eitaa logo
👊کانال تنگه مرصاد💥
681 دنبال‌کننده
20.3هزار عکس
10.8هزار ویدیو
130 فایل
👊آنتی منافق👊 🔥کانال تنگه مرصاد🔥 ✔✔ 🔴رسانه جوانان مستقل و انقلابی ایران اسلامی 🔴 💪ما همه صیاد هستیم👊 ✨با ولی تا ظهور خواهیم ماند✋ ارتباط با ادمین 👇👇 @Soheil_110 @yaa_hossain_313
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸تاکنون آزمایش کرونای ۱۱۴ ملوان ناو هواپیمابر روزولت مثبت گزارش شده است و پیش‌بینی می‌شود به صدها نفر برسد. 🔸فرماندار نیویورک (با اشاره به افزایش تعداد مبتلایان به کرونا): دستگاه‌های کمک تنفسی فقط تا 6 روز آینده جوابگوی بیماران است. 🔸اجرای محدودیت‌های آمد و رفت در فلوریدای آمریکا در پی شیوع گسترده کرونا 🔸پکن «دروغ‌های بی‌شرمانه سیاست‌مداران آمریکایی» درباره آمار شیوع کرونا در چین را رد کرد. @tmersad313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃 دربسیاری از افتادن ها خیری نهفته است 🔹عسي‏ أَنْ تَکْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَکُمْ 🔸چه بسا چیزی راخوش نداشته باشید، حال آن که خیرِشما درآن است 📿 اول وقت @tmersad313
💥 دائماً باید در حالت انقطاع و اضطرار باشیم تا «غفلت» سراغ ما نیاید... «خداوند متعال کسی است که هر مخلوقی در شرایط (وقتی امیدش از اسباب، قطع می شود)، او را در می‌یابد. پس ما باید دائماً در حالت باشیم؛ یعنی دائماً مثل کسی باشیم که در کشتی نشسته و کشتی‌اش شده است؛ یا مثل فردی باشیم که در هواپیما است و شرایط اضطراری اعلام کرده‌اند. ما باید همیشه احساس کنیم که ، بیکاره است. آیا وقتی کشتی می‌شکند و می‌خواهد غرق شود، خدا غرق شده است؟! خیر! ناخدای کشتی غرق شده است. مگر تا به حال کشتی، تو را نگه می‌داشت؟! آیا فقط وقتی که کشتی می‌شکند، متوجه اضطرار خودت می‌شوی؟! ما به اسباب تکيه می‌کنيم و اسباب براي ما می‌آورد. گاهي خداوند اين اسباب را می‌بَرَد و ما خدا را پيدا می‌کنيم. خداوند مي‌فرمايد که مواظب باشيد وقتي دوباره اسباب آمد، غافل نشويد...» @tmersad313
🆘 پایان عبدالحلیم خدام ‼️ 📌بخش مهمی از اخبار منطقه این روزها در سایه کرونا دیده نمی‌شوند؛ از جمله وفات معاون سابق رئیس جمهور سوریه (۲۰۰۵-۱۹۸۴) و یکی از مردان پر نفوذ منطقه که ناگهان از صحنه خارج شد، سال‌ها در دایره فراموشی باقی ماند و سرانجام در سکوت خبری تکان‌ دهنده‌ای در پاریس از دنیا رفت... 🔸او مصداق یک بازنده سیاسی بود که نوشتن از خدام مجال و فرصت بیشتری می‌طلبد اما از یک نکته درباره حیات سیاسی او نمی‌توان گذشت؛ انشقاق خدام از نظام سوریه حتما انگیزه و زمینه‌های اساسی داشت اما بدون تحریک خارجی هرگز صورت نمی‌گرفت... 🔹 او سهم بزرگی در سیاست‌های منطقه‌ای نظام بعثی سوریه، به ویژه در لبنان داشت و نقش مهمی هم در انتقال قدرت به بشار ایفا کرده بود؛ با گذشت زمان نسبت به بشار و حلقه اطرافیانش زاویه پیدا کرد اما فرار خدام از سوریه و اعلام جدایی از نظام شوک بزرگی بود که هیچکس انتظارش را نداشت... 🔸جالب‌تر اینکه خدام در واقع هیچوقت از نظام جدا نشد، هیچگاه علیه گذشته‌اش، علیه حافظ اسد یا حتی کلیت نظام موضع جدی نگرفت و تمام انتقاداتش به همان حلقه مختصر بشار محدود بود؛ خدام همواره منتظر روزی بود که به سوریه و رهبری حزب بازگردد و از این بابت هرگز نتوانست با معارضین همسفره شود... 🔹تضمین و تحریک خارجی (مشخصا سعودی‌ها) نقش مهمی در شکلگیری این وضعیت برای خدام داشت، تضمین‌هایی که هیچوقت عملی نشد؛ خدام روز به روز بیشتر از معادلات قدرتی که به آن تعلق داشت دور شد و هم نظام را از دست داد و هم در جلب حمایت معارضین شکست خورد... 🔸این موقعیت میانه باعث شد خدام برای همیشه از صحنه کنار گذاشته شده و فراموش شود؛ زندگی و مرگ عبدالحلیم پر از درس و عبرت است... 🖌 فلاح پور ✍ عبدالحلیم خدام، معاون سابق رئیس جمهور سوریه (۲۰۰۵-۱۹۸۴) و وزیر خارجه اسبق این کشور (۱۹۸۴-۱۹۷۰) بود که (سه‌شنبه ۱۲ فروردین) در ۸۸ سالگی در پاریس درگذشت.... @tmersad313
پویش جهانی استغاثه به امام عصر(عجل الله تعالی فرجه).mp3
17.45M
♨️ 📌 توضیحات مهم استاد درباره 👈 نحوه عمل به این استغاثه و طرح عظیم چیست؟؟؟ 👈 انشالله همه نیروهای انقلابی با کنار گذاشتن اختلافات چند روزه ، این طرح مهم را که اصلاحیه طرح چله است انجام می دهیم ❇️ پس در حد توان تبلیغ کنید . نام طرح 👈 @tmersad313
👊کانال تنگه مرصاد💥
💢سازندگی ایران در دوره از زبان محمدرضا پهلوی این سالها بزرگنمایی در تاریخ به واسطه جعلیات فضای مجازی به شکل بی حد و مرزی توسعه پیدا کرده است. بدون پیش داوری به نسخه انگلیسی اولین کتاب (۳۶۶ صفحه ای) مراجعه کنید او می‌نویسد: گرچه پدر طرح‌های مترقی و بلندپروازانه ای برای ایران داشت اما هرگز برنامه جامعی برنامه دوم هفت ساله ما صورت بندی نکرد. شاه در این کتاب پدرش را دوست داشتنی ترین انسان و از طرفی رعب آورترین فرد معرفی می‌کند او در این کتاب میگوید: پدرم مردم ایران را کرد!!! منبع:اولین کتاب محمدرضا پهلوی که ۳۶۶ صفحه است: " ماموریت برای وطنم" صفحه ۴۹ نسخه انگلیسی اما محمدرضاشاه در اوج قدرت خود کتابی دیگر نوشت به نام در آنجا گزارشی از پنجاه سال سلطنت ارائه می دهد. جالب اینجاست که او بیست سال اول دودمان پهلوی یعنی تمام دوران را اینگونه توصیف می‌کند: "بیست سال اول دودمان پهلوی صرف استقرار یک وضع امنیتی و اقتصادی و اجتماعی می شد و عملا فرصت کافی برای وجود نداشت!!!!! سپس شاه می‌گوید: دوران واقعی تلاش کشور ما در راه سازندگی از ششم بهمن ۱۳۴۱ آغاز شد‌" منبع: صفحه ۷ کتاب بسوی تمدن بزرگ سال ۱۳۵۵ نویسنده: محمدرضا پهلوی در کتاب دوم شاه خبری از ستایش رضاخان نیست. حتی وقتی درباریان نزد او از رضاخان تمجید می‌کردند آزار می‌دید چون می‌کرد ناخواسته او را با پدرش مقایسه می‌کنند. اسدالله علم یار دیرینه شاه در ماجرای رویارویی شاه با شرکت‌های نفتی از او پرسید: جرات اعلیحضرت فقید چطور بود؟ شاه می‌گوید: در که ندیده بودم ولی در ناخوشی جرات چندانی نداشتند! منبع: یادداشت عَلم جلد ۲ صفحه ۳۴۶ این کتاب خاطرات روزانه علم است که توسط اقتصاد پهلوی در خارج از ایران چاپ شده است. توضیحات مهم: هر سه که در بالا معرفی کردم به شخص شاه و علم تعلق دارند و چاپ نیستند. به نسخه اصلی انگلیسی و چاپ پیش از انقلاب آنها مراجعه کنید. @tmersad313
🔴 جنگ فرانسه و آمریکا بر سر ماسک 🔹 دعوا میان ایالات متحده آمریکا و فرانسه بر سر ماسک بالا گرفته است و در حالی که مقامات فرانسوی، آمریکایی ها را به خرید محموله های ماسک های سفارشی این کشور در فرودگاههای چین تا چند برابر قیمت متهم می کنند، اما واشنگتن آنرا رد می کند. 🔹 یک مسئول آمریکایی به خبرگزاری فرانسه اعلام کرد: آمریکا محموله ماسکی که قرار بوده، چین به فرانسه بفروشد را نخریده و هر اطلاعاتی غیر از این کاملا اشتباه است. 🔹 این در حالی است که یک مقام فرانسوی گفت که آمریکایی ها با قیمت بالا ماسکی که قرار بوده است چینی ها به فرانسه بفروشند را خریده اند. به گفته مقامات فرانسوی، آمریکایی ها ماسک ها را در باند فرودگاه با سه تا چهار برابر قیمت می خرند و پول آن را نقدا مي‌پردازند./مهر @tmersad313
🔸پشت پرده تخلیه سفارت و پایگاه های آمریکایی در عراق 🔷مقامات آمریکایی چند روزی ست به شکلهای مختلف در رسانه های خود دو موضوع را اعلام می کنند: 🔸۱. پایگاه‌های نظامی خود را یکی پس از دیگری تحویل دولت عراق می‌دهند. 🔸۲. سفارت و کنسولگری خود در عراق را تعطیل کرده و کارمندان سفارت و افراد آمریکایی تباری که در عراق حضور داشتند را به ایالات متحده برگرانده است. 🔷این در حالی ست که طبق اخبار منابع آگاه: 🔸۱. امریکا پایگاه‌های خود را در عراق هرگز نخواهد بست، بلکه چند پایگاه نظامی که از جهت شمار نفرات و ارزش استراتژیک دارای اهمیت کمتری بوده را تسلیم مقامات عراقی کرده است. به عنوان مثال، پایگاه‌های القائم و القیاره به ترتیب یانکی‌های حدودی مستقر در آن‌ها ۲۰۰ و ۱۵۰ نفر بوده است که همگی به عین الاسد منتقل شده‌اند تا با تجهیز و تعزیز این پایگاه، شاهد تغییر آرایش نظامی امریکا در عراق باشیم. به عبارت دیگر، سربازان امریکایی از مکانی آسیب پذیر به نقاطی با آسیب پذیری حداقلی نقل مکان کرده‌اند تا به جای انتشار گسترده منافع و نیروها و درنتیجه تجهیزات دفاعی، در نقطه یا نقاطی با ضریب اطمینان بالاتر نسبت به حملات احتمالی مقاومت متمرکز شوند. 🔸۲. کارمندان مورد نیاز وزارت خارجه امریکا و اتباع آنها کماکان در عراق هستند و حتی بر اساس برخی اطلاعات، در بالاترین سطح مقامات در آن حضور دارند که اخیرا درجه‌دارانی از پنتاگون و مسوولانی از کنگره نیز به جمع آنان پیوسته‌اند. این بدین معناست که بر خلاف ادعای برنامه ریزی شده رسانه‌ها که مبدا آن رسانه‌های امریکایی است؛ واشنگتن نه تنها کارمندان و سطح دیپلماتیک خود در سفارت عراق را کاهش نداده است (یا به رغم گفته برخی منابع به عین الاسد انتقال نداده است)، بلکه به بالاترین سطح خود رسانده و اینک محلی برای رفت و آمد مشاوران نظامی و سیاسی امریکا برای تصمیم گیری درمورد تحرکات آینده نیروهای تروریستی سنتکام شده است. 🔻نتیجه اینکه: ایالات متحده از طریق این عملیات روانی کاملا مهندسی شده می‌خواهد که لانه جاسوسی (سفارت) و بسیاری از نقاط و پایگاه‌های خود را با سناریوی تخلیه از تیررس مقاومت خارج سازد که شب گذشته (۱۴ فروردین) با انتشار تصاویر هوایی عصبة الثائرین از سفارت امریکا، این نقشه از پیش شکست خورده و مقاومت عراق اثبات کرد که تمام نقاط اشغال شده توسط امریکایی‌ها را زیر ماشه نگاه داشته است. @tmersad313
امام حسن عسکری علیه السلام به امام زمان علیه السلام فرمودند: فرزندم! بدان كه دل هاى اهل بندگی و اخلاص همچون پرندگانى كه ميل به آشيانه دارند، به سوی تو پر می کشند. 📚بحارالانوار، ج52، ص35 با قراردادن این عکس در پروفایل خود، احیاگر یاد امام زمان علیه السلام در فضای مجازی باشید... @tmersad313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(۹۸/۹/۱۵) 🤲اللهم عجل لولیک الفرج🤲 آقا ببخش که سرم گرم زندگی است کمتر دلم برای شما تنگ می شود 📿 اول وقت @tmersad313
👊کانال تنگه مرصاد💥
🍃🌺چلّه قرائت دعای فرج🌺🍃 👥 هر شب ساعت ۲۲ ، قرائت همگانی دعای فرج (الهی عظم البلاء) به مدت ۴۰ شب به ن
🍃🌺چلّه قرائت دعای فرج🌺🍃 👥 هر شب ساعت ۲۲ ، قرائت همگانی دعای فرج (الهی عظم البلاء) به مدت ۴۰ شب به نیت تعجیل در فرج و رفع گرفتاری از مسلمین 👇👇👇 @tmersad313
👊کانال تنگه مرصاد💥
🍃🌺چلّه قرائت دعای فرج🌺🍃 👥 هر شب ساعت ۲۲ ، قرائت همگانی دعای فرج (الهی عظم البلاء) به مدت ۴۰ شب به ن
🔔☄بياد مولا به رسم هر شب 🔔 🌸✨بسم الله الرحمن الرحيم✨🌸 اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ،وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ ،وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ،اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُمفَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ ،وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ ؛يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ،السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، 🌸بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ🤲🌸 💫و برای سلامتی محبوب💫 🎀اَللّـهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ✨ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ✨ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ✨ وَعَلى آبائِه ✨في هذِهِ السَّاعَةِ✨ وَفي كُلِّ ساعَة✨ وَلِيّاً وَحافِظاً✨ وَقائِداً وَناصِراً ✨وَدَليلاً وَعَيْنا ✨حَتّى تُسْكِنَهُ✨ اَرْضَكَ طَوْعاً✨ وَتُمَتِّعَهُ فیها طویلا .🎀 🌺دعای منتظران درعصرغیبت🌺 اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسکَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِف نَبِيَّكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَك ضَلَلْتُ عَنْ دينِي 🌷اَلّلهُمَّـ عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ الفَرج 🌷 @tmersad313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👊کانال تنگه مرصاد💥
#رمان #فنجانی_چای_با_خدا #قسمت_سی_و_نهم سرم را روی میز گذاشتم. فضای رو به تاریکی آنجا آرامم میکرد ا
آن  شب در مستی و  گیجیم، یان مرا به خانه رساند. وقتی قصد پیاده شدن از ماشین را داشتم مانعم شد: (اجازه بده تا بازم به مادرت سر بزنم..) نگاهش کردم: (عثمان یه کلید داره..) خنده روی لبهایش نشت: (در مورد حرفهام فکر کن.. یه سفر تفریحی نمیتونه زیاد بد باشه..) آن شب تا خود صبح از فرط درد معده و تهوع به خود پیچیدم و دراین بین حرفهای یان در ذهنم مرور میشد.. شاید یک سفر تفریحی زیاد هم نمیتوانست بد باشد.. هر چند که ایران برایم مساوی بود با جهنمی پر از مسلمانِ خدا زده.. چند روزی از آن ماجرا گذشت و من با خودم کنار نمیآمدم. پس به رودخانه پناه بردم. تنها جایی که صدای خنده هایم را کنار دانیال شنیده بود. نمیتوانستم تصمیم بگیرم. ترس و تنفر از ایران، پاهای رفتنم را بسته بود. پشت نرده ها رو به رودخانه ایستادم. فکری بچه گانه به ذهنم خطور کرد. من و دانیال هر گاه سر دوراهی گیر میافتادیم و نمیدانستیم چه کنیم؛ هر یک در گوشه ایی میایستادیم دستمانمان را از هم باز میکردیم و با چشمان بسته آرام آرام دستمانمان را به هم نزدیک میکردیم. اگر تا سه مرتبه سر انگشت اشاره دو دستمان به هم میخورد شک مان را عملی میکردیم. اینبار هم امتحان کردم اما تنها.. هر سه مرتبه دو انگشت اشاره ام به یکدیگر برخورد کرد. پس باید میرفتم..به ایران... کشور وحشت و کشتار... نفسی از عطر رودخانه در ریه هایم پر کردم و راهی خانه شدم... ماشین یان جلوی در پارک بود. حتما عثمان هم همراهیش میکرد. بی سرو صدا، وارد خانه شدم. صدایشان از آشپزخانه میآمد.. گوش تیز کردم. باز هم جر و بحث: (یان.. تو حق نداشتی چنین غلطی کنی.. قرار ما این نبود) صدای یان همان آرامش همیشگی اش را داشت:(من با تو قرار نداشتم.. ما اومدیم اینجا تا به این مادرو دختر کمک کنیم.. نه اینکه مراسم عروسی تو رو برگزار کنیم..) صدای نفسهای تند و عصبی عثمان را میشنیدم:( یان.. میشه خفه شی؟؟ ) لبخند گوشه ی لبِ یان را از کنار در هم میتوانستم تصور کنم: (عذر میخوام، نمیشه! میدونی، الان که دارم فکر میکنم میبینم اون سارا بیچاره در مورد تو درست فکر میکرد...حق داشت که میگفت اگه کمکی بهش کردی، فقط و فقط به خاطر علاقه ی احمقانه ات بود) صدای شکستن چیزی بلند شد. پشت دیوار ایستادم. حالا در تیررس نگاهم قرار داشتند. عثمان، یانِ اسپرت پوش را به دیوار چسبانده بود و چیزی را از لای دندانهای پیچ شده اش بیان میکرد (دهنتو ببند یان.. ببند.. من هیچ وقت به خاطر علاقم به سارا کمک نکردم..) یان یقه اش را آزاد کرد: (اما سارا اینطور فکر نمیکنه . عثمان دستی به صورتش کشید و روی صندلی نشست (اشتباه میکنه.. هر کس دیگه ایی هم بود کمکش میکردم.. یان تو منو میشناسی، میدونی چجور آدمیم.. اصلا مگه بالیووده که با یه نگاه عاشق شم.. کمکش کردم، چون تنها بود.. چون مثه من گمشده داشت.. چون بدتر از من سرگردونو عاجز بود.. یه دختر جوون که میترسیدم از سر فشار روحی، بلایی سر خودش بیاره.. که اگه نبودم الان یه جایی تو سوریه و عراق بود...اولش واسم مثه هانیه و سلما و عایشه بود.. اما بعدش نه.. کم کم فرق پیدا کرد.. یان من حیوون نیستم.. بفهم..) دلم به حال عثمان سوخت.. راست میگفت، اگر نبود، من هم به سرنوشتی چون هانیه و صوفی دچار میشدم... آرام و پاورچین به سمت در رفتم و با باز وبسته کردنش، یان وعثمان را از آمدن آگاه کردم.  یان از آشپزخانه بیرون آمد و با صورت خندانش سلام کرد و حالم را پرسید. با کمی تاخیر عثمان هم  آمد اما سر به ریز و بی حرف. نزدیکم که رسید بدون ایستادن، سلامی کرد و از خانه خارج شد... ناراحت بود..حق هم داشت.. یان سری تکان داد: (زده به سرش.. بشین، واسه خودمون قهوه درست کرده بودم.الان برای توام میارم.. نوک بینی ات از فرط سرما سرخ شده..) با فنجانی قهوه رو به رویم نشست: (خب.. تصمیمت رو گرفتی؟) به صندلی تکیه دادم:(میرم ایران..) لبخند روی لبهایش نشست و جرعه ایی از قهوه ای نوشید: (این عالیه.. انگار باید یه فکری هم به حال عثمان کنم.. ) سکوت کرد...(حرفهاشو شنیدی؟؟ دیدی در موردش اشتباه فکر میکردی؟؟ ) تعجب کردم. او از کجا میدانست. با لبخند به صورتم خیره شد: (وقتی گوش وایستاده بودی دیدمت… یعنی پات از کنار دیوار زده بود بیرون.. مامانت میدونه با کفش میای داخل؟؟ ) یان زیادی باهوش بود و این لحن بامزه برایم جالب ... آن شب از تصمیم برای سفر به ایران گفتم و یان قول داد تا کمکم کند... پس عزم سفر کردم... بی توجه به عثمان و احساسش! ادامه دارد... اَللّٰهُمَ عَجْل لوَلِیِّکَ اَلفَرَج @tmersad313
👊کانال تنگه مرصاد💥
#رمان #فنجانی_چای_با_خدا #قسمت_چهلم آن  شب در مستی و  گیجیم، یان مرا به خانه رساند. وقتی قصد پیاده
و انگار مهربانی عثمان واگیر دار بود و هر انسانی در همنشینی با او، دچارش میشد. این را از محبتهای یان فهمیدم وقتی چند روز متوالی تمام وقتش را صرف محیا کردنِ مقدمات سفر من و مادر به ایران کرد. و در این بین خبری از عثمان نبود. نه تماس… نه ملاقات.. و من متوجه شدم که مردها کودکترین، کودکان جهانند.. بعد مدتی همه ی کارها انجام شد و من و مادر برای پرواز به ایران بی خداحافظی از عثمان، همراه با یان به فرودگاه رفتیم.. در مسیر فرودگاه، ترسی در دلم زبانه میکشید.. بهایِ‌ سلامتی مادر زیادی سنگین بود.. دل کندن  از امنیت و آرامش.. بریدن از خاطرات.. جدا شدن از رودخانه و میله های یخ زده اش.. و پریدن در گردابی، داعش مسلک به نام ایران.. کلِ داشته هایم در زنی میانسال به نام مادر خلاصه میشد که آن هم جز احساس دِین، برایم هیچ ارزشی نداشت. حالا بیشتر از هر وقت دیگر دلم برای سرما ونم نم باران تنگ میشد و شاید قهوه های تلخ عثمان، پشتِ شیشه های باران خورده ی کافه ی محل کارش، که حماقت دانیال فرصت نشان دادنش را از من گرفت.. در سالن فرودگاه منتظر بودیم و یان با آن کت و شلوار اتو کشیده اش، مدام موارد مختلف را متذکر میشد. از داروهای مادر گرفته تا مراجعه به آموزشگاه زبان یکی از دوستانش در ایران، محضِ تدریسِ زبان آلمانی و پر شدن وقت.. بیچاره یان که نمیدانست،‌ نمیتوانم بیشتر از چند کلمه فارسی حرف بزنم و برایم خوابِ آموزش دیده بود... حسی گنگ مرا چشم به راه خداحافظی با عثمان میکرد و من بی تفاوت از کنارش رد میشدم. درست مانند زندگیم..  درمیان پرچانه گی های یان، شماره ی پروازمان خوانده شد.. لرزیدم نه از سرما.. لرزیدم از فرط ترسید.. از ایرانی که دیگر عثمان و یانی در آن نداشتم.. و عثمانی که به بدرقه ام نیامد.. با قدمهایی لرزان آرام آرام، صدایِ شاید آخرین گامهایم را روی خاک آلمان مرور میکردم. اینجا سرزمین من بود و انگار مادر دوست نداشت که بفهمد.. من اینجا دانیال را داشتم، حداقل خاطرات شیرینش را.. و من همیشه مجبور بودم.. نفسهایم را عمیقتر کشیدم.. باید تا چند ساعت هوا برای امنیت ذخیره میکردم. امنیتی که با ورود به هواپیما دیگر نداشتم. صدایی مردانه، نامم را خواند (سارا.. سارا..) عثمان بود.. شک نداشتم.. سر چرخاندم. کاپشن چرم و قهوه ایی رنگش از دور نظرم را جلب کرد. یان ایستاده لبخند زد (بالاخره اومد.. پسره ی لجباز..) عثمان قدمهایش تند و نفسهایش تندتربود (فکر کردم پرواز کردین.. خیلی ترسیدم .. ) کاش بالی داشتم تا آرزوی قدم زدن را به دل زمین میگذاشتم.. یان با همان لبخند کنج لبش به سمتم آمد (بلیطا رو بده من.. منو مادر ردیفش میکنیم تا تو بیای..) دوست نداشتم با عثمان تنها بمانم اما چاره ایی نبود. بی حرف نگاهش کردم. چشمانش چه رنگی بود؟؟ هیچ وقت نفهمیدم.. زبان به روی لبهایش کشید ( تصمیمتو گرفتی؟؟ میخوای بری؟) با مکث، سری به نشانه ی تایید تکان دادم. لبهایش را جمع کرد (پس اینکه بگم نرو، بی فایدست، درسته؟) و من فقط نگاهش کردم.. او در مورد من چه فکر میکرد؟ به چه چیزی دلبسته بود؟ دلم به حالش میسوخت.. دستی به چانه اش کشید (پس فقط میتونم بگم، سفر خوبی داشته باشی..) سری تکان دادم وعزم رفتن کردم که صدایم زد ( سارا..) ایستادم. در مقابلم قرار گرفت.. صورت به صورت (هیچ وقت به خاطر علاقه ایی که بهت داشتم، کمکت نکردم.. ) استوار نگاهش کردم (‌میدونم..) لبخند زد با لحنی پر مِن مِن ( سا..سارا.. من.. من واقعا دوستت دارم.. اگه مطمئن شم که توام…) حرفش را بریدم سرد و بی روح (تو فقط یه دوست خوبی.. نه بیشتر..)  خشکش زد.. چشمانش شیشه ایی شد.. لبخنده کنارِ‌لبش طعمِ تلخی به کامم نشاند. سری تکان داد، پر از بغض (نگران نباش.. جایی که میری، خاکش رسمِ جوونه زدن یادت میده.. من.. منم همیشه دوست.. دوستت میمونم.. هر وقت احتیاج به کمک داشتی روم حساب کن..) جوانه زدن؟؟ آن هم در خاکی که برای زنده به گوری به سمتش میرفتم؟؟ دلم به حالِ‌ عثمان سوخت. کاش هیچ وقت دل نمیبست، آن هم به دختری که از دل فقط اسمش را به ارث برده بود.. خیره به چشمانش سری تکان دادم و به یان پیوستم. او هم آمد و ماند، تا آخرین  لحظه.. و  لبخندی که در صورتش به اشکی سرکش و بغضی خفه کننده تبدیل شد.. کاش من هم معنی دوست داشتنم را میفهمیدم.. اما دریغ.. هواپیما پرید و من تپشهای ترس را در گوشم شنیدم.. بدون عثمان… بدون یان… ادامه دارد... اَللّٰهُمَ عَجْل لوَلِیِّکَ اَلفَرَج @tmersad313
👊کانال تنگه مرصاد💥
🏴 اِنالِلّه وَ اِنا اِلیهِ راجِعُون 🍃🌷 امروز از جمع ما پر کشیدی تا فردا جایت در بهار پیروزی خالی با
🏴 پیام تسلیت رهبر انقلاب در پی درگذشت جانباز عزیز و سردار فداکار جناب آقای میرزا محمد سُلگی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در پیامی، درگذشت مجاهد فداکار و جانباز سرافراز آقای میرزا محمد سُلگی، راوی کتاب ارزشمند «آب هرگز نمی‌میرد» را تسلیت گفتند. متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است. 📝 بسمه تعالی درگذشت جانباز عزیز و سردار فداکار جناب آقای میرزا محمد سُلگی را به همه‌ی کسانی که به ایثارگران دفاع مقدس ارادت میورزند و به همه‌ی خانواده‌های شهید و به همه‌ی جانبازان و خانواده‌های آنان و همه‌ی یادگاران دفاع مقدس و بویژه به همسر فداکار و فرزندان و دیگر بازماندگان وی تسلیت عرض میکنم. این مجاهد فداکار در دوره‌ی پس از پایان دفاع مقدسنیز با تحمل رنج جسمانی، مجاهدت در راه خدا را ادامه داد تا به لقاءالله پیوست. خداوند روح مطهر او را با ارواح طیبه‌ی شهیدان محشور کند و مجاور اولیاءالله قرار دهد. سید علی خامنه‌ای ۹۹/۱/۱۵ @tmersad313
👊کانال تنگه مرصاد💥
#گذری_بر_زنگی_شهدا #شهید_محمود_رضا_بیضائی قسمت صدودهم شهادتش، مزد پر کاریش بود و با شهادتش «الذین
قسمت صد و یازده با شیعیان کشورهای لبنان، عراق، بحرین، سوریه و… آشنایی داشت و گاهی در موردشان چیزهایی می‌گفت. یکبار پرسیدم: شیعیان لبنان بهترند یا شیعیان عراق؟ گفت: شیعه‌های لبنان مطیع‌ترند ولی شیعه‌های عراق دچار دسته‌بندی و تشتت هستند اما در جنگیدن و شجاعت بی‌نظیرند؛ دلشان هم خیلی با اهل بیت (ع) است طوریکه تا پیششان نام «حسین» و «زینب» و… را می‌بری طاقتشان را از دست می‌دهند. گفتم شیعه‌های ایران کجای کارند؟ با لحن خاصی گفت: شیعه‌های ایران هیچ جای دنیا پیدا نمی‌شوند! خیلی عشق خدمت داشت به بچه شیعه‌ها. این را از فیلمی که یک بار نشانم داد، فهمیدم. موقع دفن پیکرش، داخل قبر بودم که کسی آمد بالای سرم و گفت: محمودرضا یک دوست عراقی به اسم … دارد که پیغام داده به برادرش بگویید صورت محمودرضا را داخل قبر از طرف من ببوسد! راوی:برادر شهید @tmersad313
🔺عملیات امنیتی «الحشد الشعبی» ضد داعش در شرق دیالی 🔹 نیروهای سازمان الحشد الشعبی عراق امروز از اجرای عملیات امنیتی برای تعقیب عناصر گروه تروریستی داعش در استان دیالی شرق این کشور خبر دادند. / @tmersad313
اگـه‌ میبینے‌ داره‌‌ ; به‌ راه‌ میره ‌باید بشے؛ به‌عنـوان‌ مسئولے وگرنه‌ روز پاٺ‌گـیره..! اگه‌‌ و.. همیـن‌آدم‌ ڪھ داره‌ میاد میگه: ‌ٺوڪھ من‌دارم‌ چــرا‌بهـم‌ نڪردے؟! چرا نگرفٺے‌!! [یـوم‌الحسـرٺ..] ...، @tmersad313
🔺️واکنش شدید وزیر آلمانی به دزدیده شدن ماسک‌های این کشور توسط آمریکا وزیر امور داخلی ایالت برلین: 🔹️ حتی در زمان وقوع یک بحران جهانی نیز نباید از چنین روش‌های وحشیانه‌ای استفاده کرد. 🔹️ آمریکا هرگز نباید با متحدان اروپایی خود اینگونه رفتار کند. 🔺️پیش از این مقامات فرانسه نیز از دزدیده شدن محموله‌ی ماسک خریداری شده این کشور توسط آمریکا خبر دادند @tmersad313
نگاہ کن چه زیـبا از خوابـش برده ای شهیـــد🌷 دعایی کن🤲 که ما از خستـگیِ خوابمـان نبـرد و از قافله ی جا نمانیم😔 @tmersad313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا