رک بگویم از همه رنجیده ام
از غریب و آشنا ترسیده ام
بی خیال سردی آغوش ها
من به آغوش خودم چسبیده ام
_فریدون مشیری
انشاالله خدا
به خانواده های عزادار اتفاق طبس صبر بده 🖤
و بچه هایی که منتظر بودن باباشون از معدن برگرده تا روز اول مهر رو براشون تعریف کنن
از کشوی دفترچه هام یه دفترچه درآوردم و دیدم توی چند تا از صفحه هاش تاریخ تولد بچه های کلاس و نوشتم که بهشون تبریک بگم برای دبستان پایه چهارم هست فکر کنم . این همه مهربونی از طرف من ظلمه(:🤏🏻✨~
و کودکی عجب دنیای قشنگی بود .
ㅤㅤㅤㅤㅤi𝗍'𝗌 𝗈𝖿𝖿i𝖼i𝖺ll𝗒 𝗌𝖾𝗉𝗍𝖾m𝖻︎𝖾𝗋
ㅤㅤ ㅤ⋆。゚⊹ ࣪ ⋆ִ ࣪𖤐˚⊹⋆ ゚。⋆𑁤
زندگی به عنوان قارچ خپل ๋࣭𓏲 ๋࣭ ࣪
بچها هانیوپ🛐🛐🛐
وای من ...این دختر امروز منو اکلیلی به تمام معنا کرد
_درود به یاران دوست داشتنی (:★
امروز طبق معمول با وجود معلم ریاضیم که یه جورایی مشاور اعصاب و روانم حسابش میکنم خرسند شدم . T_T *بغض
اصلاً این زن فرشته ست ، دقیقاً کلمه فرشته و وقتی درس میده اینطوریه که آدم کشیده میشه به سمت درس ریاضی . و زمانی که یکم میگذره از درس دادن همیشه یا اکثر اوقات شروع میکنه تجربه های خودش رو باهامون به اشتراک میزاره ، در عین حال که خیلی شوخ هست خیلی عاقل و فهمیده ست و میدونه چیکار کنه که یه فردی مثل من همیشه یادش باشه چنین معلمی توی دوره ی راهنماییش بوده (امیدوارم منظورم رو متوجه بشید😭)
آره از این مسئله که بگذریم امروز این معلم دوست داشتنی گفت هر کسی باید به رشته ای که قراره بره عشق بورزه و اون رشته رو یکی از عشق های زندگیش قراره بده .
بعد من گفتم خانوم من عشقی ندارم چیکار کنم .
صدای قهقه بچه ها بلند شد و معلمم گفت تو خودت عشق منی 😂
بعد یکم گذشت و معلمم دفترش رو باز کرد و گفت تک تک رشته هایی که میخواید برید و شغلی که دوست دارید و بگید بهم .
رسید به اسم من که گفتم خانوم من واقعا هیچ رشته ای رو دوست ندارم هیچی توی خودم نمیبینم یعنی انگار احمقم و به درد کاری نمیخورم .
یکی از نمکدون های کلاس گفت حتماً میخواد خانه دار بشه . . . (👊🏻این مشت تو صورتش)
بعد معلمم گفت وا چرااا تو به این ماهی بنظر من قطعاً قطعاً از الان توی خودت میبینم هر کاری که کنی قراره یه فرد مهربون باشی ، و بنظرم تو میتونی یه معلم خیلی خوب یا یه مشاور و روان پزشک عالی بشی چون از الان معلومه .
بعد خیلی برام غیر قابل باور بود چند تا از بچه ها گفتم آره خانوم دقیقااا خیلی معلم پایه ای بهش میخوره باشه ✋🏻
وای اون لحظه بغضم گرفت خیلی خوشحالم کرد با خودم توی ذهنم تکرار میکردم یه فرد مهربون :>
خلاصه اسم منو خالی گذاشت که بعداً بهش بگم چیکار قراره بکنم .
🤍✨🌱")