یک روح نا آرام،یک جسم خسته و یک مغزی دراز فکر و خیال های بیش از حد")
بعضی وقت ها یه اتفاقی میوفته توی جمع که بغض شدیدی میکنی و نفس کشیدن برات سخت میشه ، واگه فقط یکبار دیگه پلک بزنی اشکت جاری میشه .
خواستم بگم هیچکس و هیچ چیز لیاقت این حس تورو نداره ⭑:>
ولی من هنوزم دلم برای روزایی که تنها دغدغه ی زندگیم این بود که مامانم برام CD بخره و بزارمش توی DVDو منتظر تیزر اول باب اسفنجی باشم و بگم
بله ناخدا،شلواررر مکعبی . تنگ شده")
چقدر روزای قشنگی رو می گذروندیم بدون اینکه بدونیم
بخدا هیچی دیگه نمیفهمم انقدر ریاضی مینویسم فکر کنم معلممون قصد داره تا بهمن ماه کتاب ریاضی رو تموم کنه👍🏻
بعد فکر کنید یه عالمه درس و قراره ۱۷ شهریور آزمون ریاضی بگیرن (مدرسه ی ما همیشه از ۱۷شهریور ۱هفته میریم مدرسه 👍🏻)*میدونم بدبختم
𝑻𝒉𝒂𝒕 𝒈𝒊𝒓𝒍 𝒍𝒐𝒗𝒆𝒔 𝒓𝒆𝒂𝒅𝒊𝒏𝒈 𝒃𝒐𝒐𝒌𝒔, 𝒄𝒍𝒂𝒔𝒔𝒊𝒄 𝒍𝒊𝒕𝒆𝒓𝒂𝒕𝒖𝒓𝒆, 𝒋𝒐𝒖𝒓𝒏𝒂𝒍𝒊𝒏𝒈, 𝒂𝒖𝒕𝒖𝒎𝒏, 𝒉𝒐𝒕 𝒅𝒓𝒊𝒏𝒌𝒔, 𝑺𝒊𝒎𝒐𝒏'𝒔 𝒓𝒐𝒍𝒍, 𝒂𝒏𝒅 𝒌𝒏𝒊𝒕𝒕𝒆𝒅 𝒄𝒍𝒐𝒕𝒉𝒆𝒔. 𝑻𝒉𝒂𝒕'𝒔 𝒎𝒆.𑁤⋆🍞