحب الزمان علیه السلام نوشته است). علامه فهمید که آن حضرت تشریف آورده و نسخه را به خط مبارک خود تمام نموده اند. منبع: علیه السلام، ص۱۳۴. کانال تذکرة الاولیاء @tezkar در ایتا eitaa.com/tezkar در سروش https://Sapp.ir/tezkar
🌺 #برگی_از_تذکره_المتقین 🌺 #ملا_حسینقلی_همدانی (قدس سره) آقا محمد حسین مجاهد نوه دختری آخوند ملا حسینقلی همدانی از جد خود چنین یاد می کند: یک روز، آخوند سر کلاس درس چند بار پشت سر هم تکرار می کند: آفرین سید محمد سعید، آفرین سید محمد سعید به طوری که حاضران تعجب می کنند که این چه حرفی بود. بعد که از سید محمد سعيد حبوبی سؤال می کنند که تو در آن روز کجا بودی؟ جواب می دهد که در قایق نشسته بودم و از کوفه به کربلا می آمدم، در کنار من مرد عربی خوابیده بود و سرش را به کتف من گذاشته بود و خرخر کتان آب دهانش را روی من می ریخت، ولی من دلم نیامد که او را بیدار کنم آن وضع را تا کربلا تحمل کردم ولی او را بیدار نکردم . و تحسین آخوند نسبت به سید محمد سعید به خاطر همین امر بود .(1) تذکره المتقین ص 22 و 23 کانال تذکرة الاولیاء @tezkar در ایتا eitaa.com/tezkar در سروش https://Sapp.ir/tezkar
12.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 فیلم| ولایت همان باطن دین است. سیر و سلوک یعنی حرکت در مراتب ولایت استاد فیاض بخش کانال تذکرة الاولیاء @tezkar در ایتا eitaa.com/tezkar در سروش🔻 https://Sapp.ir/tezkar
‍ 🌺 🌺 (قدس سره) علامه آیت الله سید محمد حسن بن عبدالرسول زنوزی خوئی (متوفای ۱۱۲۳ ق) در دایرة المعارف ارزشمند خود ریاض الجنه در شرح حال بید آبادی چنین گوید: مولینا محمد بن محمد رفیع بید آبادی، در همه فنون حکمت سیمافن الهی کمال وقوف و استادی داشت و در طريقه تصوف و اشراق، طاق و بی نظیر آفاق بود و در تهذیب اخلاق و تزکیه و تطهیر باطن کوشش بی اندازه نمود، خود را از تیه ظلمانی ناسوتی به عالم نورانی لاهوتی اختصاص داده بود. و در احیای رسوم فن الهی جهد نا متناهی و سعی کماهی نمود تا آئينه حقیقت نمای آن فن شریف را از کدورت دخل و تصرف نابلدان و کج فهمان مصفی ساخت هر چند خود فقیر را ملاقات ظاهری با آن جناب اتفاق نیافتاد، نهایت از جمعی که از اشراقات و افاضات ایشان بهره اندوز بودند عقاید ایشان را شنید و در کمال تطابق با طريقة انيقة شریعت غرا دید. ایشان در احیای رسوم فن مزبور، جناب آقا محمد باقر سابق الذکر در احیای رسوم فقه امامیه که هر دو به تقريب دخل و تصرف نابلدان ضایع و نابود شده بود كمال جهد و کوشش نمودند. به زعم فقیر مؤسس و مروج فتن مزبورین در رأس مائه ثانی عشر ایشان هستند. زیرا که آنچه لازمه فهمیدن بود فهمیدند و طريقة قدما را که سالها بود بالمره از دست رفته بود به دست آورند. شكرالله مشاعيهما الجميلة بمحمد و آله. جناب مولینا در فن الهی و تفسیر تحقیقات محققانه بسیار دارند. (1) منابع 1.ریاض الجنه نسخه خطی ش 7772 کتابخانه مرعشی 2.تذکره المتقین ص 13 الی 14 در ایتا🔻 eitaa.com/tezkar در سروش🔻 https://Sapp.ir/tezkar
13.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قسم های خدای متعال در سوره‌ی مبارکه‌ی شمس به‌منظور بیدارباش بشر #آیت_الله_خسروشاهی کانال تذکرة الاولیاء @tezkar در ایتا eitaa.com/tezkar در سروش https://Sapp.ir/tezkar
‍ 🌺 🌺 آخوند که سالیان دراز دنبال چنین استادی بود مشتاقانه در درس تربیتی آقا سید على شوشتری حاضر می شود. به طوری که نظر استاد را جلب میکند و استاد عنایت ویژه ای به وی مبذول می دارد. شیخ آغا بزرگ تهرانی در نقباء البشر واقعه ای نقل نموده که شدت این ارادت را می رساند. او می نویسد: آخوند در ایام تحصیل در نجف در مدرسه سیلمیه حجره داشت و در همان ایام سخت بیمار می شود و در بستر بیماری در حجره می خوابد. اتفاقا پزشکی از مریدان سید در همان ایام وارد نجف اشرف می شود و به خدمت آقا سید علی شوشتری می رسد. سید از دکتر در خواست می کند که سریعا در مدرسه سیلمیه بر بالین آخوند همدانی حاضر شود و به مداوای وی بپردازد. دکتر پس از حضور در بالین مریض و معاینه خدمت سید می رسد و اعلام می کند که مریضی وی صعب العلاج است و معالجه اش به هزینه سنگین نیاز دارد. سید به دکتر می فرماید که: برگرد و مریض را معالجه کن اگر چه مخارج درمان وی به صد تومان هم برسد.(1) شیخ در توضیح مطلب می نویسد که صد تومان در آن عصر مبلغ سنگینی بود و کمتر کسی از اهالی نجف بود که دارای صد تومان دارائی و مایملک باشد. از نقل فوق میزان اعتنای مرحوم شوشتری به شاگرد برجسته خود کاملا مشهود است. 1.نقباء البشر ،شیخ آغا بزرگ تهرانی 676/2 2.تذکره المتقین ص17 کانال تذکرة الاولیاء @tezkar در ایتا eitaa.com/tezkar در سروش https://Sapp.ir/tezkar
‍ مرا شناسایی کن بعد از پایان عملیات بود. یکی از سالنهای معراج تهران پر شده بود از شنید. همه آنها هم شهید گمنام. بعد از عملیات این سالن را به شهدای گمنام اختصاص داده بودند. همه بدنها قطعه قطعه شده. همه سوخته و.... در میان بدنهای سوخته یک پلاک پیدا کردیم. به استخوان ها چسبیده بود. با تلاش بسیار صاحب پلاک پیدا شد. یک بسیجی از جنوب تهران بود که در همین عملیات مفقود شده بود. با خانواده اش تماس گرفتیم. پدر و برادرهایش آمدند. قضیه را گفتم. اینکه این شهید پیکرش سوخته است و نمی شود او را ببینید. کارها هماهنگ شد. قرار شد فردا برای تشییع شهید اقدام نمایند. صبح فردا یکی از بچه های معراج که از ماجرا مطلع بود آمد و گفت: می توانم در مورد این شهید خواهشی بکنم! گفتم: بفرمایید! گفت: اجازه بدهید همسر این شهید او را شناسایی کند! با تعجب گفتم: همسر شهید! منظورت چیست؟! کمی مکث کرد و گفت: دیشب در خواب شهیدی را دیدم که گفت: امروز مرا به پدر و برادرانم تحویل ندهید. همسرم باید من را شناسایی کند. من صاحب بلاک هستم ولی این پیکر من نیست! بقایای پیکر من داخل همین سالن است؟ با تعجب به حرفهای او گوش می کردم. گفتم: این پیکرها چند تکه استخوان سوخته است. همسرش چه چیزی را می خواهد شناسایی کند! همان لحظه برادران شهید برای انتقال پیکرش آمدند. از آنها پرسیدم: این شهید همسر دارد؟ با تعجب گفتند: بله چطور مگه!؟ گفتم: برای شناسایی حتما باید ایشان بیایند. برادران شهید که زیاد مذهبی نبودند صدایشان را بلند کردند و گفتند: یعنی چی! مگه برادر ما نسوخته! چی رو میخواد شناسایی کنه. بعد از کلی صحبت فهمیدم اینها با همسر شهید اختلاف دارند و ارتباطی ندارند. پدر شهید به سراغ او رفت. ساعتی بعد با همسر شهید وارد شدند. به همسر شهید گفتم: شما می توانید شوهرتان را شناسایی کنید! در حالی که اشک می ریخت گفت: بله! بعد به داخل سالن شهدای گمنام رفت. دقایقی بعد ما را صدا کرد. در لابه لای شهدای گمنام پیکر سوخته شهیدی را نشان داد و گفت: این همسر من است! خیلی تعجب کردیم. یعنی چطور او را شناسایی کرده؟! همسر شهید یک لباس را از داخل کیف دستی خودش بیرون آورد و - گفت: چند روز قبل از عملیات با هم به مغازه ای رفتیم. دو لباس هم رنگی خرید و گفت: این را برای خودم خریدم. این را هم برای تو! شوهرم گفت: من این لباس را تا زمان شهادت از تنم خارج نمی کنم. روزی به سراغ تو خواهند آمد. با این لباس بیا و من را شناسایی کن! بعد به پیکر سوخته شهید اشاره کرد و گفت: همه جای او سوخته اما قسمتی از لباسش هنوز سالم است. لباس خودش را کنار قسمت سالم لباس شهید قرار داد. هر دو مثل هم بودند. پیکر شهید همان روز برای تشییع اعزام شد. کتاب ص۱۲۷ و ۱۲۸ کانال تذکرة الاولیاء @tezkar