4_6041794696454345359.mp3
26.74M
جزء خوانی قرآن کریم
جزء دهم
تلاوت استاد یاسر الدوسری
@TOEITA
👌🌷تو ایتا🌷👌
جزء نهم👇
https://eitaa.com/toeita/2592
4_6044046496268030598.mp3
9.87M
مهران رجبی -جانِ مار
@TOEITA
┅────💞────┅
👌🌷تو ایتا🌷👌
┅────💞────┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای ما میخونه ها😍😍😍
https://eitaa.com/joinchat/2125856775Cc4faf1e3b9
┅────💞────┅
👌🌷تو ایتا🌷👌
┅────💞────┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیا شادی کنیم دنیا دو روزه 😍
@TOEITA
┅────💞────┅
👌🌷تو ایتا🌷👌
┅────💞────┅
🎵مجله ی شمالی🎵
گلستان ،مازندران و گیلان
ادامه ی قسمت بیست و چهارم داستان🌸 مهمان تهرانی🌸 خاله گفت امشب میریم خونه ی خانم بزرگ یا آدرسشونو
داستان🌸مهمان تهرانی🌸
قسمت بیست و پنجم
هنوز ننشسته بودیم که پیرزن گفت بریم خونه ی مینا خانم
منم از خدا خواسته گفتم بریم
خاله محجوبه گفت منطقی باشین اینوقت شب بریم دم در خونه ی اون خانم هول میکنه میگه لابد برای خواهرش اتفاقی افتاده صبر کنید فردا صبح میریم
رضا خندید و گفت پس کلاس فردامون هم پیچیده شد رفت
گفتم خاله جان الانم چندان دیر نیست ساعت هنوز ۱۰ نشده پاشین بریم
رضا گفت من که خسته ام تو هم چند سال جمیله خانم رو ندیدی این یک شب هم روش گفتم یجوری میگی که انگار جمیله خانم اونجاست جمیله اگه خونه شون بود که خلاصه تا الان یجوری خودشو نشون میداد
خاله گفت تو هم فقط بلدی مایوس باشی
رضا گفت اتفاقا دلم روشنه که اگه فردا بریم یه خبر خوبی می شنویم
اما من کوتاه نیومدم و از پیرزن آدرس مینا رو خواستم
پیرزن کمی فکر کرد و گفت فقط یادمه حوالی خیابون تخت طاووس بود
مریم گفت مادرجون منظورتون بلوار شهید مطهری هست
پیرزن گفت آره دخترم من اسامی جدید رو تا بخوام یاد بگیرم عمرم سر اومده
همه گفتیم خدا نکنه
مریم گفت مادرجون با این آدرسی که شما دادین دو سال طول میکشه پیداش کنن یعنی آدرس دقیق تر نداری
پیرزن گفت الان چیزی به خاطرم نمیرسه و همین باعث شد که منم قانع بشم پیدا کردن خونه ی مینا خانم رو بذاریم برای فردا
گفتم پس میریم خوابگاه و فردا صبح زود برمیگردیم
خاله با تعجب گفت یعنی منو هم می برین خوابگاه ؟
پیرزن گفت این حرفا چیه من شمارو بعد از مدت ها دیدم مگه میذارم بری
گفتم پس من و رضا میریم رضا بزور از جاش بلند شد و گفت جمیله خانم شانس بیاره پیداش نکنیم وگرنه من انتقام چند سال بدبختی کشیدنمو ازش میگیرم
با اعتراض گفت اگه گذاشتی چند دقیقه بشینیم!
گفتم جمیله خانم به تو چه بدی کرد
گفت همینکه بهترین دوستمو از من گرفت کمترین جریمه اش اعدامه
عصبانی شدم و گفتم مراقب حرف زدن خودت باش وگرنه یجوری میزنمت که واقعاً نتونی از جات بلند شی گفت بفرما اینم نمونه ش دوستمو گرفت یه دشمن خونی تحویلمون داد فکر کنم پیداش بشه ما تامین جانی نداریم چون این زن ذلیل هرچی جمیله بگه گوش میکنه
پیرزن خندید ولی وقتی حواسم به سمت رضا رفت دیدم هر جمله ای میگه روشو به طرف مریم میکنه و منتظر عکس العمل مریمه
مریم هم با بی مزه ترین شوخی ها رضا طوری میخندید که ما هم فکر کردیم لابد رضا حرفهای قشنگی میزنه
با خنده های مریم وقتی باهاش چشم تو چشم می شدم صورتش سرخ می شد و سرشو مینداخت پایین
اون شب تا نیمه های شب بیدار بودیم و رضا هرچی هنر پیدا و پنهان داشت را رو کرد و مریم خانم که معمولا فقط موقع شام با ما بود و همیشه بعد از صرف شام میرفت اتاق خودش اون شب تا آخر تو جمع ما بود
به مادرجون گفتم ما بریم همون اتاق بخوابیم ؟
مادرجون جواب داد اون اتاق تا زمانی که جمیله پیداش بشه سندش به نام تو باشه ولم میکنی؟
گفتم خیلی ماهی مادرجون
کاش گلی جون پیداش بشه و مزه ی عروس خوب داشتن رو بچشی
خاله محجوبه گفت ماشاالله حیا رو خوردی ....
رضا رو بزور از جاش بلندش کردم و تا اتاق کشان کشان بردمش به محض اینکه رسیدیم تو اتاق سقلمه ای به پهلوش زدم و گفتم نمکدون مثلا اومدیم دنبال جمیله
ولی تو که جای دیگه مشغول بودی انگار!
گفت جلال خیلی نامردی
گفتم من چرا نامردم تو داری کار خلاف شرع میکنی میدونی دوتا گناه داری گفت چرا دوتا ؟
گفتم یکی نگاه به نامحرمه
یکی دیگه هم اینکه از اعتماد مادرجون که در خونه شو به روی ما باز کرد داری سوء استفاده میکنی
رضا گفت جلال من نامردم یا تو؟ یجوری میگفتی مریم کارگر پیرزنه است که همه ش تصورم یه زن پیر یا یه دختر مسن زشت بود
این دختر چقدر فهمیده و با حیا و خوشگله
گفتم خجالت بکش بهت اعتماد کردن نمک نشناس
گفت تو منو نمیشناسی ؟
گفتم چون می شناسمت میگم
آخه از تو تا حالا یه حرکت زشت ندیدم چشم چرانی تو ذاتت نبود واسه همین تعجب میکنم از رفتارت تو کِی تو جمع متکلم وحده میشدی و کی جوک میگفتی
من که میدونم مرضت چیه
با خنده گفت تو از اینکه زودتر از من قراره عمو بشی داره حرصت در میاد
مگه تو دوست نداری زن داداش داشته باشی؟
گفتم چه غلطا اول اینکه تو هنوز بچه ای در ثانی مریم خانم به تو محل سگ هم نمیذاره
گفت هی جلال جان خیلی از دنیا عقبی
من در همون نگاه اول عاشقش شدم
اگه دست من باشه که همین الان ازش خواستگاری میکنم
گفتم با همین یه نگاه و دوتا لبخند؟!
گفت کجای کاری؟ همین امشب به مامان گفتم مامان هم پسندید مادرجون هم وقتی پچ پچ مارو شنید خوشحال شد
فقط تو و مریم خانم خبر ندارین
با خنده ی آمیخته به تمسخر گفتم به به پس پنجاه درصد قضیه حله
چشمم روشن تو کی اینقدر زبل شدی که من خبر نداشتم
گفت به هرحال ما اینیم و ضمنا الحسود لایسود
ادامه دارد....
نویسنده:سید ذکریا ساداتی
AHANGMAZANI❤️
☘کانال آهنگ مازنی☘
4_5949464285548650012.mp3
4.53M
@TOEITA
┅────💞────┅
👌🌷تو ایتا🌷👌
8.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✾࿐༅🍃🌸🍃༅࿐✾
جمعه 🌞 🖼
۳ پتک (پنجک) ۱۵۳۵ تبری
۳ فروردین ۱۴۰۳ شمسی
۲۲ مارس ۲۰۲۴میلادی
۱۱ رمضان ۱۴۴۵ قمری
@TOEITA
┅────💞────┅
👌🌷تو ایتا🌷👌
┅────💞────┅
226296240 (10).mp3
1.63M
دعای روز یازدهم ماه مبارک رمضان
التماس دعا
@TOEITA
┅────💞────┅
👌🌷تو ایتا🌷👌
┅────💞────┅