وقتی میفهمی مهم نیستی و تمام تلاشات الکی بوده که کنارش زار میزنی از شدت غم و اون بدون هیچ واکنشی به کارش میرسه -
به یه جایی رسوندیم که دیگه هیچ قشنگی از تو
توی ذهنم نیست | مردادِ هزار و چهارصد و چهار
تئاتر زندگی -
به یه جایی رسوندیم که دیگه هیچ قشنگی از تو توی ذهنم نیست | مردادِ هزار و چهارصد و چهار
دیگه قرار نیست درموردت بنویسم حیف جوهر کلمات که برات هدر برن | شهریورِ هزار و چهارصد و چهار
اونجایی که جای ویدیو مسیج دادن، چشم تو چشم با آبُتاب براش تعریف میکنی یه مزه دیگه یی داره.