میخواست از امریکایی ها و اعمال نیکشان مثلا ، برایم بگوید .
- امریکایی ها ، روز شکرگزاری دارن . تو اون روز تمام نعمت ها رو به یاد میارن و شکر میکنن . اونوقت ما چی !
خندیدم .
- چرا میخندی ؟
+ اخه خیلی باحالی . ما ایرانیا ، حداقل جمعیت زیادی از ایرانیا ، روزی ۵ بار شکر میکنیم و نعمت هارو به خودمون یاد اوری میکنیم . بعد تو غصه ی نداشتن روز شکرگزاریمونو گرفتی ؟ شاهکار کردن یه روزو به یاد نعمت هاشونن ؟
خودش هم خندید ...!
#احوالاتیکمعارفی
#روزمرگی
+ اون آتئیسته ، هیچیو قبول نداره . میگه هیچی واقعی نیست . دنیا اتفاقیه . خدا کیه اصلاً !
چجوری میشه رو همچین ادمی کار کرد اخه ؟
لبخندی زد .
- هیچجوری . وقتی بهت میگه هیچی واقعی نیست ، بهش بخند . با لحن خانم شیرزاد بگو واقعاااا ؟
اگه گفت اره ، خودش حرف خودش که گفته بود هیچی واقعی نیست رو رد کرده :))) یه واقعا وجود داشته ! و اگه گفت نه ، بازم حرف خودشو رد کرده :)))
زیاد سخت نگیر .
#احوالاتیکمعارفی
#روزمرگی
به راستی از ماجرای غدیر خم میتوان چه برداشتی کرد ؟
هر انکه جلو زده برگردد ، هر انکه عقب مانده ، برسد !
یعنی چه ؟
یعنی از ولی ات ، امام زمانت ، نه جلو بزن و نه عقب بمان !
با او حرکت کن ...
یعنی حالا ، با امام خامنه ای ، حرکت کن .
#احوالاتیکمعارفی
#روزمرگی
من برای زیارت عتبات عالیات وارد نجف اشرف شده و سید را ملاقات کردم ، من دیدم سید بحرالعلوم همانند دریای مواج و عمیقی از دانشهاست سپس از او پرسیدم : ما در یک درجهای از علم بودیم لذا شما در این حد نبودی و چطور شد که به این معارف دست یافتی؟ سید رو به من کرد و گفت: میرزا این از اسرار است اما من آن را به تو میگویم به شرطی که تا زنده هستم به کسی نگویی ! چگونه این طور نباشم در حالی که آقایم حجت بن الحسن (ع) شبی مرا در مسجد کوفه به سینه مبارک خود چسباند !
[ نقل از حاج اقا میرزای قمی ]
پرسیدند : خدا گناهان بزرگ مارا میبخشد ؟
برای انکه جوابشان را بدهد گفت بروید و از فلان جا تعدادی سنگ به سلیقه خودتان بیاورید .
رفتند و اوردند ، این بار گفت حالا همین سنگ ها را به جایشان برگردانید و دقیقا همانجایی بگذارید که برداشته بودید .
کسانی که سنگ بزرگ برداشته بودند ، رد سنگ باقی مانده بود و توانستند جای اصلی سنگ را تشخیص دهند ولی دیگر افراد به سختی !
گفت : شما تمام گناهان بزرگتان در ذهنتان میماند و مدام میگویید خدایا از سر تقصیر من بگذر ! پس میبخشد .
ان گناهانی که کوچک هستند هم از یاد میبرید . جالب است بدانید ، حین داشتن وضو ، کنتور گناهان کوچکتان هم یک به یک رو به اعداد کمتر میرود !
همه با شک میپرسیدند : یعنی خدا میبخشد ؟
حرصش گرفته بود !
+ تواب و رحیم و ... را من از خودم درنیاورده ام ! میبخشد ! حتما و قطعا میبخشد :))
#احوالاتیکمعارفی
جوانی با آن سن و سال ؛ همه ی سوال های علامه را جواب داد
پرسیده و نپرسیده همه ی مشکلاتش را حل کرد!
دلِ علامه لرزید : نکند ...
تازیانه از دستش افتاد : می شود امام زمان را دید؟!
جوان خم شد
تازیانه را برداشت و در دست علامه گذاشت
خندید :
چطور نمی شود وقتی دستِ او توی دستِ توست؟!
[ العبقری الحسان جلد ۲ ص ۶۱ ]
+ [ متی ترانا و نراک ]
جوان گفت: زیارت بخوان
مرد گفت: سواد ندارم
جوان شروع کرد به خواندن. سلام داد به معصومین تا امامِ عسکری.
پرسید: امامِ زمانت را میشناسی ؟
مرد جواب داد : چرا نشناسم ؟
گفت: پس سلام کن .
مرد دستش را روی سینه گذاشت : السلام علیک یا حجة بن الحسنِ العسکری.
جوان خندید :
وعلیک السلام و رحمة الله و برکاته ...
+ [ متی ترانا و نراک ]
یک زنِ تنها
یک زنِ زیبا ؛
یک طبق طلا می گذارد روی سرش
راه می افتد، پای پیاده
از کربلا تا کوفه !
هیچکس نگاهِ چپ هم نمی کند به او
نه به خودش، نه به طلا هایش .
همه جا امن و امان است وقتی بیاید ...
[ شیخ مفید ]
+ دیدی وقتی یه بچه ای بهت توجه نمیکنه ، ازت فراریه ... میگیری بغلت ، فشارش میدی . قلقلکش میدی یا ... در واقع داری اذیتش میکنی که بهش بفهمونی دوستش داری !
- خب ، این چه ربطی داشت ؟
+ خدا دوست داره که گاهی اوقات بهت سختی میده ... به سختیای زندگیت اینطوری نگاه کن ؛ قشنگ میشن مگه نه ؟
#احوالاتیکمعارفی
#روزمرگی
میگویم :
این که توی خودت میخزی و بهت برمیخورد و دلخور میشوی ، برای این است که فرض میکنی کسی شدهای !
جایگاهی داری که نباید خدشه بردارد .
لابد میگویی: چطور میشود آدم نفس بکشد و بهش برنخورد ؟!
عزتش زیر سوال برود و هیچ نگوید؟ میشود مگر ؟!
شاید بگویم: اگر شیعهی علی(ع) هستی باید مثل او باشی !
خودت هم نخواهی سیستمِ عالم جوری هست که به سمت آن شکل و قیافه شدن میبردت.
تا جایی که بشنوی و نشنیده بگیری ..
بینی و رو برگردانی ..
جوابِ سلام نشنوی و دعا کنی ..
حقت را ببرند و خیرخواه باشی ..
لابد تعجب میکنی.
بعد برای این که باورت بشود احتمالا میگویم: این حدیث را شنیدهای که مومن مثل خاک است ؟!
خیرش به همه میرسد اما برای هیچ کس مهم و ارزشمند نیست ...
شاید با چشمانِ درشتت خیره شوی به من و دهانت کمی باز بماند.
آن وقت ناچارم تیرِ آخر را پرتاب کنم:
باور داری که علی(ع) ابوتُراب است و یعنی پدرِ خاک؟
وقتی تو را فرزندِ علی(ع) خواستهاند ؛
چرا نباشی؟
چرا نشوی؟
چرا شانه خالی کنی؟
چه بهتر از این ؟!
پ.ن : علی ابوتراب است ، خاک باش ...
[ لاادری ]
[ تینـو ]
+ دیدی وقتی یه بچه ای بهت توجه نمیکنه ، ازت فراریه ... میگیری بغلت ، فشارش میدی . قلقلکش میدی یا ...
هر وقت در زندگیات گیری پیش آمد و راه بندان شد، بدان خدا کرده است !
زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی ؟
هر کس گرفتار است، در واقع گرفته ی یار است ...
[ حاج میرزا اسماعیل دولابی ]
+ تصور کن کسی بهت یه هدیه میده ، یه چیز با ارزش . مثلا یه لباس ... تو خرابش میکنی و بهش اهمیت نمیدی . طرف ازت ناراحت میشه ، مگه نه ؟ بعدشم دیگه چیزی بهت نمیده . میگه لیاقت نداره !
خداام همینها ! لباس که هیچی . این همه نعمت ... ما با نعمت های خدا چجوری تا میکنیم ؟ لایق نعمت های بیشتر هستیم یا نه ؟
#احوالاتیکمعارفی
#روزمرگی