🌴🌾💙🌾🌴
تا ما ره عشق تو سپردیم
صد بار به زندگی بمردیم
ما را ز دو کون نیم جان بود
در عشق تو هم به تو سپردیم
بس روز که در هوای رویت
بگسسته نفس نفس شمردیم
بس شب که چو شمع در فراقت
دل پر آتش به روز بردیم
ای ساقی جان بیا که دیری است
تا در پی نیم جرعه دردیم
آبی در ده که این بیابان
در گرمی و تشنگی سپردیم
بی روی تو هر میی که خوردیم
خون گشت و ز روی خود ستردیم
عطار مکن به درد گرمی
چون از دم سرد تو فسردیم
🌴🌼🌴
:
🌹هرگز از حکمت کار خدا در لحظه نمیتوان سردرآورد
روزی خواهی دانست
شاید امروز نه ، شاید فردا و پس فرداهای دیگر
پس نه مقاومت کن، نه مخالفت
همیشه دلنگرانیها همراه تو خواهند بود
و هیچ کس در پس خندههای بظاهر بیخیال تو
اندوه غم را نخواهد فهمید
در آن لحظه است که هیچ پناهی جز خدا نخواهی یافت
خداوند در عمق باور آدمی جای دارد
و تو همیشه با وجود تمام دلمشغولیها
جایی در دل داری که در انتها، آنجا
به سراغ خدا میروی.
#بابک_رهام
...
🌷 « و من یتوکل علی الله فهو حسبه» هر که به خدا توکل کند او را بس است »
دیگر ز سروشاخ سهی بلبل صبور.mp3
4.45M
غزل شمارهٔ ۲۵۴
دیگر ز شاخ سرو سهی بلبل صبور
گلبانگ زد که چشم بد از روی گل به دور
ای گل به شکر آن که تویی پادشاه حسن
با بلبلان بیدل شیدا مکن غرور
از دست غیبت تو شکایت نمیکنم
تا نیست غیبتی نبود لذت حضور
گر دیگران به عیش و طرب خرمند و شاد
ما را غم نگار بود مایه سرور
حافظ شکایت از غم هجران چه میکنی
در هجر وصل باشد و در ظلمت است نور
#شرح_انگیزشی
#غزلیات_حافظ
#وحید_ضیایی
دیگر ز سروشاخ سهی بلبل صبور.mp3
4.45M
غزل شمارهٔ ۲۵۴
دیگر ز شاخ سرو سهی بلبل صبور
گلبانگ زد که چشم بد از روی گل به دور
ای گل به شکر آن که تویی پادشاه حسن
با بلبلان بیدل شیدا مکن غرور
از دست غیبت تو شکایت نمیکنم
تا نیست غیبتی نبود لذت حضور
گر دیگران به عیش و طرب خرمند و شاد
ما را غم نگار بود مایه سرور
حافظ شکایت از غم هجران چه میکنی
در هجر وصل باشد و در ظلمت است نور
#شرح_انگیزشی
#غزلیات_حافظ
#وحید_ضیایی
ز هرچه دلخوشی و دلخوریست بیزارم
از اینکه فکر کنم عشق چیست بیزارم...
از آنکه بینِ رقیبان مرا شناخت، ولی
به طعنه از همه پرسید کیست؟بیزارم...
از آنکه اشکِ مرا دید و بر غمم خندید
وز آنکه بر سرِ خاکم گریست بیزارم...
از آنچه عمر بهآن گفتهاند و در هر حال
به جز گذشته و آینده نیست بیزارم...
تو کیستی که مرا شادمان کنی ایچرخ؟
بگرد خواهی و خواهی بایست! بیزارم...
#فاضل_نظری
پنجرهی رو به باغ
دلی که معرفت کسب داغ را گم کرد
شناسنامهی گلهای باغ را گم کرد
کسی که نام عزیز تو را ز خاطر برد
کلید پنجرهی رو به باغ را گم کرد
هر آن که بیتو سفر کرد، طعمهی موج است
چرا که در شب طوفان، چراغ را گم کرد
مرا به سمت خیابان سبز عشق ببر
دلم، نشانی آن کوچهباغ را گم کرد
#قیصر_امینپور
انقلابش انفجار نور بود
هادم احکام ظلم و زور بود
گرچه بوده رهبری عالیمقام
از ریا و خودپسندی دور بود
مرد اخلاص و عمل مرد دعا
یار مظلومانِ با غم آشنا
دشمن مستکبران و فاسقان
از تبار خامس آل عبا
مشی او مشی رسول الله بود
بر رموز آیهها آگاه بود
اهل ذکر و خلوت و اهل بکاء
همدم قلب سلیمش ماه بود
در زمستان باد و طوفان دیدهایم
برگهای زرد بستان دیدهایم
در نظام سلطه هر گوشه ، کنار
پیکر بیجان یاران دیدهایم
با قیامش اعتلایی یافتیم
عزت و عزم و بقایی یافتیم
همچو همتها ، رجاییها همه
بر خدای خود ، رجایی یافتیم
عشق ما پیر جماران است و بس
راه ما راه شهیدان است و بس
کارمان چون حاج قاسم در جهان
اقتدا بر سربداران است و بس
با ولایت تا ابد پایندهایم
سرو ایمانیم ما بالندهایم
با خمینی کبیر بت شکن
دست یاری تا شهادت دادهایم
نائبش سید علی روحی فداه
میدرخشد بین یارانش چو ماه
مالکی دیگر برای حیدر است
در حوادث بوده ما را سرپناه
#دهه_فجر
#انفجار_نور
#مشهدی_زاده
خدایا سلام
ما بيـــــدار شديم
سرحاليم
اميــد داريم
و می خنديم
اينهــــا همه از کرم توست
ﺧﺪﺍﻳﺎ
ﺩﺭ ﺷﺮﻭﻉ ﻫﺮ روز :
به ﻓﻜﺮﻣﺎﻥ ، ﻣﻨﻄﻖ
ﺑﻪ ﻗﻠﺒﻤﺎﻥ ، ﺁﺭﺍﻣﺶ
ﺑﻪ ﺭﻭﺣﻤﺎﻥ ، ﭘﺎﮐﯽ
ﺑﻪ ﻭﺟﻮﺩﻣﺎﻥ ، ﺁﺯﺍﺩی
ﺑﻪ ﺩﺳﺘﻬﺎﻳﻤﺎﻥ ، ﻗﺪﺭﺕ
ﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔﻴﻤﺎﻥ ، ﻋﺸﻖ
ﺑﻪ رفاقتمان ، ﺗﻌﻬد
ﻭ ﺑﻪ ﺗﻌﻬﺪﻣﺎﻥ ، ﺻﺪﺍﻗﺖ
ﻋﻄﺎ ﻓﺮﻣﺎ
یکی کم است هزاران کفن اضافه کنید
سه تا سه تا به تنش پیرهن اضافه کنید
کمی خیال کنید و ضریحی از زنجیر
به شکل پنجره بر این بدن اضافه کنید
به سوی این همه زخمی که زیر زنجیر است
به سینه کوفته زنجیر زن اضافه کنید
چهار سال به بند است از او چه می ماند؟
به این حدود اگر که زدن اضافه کنید
پس از سه روز حسینی به بام خواهد ماند
اگر به زخم تن او دهن اضافه کنید
حسینیان غم آقا به دست می آید
به این حسین اگر که حسن اضافه کنید
غریب کوچه غریب مدینه از امشب
به ذکر سینه غریب وطن اضافه کنید
محمد رحیمی