eitaa logo
[ تینـو ]
556 دنبال‌کننده
3 عکس
0 ویدیو
1 فایل
• ما همه تینو به آمدنت. همه‌جا سراب است جانِ جهان... سیرابمان کن! تینو، تشنه را گویند... ما همه تشنه به قدوم سبز یک مهربانیم :)
مشاهده در ایتا
دانلود
میخواست از امریکایی ها و اعمال نیکشان مثلا ، برایم بگوید . - امریکایی ها ، روز شکرگزاری دارن . تو اون روز تمام نعمت ها رو به یاد میارن و شکر میکنن . اونوقت ما چی ! خندیدم . - چرا میخندی ؟ + اخه خیلی باحالی . ما ایرانیا ، حداقل جمعیت زیادی از ایرانیا ، روزی ۵ بار شکر میکنیم و نعمت هارو به خودمون یاد اوری میکنیم . بعد تو غصه ی نداشتن روز شکرگزاریمونو گرفتی ؟ شاهکار کردن یه روزو به یاد نعمت هاشونن ؟ خودش هم خندید ...!
+ اون آتئیسته ، هیچیو قبول نداره . میگه هیچی واقعی نیست . دنیا اتفاقیه . خدا کیه اصلاً ! چجوری میشه رو همچین ادمی کار کرد اخه ؟ لبخندی زد . - هیچجوری . وقتی بهت میگه هیچی واقعی نیست ، بهش بخند . با لحن خانم شیرزاد بگو واقعاااا ؟ اگه گفت اره ، خودش حرف خودش که گفته بود هیچی واقعی نیست رو رد کرده :))) یه واقعا وجود داشته ! و اگه گفت نه ، بازم حرف خودشو رد کرده :))) زیاد سخت نگیر .
به راستی از ماجرای غدیر خم میتوان چه برداشتی کرد ؟ هر انکه جلو زده برگردد ، هر انکه عقب مانده ، برسد ! یعنی چه ؟ یعنی از ولی ات ، امام زمانت ، نه جلو بزن و نه عقب بمان ! با او حرکت کن ... یعنی حالا ، با امام خامنه ای ، حرکت کن .
من برای زیارت عتبات عالیات وارد نجف اشرف شده و سید را ملاقات کردم ، من دیدم سید ‌بحر‌العلوم همانند دریای مواج و عمیقی از دانش‌هاست سپس از او پرسیدم : ما در یک درجه‌ای از علم بودیم لذا شما در این حد نبودی و چطور شد که به این معارف دست یافتی؟ سید رو به من کرد و گفت: میرزا این از اسرار است اما من آن را به تو می‌گویم به شرطی که تا زنده هستم به کسی نگویی ! چگونه این طور نباشم در حالی که آقایم حجت‌ بن ‌الحسن (ع) شبی مرا در مسجد کوفه به سینه مبارک خود چسباند ! [ نقل از حاج اقا میرزای قمی ]
پرسیدند : خدا گناهان بزرگ مارا میبخشد ؟ برای انکه جوابشان را بدهد گفت بروید و از فلان جا تعدادی سنگ به سلیقه خودتان بیاورید . رفتند و اوردند ، این بار گفت حالا همین سنگ ها را به جایشان برگردانید و دقیقا همانجایی بگذارید که برداشته بودید . کسانی که سنگ بزرگ برداشته بودند ، رد سنگ باقی مانده بود و توانستند جای اصلی سنگ را تشخیص دهند ولی دیگر افراد به سختی ! گفت : شما تمام گناهان بزرگتان در ذهنتان میماند و مدام میگویید خدایا از سر تقصیر من بگذر ! پس میبخشد . ان گناهانی که کوچک هستند هم از یاد میبرید . جالب است بدانید ، حین داشتن وضو ، کنتور گناهان کوچکتان هم یک به یک رو به اعداد کمتر میرود ! همه با شک میپرسیدند : یعنی خدا میبخشد ؟ حرصش گرفته بود ! + تواب و رحیم و ... را من از خودم درنیاورده ام ! میبخشد ! حتما و قطعا میبخشد :))
جوانی با آن سن و سال ؛ همه ی سوال های علامه را جواب داد پرسیده و نپرسیده همه ی مشکلاتش را حل کرد! دلِ علامه لرزید : نکند ... تازیانه از دستش افتاد : می شود امام زمان را دید؟! جوان خم شد تازیانه را برداشت و در دست علامه گذاشت خندید : چطور نمی شود وقتی دستِ او توی دستِ توست؟! [ العبقری الحسان جلد ۲ ص ۶۱ ] + [ متی ترانا و نراک ]
جوان گفت: زیارت بخوان مرد گفت: سواد ندارم جوان شروع کرد به خواندن. سلام داد به معصومین تا امامِ عسکری. پرسید: امامِ زمانت را میشناسی ؟ مرد جواب داد : چرا نشناسم ؟ گفت: پس سلام کن . مرد دستش را روی سینه گذاشت : السلام علیک یا حجة بن الحسنِ العسکری. جوان خندید : وعلیک السلام و رحمة الله و برکاته‌ ... + [ متی ترانا و نراک ]
یک زنِ تنها یک زنِ زیبا ؛ یک طبق طلا می گذارد روی سرش راه می افتد، پای پیاده از کربلا تا کوفه ! هیچکس نگاهِ چپ هم نمی کند به او نه به خودش، نه به طلا هایش . همه جا امن و امان است وقتی بیاید ... [ شیخ مفید ]
+ دیدی وقتی یه بچه ای بهت توجه نمیکنه ، ازت فراریه ... میگیری بغلت ، فشارش میدی . قلقلکش میدی یا ... در واقع داری اذیتش میکنی که بهش بفهمونی دوستش داری ! - خب ، این چه ربطی داشت ؟ + خدا دوست داره که گاهی اوقات بهت سختی میده ... به سختیای زندگیت اینطوری نگاه کن ؛ قشنگ میشن مگه نه ؟
می‌گویم : این که توی خودت می‌خزی و بهت برمی‌خورد و دلخور می‌شوی ، برای این است که فرض می‌کنی کسی شده‌ای ! جایگاهی داری که نباید خدشه بردارد . لابد می‌گویی: چطور می‌شود آدم نفس بکشد و بهش برنخورد ؟! عزتش زیر سوال برود و هیچ نگوید؟ می‌شود مگر ؟! شاید بگویم: اگر شیعه‌ی علی(ع) هستی باید مثل او باشی ! خودت هم نخواهی سیستمِ عالم جوری هست که به سمت آن شکل و قیافه شدن می‌بردت. تا جایی که بشنوی و نشنیده بگیری .. بینی و رو برگردانی .. جوابِ سلام نشنوی و دعا کنی .. حقت را ببرند و خیرخواه باشی .. لابد تعجب می‌کنی. بعد برای این که باورت بشود احتمالا می‌گویم:‌ این حدیث را شنیده‌ای که مومن مثل خاک است ؟! خیرش به همه می‌رسد اما برای هیچ کس مهم و ارزشمند نیست ... شاید با چشمانِ درشتت خیره شوی به من و دهانت کمی باز بماند. آن وقت ناچارم تیرِ آخر را پرتاب کنم: باور داری که علی(ع) ابوتُراب است و یعنی پدرِ خاک؟ وقتی تو را فرزندِ علی(ع) خواسته‌اند ؛ چرا نباشی؟ چرا نشوی؟ چرا شانه خالی کنی؟ چه بهتر از این ؟! پ.ن : علی ابوتراب است ، خاک باش ... [ لاادری ]
[ تینـو ]
+ دیدی وقتی یه بچه ای بهت توجه نمیکنه ، ازت فراریه ... میگیری بغلت ، فشارش میدی . قلقلکش میدی یا ...
هر وقت در زندگی‌ات گیری پیش آمد و راه بندان شد، بدان خدا کرده است ! زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی ؟ هر کس گرفتار است، در واقع گرفته ی یار است ... [ حاج میرزا اسماعیل دولابی ]
+ تصور کن کسی بهت یه هدیه میده ، یه چیز با ارزش . مثلا یه لباس ... تو خرابش میکنی و بهش اهمیت نمیدی . طرف ازت ناراحت میشه ، مگه نه ؟ بعدشم دیگه چیزی بهت نمیده . میگه لیاقت نداره ! خداام همینها ! لباس که هیچی . این همه نعمت ... ما با نعمت های خدا چجوری تا میکنیم ؟ لایق نعمت های بیشتر هستیم یا نه ؟