عکس دیده نشده از #سردار_قاسم_سلیمانی
فرودگاه تیفور (T4)
در جریان آزادسازی شهر بوکمال
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
@tmersad313
⚫ نصب عکسهای #سردار_قاسم_سلیمانی به مناسبت چهلمین روز شهادت ایشان در سرتاسرایتالیا توسط گروه
Fronte Europeo per la Siria ( جبهه اروپایی سوریه)
▪ترجمه متن پوستر:
بهشت دیگری هست
و آن صحنه ی نبردست
صحنه ی نبرد برای وطنت
به (افتخار) یاد سردار قاسم سلیمانی
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
@tmersad313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ از بس تحقیرمون کردن یادمون رفته داشته هامونو ببینیم یادمون رفته چه قهرمانهایی داریم یادمون رفته اصلا کی هستیم!
اجازه دهید تاریخ قبل از شهادت #سردار_قاسم_سلیمانی رو از زبان آمریکایی های آزاده بشنویم چون ما قبل از شهادتش گوش هامون پر شده بود از حقارت و نفرت از خودمون!
از بس تو سرمون زدن و دنیای اطرافمون رو وارونه نشون دادن هرگز قدر داشته هامونو ندونستیم!
سلبریتی های توخالی رو برامون قهرمان ساختن و قهرمانان واقعی مون رو دشمنمون نشون دادن قدر ندونستیم!
ان شاء الله بعد از شهادت سرداردلها چشمهامون ببینه و گوشهامون بشنوه و قدر داشته هامونو بدونیم
👤 مجتبی روحی زاده
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
@tmersad313
👊کانال تنگه مرصاد💥
🩸روایت خبرنگاری که هدیه #سردار_قاسم_سلیمانی را پس داد
فاطمه بویرده، خبرنگار العالم روایت دیدار خود با سردار شهید سلیمانی را اینگونه توصیف کرده است: چند روز قبلتر از این در ایام عید نوروز، روزها و شبهای خیس و غرق شده در سیل را در خوزستان سپری می کردیم. خبری از عید نبود. شهر پیراهن ژنده گلآلود بر تن کرده بود؛ نمیدانستم حواسم به خوزستان همیشه سرافراز باشد، که اکنون سیل بیرحمانه به جنگ نخلهای سوخته در جنگ اش آمده بود یا حواسم به ارتباط های زندهای باشد که دقیقه به دقیقه با شبکه داشتیم.
در همین حال و هوا باخبر شدیم سردار سلیمانی به منطقه آمده است؛ من باید با سردار سرافراز اسلام، مردی که نامش دشمن را به لرزه در می آورد مصاحبه می کردم.
شبها و روزها گذشت، کار آسانی نبود، ولی اصرار داشتم که مصاحبه انجام شود.
از صبح سر آفیش حاضر می شدم و برای مصاحبه با سردار سلیمانی تلاش می کردم اما متاسفانه موفق نمی شدم؛ نا امید شدم ازبس تلفن زدم و پیگیری کردم. برای سردار هرجا میرفتیم، سردار آنجا را ترک کرده بود.
مهمان یکی از مردم شریف شادگان به نام حاج عوفی شدیم، حاج عوفی در خانه اش را در این روزهای بحرانی برای همه باز کرده بود؛ «موکب امام حسن عسکری سپیدان» آنجا به مدت ده روز مستقر شده بود و به مردم سیل زده شادگان و خوزستان کمک رسانی میکردند، ۵ ساعت کنارشان بودیم، مردمی که خودشان را خادم الحسین معرفی کردند به من گفتند ما از سردار دعوت کردیم و سردار به نوکرای حسین نه نمیگوید همینجا منتظرشان بمانید.
غروب شد؛ دلهره داشتم، سرانجام خبر رسید سردار به موکب می آید؛ راه افتادیم، من از بس که به بنبست خورده بودم، گریه کردم.
وسط جاده بودیم که تماس گرفتند و گفتند: سردار به موکب رسیده است.
با سرعت خودمان را به موکب رساندیم لحظه ورودم، سردار را که دیدم با روی باز از گروه ما استقبال کرد، از او درخواست مصاحبه کردم، عذرخواهی کرد و به من گفت «دلخور نشو دخترم و رفت»
با ابومهدی المهندس از مجاهدین برجسته عراقی مصاحبه گرفتم، اما از شدت گریه حالم بد شد راه افتادم سمت ماشین و از آنها فاصله گرفتم که یکی از خادمان موکب به من گفت: «گریه نکن سردار انگشترش را به تو هدیه داده است».
از خوشحالی سر از پا نمی شناختم ولی من طمع به مصاحبه دوخته بودم، گفتم نمی خواهم، با اخلاقی که از سردار انتظار داشتم به هدف می رسیدم، هدیه را رد کردم و گفتم من قول دادم به شبکه مصاحبه بگیرم.
این را گفتم و به راه خودم ادامه دادم، که خودرو سردار توقف کرد و سردار سلیمانی با لحنی پدرانه گفت «دخترم میشود گریه نکنی، حالا بگو چه بگویم» و من گفتم هرچی درحق این مردم باید گفته شود.
جمعه 30 فروردين 1398
#با_مدد_الهی_کرونا_را_شکست_میدهیم
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
@tmersad313