این چند روز اینطوریم که چقدر دلم امام رضا رو میخواد چقدر دلم میخواد یه گوشه ای از حرم با صفاش بشینم و از مهربونیش لذت ببرم . . .ᥫ᭡

چقد دلم میخواد حضوری بغلت کنم

پاییز نزدیکه و هیچی به اندازه ی دیدن این سریال به آدم کیف نمیده🍂

من نمیفهمم معلم هایی رو که شغل پدر خانواده رو میپرسن الان مثلا بفهمی چی گیر تو میاد؟ بعد مثلا میگی شغلش کارمنده میگه :کارمنده کجاست؟

یعنی چی؟یعنی چی که سانگ جی و جیاشو انقدر قشنگن و بهم میان؟ *کمک

صف وایساده بودیم توی حیاط بعد یهو دیدم معلم ریاضیم از توی سالن که به حیاط باز میشه داره برام با دوتا دستاش دست تکون میده منم اینطوری بودم:🙌🏻سلاااممم

معلم ریاضیتون🛐

من زنگای ادبیات و خیلی دوست دارم کلاس توی سکوته، معلم مسن مون توی کلاس قدم میزنه و شوخی میکنه و درس میده امروز هم تنها روی نیمکت کنار پنجره نشسته بودم برگای زرد روی زمین آسفالت شده میرقصید ، نگاهم به زمین والیبالی که این ۲ سال هر زنگ ورزش داخلش بازی میکردیم افتاد چقدر زود گذشت انگار همین چند وقت پیش بود به این مدرسه اومده بودیم ولی الان افرادی به نام سال آخری هستیم . همان لحظه معلم زمزمه کرد : یار دستنبو به دستش بود و‌دستم داد و دستم بوی دستنبوی دست او گرفت ، قشنگ ترین بیتی هست که شنیدم . صدای خنده بچه ها توی کلاس پیچید کمی به حرفش دقت کردم ، گوشه ی کاغذی که پر از شکلک های مختلف بود این بیت رو نوشتم و دیدم چقدر راست میگفت بیت خیلی قشنگ و مفهوم داری هست★:>

بچه ها خیلی عجیبه تا از امروز شروع به مدرسه رفتن کردم سریال دیدن رو شروع کردم از توی تابستون سریال دیدن خیلی بیشتر بهم میچسبه زیاد! ! !